انّما یخشى اللّه من عباده العلماء انّ اللّه عزیز غفور فاطر/28 خشیت یکى از مقامات اخلاقى و آن یک خوف خاصى است. ممکن است انسان از خیلى چیزها بترسد، و وحشت داشته باشد این ترس از خدا نمىباشد، ولى در مقام خشیت، فرد از خدا و عظمت خدا مىترسد، از اینکه نتوانسته حق او را اداء کند و در غفلت بسر برده است.
خوف دارد از اینکه مبادا خداوند نظرش را قطع کند، لطفش را ادامه ندهد. این خوف که با تعظیم همراه است، خشیت نام دارد. مرتبه نازله این خوف و خشیت در شاگرد و طلبه هم هست؛ چنانچه خوف دارد که مبادا آن لطف استاد نسبت به شاگرد کم شود. از آیه انّما یخشى اللّه من عباده العلماء؛ استفاده مىشود که عالم یعنى خداترس و علم مساوق خشیت و خوف الهى است.
این خوف اگر در دل یک عالم باشد خیلى سازندگى دارد، هم خودش را مىسازد و هم دیگران را. عالم خائف و با خشیت، عالمى است که مواظب کلام و اعمالش است، قبل از حرف زدن مىسنجد که آیا کتاب و سنت اینطور گفته یا خودت اینطور مىفهمى. اگر در مسالهاى حق مطلب را به او بگویند مىپذیرد. به طور کلى خط علماء خائفین با دیگران خیلى متفاوت است.
اگر کسى فقط علم اندوزى کند بدون اینکه خوفى از خدا داشته باشد، آنوقت در مواقع خاص و امتحان و ابتلاء دچار تردید و تزلزل مىشود، که نمونههایش را در طول تاریخ دیدهایم که چطور افراد در موقعیت بالاى علمى بودند ولى از امتحان خوب بیرون نیامدند، آنطور که شاید و باید به وظیفه خود عمل نکردند. پس مراد خداوند در آیه انّما یخشى اللّه من عباده العلماء، بى شک علماى ربانى است.
روایتى از حضرت امیر المومنین علیهالسلام منقول است که فرمودند: و حسبک من العلم ان تخشى اللّه و حسبک من الجهل ان تعجبک بعلمک، بحار 2/48؛ اگر بخواهى بدانى که آیا عالم هستى یا عالم نیستى کفایت مىکند که ببینى آیا خدا ترس هستى یا نه؟ اگر مىخواهى بدانى که جاهل هستى یا نه ببین به علم خودت عُجب دارى یا خیر؟ علمى که براى خدا باشد، کوچکى مىآورد، کم کم آدم خودش را چیزى نمىبیند و هر چه مىبیند خدا مىبیند، وجود و بقایش را از خدا مىبیند.
طبق لسان دینى و نیز روایت مذکور اگر عالمى عجب داشت عالم نیست. اگر عالم خدا ترس نبود عالم نیست. علامت عالم بودن این است که عجب پیدا نکند. مثل درخت پر میوه باشد که هر چه عملش بیشتر مىشود، تواضعش بیشتر مىشود. درخت نیز هرچه میوهاش بیشتر مىشود به طرف زمین بیشتر میل پیدا مىکند.
روایت دیگرى از امام صادق علیهالسلام است که مىفرماید: انّ من العباده شده الخوف من اللّه عزّوجلّ؛ بحار الانوار 67/344؛ یعنى مراتب عبادت به مراتب خوف مربوط مىشود؛ هر چه میزان خوف به خدا در شخص بیشتر باشد عبادتش نیز بیشتر مىشود. در این جا مراد، ارتقاء کیفیت عبادت است نه کمیت.
شاید کسى به ظاهر خیلى مشغول عبادت نباشد، ولى همان اندازه که عبادت مىکند با خوف و معرفت فراوانى همراه است. در تاریخ آمده که از شدت عبادت حضرت على علیهالسلام در نخلستان مدینه، غشوه به آنحضرت دست مىداد که از شدت خوف بود؛ آن خوف و خشیت، روى ظاهر بدنشان اثر مىگذاشت. امام حسن علیهالسلام وقتى وضو مىگرفتند رنگ صورتشان زرد مىشد و وقتى از علت آن مىپرسیدند، جواب مىفرمودند که مىخواهم با خدا ملاقات کنم.
ما باید به درون خودمان مراجعه کنیم که اگر این خوف و خشیت در ما ظهور نکرده پس معلوم مىشود که نشدهایم و آن علوم ظاهرى را در خود پیاده نکردیم. این سخن به این معنا نیست که انسان کسب علم نکند و درس نخواند، بلکه علوم ادبیات و منطق و فقه و اصول همه به عنوان مقدمه هستند و ما باید سعى کنیم این ها را اهداف خودمان قرار ندهیم، بلکه هدف خداوند است که انسان دلش با خدا گره بخورد.
خوف و خشیت فرع بر معرفت است هر چه معرفت بالا باشد خوف بالا مىرود و هر چه خوف بالا رود عبودیت و بندگى و دورى از گناهان بیشتر مىشود. چون شخصى که خائف است مگر مىشود که نماز صبحش به تاخیر بیفتد. انسان در زندگى روزمرهاش اینطور است که وقتى کارى یا مطلبى برایش اهمیت دارد. اصلا خوابش نمىبرد و اگر بخوابد مکرر بیدار مىشود و خوف دارد که کارش به تاخیر بیفتد و مبادا از ماشین مثلا عقب بماند. این حالت نمىگذارد شخص درست آرامش داشته باشد.
ما هم اگر در امور دینى این حالت را پیدا کنیم بندگى برایمان عادى مىشود لذا کسانى که عالم باللّه بودند احساس خستگى نمىکردند و از عبادت لذت مىبردند. ائمه علیهمالسلام راهها را نشان دادند و باید آنها را معیار قرار دهیم و طبق آن خود را بسازیم.
به حضرت امام رضا علیهالسلام عرض کردند: که آقا ما چگونه بفهمیم که موقعیت ما نزد خدا چگونه است؟ حضرت فرمود: ببین خدا پیش تو چه موقعیتى دارد، فرمان و نواهىاش پیش شما چه جایگاهى دارد.
پس با تقوا و خشیت الهى که خیلى مهم است جایگاه خدا را در نزد خود عظیم بداریم.
منبع: وبسایت افق حوزه