الف – آثار اعتقاد به امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)
1. بندگی خداوند :
در مباحث توحیدی مطرح است که خداوند متعال از همه صفات و خصوصیاتی که در مخلوقات مادی و غیر مادی وجود دارد منزه و متعالی است.یعنی بین خالق و مخلوق هیچ شباهتی از هیچ جهتی وجود ندارد. بنابراین خداوند متعال صورت ندارد ، چشم و زبان ندارد، خشم و خشنودی ندارد.این صفات ، مربوط به مخلوقات بوده، درخدای تعالی نیست.صورت ودست و چشم و زبان خدا ، حجت های او، پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) و اهل بیت آن حضرت – ودر زمان ما حضرت مهدی (علیه السلام)- میباشد.آنان صورت خدایند ، زیرا برای توجه به خدا باید به آنان توجه کنیم. آنها دست خدایند زیرا که خداوند از قدرت خود به آنان اعطا کرده،آنها وسیله دریافت و انتشار لطف و فیض خدا در میان مخلوقاتند.آنها چشم خدا هستند زیرا که امام هر زمان از جانب حق بر مردم آن زمان،شاهد وناظر میباشد.آنها زبان خدایند، زیرا که دستورات حق را برای مردم بیان می کنند.پس بندگی خدا از غیر طریق اطاعت آنان ودر غیر راه ولایت آنها انجام نمی پذیرد.امام صادق (علیه السلام) خطاب به ابن ابی یعفور فرمودند : بدرستی که خداوند یگانه و یکتا بوده و در یکتایی خود یگانه است، همه امور تنها در دست اوست.
مخلوقاتی آفرید و سپس امر دینش را به آنها واگذار کرد،پس ما آن مخلوقاتیم.ای پسر ابی یعفور، ما حجت خدا در میان بندگان خدا بر خلق و امین بر وحی الهی و خزانه دار علم او هستیم. ما صورت خداییم که از آن بسوی خدا توان رفت و ما چشم خدا در میان مخلوقاتیم و ما زبان گویای خداوند بوده،لبی هستیم که علم او را در بر گرفته،دری هستیم که بسوی او راهنمایی می کند.
ما عمل کننده به امر او و دعوت کننده به راه او بوده،خدا توسط ما شناخته می شود.و از (طریق ولایت)ما بندگی می گردد،ما راهنمایان بسوی خدا هستیم و اگر ما نبودیم خدا بندگی نمی باشد.آن حضرت در روایت دیگر فرموده :
خدای بزرگ همچون ما ناراحت نمی شود،ولی او اولیایی را برای خود آفریده که ناراحت و خشنود می گردند.(زیرا که) آنان مخلوق بوده تحت تدبیر خدایند.پس خداوند،خشنودی آنان را خشنودی خود و خشم آنان را خشم خودقرار داده است،زیرا که آنان ،دعوت کنندگان بسوی خدا و راهنمایان سوی او می باشند.در حدیث قدسی آ مده است :
ان اعظم الطاعات توحیدی و تصدیق نبیی و التسلیم لمن ینصبه بعهده و هو علی بن ابی طالب (علیه السلام)و الائمه الطاهرون من نسله علیهم السلام به درستی که برترین راه بندگی من ،به یکتایی من و قبول پیامبر من و تسلیم بودن در برابر کسی است که پیامبر او را منصوب نموده،یعنی علی (علیه السلام) و پیشوایان معصوم از نسل او می باشد.از این رو اگر ما در مقام بندگی خدا و اطاعت از او باشیم،بندگی و عبادت بستری جزء ولایت اهل بیت و اطاعت از امام (علیه السلام) و توجه و توسل به او ندارد.
2. شرط ایمان :
خداوند متعال در قرآن،برخی از مسلمانان را شایسته مقام ایمان ندانسته،نام مسلمان را مناسب آنان معرفی نموده می فرماید:اعراب مدعی ایمان شدند ، ای پیامبر، به آنان بگو که لیاقت ایمان ندارید،ولی بگویید که ما اسلام آوردیم. پس بین مسلمان و مومن تفاوت است. این تفاوت در کجاست؟
مومن چه اعتقادی دارد که مسلمان ندارد؟ تفاوت ایمان و اسلام،غیر از اعتقاد قلبی و عملی به مبانی دینی،در اعتقاد به اصل مهم ولایت اهل بیت(ع) نهفته است.مومن کسی است که به جانشینان پیامبر اکرم(ص)،از امیر مومنین گرفته تا حضرت مهدی(علیه السلام)، به همگی آنان معتقد بوده آنان را جانشینان پیامبر و حجج الهی بداند.کسی که این اعتقاد را ندارد،شایسته لقب مومن نیست. فردی از امام صادق(علیه السلام) درباره فرق اسلام و ایمان پرسید. امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
اسلام همان اعتقاد آشکاری است که مردم بر آن هستند.یعنی گواهی به توحید خداوند متعال و نبوت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) و بر پاداشتن نماز و پرداختن زکات و انجام حج و روزه ماه رمضان ، این اسلام است.ولی ایمان عبارت است ازاعتقاد به امامت اهل بیت (ع) همراه با مبانی قبل(توحید ، نبوت و ….)پس اگر فرد ، به اسلام اقرار نمود و ولایت اهل بیت(ع) را نشناخت ، مسلمان گمراه است (مومن نخواهد بود). در روایتی دیگر ، حضرت باقر یا امام صادق (علیه السلام) ایمان را اینگونه توصیف فرموده اند : هیچ کس مومن نخواهد بود مگر اینکه خدا و پیامبرش و همه امامان را بشناسد به معرفت امام زمانش نایل آید و مسایل را به او ارجاع دهد و تسلیم فرمان امام زمانش باشد . فردی از امام علی (علیه السلام) درباره حداقل ایمان و کفر و گمراهی پرسید، امام فرمود : حداقل ایمان آن است که خدای بزرگ ، خود را به انسان بشناساند ، پس انسان به اطاعت خدا اقرار کند ، سپس خدا پیغمبرش را بشناساند و انسان به نبوت و دریافت تعالیم دین اقرار کند. (آنگاه خدا) حجت خود را بر خلق و گواه بر خلق به انسان معرفی نماید و انسان به فرمانبرداری او اقرار کند…. و حداقل گمراهی آن است که انسان حجت خدا را در زمین و گواه خدا بر خلق را که خداوند به اطاعت اوامر نموده و ولایت او را واجب کرده است نشناسد.امام کاظم (علیه السلام) به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: کسی که می خواهد در حالی خدا را ملاقات کند که ایمان کامل و اسلام او نیکو باشد پس به ولایت امام زمان (علیه السلام) که همه در انتظار اویند معتقد شود. به همین جهت ، در زیارت امام زمان (علیه السلام) خطاب به آن حضرت می گوییم : سلام بر تو ای دروازه (دین) خدا که جزء از طریق آن نمی توان ( بسوی خدا) آمد ، سلام بر تو ای راه خدا که هر کس غیر از آن راه رود ، هلاک می گردد .
3. تنها راه نجات :
همانطور که قبلا گفته شد ایمان غیر از اسلام است . مسلمانان (گوینده شهادتین) از اسلام خویش در دنیا بهره مند می شوند : ارث می برد ، ازدواج می کند و از حقوق یک مسلمان در جامعه بهره مند است.ولی مومن ، یعنی آن کس که مطیع ولایت آل محمد(صلی الله علیه واله) است ، علاوه بر اینکه در بهره وری از آثار دنیوی اسلام ، با مسلمانان برابر است ، مزیتی که دارد این است که از آثار معنوی و اخروی ایمان نیز بهره مند است ، در حالی که مسلمان غیر مومن از آن بهره ای ندارد.و آن عبارت است از : قبول اعمال و نجات اخروی و شفاعت اولیاء خدا در عالم آخرت. در حدیث شیعه و اهل سنت آمده است که عمر بن خطاب از رسول خدا (صلی الله علیه واله) در باره صحت این روایت پرسید که : کسی که به توحید و نبوت معتقد باشد ، اهل بهشت است .
رسول خدا حدیث فوق را تایید نموده ، فرمودند : آری ، بشرط اینکه به محبت علی بن ابی طالب و ولایت او متمسک باشد . ابن حجر عسقلانی – دانشمند بزرگ اهل سنت – از یونس بن خباب نقل می کند که پس از توضیح درباره چگونگی عذاب قبر ، گفت : در اینجا مطلبی است که ناصبی ها ( دشمنان اهل بیت) آن را پنهان داشته اند ! گفتم :
آن مطلب چیست ؟ گفت : در عالم قبر درباره امامت می پرسند ؟ اگر فرد بگوید : امامم علی است نجات پیدا میکند . در قیامت نیز آن گاه که نامه اعمال را منتشر می کنند ، عنوان نامه عمل هر کس ، موضع او در قبال امر ولایت است. و عبور از پل صراط نیز نیازمند اعتقاد به ولایت بوده ، منکر ولایت در جهنم سقوط نموده ، پیرو اهل بیت امکان عبور دارد.پس رمز نجات اهل بهشت ، ولایت اهل بیت(علیه السلام) و سر شقاوت اهل جهنم ، انکار ولایت اهل بیت است .بنابر این ، راه نجات ما که در عصر غیبت امام مهدی (علیه السلام) قرار گرفته ایم ، جزء پناه بردن به ولایت و محبت و انتظار ظهور آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه) نیست. از این روست که در زیارت نامه آن امام شریف ، خطاب به آن بزرگوار عرض می کنیم : گواهی می دهم که به ولایت تو (ای امام زمان) ، (خدا) اعمال را پذیرفته ، افعال را پاکیزه کرده ، حسنات را دو برابر نموده ، گناهان را پاک می کند.
4. شرط لازم برای مغفرت حق :
یکی از جلوه های رحمت بیکرانه خدای متعال ، مغفرت او است . از اسماء او غفور ، غفار ، تواب ، غافر الذنب و خیر الغافرین است که خداوند صد و ده بار در قرآن به این اوصاف ، توصیف گردیده است . ولی برخورداری از مغفرت خداوند متعال ، شرایطی دارد که مهمترین آنها شرط ایمان است . کسانی که از ایمان بهره ندارند ، از رحمت واسعه الهی بی بهره اند ، حتی در صورت شفاعت اولیاء خدا ، آنان ، مورد فضل و مغفرت حق قرار نمی گیرند . در قسمت دوم بیان گردید که از شرط لازم ایمان ، اعتقاد به ولایت دوازده امام و محبت آنان و بیزاری از دشمنان آنان است . لذا کسی که از نعمت ولایت اهل بیت و معرفت امام زمان (علیه السلام) برخودار نیست ، از رحمت حق در عالم آخرت و شفاعت اولیاء خدا بی بهره خواهد بود .امام صادق(علیه السلام) پس از آنکه لازمه ایمان را معرفت امام زمان (علیه السلام) معرفی کردند ، به بیان آثار اخروی این معرفت پرداخته ، فرمودند : در لحظه مرگ آن هنگام که جان شما به سینه برسد ، بیش از هر زمان دیگر به معرفت امام نیازمندید. پس چه بهتر که تا نفسی باقی است ، در مسیر ولایت اهل بیت بکوشیم و با امام زمان(علیه السلام) آشنا شویم و شیرینی محبت آن بزرگوار و پدران گرامش را در قلب خویش احساس نماییم تا شاید مورد لطف و رحمت و مغفرت حق قرار گیریم.
5. درجات بالاترولایت ، با تقاضای ازخدا :
برای افزایش معرفت و محبت اهل بیت (علیهم السلام) باید از خدا متعال تقاضا کرد. معرفت و محبت اهل بیت(علیهم السلام) و پیوند و توسل به امام زمان (علیه السلام) ، نعمت ، بلکه برترین نعمت خداوند در حق انسان است و اینکه این نعمت ، لطف و رزقی است که خدای عزو جل صرفا به بندگان نیک و برگزیدگان از آنها عطا فرموده است . امام صادق(علیه السلام) می فرماید: محبت ما اهل بیت را خداوند از آسمان ، از مخازنی زیر عرش فرو می فرستدکه مانند معادن طلا و نقره بوده ، آن را به مقدار مشخص نازل کرده ، به بهترین مخلوقات خویش عطا می کند.اکنون که دانستیم معرفت و محبت اهل بیت (ع) و توجه و پیوند قلبی با امام زمان(علیه السلام) ،لطف و کرامت خدا در حق انسان است ،لذا علاوه بر انجام اعمال شایسته که شاید مقدمه این لطف الهی قرار گیرد ، باید به خدای متعال استغاثه نمود و برای خود و فرزندان خود ، تقاضای مقادیر عظیم تر و بهره وافرتری از این نعمت نمود. همان گونه که امام صادق(علیه السلام) و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه) ، در حدیث جداگانه به ما آموخته اند که بگوییم : خدایا معرفت حجت را به من ارزانی کن که اگر معرفت او را به من عطا نکنی ، از دینم گمراه خواهم شد .
6. بررسی نعمت خداوند :
خداوند متعال نعمتهای فراوانی به بشر ارزانی داشته است که قابل شمارش نیست . (( اگر نعمتهای خدا را بشماید ، به عدد در نمی آید. از میان این نعمتهای بی شمار ، برخی نعم مادی و دنیوی است که خداوند به اقتضای رحمانیت خویش به مومن و کافر عطا فرموده ، و برخی دیگر نعمتهای معنوی و اخروی هستند که راهنمای انسان بسوی سعادت ابدی می باشد .از برترین نعمتهای معنوی ، نعمت ولایت و اطاعت و محبت اهل بیت (علیهم السلام) است .امام صادق (علیه السلام) می فرماید: خداوند نعمتهای دنیا را به مومن و کافر می دهد ، ولی نعمت ولایت را جزء به برگزیدگان از مخلوقاتش عطا نمی کند. این نعمت ، خیر دنیا و آخرت خواهد است زیرا که راه صحیح زیستن در دنیا را به انسان آموخته ، دستگیر انسان در عرصات سهمگین عالم آخرت خواهد بود . حال که ولایت و اعتقاد به اهل بیت و محبت آنها و پیوند با آنان ، برترین نعمتی است که خدا به ما عطا کرده است، در مواقع دعا و در مظان استجابت ، این نعمت عظیم را باید از خدا تقاضا کرد ، چرا که این گوهر الهی را به هر کسی عطا نکرده و در هر مکانی قرار نداده اند ، پس باید دست استغاثه به درگاه حق بلند کرد و از او تقاضا نمود که : خدایا در طول زمان غیبت و بی خبری ما از امامان ، یقین را از ما سلب مکن ، و یاد و انتظار او و ایمان به او و اعتقاد راسخ به ظهور او و توفیق دعا و صلوات برای او را از ما نگیر .
7. شرط قبول اعمال :
آن هنگام که خدا ابلیس را به سجده آدم امر کرد ، ابلیس تکبر نموده از خدا خواست که او را از این فرمان معاف داشته در عوض ، عبادتی کند که هیچ کس خدا را آن گونه عبادت نکرده باشد ! خداوند درپاسخ به او فرمود : عبادت آن است که من فرمان می دهم نه آن که تو می خواهی یعنی عبادت ، اطاعت از فرمان خدا است ، و تنها به سجده رفتن و تضرع نمودن عبادت نیست . نماز و دعا به شرطی عبادت است که در اطاعت از فرمان خدا باشد . رسول خدا (صلی الله علیه واله) در خطبه غدیریه فرمودند : ای مردم ، خدای بزرگ دینش را با امامت علی کامل کرد، پس کسانی که امامت او و جانشینان او از فرزندان من که تا قیامت و حظور در برابر حق می آیند را نپذیرند، اعمالشان در دنیا و آخرت نابود شده در آتش جاودانه خواهند بود. لذا امام صادق(علیه السلام) فرمودند : برای دشمن ما اهل بیت تفاوتی ندارد ، چه روزه گرفته نماز بخواند و یا زنا کرده دزدی کند ، او در آتش خواهد بود . در عصر حاضر نیز ، آن بابی که هیچ عبادتی جزء از طریق ولایت او پذیرفته نیست ، وجود مقدس امام زمان (علیه السلام) است. در زیارت جامعه ، خطاب به این بزرگوار می گوییم : ((باب ولایت شما است که خداوند عبادات واجب را می پذیرد.)) پس کسی که خدا را از غیر این باب ، بندگی کند ، خدا از او نخواهد پذیرفت . امام صادق (علیه السلام) در نامه ای به مفضل بن عمر مرقوم فرمودند : کسی که نماز خوانده ، زکات بدهد ، حج و عمره بجا آورد ولی معرفت آن کس که خدا اطاعت او را واجب ساخته است نداشته باشد ، نه نماز،نه روزه گرفته ، نه زکات داده ، نه حج و عمره بجا آورده ، نه از جنایت غسل کرده و تطهیر نموده ، و نه حرامی را رها کرده و نه حلالی را حلال داشته است.یعنی هر عبادتی که بدون ولایت ائمه(ع) و اعتقاد به امامت آنها انجام شده باشد باطل است .
ب – مهدویت از نظر اهل سنت و دیگر ادیان
1. اهل سنت و مهدی(علیه السلام) :
برخی تصور می کنند که اعتقاد به مهدی منتظر (علیه السلام) ویژه شیعیان است در حالی که اصل این عقیده از نظر اهل سنت ، با شیعیان همسان بوده و بین این دو فرقه از حیث بشارت های پیامبر (صلی الله علیه واله) راجع به ظهور آن حضرت و ماموریت جهانی وی و درباره شخصیت برجسته و نفوس آن بزرگوار و حتی نشانه های ظهور و ویژگی های انقلاب او ، تفاوتی وجود ندارد .تنها تفاوتی که دارد این است که اغلب دانشمندان اهل سنت می گویند : حضرت هنوز متولد نشده و غایب نیست ، بلکه به زودی متولد خواهد شد و به آن چه پیامبر (صلی الله علیه واله) بشارت داده جامه عمل می پوشاند و عده کمی از آنان در مورد ولایت و غیبت او ، با شیعه هم عقیده اند .آن چه ازمجموع منابع تاریخی و حدیثی اهل سنت استفاده می شود این است که مساله ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) مورد اتفاق و اجماع مسلمین است . مولف کتاب الامام المهدی (علیه السلام) استاد علی محمد علی دخیل ، اسامی 205 نفر از بزرگان اهل سنت را در کتاب خود آورده ، به این ترتیب که تعداد 30 نفر از آ ن ها مستقلا در باره حضرت مهدی(علیه السلام) کتاب نوشته اند و 31 نفر دیگر فصلی را در کتاب های خود به روایات حضرت مهدی(علیه السلام) اختصاص داده اند و 144 نفرشان به تناسب های مختلف ، روایات حضرت مهدی(علیه السلام) را در کاتبهای خود آورده اند .حتی این اعتقاد در معروف ترین و معتبر ترین کتب روایی اهل سنت، یعنی صحاح سته آمده است. این محدثان نامی اهل سنت روایات مربوط به حضرت مهدی (علیه السلام) را از : عمر بن خطاب ، عبدالله بن مسعود ، عبدالله بن عباس ، ثوبان ، جابر بن عبدالله انصاری ، جابر بن سمره ، عبدالله بن عمر ، عبد الله بن عمرو بن عاص ، انس بن مالک ، ابو سعید خدری و غیر این ها نقل کرده اند.
2. مهدویت و زرتشت :
در منابع زرتشتیان تصریحات بسیاری به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) شده است که قسمتی از آن ها را در این بند می آوریم : در کتاب زند که از کتب مقدسه زرتشتیان ، در باره انقراض اشرار و وراثت صلحا می گوید: لشکر اهریمنان با ایزدان ، دایم در روی خاکدان محاربه و کشمکش دارند و غالبا پیروزی با اهریمنان باشد ، اما نه بطوری که بتوانند ایزدان را محو و منقرض سازند ، چه در هنگام تنگی از جانب اورمزد که خدای آسمان است به یزدان که فرزندان اویند یاری می رسد و محاربه ایشان نه هزار سال طول می کشد. آن گاه پیروزی بزرگ از طرف ایزدان می شود و اهریمنان را منقرض می سازند ، و تمام اقتدار اهریمنان در در زمین است در آسمان راه ندارد ، و بعد از پیروزی ایزدان و برانداختن تبار اهریمنان ، عالم کیهان به سعادت اصلی خود رسیده ، بنی آدم بر تخت نیکبختی خواهد نشست .جاماسب در کتاب معروف خود جاماسب نامه می گوید :پیغمبر عرب ، آخرین پیغمبران باشد که در میان کوه های مکه پیدا شود ، و شتر سوار شود و قوم او شتر سواران خواهند بود ،و با بندگان خود چیز خورد ، و به روش های بندگان نشیند ، و او را سلیقه نباشد و از پشت سر مثل پیش رو ببیند . در زند و هومن یسن از ظهور شخصیت فوق العاده ای بنام سوشیانس نجات دهنده بزرگ خبر داده و درباره نشانه های ظهور چنین می گوید : نشانه های شگفت انگیزی در آسمان پدید آید که به ظهور منجی جهان دلالت می کند و فرشتگانی از شرق و غرب به فرمان او فرستاده می شوند ، وبه همه دنیا پیام می فرستند . سوشیانس دین را به جهان رواج دهد ، فقر و تنگدستی را ریشه کن سازد ، ایزدان را از دست اهریمن نجات داده ، مردم جهان را هم فکر و همگفتار و همکردار گردند.
3. انجیل و بشارت موعود :
بر اساس بشارت فراوانی که در کتاب انجیل آمده است،حضرت مسیح (علیه السلام) به دنبال قیام حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه) در فلسطین آشکار خواهد شد و به یاری آن حضرت خواهد شتافت و پشت سر حضرت نماز خواهد گزارد . تا یهودیان و مسیحیان و پیروان وی تکلیف خویش را بدانند و به اسلام بگروند و حامی حضرت مهدی (علیه السلام) گردند. از این رو ، در آخرین روزهای زندگی و شاید در طول دوران حیات به یاران و شاگردان خود ، توصیه ها و سفارش های بسیاری در باره بازگشت خود به زمین نموده و آنان را در انتظار گذارده و امر به بیداری و آمادگی فرموده است . برای نمونه متن برخی از آن بشارات را که در انجیل ذکر شده در ذیل آمده است :
1- انجیل متی :
عیسی در جواب ایشان گفت : زنهار کسی شما را گمراه نکند .از آن رو که بسا به نام من آمده خواهد گفت که من مسیح هستم و بسیاری را گمراه خواهند کرد . وجنگ ها و اخبار جنگها را خواهید شنید . زنهار مضطرب مشوید ، زیرا که وقوع این همه لازم است لیکن انتها هنوز نیست ، زیرا قومی با قومی و مملکتی با مملکتی تفاوت خواهند نمود و قحطی ها و زلزله ها در جای ها پدید آید و فورا پس از مصیبت آن امام ، آفتاب تاریک گرددو ماه نور خود را ندهد و ستارگان از آسمان فرو ریزند و قوت های افلاک متزلزل گردد.آن گاه علامت پسر انسان در آسمان پدید گردد و در آن وقت جمیع طوایف زمین سینه زنی کنند و پسر انسان را ببینند که بر ابر های آسمان با قوت و جلال عظیم آید… .
2- انجیل یوحنا :
ساعتی می آید که در آن جمیع کسانی که در قبور می باشند آواز او را خواهند شنید و بیرون خواهند آمد ، و هر که اعمال نیکو کرد برای قیامت حیات ، و هر که اعمال بد کرد به جهت قیامت داوری .
3 – انجیل لوقا :
کمرهای خود را بسته ، چراغ های خود را افروخته بدارید . شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می کشند ، که چه وقت از عروسی مراجعت کند ، تا هر وقت آید و در را بکوبد ، بی درنگ برای او باز کنند .پس شما نیز مستعد باشید زیرا که در ساعتی که گمان نمی برید پسر انسان می آید .
4. هندوها و بشارت موعود :
در کتاب های مذهبی مقدسی که در میان هندیان به عنوان کتاب های آسمانی شناخته شده و آورندگان این کتاب به عنوان پیامبر شناخته می شوند ، تصریحات بسیاری به وجود مقدس مهدی موعود(علیه السلام) و ظهور مبارک آن حضرت شده است که قسمتی از آن ها را می آوریم :
1 – در کتاب اوپانیشاد که یکی از کتب معتبره و از منابع هندوها بشمار می رود ، بشارت ظهور مهدی موعود(علیه السلام) چنین آمده است : این مظهر ویشنو مظهر دهم در انقضای کلی یا عصر آهن ، سوار بر اسب سفیدی ، در حالی که شمشیر برهنه درخشانی بصورت ستاره دنباله دار در دست دارد، ظاهر می شود و شریان را هلاک می سازد.
2- در کتاب باسک که از کتب مقدس هندوهاست ، بشارت ظهور حضرت ولی عصر (علیه السلام) چنین آمده است : دور دنیا تمام می شود. پادشاه عادلی در آخرالزمان ، ملائکه و پریان و آدمیان باشد و حق و راستی با او باشد و آن چه در دریا و زمین ها کوه ها پنهان باشد ، همه را به دست آورد و از آسمانها و زمین و آنچه باشد خبر می دهد و از بزرگ تر کسی به دنیا نیاید .
3 – وشن جوک نیز بشارت به ظهور حضرت آمده است : آخر دنیا به کسی بر می گردد که خدا را دوست می دارد و از بندگان خاص او باشد و نام او خجسته و فرخنده باشد .
4- در کتاب دید که از کتب مقدس هندوها است چنین آمده است : پس از خرابی دنیا ، پادشاهی در آخرالزمان پیدا شود که پیشوای خلایق باشد و نام منصور باشد و تمام عالم را بگیرد و به دین خود درآورد…..
ج – اعتقاد به مهدی (ع)
ما معتقدیم که سرانجام اداره امور جهان در قبضه باکفایت صالح ترین افراد بشر قرار خواهد گرفت و او جهان را از تاریکی ، فقر، جهل و ظلم رهایی می بخشد و حکومت واحد جهانی را بر اساس مساوات و عدالت استوار می سازد . علیرغم اتفاق نظر در اصل مصلح و منجی ، لیکن در مصداق و تطبیق آن اختلاف دارند. روایات نقل شده در باره حضرت مهدی (ع) و بحث از نواب خاص آن حضرت که در طول آن هفتاد سال، واسطه میان شیعیان و حضرت بوده اند .این اعتقاد را از محدوده ذهن به دنیای واقعیات می آورد یعنی او یک حقیقت فرضی و خیالی نیست بلکه یک موجود واقعی است. بنابراین موضوع مهدی ، نه اندیشه چشم به راه نشستن کسی است که باید زاده شود و نه پیشگویی است که باید در انتظار مصداقش ماند. بلکه واقعیت استوار و فرد مشخصی است که در میان ما زندگی می کند ، و ما نیز او را می بینیم و در اندوه و شادیهامان شریک است . آیت الله باقر صدر رحمه الله می نویسد : اعتقاد به مهدی (علیه السلام) به عنوان یک قائد منتظر که جهان را به یک صورت برتر متحول می سازد ،از اخبار پیامبر (صلی الله علیه واله) عموما و از احادیث ائمه اهل البیت (ع) خصوصا سرچشمه گرفته است به طوری که اصلا مطلب قابل تردید نیست.گذشته از قطعی بودن موضوع مهدی موعود(علیه السلام) از دیدگاه مدارک متقن اسلامی ،اختصاص داشتن شخصیت والا به امام دوازدهم شیعه و پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) دلایل محکم و روشنی دارد که تمام آن دلایل را ممکن است در دو دلیل زیر خلاصه کرد .
1. دلیل اسلامی :
مهدی (علیه السلام) در صدها روایتی که از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه واله) و از ائمه (علیهم السلام) نقل شده ، متمثل است . روایاتی که مهدی (علیه السلام) را به اهل بیت (ع) ، نواده فاطمه(سلام الله علیها) ، ذریه حسین (علیه السلام) و فرزند نهم آن حضرت نسبت داده است،و نیز آن سلسله از احادیثی که دلالت می کنند که جانشینان پیامبر (صلی الله علیه واله) دوازده نفرند،تمام این احادیث ، آن فکر و عقیده عمومی مهدی(علیه السلام) را محدود می کنند و آن موضوع فکری کلی را در امام دوازدهم از ائمه (ع) مشخص می سازد این حدیث نبوی شریف به این مضمون که امامان پس از من یا خلفاء بعد از من ،دوازده نفرند با عبارات مختلف در بیش از دویست و هفتاد روایت از رسول اکرم (صلی الله علیه واله) نقل شده،که در حدیث سنی و شیعه مانند : صحیح بخاری ، صحیح مسلم ، صحح ترمذی و سنن ابن داود و مسند احمد حنبل و مستدرک الصحیحین حاکم نیشابوری نقل شده است.در حالی که بخاری در زمان امام جواد و امام حسن عسکری(علیه السلام) می زیسته و کتاب صحیح بخاری را در آن زمان نوشته است که هنوز امامان به دوازده نرسیده بود . این خود دلالت می کند که این حدیث پیش از آن فکر و عقیده دوازده امامی در مغز ها تکمیل شود، از رسول اکرم (صلی الله علیه واله) صادر شده است و جای تردیدی در این احادیث باقی نمی ماند . ایمان و عقیده شیعه دوازده امامی که می گوید : جانشینان پیامبر (صلی الله علیه واله) از علی (علیه السلام) شروع شده و به مهدی (علیه السلام) ختم می شود، قابل تطبیق با احادیث نبوی است .
2. دلیل علمی :
دلیل علمی آن ، تجربه ای است که شیعیان در طی هفتار سال دوران غیبت صغری آموختند. از واقعه مسلم تاریخ مهدی (علیه السلام) در دوران غیبت صغری ، این نتیجه گرفته می شود که آن حضرت ، بزرگ حقیقتی بود که ملت شیعه مدت هفتاد سال در تحت رهبری مستقیم وی زندگی کرده اند و با نمایندگان ویژه وی سر و کار داشته اند ، و در طول این هفتاد سال،کوچک ترین حادثه و جریانی پیش نیامد که باور و اعتقاد در آن را نسبت به وجود و حقیقت امام شان متزلزل کند .نکته قابل توجه دیگر این است که تمام نامه هایی که بوسیله یکایک این چهار نفر از امام (ع) به دست مردم می رسید ، همه یک خط داشت و از نظر روش انشاء یکسان بود بنابراین ، در پس پرده ، یک حقیقت ثابت و محقق و یک موجود اصیلی وجود داشته است. محال است یک چنین جریانی دروغ باشد و در طی این هفتاد سال برای مردمی که آن را به عنوان یک حقیقت ثابت پذیرفته اند کشف نشود بلکه اطمینان و باور آنان به این حقیقت ثابت ، بیشتر و شدیدتر می گردد. پس نتیجه می گیریم که تحلیل غیبت صغرای امام (ع) می تواند به صورت یک دلیل علمی ، واقعیت و ثبوت و وجود امام مهدی (علیه السلام) و ولادت و زندگی و غیبت او را ثابت کند .
د – خاتمه
خاتمه بحث خود را بخشی ازدعای امام رضا (علیه السلام)در باره امام زمان(علیه السلام) قرار می دهم که شیعیان را به خواندن این دعا امر می فرمودند . شاید که خداوند متعال تفضلی کند و به یمن این دعای شریف ، ما را از پیروان اهل بیت (ع) و از یاران حضرت مهدی(علیه السلام) قلمداد فرماید : « خدایا بر دست امام زمان (علیه السلام) ما را به مسیر هدایت و راه بزرگ و طریقه معتدلی که به آن بپیوندد برسان . و ما را بر پیروی از امام زمان (علیه السلام) نیرو ده و بر دنباله روی از او ثابت قدم فرما، به متابعت او بر ما منت گذار . و ما را در گروه او که به امر او قیام کرده ، در رکاب او شکیبایی نموده ، با دلسوزی برای او خشنودی ترا جستجو می کنند قرار بده . تا اینکه در قیامت ما را در بین یاران و یاری دهندگان و تقویت کنندگان حکومت او محشور گردانی . خدا یا تمام این کارها (که در راه پیوند و یاری آن حضرت انجام می دهیم ) را خالص از هر گونه تردید و اشتباه و تظاهر و شهرت طلبی قرار ده ، تا با انجام آنها جزء بر تو اعتماد نکرده ، خشنودی غیر ترا نجوییم ، تا (در نتیجه)ما را در مکان او و در بهشت همراه با او جای دهی . و (در مسیر خدمت به امام زمان علیه سلام ) ما را تنگدلی و تنبلی و سستی پناه ده . و ما را از کسانی قرار ده که توسط آنها دینت را یاری داده ، پیروی امام زمانت را توسط آنها بزرگ می گردانی و (در این خدمت) ما را با دیگری جایگزین مکن ، که جایگزین کردن دیگری بجای ما بر تو آسان و برای ما زیاد خواهد بود .»
منابع :
1. سایت اطلاع رسانی اهل بیت: مهدی موعود(ع)
2. سایت mahdi .net : مهدی موعود (ع)