نویسنده:الهه رضائیان
پای حرف های دکتر سید حسن علم الهدایی و دکتر بدری سادات بهرامی
کاش پدر و مادرم به حرف هایم گوش می دادند ؛کاش کمتر سر به سرم می گذاشتند ؛کاش با آنها راحت بودم و می توانستم به شان بگویم که من هم عقایدی برای خودم دارم.من همیشه بیشتر وقت آزادم را در اتاقم تنها می گذراندم و کمتر با خانواده ام بودم چون آنها مرا درک نمی کنند ….»این گوشه ای از نامه یکی از نوجوانان خواننده «سلامت»است که به دستمان رسیده .روان شناسان می گویند بدترین حالت برای یک نوجوان ،آنجاست که حس کند درک نمی شود .واقعیت این است که پدر ومادر بودن ،وقت و انرژی و مهارت می طلبد و حوصله می خواهد.خیلی ها قبول ندارند که والد بودن ساده نیست و گمان می کنند ازدواج کردن و بچه دار شدن آسان است اما همه محققان بر این باورند که برای این که پدر و مادر توانمندی باشید ،به زمان و انرژی زیادی نیازمندید .اینکه بخواهید یک پیوند عمیق عاطفی و سالم با فرزندتان داشته باشید،نیازمند دانستن نکات مهمی است که عدم به کارگیری هر یک از آنها بین شما و موقعیت فاصله می اندازد .
آنچه می گویم نه از قول یک استاد دانشگاه، که از کلام و دل یک پدر بر می آید. مطالبی که بیان می کنم نه تنها سندیت علمی دارند که در تجریه نیز توانسته اند به ایجاد یک رابطه مؤثر و صمیمی میان من و فرزندانم منجر شوند. چه پسر بزرگم که حالا پزشک متخصص است و چه پسری که در سن نوجوانی (مدرسه راهنمایی) دارم و چه برای دخترم این فرمول های مهم و زیربنایی جواب داده است. با اینکه شما باید بر حسب توانمندی ها، ضعف ها، نیازها و هوش هیجانی و شناخت تمایلات فرزندتان رفتار متفاوتی که منحصر به خود اوست داشته باشید و حتی در بین فرزندان تان باید این منحصر به فرد بودن را رعایت کنید اما زیر بنای کار تربیتی آن است که ارتباط مثبت را از کودکی شروع کنید و اگر نگویم قبل از تولد، به جرأت می توان گفت از بدو تولد باید آغاز کرد. باید به عنوان اولین گام، چه برای داشتن رابطه خوب با همسر وفرزند و چه در هر نوع رابطه ای وقت صرف کرد. بدون بهره گیری از معجزه زمانی نمی توان نسبت به برقراری ارتباط موثر امیدوار بود. رفتار و ارتباط مثبت ما به عنوان والد و درگیری فعال ما در زندگی بچه های مان شیوه مناسبی برای سلامت عاطفی روانی نوجوانان به ویژه در هنگام رویارویی با مشکلات خانوادگی به حساب می آید. به زندگی خود نگاه کنید! چه قدر وقت صرف گفتگو با همسر خود یا فرزندتان می کنید؟ (میانگین گفتمان موثر ما حداکثر 30 دقیقه شده و این یعنی تأسف و فاجعه !) شاید در کنار هم نشسته اید اما مشغول تماشای فیلم و یا خوردن غذا هستید. از همین جاست که پیوندهای عاطفی بین شما و همسرتان یا شما و فرزندتان تهدید می شود.
ما شنونده های خوبی نیستیم اگر قرر باشد با هم گفتگو کنیم، معمولاً گفتگو را خوب بلد نیستیم و بهتر است بگویم در جایی آموزش ندیده ایم چگونه با همدلی به دیگران گوش کنیم و افکار و عواطف شان را به درستی دریابیم.همین گوش دادن همدلانه راهبردی مهم برای مشکل گشایی و حل مساله در زندگی است شواهد نشان می دهد که پدران در خانواده های مرفه کمتر درگیر زندگی فرزندان خود هستند و اگر قرار به توجه کردن باشد، این توجه را بیشتر به صورت انتقاد و سرزنش نسبت به رفتارهای او نشان می دهند. از آنجا که مادران در بیشتر خانواده ها زمان بیشتری را با فرزند خود می گذرانند، درک بهتری از او درمقایسه با پدران دارند. البته بسیاری ازوالدین شکایت دارند که دختر یا پسر نوجوان شان تمایل نداردمشکلات خود را برای آنان مطرح کند اما نمی دانند که این ضعف درشنونده فعال بودن و پاسخ های کلامی غیر موثر و حتی بعضاً تحقیر آمیز آنهاست که موجب می شود فرزندشان به آسانی حاضر به برقراری ارتباط نشود و به گفتگو ننشیند.ما به چند شیوه پدر و مادری می کنیم که البته متوجه نیستیم. بد نیست این جدول و نتایج حاصل از آن را به خاطر بسپارید و تغییر رویه مثبت بدهید. بسیاری از شما والدین ایرانی بر این تصورید که اگر ازکودکی برای بچه سه ساله قواعد خاصی در نظر بگیرید و یا اگر بچه 7 ساله را ملزم به رعایت اصولی بکنید، از روشنفکری فاصله گرفته اید. خصوصاً مادران پر عاطفه ایرانی بچه ها را رها کرده و وقتی در سن مدرسه دیدند که چه قدر با او مشکل دارند، تازه به فکر تربیت می افتند.
برای همین گمان می کنند نوجوانی یعنی دوره بحران. اصلاً این طور نیست. این مادران وقتی که فرزندشان به سن نوجوانی رسید نیز فراموش می کنند یادش بدهند چه طور برای ورود به اجتماع آماده شود و برای همین او یاد نمی گیرد که مثلاً قهر کردن و یا نپذیرفتن مسوولیت کارها در رابطه خانوادگی و خونی مفهوم دارد نه در رابطه اجتماعی. گاهی می بینید که آنها با همین ناآگاهی ازدواج می کنند و با همسر خود قهر می کنند! یا مثلاً سعی می کنند افکار و اخلاق همکارشان را عوض کنند (در اجتماع شما حق ندارید کسی را عوض کنید و یا رفتارش را تغییر دهید. این مختص رابطه خونی شما با والدین است که تلاش می کنند رفتار بد شما را عوض کنند).
امروزه روان شناسان بنام دنیا نیز معتقدند باید رفتارهای سهل گیرانه را به رفتارهای نسبتاً سختگیرانه مناسب تبدیل کرد تا بچه ها در محیط خانه با مانع و سختی آشنا شوند. من حرف های فرزندم را گوش می دهم و اجازه می دهم نظرش را بدهد. اگرمنطقی و خوب بود، در رفتارها وروابط مان آن را اعمال می کنم. اگر هم با هنجارهای خانواده ام هم خوانی نداشت، به او توضیح می دهم که این رفتار یا دیدگاه او برایش مضر است. اگر پذیرفت چه بهتر و گرنه باایجاد نوعی مقاومت به او می فهمانم راضی به متضرر شدنش نیستم. ما باید در عین حالی که با نوجوان مان دوست و صمیمی هستیم، اجازه ندهیم از چارچوب فاصله بگیرد. شک نکنید بچه ها در هر سنی که باشند شکل می گیرند و پس از مدتی با آنچه شما صلاح دیده اید کنار می آیند ولی یادتان باشد به فرموده امیرالمؤمنین علی (علیه السلام): «با هر کسی باید متناسب با ظرفیت فکری اش حرف بزنید.» در کلام شما باید نقش حامی بودن تان موج بزندو در او اعتماد سازی کنید تا باور کنید که هرگز تنها نیست و پدر و مادرش دوستش دارند؛ هر طور که باشد و اگر هم انتقادی دارند به یک رفتار خاص اوست و در هر صورت، با اصلاح آن رفتار غلط، مورد تشویق قرار می گیرد»
در مطلبی که پیش رو دارید، دکتر حسن علم الهدایی، عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد، و دکتر بدرالسادات بهرامی، روان شناس و مشاور خانواده، در این زمینه به ما کمک می کنند.
دکتر سید حسن علم الهدایی (جامعه شناس)
شما به کدام شیوه عمل می کنید؟ |
|
شیوه رفتار والدین |
نتیجه حاصله در فرزندان |
1)پدر و مادری کردن مستبدانه: آنها اطاعت بی چون و چرای فرزند را طلب می کنند. به احساسات او بی اعتنا هستند. نقش آنها عموماً سرزنش گری است و با مشاهده کوچک ترین علایم تند خویی از سوی فرزند به تنبیه و تحقیر او متوسل می شوند. اگر فرزندشان قصد اظهار نظر داشته باشد، آن را به نوعی مقابله در برابر خود تعبیر می کنند. |
فرزندان این جور والدین غالبا فاقد توانایی ابتکار عمل و مهارت ارتباطی موثر با دیگران هستند و همواره خودشان را با دیگران مقایسه و تحقیر می کنند. |
2)پدر و مادری کردن مقتدرانه: این والدین، بچه ها را به استقلال تشویق می کنند و درعین حال، برای رفتارشان محدودیت و کنترل هایی قایل اند. ارتباط کلامی خوبی با بچه ها دارند. فشار زیادی به بچه ها می آورند تا وادارشان کنند بیش از توانایی و قابلیت خود پیشرفت کنند. |
این بچه ها از لحاظ اجتماعی توانمند و متکی به نفس بار می آیند ولی گاهی به خاطر ناتوانی در جلب رضایت والدین گرفتار نوعی عدم رضایت و تحقیر خود می شوند. |
3)پدر و مادری کردن غافلانه: این والدین گرفتارتر از آن هستند (شکل معیشتی اقتصادی و یا مشکل فرهنگی) که به نیازهای عاطفی، روانی و معاشرتی فرزندان خود توجه کنند، در حالی که بچه ها سخت به مراقبت های آنان نیازمندند؛ مثلا ساعت 10 شب است اما آنها بدون نگرانی و عصبی شدن می گویند حتما خانه دوستش است، می آید! و هیچ پیگیری نمی کنند. |
این بچه ها بر این باورند که والدین شان به زندگی و راحتی خود اهمیت بیشتری می دهند تا دغدغه های آنان. ضعف در برقراری ارتباط و عدم خویشتن داری از ویژگی چنین فرزندانی است. به دلیل غفلت والدین احتمالا دچار انحرافات اخلاقی، اعتیاد، رفتارهای ضد اجتماعی و حتی اضطراب و افسردگی می شوند. این حتی از فعالیت های روزانه باز می مانند و به دلیل عدم موفقیت به پوچی می رسند. |
4)پدر و مادری کردن سهل گیرانه: والدینی که همه نیازهای فرزند خود را بدون چون و چرا برآورده می کنند و اجازه می دهند هر کار دوست دارد، بکند روش خود را روشنفکرانه می گویند. انتخاب انتخاب اوست، درست یا غلط، باعث می شود. اعتماد به نفس اش بالا برود و خود کفا شود.. آنها اصلا نمی توانند در مقابل خواسته های فرزند خود مقاومت کنند و یا محدودیتی برای او در نظر بگیرند. یادتان باشد اینها با والدین حمایتگر متفاوت اند چون والدین حمایتگر سعی می کنند حامی فرزندشان باشند تا سختی های هر دوره زندگی را تحمل کند و بدون دچار شدن به مشکل خاصی مستقل بار بیاید. در آموزه های دینی ما به شدت ازاین روش انتقاد شده و امام باقر(ع) می فرماید: «بدترین پدرو مادران کسانی هستند که در نیکی و محبت نسبت به فرزندان خود از حد تجاوز کرده و به افراط روی می آورند.» |
این بچه ها هرگز نه نشنیده اند و خواهان ارضای فوری خواسته های خود هستند. به محض برخورد با اولین مانع در جامعه دست به رفتارهای خشمگینانه می زنند. حریم ها را می شکنند. به سیگار و مواد مخدر روی آورده، از خانه فرار می کنند و حتی به خودکشی می اندیشند. این نوجوان ها و جوان ها قابلیت اجتماعی ندارند. به دیگران احترام نگذاشته و بی مسوولیت اند. |
5)پدر و مادر علاقلانه: این والدین سعی می کنند از یافته های علمی و اخلاقی در قالب الگوهای فکری و علمی بهره بگیرند و به رشد شخصیت بچه ها کمک کنند. احترام متقابل، گوش دادن موثر و سعی در اصلاح رفتار نادرست بچه ها و ایفای نقش حمایتگر، نشانه های بارز این والدین است. |
این بچه ها معمولاً والدین خود را توانمند در هدایت گری و مراقبت می دانند و به آنها اعتماد دارند. آنها با نشاط تر و خلاق تر از سایر بچه های هم سن و سال خود هستند. |
مچ گیری، موقوف!
دکتر بدری سادات بهرامی(روان شناس)
1-در ارتباط با نوجوانان، وقتی خطایی از آنها سر می زند و شما متوجه می شوید، مچ گیری و گفتن اینکه ما فلان موضوع را فهمیدیم، هیچ کمکی به حل مشکل نمی کند. اتفاقاً این جور پلیس بازی ها موجب می شود نوجوانان در سیکل معیوب لجبازی بیفتد و عصیانگری کند. اگر به دلیل اهمال کاری شما او درگیر مسایل عاطفی شده و همین عامل موجب افت علاقه او به درس خواندن شده است، اگر شما به موقع نقش والدین حمایتگر را بازی نکرده اید و ذهن او درگیر دل بستن ها و دل کندن ها و در یک کلام فرسایش روانی از دوستی های این دوران شده است، باید با یک ترفند مناسب به جای اینکه بگویید: «تو لیاقت این موبایل داشتن را نداری!» متوجه باشید که او در اثر غفلت شما در جریان یک شوخی ساده و اس ام اس بازی، عادت کرده است که روزی چند بار از دوستش اس ام اس دریافت کند و اگر یک روز این اتفاق نیفتد، فکر مشغولی خواهدداشت، باید به شیوه غیرمستقیم به او آگاهی بدهید تا خودش متوجه شود در دوره حساسی قرار دارد. مقطعی که سرنوشت ساز است و برای ادامه مسیر زندگی او، کنکور و دانشگاه و شغل او حتی ازدواجش باید توجه ویژه ای به این مقطع زندگی اش بکند. می توانید از طریق مشاورمدرسه و یا ضمن صحبت های خانوادگی آگاهش کنید. مثال بزنید که فلان دوستم که اشکالاتش را در درس از من می پرسید، الان پزشک جراح شده یا صاحب شرکت مهندسی است اما من در نوجوانی غفلت کردم و موجب شد در دانشگاه رشته خوبی نخوانم و یک کارمند ساده شوم. به او
نزدیک شوید و به شیوه ی مثل اینکه موبایلم خراب شده می توانم مدتی موبایلت را قرض بگیرم، باعث شوید اندک فاصله ای بیفتد و از شراطی شدن او راجع به تماس یا اس ام اس آن دوست کم شود و ذهن او کمی فارغ شود و بتواند انتخاب درست انجام دهد.
2-همان طور که می دانید برخی از نوجوان ها به دلیل اینکه با مادرشان از کودکی ارتباط بیشتری داشته اند، با او رابط صمیمانه تر دارند اما با پدر خود نمی جوشند. این رابطه بد با پدر باید اصلاح شود. پدر چه طور می تواند این بستر را فراهم کند؟ البته برای اینکه خیلی غم زده نشوید، داخل پرانتز می گویم بچه ها در سن نوجوانی رابطه مناسبی با والد هم جنس خود ندارند اما به هرحال باید جلوی ضرر را از هر کجا می توان گرفت. هر چند ترمیم این رابطه زمان می برد اما شروع کنید. از همین حالا. مثلاً زنگ بزنید «آرش جان، بلیت گرفتم دو تایی(فقط من وتو) برویم کنسرت آن خواننده ای که دوست داری یا آن فیلمی که هنرپیشه اش را دوست داری!» با همسرتان تماس بگیرید و بگویید پسرتان با شماست و شاید دوتایی بیرون شام بخورید، برای انها هم می آورید. علایق فرزند شما هرچه باشد می تواند باب یک قرار اولیه شود، کوه، اسکی، سینما و یا هر چیز دیگری. در تمام این جلسات دو نفری هر گونه نصیحت، سرزنش یا حتی بحث های غیر مستقیم راجع به شیوه های رفتاری قبلی شما و یا او ممنوع است و گرنه این ترفند بسیار موثر، با شکست مواجه و در قدم های بعدی که صمیمی شدید راجع به مشکل خود و اینکه شما و او نیاز دارید آن را حل کنید، حرف بزنید.«بابا، آرش جان! اسم بنویسم برویم کلاس کنترل خشم؟ می توانیم با هم تمرین کنیم، موافقی؟!»
3-شما که اهل شماتت او و مقایسه کردنش با دیگر نوجوان ها بودید، شما که دایم توانایی اش را کم و ضعفش را زیاد شمرده اید، در واقع خودتان به او یاد داده اید به شیوه غلطی الگو بگیرد و شما را با پدران و مادران دوستانش مقایسه کند : «بابای دوستم اجازه داده با دوستانش مسافرت بروند! باباش گفته عیب نداره بروید قلیان بکشید و…» پس باید به فرزندتان بگویید هر گونه
مقایسه کردن غلط است چون شما از دو بستر خانوادگی متفاوت با فرهنگ ها و الگوهای متفاوت هستید. باید بگویید همان طور که من متوجه اشتباهم شدم و تو را حتی با هم سالان اقوامت مقایسه نمی کنم و اگر بگویم تو سریعاً خواهی گفت مقایسه نکن، اصل این روش غلط است. شاید پدر ومادر او سیگاری و قلیانی باشند، شاید آنها شیوه خاصی برای خواب و خوراک و زندگی داشته باشند که البته در جای خود محترم است اما قواعد خانه ما با آن متفاوت است
4-از همین حالا باید به شیوه های مختلف نیازهای فرزند نوجوانتان را بشناسید و آنها را به شیوه منطقی رفع کنید. او قطعاً به علت هورمون های جنسی متوجه جنس مخالف می شود که باید این مسأله را در بافت خانواده حل کنید. لااقل هفته ای یک بار رفت و آمدهای خانوادگی زیر نظرخود و همسرتان ترتیب دهید. تا بچه های نوجوان هم سن او چه دختر و چه پسر یکدیگر را ببینند، با هم بنشینند، حرف بزنند و تبادل اطلاعات کنند؛ البته تحت نظر خودتان. می توانید همه با هم به پارک و سینما بروید تا کم کم آنها در حالی که تحت نظارت و کنترل شما هستند، برای هم عادی شوند و یاد بگیرند چه طور باید با هم صحبت کنند، چه طور وارد رقابت های تحصیلی شوند و غیره. مطمئن باشید در این نشست های خانوادگی شما به پسر عمه یا پسر خاله اش و یا حتی پسر دوست خانوادگی تان زنگ می زند، بدون مخفی کردن و راحت می گوید: «
مامان، بیژن گفت: در امتحان قبول شده و مادرش گفته آخر هفته مهمانی بدهد، همه می آیند؛ من چی بپوشم؟!» یا مثلا پسر شما از فلان دختر در مورد کتاب و درس و یا حتی سی دی خواننده ای که آمده است می پرسد و در حضور شما حرف می زند. پس همه چیز کنترل شده است؛ همان طور که شما می خواهید و همان طور که او می پسندد، چون آنها در بافت ایمن خانواده با هم در ارتباط اند.
منبع:روزنامه سلامت شماره 230