کرامت انسانها
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود :
ما شَیءٌ أکرمُ علَى اللّه ِ مِن ابنِ آدمَ . قیلَ : یا رسولَ اللّه ِ ، و لا الملائکهُ ؟! قالَ : الملائکهُ مَجْبورونَ ، بمنزلهِ الشّمسِ و القمرِ .
هیچ چیز نزد خدا گرامیتر از فرزند آدم نیست. عرض شد: اى پیامبر خدا! حتّى فرشتگان؟! فرمود: فرشتگان، بسان خورشید و ماه ، مجبورند.
( کنز العمّال : ۳۴۶۲۱ )
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :
لَیس شَیءٌ خَیرا مِن ألْفٍ مِثلِهِ إلاّ الإنسانَ .
هیچ چیزى نیست که [بتوان ]از هزار همتاى خود بهتر باشد، مگر انسان.
( کنز العمّال : ۳۴۶۱۵ )
امام باقر علیه السلام ـ بعد از شرح درگذشت آدم علیه السلام ـ فرمود :
حتّى إذا بلغَ الصَّلاهَ علَیهِ قالَ هِبَهُ اللّه ِ : یا جَبرئیلُ ، تقدّمْ فصَلِّ على آدمَ، فقالَ لَه جَبرئیلُ علیه السلام : یا هِبهَ اللّه ِ ، إنّ اللّه َ أمَرَنا أنْ نَسجُدَ لأبیکَ فی الجنّهِ ، فلیس لنا أنْ نَؤُمَّ أحَدا مِن وُلدِهِ .
تا آن که نوبت نماز خواندن بر [جنازه ]آدم رسید، هبه اللّه گفت: اى جبرئیل! جلو برو و بر آدم نماز بخوان. جبرئیل علیه السلام به او گفت: اى هبه اللّه ! خداوند به ما دستور داد که در بهشت بر پدرت سجده آوریم، پس ما را نسزد که بر هیچ یک از فرزندانش امامت کنیم.
( کمال الدین : ۲۱۴ / ۲ )
امام صادق علیه السلام :
لَمّا اُسرِیَ برسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله حَضَرتِ الصَّلاهُ ، فأذّنَ و أقامَ جَبرئیلُ ، فقالَ : یا محمّدُ ، تَقدّمْ . فقالَ رسولُ اللّه ِ : تَقدّمْ یا جَبرئیلُ . فقالَ لَه : إنّا لا نَتَقدّمُ الآدَمِیّینَ مُنذُ اُمِرْنا بالسُّجودِ لآدمَ علیه السلام .
شبى که پیامبر صلى الله علیه و آله به معراج برده شد، وقت نماز رسید. جبرئیل اذان و اقامه گفت و سپس عرض کرد: اى محمّد! [براى امامت نماز ]پیش برو. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: تو پیش برو، اى جبرئیل! جبرئیل گفت: از آن زمان که به ما دستور داده شد بر آدم علیه السلام سجده کنیم، خود را بر آدمیان مقدّم نمى داریم.
(بحار الأنوار : ۱۸ / ۴۰۴ / ۱۰۸ )
کرامت مؤمن
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :
لا نعلَمُ شیئا خیرا مِن ألفٍ مِثلِهِ إلاّ الرّجلَ المؤمنَ .
هیچ چیز را سراغ نداریم که از هزار همتاى خود بهتر باشد، مگر انسان مؤمن.
(کنز العمّال : ۷۲۲ )
امام باقر علیه السلام :
ما خَلقَ اللّه ُ عزّ و جلّ خَلْقا أکرمَ علَى اللّه ِ عزّ و جلّ مِن المؤمنِ ؛ لأنّ الملائکهَ خُدّامُ المؤمنینَ .
خداوند عزّ و جلّ هیچ آفریده اى را نیافرید که از مؤمن نزد خداوند عزّ و جلّ گرامى تر باشد؛ زیرا فرشتگان، خدمتگزار مؤمنان هستند.
( الکافی : ۲ / ۳۳ / ۲ )
آنچه انسان را برترى مى دهد
امام على علیه السلام :
خَلَقَ الإنسانَ ذا نَفْسٍ ناطِقهٍ ، إنْ زکّاها بالعِلمِ و العَملِ فقد شابَهتْ جواهرَ أوائلِ عِلَلِها ، و إذا اعْتَدلَ مِزاجُها و فارَقَتِ الأضدادَ فقد شارَکَ بها السَّبْعَ الشِّدادَ .
خداوند انسان را داراى نفس ناطقه آفرید؛ اگر آدمى آن را با علم و عمل تزکیه کند و بپروراند، با گوهرهاى اوّلیه علّتهایش (یا ذات عقول مقدسه اش) همسان مى گردد و هرگاه ترکیبش معتدل شود و از اضداد جدا گردد او [از افراط و تفریط سالم مى ماند و ]با آن هفت آسمان قوى و محکم (نفوس فلکیه) شریک مى شود.
( غرر الحکم : ۵۸۸۵ )
امام صادق علیه السلام ـ در پاسخ به این پرسش عبد اللّه بن سنان که: فرشتگان برترند یا آدمیان؟ ـ فرمود :
قالَ أمیرُ المؤمنینَ علیُّ بنُ أبی طالبٍ علیه السلام : إنّ اللّه َ عزّ و جلّ رکّبَ فی الملائکهِ عقلاً بلا شَهوهٍ ، و رکّبَ فی البهائمِ شَهوهً بلا عقلٍ ، و رکّبَ فی بنی آدمَ کِلْتَیْهما ، فمَنْ غلَبَ عقلُهُ شهوتَهُ فَهُو خیرٌ مِن الملائکهِ ، و مَن غلَبتْ شَهوتُهُ عقلَهُ فهُو شَرٌّ مِن البهائمِ .
امیر المؤمنین على بن ابى طالب علیه السلام فرموده است: خداوند در فرشتگان فقط عقل نهاده است و نه خواهش نفسانى، و در ستوران میل و خواهش نهاده است و عقل نه، و در بنى آدم هر دو را نهاده است. پس، آن که عقلش بر خواهشش چیره آید از فرشتگان بهتر است و هر که خواهشش بر خردش غالب گردد از ستوران بدتر است.
( بحار الأنوار : ۶۰ / ۲۹۹ / ۵ )
حکمت آفرینش انسان
امام على علیه السلام :
بتقوَى اللّه ِ اُمِرْتُم ، و للإحسانِ و الطّاعهِ خُلِقْتُم .
شما به پرواى از خدا فرمان یافته و براى نیکوکارى و فرمانبردارى [از خدا ]آفریده شده اید.
( شرح نهج البلاغه : ۳ / ۱۰۸ )
امام على علیه السلام ـ هنگام فراخوان مردم براى جهاد ـ فرمود :
إنَّ اللّه َ قد أکْرَمَکُم بدِینِه ، و خَلقَکُم لعِبادَتِه ، فأنْصِبوا أنفسَکُم فی أداءِ حقِّهِ .
خداوند شما را با دین خود گرامى داشت و شما را براى پرستش خویش بیافرید؛ پس در اداى حقّ او بکوشید.
( شرح نهج البلاغه : ۳ / ۱۸۵ )
امام على علیه السلام :
یقولُ اللّه ُ تعالى : یا بنَ آدمَ ، لَم أخلُقْکَ لِأربَحَ علَیکَ ، إنّما خَلقتُکَ لِتربَحَ علَیَّ ، فاتّخِذْنی بَدلاً مِن کلِّ شیءٍ ، فإنّی ناصرٌ لکَ مِن کلِّ شیءٍ .
خداوند متعال مى فرماید: اى فرزند آدم! تو را نیافریدم تا سودى برم، بلکه تو را آفریدم تا از من سودى برى. پس، به جاى هر چیز مرا برگزین؛ زیرا من، به جاى هر چیز یاور تو هستم.
(شرح نهج البلاغه : ۲۰ / ۳۱۹ / ۶۶۵ )
امام على علیه السلام :
لم یَخْلُقْ ما خَلقَهُ لِتَشدیدِ سُلطانٍ ، و لا تَخَوُّفٍ مِن عواقبِ زمانٍ ، و لا اسْتِعانَهٍ على نِدٍّ مُثاوِرٍ ، و لا شَریکٍ مُکاثِرٍ ، و لا ضِدٍّ مُنافِرٍ ، و لکنْ خلائقُ مَرْبوبونَ ، و عِبادٌ داخِرونَ .
آنچه آفرید نه براى افزودنِ قدرت و توان بود و نه به خاطر بیم از پیشامدهاى زمان، و نه براى آن که در برابر همتایى جنگجو و یا شریکى که به مال نازد و یا مخالفى برترى جوى او را یارى دهد ؛ بلکه آنان آفریدگانى هستند پروده (روزی خوار)، و بندگانى خرد و بی مقدار.
( نهج البلاغه : الخطبه ۶۵ )
امام صادق علیه السلام ـ در پاسخ به این پرسش زندیق که چرا خدا خلایق را آفرید با آنکه نیاز ندارد و از آفریدن آنها ناگزیر نیست و بازیچه کردن ما نیز شایسته او نیست؟ ـ فرمود :
فَلِأیِّ عِلّهٍ خَلقَ الخَلقَ و هُو غیرُ مُحتاجٍ إلیهِم و لا مُضْطرٍّ إلى خَلْقِهِم ، و لا یَلیقُ بهِ التَّعَبُّثُ بِنا ؟ ـ : خلَقَهُم لإظهارِ حِکمتِهِ ، و إنْفاذِ علمِهِ ، و إمْضاءِ تَدبیرِهِ .
آفریدگان را بیافرید تا حکمت خود را پدیدار کند و علم خود را به کار زند و تدبیر خویش را بگذراند.
( بحار الأنوار : ۱۰ / ۱۶۷ / ۲ )
بحار الأنوار :
خَرجَ الحسینُ بنُ عَلیٍ على أصحابِهِ فَقالَ : أیّها النّاسُ ، إنّ اللّه َ عزّ و جلّ ذِکْرُهُ ما خَلقَ العِبادَ إلاّ لِیَعرِفوهُ ، فإذا عَرفُوهُ عَبَدوهُ ، فإذا عَبَدوهُ اسْتَغنَوا بعِبادتِهِ عن عبادهِ ما سِواهُ . فقالَ لَه رجلٌ : یا بنَ رسولِ اللّه ِ ، بأبی أنتَ و اُمّی فما معرفهُ اللّه ِ؟ قالَ : معرفهُ أهلِ کلِّ زمانٍ إمامَهُمُ الّذی یَجبُ علَیهِم طاعتُهُ .
امام صادق علیه السلام فرمود : امام حسین بر اصحابش وارد شد و فرمود : اى مردم! خداوند عزّ و جلّ بندگان را نیافرید مگر تا او را بشناسند. چون او را شناختند بپرستندش و چون او را بپرستند از پرستش جز او بى نیاز مى شوند. مردى عرض کرد: اى فرزند رسول خدا! پدر و مادرم فدایت بادا! شناخت خدا چیست؟ فرمود: شناخت این است که مردم هر روزگار، امام و پیشواى واجب الطاعه خود را بشناسند.
( .بحار الأنوار : ۲۳ / ۸۳ / ۲۲ )
امام صادق علیه السلام ـ در تفسیر گفته خدا که «پیوسته در اختلاف اند مگر آن کس که خدایت بر او رحمت آورد و براى همین آنان را آفریده است» ـ فرمود :
خَلقَهُم لِیَفعَلوا ما یَسْتَوجِبونَ بهِ رَحمتَه فیَرْحَمَهُم .
آنان را بیافرید تا کارى کنند که به واسطه آن سزاوار رحمت خدا شوند و خداوند بر ایشان رحمت آورَد.
( بحار الأنوار : ۵ / ۳۱۴ / ۵ )
امام صادق علیه السلام :
إنّ اللّه َ تبارکَ و تعالى لم یَخلُقْ خَلْقَهُ عَبَثا و لَم یَتْرُکْهُم سُدىً ، بَل خَلقَهُم لإظهارِ قُدرتِهِ ، و لِیُکَلّفَهُم طاعتَهُ فیَسْتوجِبوا بذلکَ رِضوانَهُ ، و ما خَلقَهُم لِیَجلِبَ مِنهم مَنفَعهً و لا لِیَدفَعَ بِهِم مَضَرَّهً ، بَل خَلقَهُم لِیَنْفَعَهُم و یُوصِلَهُم إلى نعیمِ الأبدِ .
خداوند تبارک و تعالى آفریدگان خود را بیهوده نیافرید و آنان را به حال خود رهایشان نکرد، بلکه آفریدشان تا قدرت خویش را پدیدار کند و تکلیفِ طاعتِ خود را به دوش آنان نهد، تا با آن سزاوار خشنودى او شوند. آنان را نیافرید تا از آنها سود برد و یا زیانى را به وسیله آنها از خویش دور سازد. بلکه آفریدشان تا به آنان سود رساند و به نعمت جاودانشان برساند.
( بحار الأنوار : ۵ / ۳۱۳ / ۲ )
امام صادق علیه السلام ـ درباره آیه «جنّ و انس را نیافریدم مگر تا مرا بپرستند» ـ فرمود :
خَلَقَهُم للعِبادَهِ .
آنان را براى عبادت آفرید.
( علل الشرائع : ۱۴ / ۱۱ )
علل الشرائع :
قالَ رجلٌ لجعفرِ بنِ محمّدٍ : یا أبا عبدِ اللّه ِ، إنّا خُلِقنا للعَجَبِ ؟ قالَ : و ما ذاکَ للّه ِ أنتَ ؟! قالَ : خُلِقْنا للفَناءِ ؟ فقالَ: مَهْ یا بنَ أخ! خُلِقْنا للبَقاءِ .
مردى به امام صادق علیه السلام عرض کرد : ما براى شگفتى و تعجب [از قدرت الهى ]آفریده شده ایم؟ حضرت فرمود: تو را به خدا این چه حرفى است؟! آن مرد گفت: براى نابود شدن آفریده شده ایم؟ فرمود: برادر زاده! دست بردار! ما براى ماندن آفریده شده ایم.
(علل الشرائع : ۱۱ / ۵ )
تفسیر القمّى ـ نیز از همان حضرت ـ :
خَلقَهُم للأمرِ و النَّهیِ و التَّکلیفِ، و لیستْ خِلْقَتُهُم جبرا أن یَعْبُدوهُ ، و لکنْ خِلقَتُهم اخْتِیارا لِیَختَبِرهُم بالأمرِ و النّهیِ .
آنان را براى امر و نهى و تکلیف آفرید، و آفرینش آنان به گونه اى نبوده است تا او را [ناگزیر ]پرستش کنند، بلکه مختار آفریده شده اند تا ایشان را با امر و نهى بیازماید.
( تفسیر القمّی : ۲ / ۳۳۱ )
چگونگى آفرینش انسان
ناتوانى انسان
امام على علیه السلام :
مِسکینٌ ابنُ آدمَ ! مَکْتومُ الأجَلِ ، مَکْنونُ العِلَلِ ، مَحْفوظُ العَملِ ، تُؤْلِمُهُ البَقَّهُ ، و تَقتُلُهُ الشَّرْقَهُ ، و تُنْتِنُهُ العَرْقَهُ .
بینوا آدمى زاده! مرگش پوشیده است و بیماریهایش نهفته و کردارش نگاشته. پشه اى او را مى آزارد و جرعه اى گلوگیر او را از پاى در مى آورد و عرق وى را بدبو مى کند.
( نهج البلاغه: الحکمه ۴۱۹ )
ارزش انسان
امام على علیه السلام :
ابنُ آدمَ أشبَهُ شیءٍ بالمِعیارِ : إمّا ناقِصٌ بجَهلٍ ، أو راجِحٌ بعِلمٍ
آدمى زاده شبیه ترین چیز به ترازوست؛ با نادانى سبک مى شود و با علم و دانش سنگین مى گردد.
( تحف العقول : ۲۱۲ )
امام على علیه السلام :
المرءُ بأصغَرَیْهِ : بقلبِهِ و لسانِهِ ، إنْ قاتَلَ قاتَلَ بجَنانٍ ، و إن نَطقَ نَطقَ ببَیانٍ .
ارزش انسان به دو عضو کوچک اوست: دلش و زبانش. با دل [قوى ]به میدان جنگ پا مى نهد و با زبان به عرصه بیان.
( غرر الحکم : ۲۰۸۹ )
امام على علیه السلام :
للإنسانِ فَضیلَتانِ : عَقلٌ و مَنْطقٌ ، فبِالعقلِ یَستفیدُ و بالمَنطقِ یُفیدُ .
انسان دو فضیلت دارد: خِرد و سخن. با خرد، بهره مى ستاند و با سخن، بهره مى رساند.
( غرر الحکم : ۷۳۵۶ )
امام على علیه السلام :
أصلُ الإنسانِ لُبُّهُ ، و عَقلُهُ دِینُهُ ، و مُروّتُهُ حیثُ یَجعَلُ نَفسَهُ .
اصل و تبار انسان، دل اوست و خردش دین او ومردانگى اش جایگاهى است که خود را در آن قرار دهد.
( بحار الأنوار : ۱ / ۸۲ / ۲ )
امام على علیه السلام :
المرءُ یُوزَنُ بقولِهِ و یُقَوَّمُ بفعلِهِ .
انسان با گفتارش اندازه گیرى مى شود و با کردارش ارزش یابى .
( غرر الحکم : ۱۸۴۸ )
امام على علیه السلام :
المرءُ بفِطنتِهِ لا بصُورَتِهِ ، المرءُ بِهمّتِهِ لا بِقُنیَتِهِ .
[ارزش] انسان به هوش اوست، نه به شکل و شمایلش؛ [ارزش ]انسان به همّت اوست نه به مال و اندوخته اش.
( غرر الحکم : ۲۱۶۶ ـ ۲۱۶۷ )
ویژگى انسان کامل
امام على علیه السلام :
قد أحیا عَقلَهُ و أماتَ نَفسَهُ ، حتّى دَقَّ جلیلُهُ ، و لَطُفَ غلیظُهُ ، و برَقَ لَه لامعٌ کثیرُ البَرقِ، فأبانَ لَه الطَّریقَ ، و سلکَ بهِ السَّبیلَ ، و تَدافَعَتهُ الأَبوابَ إلى بابِ السَّلامَهِ وَ دارِ الإِقامَهِ ، و ثَبَتَت رِجلاهُ بِطُمَأنینَهِ بَدَنِهِ فی قَرارِ الأمنِ و الرّاحَهِ بِمَا استَعمَلَ قَلبَهُ و أَرضَى رَبَّهُ .
همانا خرد خویش را زنده گردانْد و نفس خود را میرانْد چندان که [اندام ]درشت او نزار شد و خشونتش (درشتى اش) به لطافت گرایید. درخشنده اى پر نور بر وى تابید و راه را برایش روشن ساخت و او را در راه [راست] به پیش راند و از درى به درى برد تا به در سلامت کشاند ، و خانه اقامت و دو پاى او در قرارگاه ایمنى و آسایش استوار گرددید به آرامشى که که در بدنش پدیدار گردید ، بدانچه دل خود را در آن به کار بُرد ، و پروردگار خویش را راضى گرداند.
( نهج البلاغه : الخطبه ۲۲۰ )
امام على علیه السلام :
ما بَرِحَ للّه ِ ـ عَزّتْ آلاؤهُ ـ فی البُرْهَهِ بعدَ البُرْهَهِ و فی أزمانِ الفَتراتِ ، عِبادٌ ناجاهُم فی فِکرِهِم و کَلّمَهُم فی ذاتِ عُقولِهِم ··· و کانوا کذلکَ مَصابِیحَ تلکَ الظُّلُماتِ ، و أدِلّهَ تلکَ الشُّبُهاتِ .
همواره خدا را ـ که نعمتهایش گرانبهاست ـ در برهه اى از روزگار پس از برهه اى دیگر و زمانى میان آمدن دو پیامبر، بندگانى است که از راه اندیشه با آنان در راز است و از طریق خرد با ایشان دمساز ··· آنان این چنین، چراغهایى در آن تاریکیها بوده اند و راهنمایانى در آن شبهه ها.
( نهج البلاغه : الخطبه ۲۲۲ )
منبع: میزان الحکمه، جلد اول