3. باور به مقامات معنوى
امام، یکى از موانع دستیابى به مراتب معنوى را انکار و ناباورى آن مقامات مىداند، چرا که وقتى انسان منکر امرى بود، در راه دستیابى به آن تلاش نمىکند. از این رو به نظر ایشان بدترین آفت اصلاح نفس و خودسازى، بىاعتمادى و بىاعتنایى به مراتب کمال است. ایشان میفرماید: بدترین خارهاى طریق کمال و وصول به مقامات معنویه که از شاهکارهاى بزرگ شیطان قطّاع الطریق است، انکار مقامات و مدارج غیبیه معنویه است، که این انکار و جحود، سرمایه تمام ضلالات و جهالات است و سبب وقوف و خمود است و روح شوق را که براق وصول به کمالات است مىمیراند و آتش عشق را که رفرف معراج روحانى کمالى است خاموش مىکند، پس انسان را از طلب بازمى دارد. 13
مراحل راهبردى، ازمنظر امام
امام خمینى براى تهذیب و تزکیه نفس و سیر و سلوک اخلاق، مراحلى را برمىشمارد که با منازل سیر و سلوک و مراتب خودسازى که اهل اخلاق شمردهاند، اندکى تفاوت دارد. اصحاب اخلاق و عرفان، چهار منزل، هفت منزل، چهل میدان تا صد مرحله، بیش و کم شمردهاند، اما امام(رحمه الله علیه) مراحل (مجاهده با نفس) را چهارمرتبه دانسته است:
1. تفکر
بدان که اول شرط مجاهده با نفس و حرکت به جانب حق تعالى (تفکر) است… و تفکر در این مقام عبارت است از آنکه انسان لااقل در هر شب و روزى مقدارى ـ و لو کم هم باشد ـ فکر کند در اینکه آیا مولاى او که او را در این دنیا آورده و تمام اسباب آسایش و راحتى را از براى او فراهم کرده، و بدن سالم و قواى صحیحه که هر یک داراى منافعى است که عقل هر کس را حیران مىکند به او عنایت کرده، و این همه بسط بساط نعمت و رحمت کرده ، و از طرفى هم این همه انبیا فرستاده و کتابها نازل کرده و راهنمایىها نموده و دعوتها کرده ، آیا وظیفه ما با این مالک الملوک چیست؟ 14
امام در تأکید بر ضرورت تفکر در هدف آفرینش و فرجام هستى و… مىفرماید: امید است این تفکر که به قصد مجاهده با شیطان و نفس اماره است، راه دیگرى براى تو بنمایاند و موفق شوى به منزل دیگر از مجاهده. 15 بدان که از براى تفکر فضیلت بسیار است، و تفکر، مفتاح ابواب معارف و کلید خزائن کمالات و علوم است. و مقدمه لازمه حتمیه سلوک انسانیت است، و در قرآن شریف و احادیث کریمه تعظیم بلیغ و تمجید کامل ازآن گردیده… 16
امام خمینى(رحمه الله علیه) براى تفکر ، درجات و مراتبى قائل است که هر مرتبه نتایجى دارد، مانند تفکر در حق و اسماء و صفات و کمالات او، یا تفکر در لطایف صنعت و اتقان نظام آفرینش و دقایق خلقت و اسرار هستى ، افلاک ، نظم سیارات و اسرار آفرینش خود انسان که پس از این جاى تردید و غفلت نمىماند: آیا پس از این تفکر، عقل شما محتاج به مطلب دیگرى است براى آن که اذعان کند به آن که یک موجود عالم قادر حکیمى که هیچ چیزش شبیه موجودات دیگر نیست، این موجودات را با این همه حکمت و نظام و ترتیب متقن ایجاد فرموده: أ فى الله شکّ فاطر السموات و الأرض (ابراهیم، 12)…. تفکر در احوال نفس است که از آن نتایج بسیـار و معارف بى شمار حاصل شود. 17
2. عزم
در مسیر مجاهده با نفس، دومین منزل، (عزم) است که عبارت است از: بناگذارى و تصمیم برترک معاصى، و فعل واجبات، و جبران آنچه از او فوت شده در ایام حیات، و بالأخره عزم بر اینکه ظاهر و صورت خود را انسان، عقلى و شرعى نماید. 18
امام خمینى به نقل ازمشایخ خود درباره اهمیت عزم مى نویسد: عزم ، جوهره انسانیت و میزان امتیاز انسان است؛ و تفاوت درجات انسان به تفاوت درجات عزم اوست. 19
و در جاى دیگر مى نویسد: عزم و اراده قویه در آن عالم خیلى لازم است وکارکن است. میزان یکى از مراتب اهل بهشت، که از بهترین بهشتهاست، اراده و عزم است، که انسان تا داراى اراده نافذ و عزم قوى نباشد داراى آن بهشت و مقام عالى نشود. 20
این قدرت و نفوذ اراده براى سیر و سلوک و مجاهده با نفس بسیار لازم و کارساز است، زیرا آن که اراده اش خمود و عزمش مرده است، نخستین گام سیر را نمىتواند بردارد و همواره در معرض سقوط است و بازیچه هوسهاست. براى ترک محرمات، انجام واجبات و التزام به آداب شریعت، نفسى مىخواهد که صاحب عزمى مقتدر و ارادهاى مصمم باشد.
اى عزیز، بکوش تا صاحب عزم و داراى اراده شوى، که خداى نخواسته اگر بىعزم از این دنیا هجرت کنى، انسان صورى بىمغزى هستى که در آن عالم به صورت انسان محشور نشوى ، زیرا که آن عالم محل کشف باطن و ظهور سریره است. و جرأت بر معاصى کم کم انسان را بى عزم کند و این جوهر شریف را از انسان مىرباید. ؛21
امام، دومین منزل تهذیب را مستند به این آیه قرآن مىداند که خداوند به پیامبر فرموده است: فاذا عزمت فتوکّل على الله إنّ الله یحبّ المتوکّلین (آل عمران، 159)
3. مشارطه، مراقبه و محاسبه
امام پس از تفکر و عزم براى جهاد با نفس و خودسازى، مشارطه و مراقبه و محاسبه را ضرورى دانسته است:
مشارطه آن است که در اول روز مثلاً باخود شرط کند که امروز بر خلاف فرموده خداوند تبارک وتعالى رفتار نکند. و این مطلب را تصمیم بگیرد… پس از این مشارطه وارد (مراقبه) شوى و آن چنان است که در تمام مدت شرط، متوجه عمل به آن باشى و خود را ملزم بدانى به عمل کردن به آن؛ و اگر خداى نخواسته در دلت افتاد که امرى را مرتکب شوى که خلاف فرموده خداست، بدان که این از شیطان و جنود اوست که مىخواهند تو را از شرطى که کردهاى باز دارند.
… و به همین حال باش تا شب که موقع محاسبه است، و آن عبارت است از اینکه حساب نفس را بکشى در این شرطى که با خداى خود کردى که آیا بجا آوردی، و با ولى نعمت خود در این معامله جزئى خیانت نکردى. 22 اگر مثلاً حساب ما درست بود و خود ما قیام به محاسبه خود کرده، وحشت از حساب نداشتیم ، زیرا که آنجا حساب عادلانه و محاسب عادل است، پس ترس ما از حساب، از بدحسابى خود ماست.)23
4. تذکر پیوسته
از امور دیگرى که انسان را در مجاهده با نفس و شیطان بسیار کمک مىکند و انسان سالک باید از آن بهره فراوان ببرد تذکر است و به فرموده امام یاد خداى تعالى و نعمتهایى که به انسان مرحمت فرموده 24 بدان که تذکر از نتایج تفکر است، و لهذا منزل تفکر را مقدم دانستهاند از منزل تذکر. جناب خواجه عبدالله فرماید: … تذکر فوق تفکر است؛ زیرا که این طلب محبوب است، و آن حصول مطلوب تا انسان در راه طلب و دنبال جست وجوست، ازمطلوب محجوب است. 25
در دیدگاه امام خمینى(رحمه الله علیه) یاد تمام وکمال الهى، راه لقاء خدا و عامل تقرّب به درگاه خداوند متعال است. امام با استفاده دقیق و لطیفى از قرآن این برداشت عرفانى و اخلاقى را یادآور مى شود.
… بدان اى عزیز که تذکر تام از حضرت حق و توجه مطلق به باطن قلب به آن ذات مقدس، موجب گشوده شدن چشم باطن قلب شود که به آن لقاء الله که قره العین اولیاست حاصل گردد. 26
والذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا…. کسانى که در راه ما بکوشند، به راههاى خویش هدایت شان مى کنیم. (عنکبوت، 69)
غفلت از یاد حق تعالى و اشتغال به لهو و لعب و هوسهاى نفسانى و خواستههاى دنیایى سختترین آفت و جدىترین مانع در راه رستگارى است. این عامل به طور کلى انسان را از حقیقت باز مى دارد: اگر نفوس ، یکسره متوجه دنیا و تعمیر آن باشند و منصرف ازحق باشند، گرچه اعتقاد به مبدأ و معاد هم داشته باشند، منکوس هستند. و میزان در انتکاس قلوب، غفلت ازحق و توجه به دنیا و تعمیر آن است. 27
اخلاص، توصیه محورى امام
از توصیههاى اخلاقى که امام خمینى(رحمه الله علیه) بدان بسیار توجه داشته و با استناد به آیات قرآنى همواره بدان اهتمام مى ورزیده خالص کردن انگیزهها و اعمال براى خداست؛ اخلاص، هم درعمل و هم در نیّت؛ زیرا میزان و معیار در اعمال، انگیزههایى هستند که مقصد اعمال قرار مىگیرند.
هرگونه قصد و آهنگ غیرالهى، یک نوع شرک و ضد توحید به شمار مىآید، انگیزههایى مانند خودبینى، خودخواهى، غرور، عجب، خودبزرگبینى، تحقیر دیگران، خودستایى، تظاهر، خودنمایى و… شرک خفى شمرده مى شوند و باعث بیگانه شدن از حق هستند.
میزان در عرفان و حرمان، انگیزه است، هر قدر انگیزهها به نور فطرت نزدیکتر باشند و از حجب و حتى حجب نور وارستهتر، به مبدأ نور وابستهترند، تا آنجا که سخن از وابستگى نیز کفر است. 28
شرک، هرگونه دخالت رضاى غیرحق در اعمال ـ به ویژه اعمال عبادى ـ است، چه رضاى خود و چه رضاى دیگران. امام با استناد به آیه شریفه روایتى را در تفسیر آن آورده است: یوم لاینفع مال و لابنون. الاّ من أتى اللّه بقلب سلیم (شعراء/90 ـ 89)
فرمود: قلب سلیم آن است که ملاقات مىکند پروردگار خود را و حال آنکه نیست در آن احدى سواى او و فرمود هر قلبى که در آن شرک یا تردید باشد ساقط است. 29
حضرت امام ضمن شمردن مراتب اخلاص، نخست اخلاصى را که شرط صحت عمل است و به کار فقه و فقها مىآید بیان مىکند و سپس اخلاص در اخلاق و عرفان و از نظر اهل معنا را مورد اشاره قرار مىدهد، چنان که حقیقت اخلاص را تصفیه عمل از شائبه غیر خدا و صافى نمودن دل از رؤیت غیر حق تعالى درجمیع اعمال صوریه و لبیّه و ظاهریّه و باطنیّه مىداند. با استناد به آیه ألا لله الدین الخالص کمال آن را ترک غیر مطلقاً دانسته و پانهادن بر انیّت و انانیّت و بر غیر و غیریت. 30 سپس مراتب اخلاص را چنین بیان مىکند:
1. تصفیه عمل از شائبه رضاى مخلوق و جلب قلوب آنها.
2. تصفیه عمل از دستیابى به مقاصد دنیوى و رسیدن به مقصودهاى فانى و زودگذر.
3. تصفیه عمل از رسیدن به جنّات جسمانیه و حور و قصور و امثال آن از لذّات جسمانیّه.
4. تصفیه عمل از خوف عقاب و عذابهاى جسمانى موعود.
5. پیراستن عمل از رسیدن به سعادت عقلیه و لذّات روحانیّه دائمه ازلیّه ابدیّه.
6. تصفیه عمل از خوف عدم وصول به این لذّات و حرمان از این سعادات.31
اوّل قدم سفر الى الله، ترک حب نفس است و قدم بر انانیت و فرق خود گذاشتن است. و میزان در سفر همین است. و بعضى گویند یکى از معانى آیه شریفه: و من یخرج من بیته مهاجراً الى الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره على الله: این است که کسى که خارج شد از بیت نفس و هجرت به سوى حق کرد به سفر معنوى، پس از آن او را فناى تامّ ادراک کرد، اجر او بر خداى تعالى است. 32
عشق به انسانها، تبلور اخلاق و عرفان امام
آنچه بیش از همه عناصر و ویژگىها اخلاق و عرفان امام را صبغه قرآنى بخشیده است، عنصر خدمت و خیراندیشى و ایثار براى بندگان خداست. عنصرى که نابترین و نایابترین آن در وجود انبیاى الهى یافت مىشد و آنان را از حدّ یک معلم تا اوج یک پدر دلسوز و شیفته انسانها ارتقا مىبخشید. این نکتهاى است که در کمتر کتاب عرفانى و اخلاقى به این شکل دیده مىشود، و امام به توضیح و ترسیم آن پرداخته و خود عامل به آن بوده است:
(چرا یک ذره از آن چیزى که در دل انبیا بود در دل ما نباشد فلعلّک باخع نفسک شاید مىخواهى خودت را هلاک کنى! غصه مىخورد از بس براى این مردم، غصه پیامبر براى این کفار بود، غصه مىخورد که اینها نمىفهمند دارند چه مىکنند، اینها دارند براى خودشان جهنم مىسازند.
چرا ما یک ذرهاى یک بارقه کوچکى از این نفسهاى مطمئنه شریف در قلبمان نباشد که براى این امت کار بکنیم نه براى خودمان؟… [پیامبر] به همه بندگان خدا عشق مىورزید و عشق به خدا عشق به جلوههاى اوست… انبیاء مظهر رحمت حق تعالى هستند، مىخواهند که همه مردم خوب باشند، مىخواهند همه مردم معرفت الله داشته باشند، مىخواهند همه مردم سعادت داشته باشند. وقتى مىبینند که این مردم دارند رو به جهنم مى روند، آنها افسوسش را مىخورند. در قرآن هم اشارهاى به این هست، فلعلّک باخع نفسک 33ُ
در دیدگاه امام فلسفه نبوت و هدف اصلى پیامبران، هدایت انسان است، چنان که قرآن کتاب انسانسازى است، دغدغه اصلى پیامبران سرنوشت آدمى بوده است، دانش ایشان تربیت انسان بوده و همواره نگران بودهاند که چرا گمراهان و کافران رو به روشنایى ندارند و به سوى سعادت نمىآیند.34
امام حتى از نمونههاى به ظاهر قهرآمیز و خشن زمان پیامبر، برداشت عطوفتآمیز وعشقورزانه دارد، چنان که احساس پیامبر را از دیدن اسراى کفار چنین بیان مىکند: … پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) غصه مىخورد براى کفار، کفار که نمىآیند. در یک جنگى که یک دستهاى را اسیر کرده بودند و مىآوردند، فرمود که ببین، ما با زنجیر مىخواهیم اینها را به بهشت ببریم، اینها را ما اسیر کردیم، آوردیم آدمشان کنیم و بفرستیم شان به بهشت… 35
پیامبر(ص) چنان از هدایتناپذیرى مردم اندوهگین بود که خداوند او را تسلیت مىدهد، مبادا دل پرمهر و لطیف او از غصه منکران و از شدت دلسوزى براى نادانان تاب نیاورد.
سبحان الله! تأسف به حال کفار و جاحدین حق و علاقهمندى به سعادت بندگان خدا کار را چقدر بر رسول الله(ص) تنگ نموده که خداى تعالى او را تسلیت دهد و دل لطیف او را نگهدارى کند ، مبادا از شدت همّ و حزن به حال این جاهلان بدبخت، دل آن بزرگوار پاره شود و قالب تهى کند. 36
امام خمینى به رهپویان طریق معنویت و اخلاق، و داعیه داران صلاح و اصلاح توصیه مى کند که از آیات قرآن و شیوه انبیا درس آموزند و برنامههاى خود را با رأفت و عطوفت درهم آمیزند:
… با قلب پر از محبت و دل با عاطفه با بندگان خداوند ملاقات کن و خیر آنها را از صمیم قلب طالب شو. و چون قلب خود را رحمانى و رحیمى یافتى به امر و نهى و ارشاد قیام کن تا دلهاى سخت را برق عاطفه قلب نرم کند و آهن قلوب به موعظت آمیخته با آتش محبت لیّن گردد. 37
درجاى دیگر با الهام از آیه اذهبا الى فرعون انّه طغى. فقولا قولاً لیّناً لعلّه یتذکّر او یخشى (طه، 43 ـ 44) شیوه مدارا و رفق را از اصول مؤثر در تربیت و هدایت مىشمارد و بدان اولویت مىدهد: و این دستور کلى است از براى هدایتکنندگان راه حق که راه فتح قلوب را باز مىکند… 38
پی نوشت ها :
13. همو، چهل حدیث، ص507.
14. همان، ص6.
15. همان، ص7.
16. همان، ص 191.
17. همان، ص197.
18. همان، ص7.
19. همان.
20. همان، ص125.
21. همان، ص8.
22. همان،ص 9.
23. همان، ص359.
24. همان، ص10.
25. همان، ص291.
26. همو، آداب الصلاه، ص 382.
27. همو، چهل حدیث، ص535.
28. همو، نقطه عطف، مؤسسه ٌ تنظیم و نشرآثار امام خمینى، ص14.
29. همو ، چهل حدیث، 327؛ اصول کافى، ج2، ص16.
30. همو، آداب الصلاه، ص 161.
31. همان.
32. همو، چهل حدیث، ص333.
33. صحیفه نور، ج19، ص250 ـ 251.
34. همان، ج7، ص227.
35. همان، ج9، ص162.
36. همو، شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص16.
37. امام خمینى، آداب الصلاه ، ص139.
38. همان.
منبع:ماهنامه آموزشی ، اطلاع رسانی معارف – شماره 47