نویسنده:محمد هادی مروجی طبسی
چگونه با یکدیگر دست بدهیم؟
بی تردید مصافحه ای که آن هم در روایات سفارش شده وآثار وثواب های فراوانی برای آن ذکر شده، آداب خاصی دارد. درعلم روان شناسی نیز یکی از نشانه های شخصیت افراد ویکی از راه های مهم انتقال مفاهیم غیر کلامی، دست دادن است. بنابراین مصافحه همان گونه که ممکن است باعث افزایش محبت وانتقام پیام های مثبت شود، می تواند باعث ایجاد تنفر و تبادل مفاهیم منفی نیز باشد.
اولین نکته در برخورد با دیگران؛ این است که هنگام دیدار و پیش از هرکار دیگر، سلام کنیم ودست بدهیم، لقمان حکیم به فرزندش سفارش می کرد:
«با بنی ابداً الناس بالسلام والمصافحه قبل الکلام؛(73) فرزندم! هنگام دیدار با مردم پیش ازهر چیز، سلام کن وبا آنها دست بده».
از روایات دیگری که درمورد مصافحه وارد شده نیز این نکته فهمیده می شود؛ چرا که در بیشتر آنها دستور به مصافحه با «حرف فاء» پس از دیدار وملاقات آمده است(74) که دلالت بر نبودن فاصله بین دیدارو مصافحه دارد.
همچنین بهتر است ابتدا دست خود را به سوی طرف مقابل دراز کنیم و منتظرنباشیم تا او دست خود را دراز کند؛ زیرا این کار در بسیاری از موارد نشانه تکبر است. پیامبرگرامی (ص) هرگاه مسلمانی را می دید، ابتدا دست خود را برای مصافحه به سوی او می گرفت.(75)
نکته دیگراینکه، چنان که از معنای لغوی مصافحه بر می آید، هنگام دست دادن باید با تمام کف دست، کف دست طرف مقابل را بگیریم؛ چرا که دراین صورت تبادل مهر ومحبت بیشتر است وبر اساس یافته های روان شناسی، نشانه اعتماد به نفس بالا می باشد.
فشردن دست طرف مقابل در هنگام دست دادن نیز مستحب است. جابر گوید: پیامبر را دیدم وبر ایشان سلام کردم، ایشان دست مرا فشرد وفرمود: «غمزه الرجل ید اخیه قبله؛(76) فشردن دست برادر دینی، به منزله بوسیدن اوست».
ناگفته پیداست که فشردن دست نباید به اندازه ای باشد که موجب آزار و رنجش گردد، به ویژه اگر طرف مقابل غریبه باشد وهنوز چندان صمیمیتی برقرار نشده است.اگر چه ابوعبیده در روایتی نقل کرده که امام باقر (ع) چنان دستم را فشرد که انگشتانم درد گرفت، اما علامه مجلسی پس از بیان آن فرمود: این روایت بر استحباب فشردن دست درهنگام مصافحه دلالت می کند، اما شایسته است که استحباب فشردن به مقداری که موجب اذیت نشود، مقید گردد.(77)
باور عمومی براین است که دست دادن فقط در آغاز دیدارها، پسندیده و بجاست، اما آنچه از روایات متعدد استفاده می شود، این است که هر گاه کوچک ترین فاصله ای (مثل یک درخت) بین دو نفر ایجاد شد نیز دست دادن دوباره مستحب است.
امام باقر (ع) فرمود:
«بر مؤمنان سزاوار است که هر گاه یکی از آنها حتی به وسیله درختی، از دوستش پنهان شد و سپس یکدیگر را ملاقت کردند، با هم دست بدهند».(78)
روش امامان معصوم نیز چنین بوده است. ابوعبیده گوید: درسفری با امام باقر (ع) هم کجاوه
بودم، آن حضرت هنگام سوار وپیاده شدن با من احوال پرسی ومصافحه می کردند، گویی مدت هاست که یکدیگر را ندیده ایم.
پرسیدم: یا بن رسول الله ! مردم همانند شما رفتار نمی کنند، امام فرمود:
«مگر نمی دانی که مصافحه کردن چه ثوابی دارد؟! همانا هنگامی که دو مؤمن با یکدیگر ملاقات کنند ودست بدهند، پیوسته گناهانشان می ریزد؛ چنان که برگ از درخت می ریزد وخداوند با دیده رحمت به ایشان می نگرد، تا اینکه از یکدیگر جدا شوند.»(79)
نکته دیگر برای دست دادن، این است که سعی کنیم دست خود را زودتر از طرف مقابل نکشیم. درمنابع مختلف شیعه وسنی نقل شده است که هنگامی که پیامبرگرامی (ص) با کسی مصافحه می کرد، هرگز دست خود را زودتراز او نمی کشید، تا زمانی که خود آن مرد دست خود را عقب بکشد.(80)
علامه مجلسی (ره) نیز از امام باقر (ع) نقل کرده است که : «هر کس (درمصافحه )دست خود را دیرتر بکشد، ثوابش بیشتر است».(81)
فرات کوفی از اصبغ بن نباته روایتی نقل کرده است که براساس آن، زدن کف دست ها به هم، هنگام مصافحه نیز مانعی ندارد.
اصبغ گوید: روزی به دیدار امیر مؤمنان (ع) رفتم تا بر ایشان سلام کنم. طولی نکشید که امام خارج شد. من از جای خود برخاستم وبه استقبال ایشان رفتم. امام کف دست خود را به کف دست من زد و انگشتان مبارک خود را در میان انگشتانم فرود برد.(82)
همچنین از این روایت و روایات دیگر استفاده می شود که وارد کردن انگشتان وگره زدن آنها بین انگشتان طرف مقابل نیز جایز است. گاهی اوقات نیز برای اظهار صمیمیت بیشتر به ویژه با دوستان، می توان با هر دو دست، دست طرف مقابل راگرفت؛ چنانکه در خبر معراج آمده بود حضرت ابراهیم (ع) دست راست پیامبر اسلام را با هر دودست مبارک خود گرفت.(83)
«اذا لقیتم اخوانک فتصافحوا واظهروا لهم البشاشه والبشر؛ (84 ) هر گاه برادران دینی خود را ملاقت کردید، دست بدهید وبا خوش رویی و گشاده رویی با آنها برخورد کنید».
همچنین ثواب و قرب الهی، برای کسی که محبت وخوش رویی بیشتری داشته باشد، بیشتر است.(85)
پی نوشت ها :
72-المحجه البیضاء، ج 3، ص386.
73-مستدرک الوسائل، ج8، ص357، ح 9658.
74-محجه البیضاء، ج3، ص388.
75-سنن النبی، ص 102؛ مناقب ال ابی طالب، ج1، ص147.
76-بحارالانوار، ج73، ص23.
77-همان، ص26.
78-محجه البیضاء، ج3، ص388.
79-همان، ص387.
80-سنن النبی، ص 82؛ مکارم الاخلاق، ص22.
81-حلیه المتقین، ص 141.
82-تفسیر فرات کوفی، ص 293.
83-سفینه البحار، ج6، ص195.
84-بحارالانوار، ج73، ص 20.
85-محجه البیضاء، ج3، ص386.
منبع:نشریه فرهنگ کوثر، شماره83.