نویسنده: محمد علی حجت
منبع : راسخون
مقدمه
سپاس و ستایش خدای را که پروردگار جهانیان است و سلام درود بر بزرگترین پیام آور او و اهل بیت پاکش (صلوات الله علیهم اجمعین).
توجه به اخلاق و اخلاقیات از اولین لحظات آغاز زندگی بشر تجلی نموده و اخلاق چون درّی ملاک تمایز انسان از سایر موجودات بوده است و تجلی گاه مقام آدمیت. اخلاق به عنوان یکی از نیازهای ضروری بشر همواره در درون او باقی است و با گذشت زمان و تغییر مکان از میان نمی رود. مانند: کمال طلبی، زیبایی دوستی، خدا جویی و …تا آنجایی که پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «همانا من برای اتمام و آموزش کامل اخلاق مبعوث شدم.»(1)برای جلوگیری و حل و رفع مشکلات اخلاقی و اجتماعی و سازگاری و برخورد موثر و منطقی با موقعیتهای گوناگون زندگی و تامین سلامت روانی و اجتماعی افراد جامعه بایستی به موضوعات آداب معاشرت و اخلاقیات جامعه توجه کافی داشت و با فرهنگ سازی و اطلاع رسانی افراد جامعه، از بروز ضد اخلاقیات جلوگیری نموده و در نتیجه جامعه ای خالی از هر گونه مفاسد اخلاقی و … را به ارمغان آورد. در این بخش با توجه به موضوع راز داری بیانگر این مطلب می باشیم که حفظ اسرار از مواردی است که سلامت روانی و اجتماعی جامعه در گرو حفظ آن می باشد.
فصل اول: اهمیت و انواع راز
اهمیت راز
«ملاک راز پنهان بودن آن است»(2) «راز»، به اقتضای حرمتش باید پنهان و پوشیده بماند و گرنه به آن راز گفته نمیشود. در این هیچ تردیدی نیست. «گفتهاند: غلامی طبق سرپوشیدهای بر سر داشت و خاموش و بیصدا در راهی میرفت. یکی از افراد، در راه به او برخورد و پرسید: در این طبق چیست؟ غلام چیزی نگفت. آن شخص به اصرار پرسید تا بداند زیر آن سرپوش که روی طبق کشیدهاند چیست؟ غلام گفت: فلانی! اگر قرار بود که همه افراد بدانند در طبق چیست، دیگر سرپوش روی آن نمیکشیدند!
رازهای درونی افراد نیز همین گونه است. اگر آن را به این و آن بگویید، از «راز» بودن، میافتد.
با مردم بیگانه مگو راز دل خویش
بیگانه، دل راز نگهدار ندارد
راز فاش شده، مثل یک زندانی گریخته از محبس است که بازگرداندنش به بازداشتگاه بسیار دشوار است. تیری که از کمان رها گشت و گلولهای که از سلاح شلیک شد، دیگر به کمان و سلاح برنمیگردد. «راز»، همان زندانی است، همان تیر و گلوله است و دهان، و سینه تو، همچون زندان. مانند چله کمان و مانند خشاب اسلحه، تا وقتی که رها نشده، مصون و پنهان است. همین که از چنگت گریخت و از تفنگت شلیک گشت، دیگر از اختیار تو بیرونرفته است. اگر تا آن لحظه، راز در گروگان تو بود، اینک تو در گرو آنی.»(3) به تعبیر زیبای امیرالمؤمنین(علیه السلام): «راز تو اسیر توست، اگر آشکارش ساختی، تو اسیر آن شدهای.»(4)
و به قول سعدی:
«خامشی به که ضمیر دل خویش
به کسی گویی و گویی که: مگوی
ای سلیم! آب ز سرچشمه ببند
که چو پر شد، نتوان بستن جوی»(5)
«در امان نیست کسی که نمی تواند رازش را مخفی کند»(6) و آنچه زمینه برخی کدورت ها و گله ها میان افراد میشود، گاهیزمینهاش دست خود «صاحب سر» است که نمیتواند راز دار خویشباشد. امام علی (علیه السلام) فرمودند: «هر که راز خود را بپوشاند، قدرت انتخاب در دست اوست.»(7) پس «راز خود را حفظ کن و کسی را مخاطب افشای سر خود قرار نده»(8) راز را حتی به دوستان هم نباید گفت، اگر واقعا «راز» است و پنهان بودنش حتمی! چرا که همان دوستان صمیمی تو هم دوستان صمیمیدیگری دارند. همان افراد مورد اعتماد هم به کسان دیگری «اعتماد»دارند، آنان هم به «همه کس» نمیگویند، ولی به «بعضی» چطور؟ شاید! باز هم به قول شاعر شیراز، سعدی حکیم:«رازی که پنهان خواهی، با کسی در میان منه، اگر چه دوست مخلص باشد، که آن دوست را دوستان مخلص باشد!»(9)نگهبانان راز، هر چه کمتر باشند، محفوظ تر است. برخلاف نگهداری از چیزهای دیگر که زیادی نگهبانان، آن را سالم تر نگاه میدارد. زیرا «هر چه که مخزن اسرار زیادتر باشد، راز زودتر در معرض ناامنی و فاش شدن قرار می گیرد.»(10)و به قول شاعر:
«پس راز مرا و راز خودت را برای کسی بازگو مکن
زیرا هر رازی که از دو نفر فراتر رفت فاش می شود»(11)
«امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: به خدا سوگند که حاضرم به جبران دو خصلت از شیعیانمان مقداری از گوشت بازوی خود را فدیه دهم: شتابزدگی و راز نگهدار نبودن»(12) زیرا بسیاری از خسارت ها و شکست ها به خاطر افشاگری است و از این روست که امام صادق (علیه السلام) «پوشیده نگه داشتن اسرار را، جهاد در راه خداوند می دانند.» (13)و «محبوبترین یاران و پرهیزگارترین و فقیه ترین آنها را کسی می داند که راز نگهدارتر باشند.» (14)
درس حفظ اسرار
«گفت: فرزندم! خواب خود را براى برادرانت بازگو مکن که براى تو نقشه خطرناک مىکشند، چرا که شیطان دشمن آشکار انسان است!» (15)
«از درس هایى که این آیه به ما مىدهد درس حفظ اسرار است، که گاهى حتى در مقابل برادران نیز باید عملى شود، زیرا همیشه در زندگى انسان اسرارى وجود دارد که اگر فاش شود ممکن است آینده خود یا جامعهاش را به خطر اندازد، خویشتن دارى در حفظ این اسرار یکى از نشانههاى وسعت روح و قدرت اراده است، چه بسیارند افرادى که به خاطر ضعف در این قسمت سرنوشت خویش و یا جامعهاى را به خطر افکندهاند و چه بسیار ناراحتی هایى که در زندگى به خاطر ترک حفظ اسرار براى انسان پیش مىآید.»(16)در حدیثى حضرت على بن موسى الرضا (علیه السلام) فرمودند:
«مؤمن، مؤمن نخواهد بود مگر اینکه سه خصلت داشته باشد: سنتى از پروردگار و سنتى از پیامبر و سنتى از امام و پیشوا، اما سنت پروردگار کتمان اسرار است، اما سنت پیامبر مدارا با مردم است و اما سنت امام شکیبایى در برابر ناراحتی ها و مشکلات مىباشد» (البته کتمان سر در اینجا بیشتر ناظر به کتمان اسرار دیگران است)(17)و در حدیثى دیگر از امام صادق (علیه السلام) مىخوانیم:
«اسرار تو همچون خون تو است که باید تنها در عروق خودت جریان یابد.»(18)
انواع راز
رازها بر دو نوع می باشند:
1- رازهای خود
انسان وظیفه دارد اسرار و رازهای درونی خویش را در صندوقچه وجودش محفوظ بدارد و قفلی سنگین و سخت بر در آن بیفشاند. به فرموده امام علی (علیه السلام) «انسان عاقل کسی است که سینه خود را جایگاه اسرار خویش قرار می دهد»(19) همچنین انسان عاقل کسی است که راز خود را حفظ می نماید و کسی را متهم به افشای سرّ خویش نمی کند و کسی که به دنبال آسودگی می گردد باید سخن امام على (علیه السلام) که فرمودند:«تمام خیر دنیا و آخرت در این دو چیز نهفته شده: کتمان اسرار و دوستى با نیکان و تمام شر در این دو چیز نهفته شده: افشاى اسرار و دوستى با اشرار»(20) را آویزه گوش خود قرار دهد. فاش نمودن رازهای خود کاشف از ضعف نفس و سستی اراده می باشد زیرا رازهای انسان از دو حال خارج نیستند. 1- یا اینکه از سعادت، نیک فرجامی و دولت انسان می باشد 2- یا از شقاوت، ناکامی و بدبختی و در هر دو حال پنهان نگه داشتن رازها وظیفه است. زیرا افشای رازها در مورد اول باعث زیاد شدن دشمنی دشمنان، باعث ایجاد حسادت و توقع بی جای دیگران می باشد و اگر از مقوله دوم باشد افشای رازها باعث شماتت دشمنان، ناراحتی دوستان و موجب ذلت و خفت شخص در برابر ظاهر بینان می گردد و چه بسیار که به موجب افشای راز به مفاسد اجتماعی دامن زده شود. پس در هر حال انسان نباید رازهای خود را در اختیار دیگران بگذارد.
2- رازهای دیگران
هر کس علاوه بر راز های خود که وظیفه دارد آنها را درون صندوقچه اسرار وجودیش حفظ نماید همچنین وظیفه دارد اسرار دیگران را نیز که به هر نحوی از آن مطلع گشته را نیز فاش نگرداند و ظرفیت حفظ اسرار خود و دیگران را در وجودش فراهم آورد.
رازداری نه تنها یک وظیفه فردی بلکه یک وظیفه اجتماعی، نظامی و دینی نیز می باشد.
در زیر به مواردی از حفظ اسرار دیگران می پردازیم:
1-2: اسرار خانواده
خانواده یکی از اساسی ترین و بنیادی ترین اجزاء اجتماع می باشد و حفظ اسرار خانه یکی از مهمترین مسائل برای حفظ بقای آن به شمار می رود. زن و شوهر باید کاملاً یک رنگ باشند و چیزی را از هم مخفی نگردانند و در برابر دیگران بسیار با احتیاط عمل نمایند و به قدری راز دار باشند که برای هیچ کس و در هیچ حال چیزی از اسرار خود را نقل ننمایند حتی برای خویشان و دوستان نزدیک. تعجب است که گاهی رازهای خصوصی بعضی خانوادهها زبان به زبان نقل میشود و صغیر و کبیر از آن آگاهند!در نگهداری راز باید توجه داشت این قدر کافی نیست که اعضای خانواده اسرارشان را به دیگری بگویند و به او سفارش نمایند که برای کسی نقل ننماید زیرا آن شخص هم به طور حتم دوستانی دارد و ممکن است اسرار شما در اختیار آنها قرار دهد و به آنها نیز سفارش کند که برای کسی نگویند و انسان وقتی متوجه می شود که اسرارش فاش شده است. و آن وقت … پیامبر مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند: اگر زنی اسرار همسر خود را پنهان نماید و کسی از اسرار او مطلع نشود پس او در درجات حور العین می باشد.» (21)
2-2: اسرار مردم
حفظ اسرار را باید از خدا آموخت. خداوند بیش و پیش از هرکس، از اعمال، حالات، رفتار، عیوب و گناهان بندگانش باخبراست، اما … حلم و بردباری و پردهپوشی و رازداری او بیش از همه است. اگر خداوند، کارهای پشت پرده و پنهانی بندگانش را افشا کند،آیا کسی با کسی دوست میشود؟ اگر خداوند، «آن کارهای دیگر» مردم را رو کند، برای چه کسی آبرو و حیثیتی باقی میماند؟ خداوند، کریم است و آبرو داری و خطاپوشی میکند و زشتکاری های پنهانی مردم را فاش نمیسازد، و گرنه کیست که در برابر افشاگری هایش بتواند تابآورد؟ این همان است که در دعای کمیل میخوانیم: «و لا تفضحنی بخفیما اطلعت علیه من سری … .»(22) حفظ اسرار مردم با ایمان وظیفه است چه بسا انسان از بعضی اسرار دیگران آگاه شود، اما باید امین مردم بود و آبرویشان را نریخت و برایشان مشکل پدید نیاورد. «باری … «امانت»، تنها در باز پسدادن فرش همسایه یا مراقبت ازگلدان های او نیست. «آبرو» از هر سرمایهای بالاتر است و با رازداری میتوان «آبروداری» کرد. کسی که از عیب پنهان و راز مخفی کسی مطلع میشود و آن را در بوق و کرنا میکند، گناهکار است و مدیون حق مردم.»(23)حضرت رضا(علیه السلام) در حدیثی فرموده است: مؤمن، هرگز مؤمن راستین نخواهد بود مگر آنکه سه خصلت داشته باشد: «سنتی ازپروردگار، سنتی از پیامبر و سنتی از ولی خدا. آنگاه سنت و روشی را که مؤمن باید از خدا آموخته و به کار بندد، «رازداری» معرفی میکند.(24)
3-2: اسرار استاد
حفظ اسرار استاد به خاطر اهمیت والای آن ذکر می شود وگرنه در قسمت قبلی نیز جای دارد. «بگو پروردگارا علم مرا زیادتر کن»(25)این آیه که مخاطب در آن شخص پیامبر می باشد می گوید حتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با آن مقام علم عظیم باز مأمور بود علم بیشتری طلب نماید و این نشان می دهد که انسان در هیچ مرحله از عمر «فارغ التحصیل» نمی شود، و مسیر علم و دانش و معرفت نقطه پایانی ندارد.
بزرگ معلم و استاد بشریت حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) در بیان احترام استاد و حق استاد بیان داشتند که: «از جمله حقوق استاد بر گردن شاگردانش این می باشد که شاگرد راز و اسرار استاد خویش را محترم شمارد و آن را برای کسی بازگو ننماید.»(26) و اگر احیاناً خطا و اشتباهی از استاد نزد شاگردانش سر زد این خطا دهان به دهان نگردد و استاد مزحکه عام و خاص واقع نشود.
4-2: اسرار دوستان
مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «هر چه محبت داری نثار دوستت کن اما هر چه اطمینان داری به پای او مریز.»(27)انسان در تمام ادوار زندگی خود، همواره نیازمند رفاقت و دوستی دگران می باشد. رفقا و دوستان موجبات شادمانی و نشاط یکدیگر را فراهم می سازند، بلکه هر دوستی به مقیاس درجه رفاقت و دوستی خود در امور مادی و معنوی رفیق خود نفوذ می کند و هر یک، دانسته و یا ندانسته، روی عقاید و اخلاق و رفتار و گفتار یک دیگر اثر می گذارند. حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «روش آدمی بر طبق مذهب و سیره دوست صمیمی و رفیق دلبندش خواهد بود.»(28) جوانان باید حدود و اندازه رفاقت را رعایت نمایند و از تندروی های بی جا بپرهیزند زیرا پیوند دوستی و یگانگی، همیشه و در همه شرایط، محکم و پایدار نمی ماند و ممکن است پیش آمدها و حوادثی رشته رفاقت را قطع کند و دوستی آن را به دشمنی مبّدل سازد. بنابراین رفقای یک دل، در ایام دوستی، باید همواره از افراط و زیاده روی بپرهیزند و بی حساب به یکدیگر اظهار اعتماد و اطمینان نکنند. چه حکیمانه است این سخن امام صادق(علیه السلام): «دوستخود را از اسرار خود، به اندازه و حدی مطلع ساز که اگرآن اندازه را به دشمن بگویی نتواند به تو زیان برساند، چرا که گاهیدوست، ممکن است روزی دشمن شود!»(29) این کلام امام معصوم، چه زیبا در کلام سعدی انعکاس یافته استکه: «… هر آن سری که داری، با دوست در میان منه، چه دانی؟ که وقتی دشمنگردد!»(30)
5-2: اسرار نظامی
«برخی از اسرار، به یک نظام و حکومت یا تشکیلات مربوط میشود که باید محفوظ و مکتوم بماند. اسراری که مهمتر و حیاتیتر از رازهای شخصی یک فرد است و فاش شدنش برای دشمن، ضررهای جبران ناپذیری برای خودی در پی دارد. همان طور که خراب بودن قفل در خانهتان را نباید دیگران بدانند، و همان سان که نابسامانی اوضاع داخلی زندگی شما، نباید به ملا عام و بر سر زبان مردم کشیده شود، اوضاع درونی یک نظام نیز جنبه «راز محرمانه» پیدا میکند و باید مخفی بماند.عملیات موفق در جبهه، مدیون رازداری در حد اعلاست. رسولخدا (صلی الله علیه و آله) در جنگ ها از این شیوه بهره میگرفت و نقشه جنگ و برنامه عملیات و گاهی هدف حرکت نظامی و اعزام نیرو و نفرات را پنهان میداشت. در تاریخ اسلام، چه ضربههایی که به «جناح حق»، از طریقسهلانگاری حقپرستان خورده است! در نهضت مسلم بنعقیل درکوفه، مگر جاسوس ابنزیاد به نام «معقل» نبود که با شیوهای مزدورانه اعتماد «مسلم بنعوسجه» را جلب کرد و از مخفیگاه مسلم آگاه شد و کار به دستگیری و شهادت «هانی» و سپس «مسلم» انجامید؟ مگر میتوان به هر کس که چهرهای انقلابی و خودی از خود ارایه داد، به این زودی اعتماد کرد و سفره دل را پیش او گستراند؟ یا مگر از پشت تلفن رواستکه انسان هر چه را بگوید؟ شنود دشمنان و مغرضان چه میشود؟ وخویشتنداری و «کف نفس» و حفظ زبان به کجا میرود؟»(31)
6-2: اسرار دین
علاوه بر اسرار نظامی که حفظ آن واجب می باشد اسرار دیگری نیز وجود دارد که مربوط به جنبه دینی هر انسانی می شود اسراری که هر چند نظامی نیست ولی فاش کردن آنها می تواند ضررهای جبران ناپذیری را بر پیکره دین وارد نماید.«امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: به خدا سوگند که حاضرم به جبران دو خصلت از شیعیانمان مقداری از گوشت بازوی خودرا فدیه دهم شتابزدگی و راز نگهدار نبودن»(32)برخی اطلاعات مربوط به امور مذهبی، سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی، جزء اسراری میشود که از چشم و گوشدشمنان داخلی و خارجی باید پوشیده بماند و نباید به دست نااهلان بیفتد که به واسطه آنها سوء استفاده کنند و جوّ نظام حکومت اسلامی را به خطر بیندازند حتی بعضی از این اطلاعات هر چند که خیلی هم مهم نباشند ممکن است همراه با شایعات شوند و اثراتی نامطلوب و زیان بار بر پیکره نظام اسلامی وارد نمایند. و باعث تفرقه و ایجاد کدورت ها و دشمنی ها شود. از این رو واجب است حفظ اسرار دین.امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «پوشیده نگه داشتن اسرار ما، جهاد در راه خداست.» (33)
بیگانگان را محرم اسرار خود نسازید
در صدر اسلام عدهاى از مسلمانان با یهودیان، به سبب قرابت، یا همسایگى، یا حق رضاع، و یا پیمانى که پیش از اسلام بسته بودند، دوستى داشتند و به قدرى با آنها صمیمى بودند که اسرار مسلمانان را به آنان مىگفتند، بدینوسیله قوم یهود که دشمن سر سخت اسلام و مسلمین بودند و به ظاهر خود را دوست مسلمانان قلمداد مىکردند، از اسرار مسلمانان مطلع مىشدند، آیه زیر نازل شد و به آن عده از مسلمانان هشدار داد که چون آنان در دین شما نیستند، نباید آنها را محرم اسرار خود قرار دهید، زیرا آنان در باره شما از هیچ شر و فسادى کوتاهى نمىکنند، آنان مىخواهند شما همیشه در رنج و عذاب باشید.«اى کسانى که ایمان آوردهاید محرم اسرارى از غیر خود انتخاب نکنید، آنها از هر گونه شر و فسادى در باره شما کوتاهى نمىکنند، آنها دوست دارند شما در زحمت و رنج باشید (نشانههاى) دشمنى از دهان آنها آشکار است و آنچه در دل پنهان دارند از آن هم مهمتر است، ما آیات (و راه هاى پیشگیرى از شر آنها) را براى شما بیان کردیم اگر اندیشه کنید.»(34)«بطانه» در لغت به معنى لباس زیرین است، و مقابل آن «ظهاره» به معنى لباس روئین مىباشد و در اینجا کنایه از «محرم اسرار» است.«این آیه به یکى از مسائل حساس اشاره می کند و ضمن تشبیه لطیفى به مؤمنان هشدار داده است، که غیر از هم مسلکان خود براى خود، دوست و همرازى انتخاب نکنند، و بیگانگان را از اسرار و رازهاى درونى خود با خبر نسازند. یعنى کفار شایستگى دوستى شما را ندارند، و نباید آنان دوست و محرم اسرار شما باشند. کفار در رساندن شر و فساد نسبت به مسلمانان کوتاهى نمىکنند.هرگز سوابق دوستى و رفاقت آنها با شما مانع از آن نیست که به خاطر جدایى در مذهب و مسلک آرزوى زحمت و زیان شما را در دل خود نپرورانند، بلکه پیوسته علاقه آنها این است که شما در رنج و زحمت باشید. آنها براى اینکه شما از مکنونات ضمیرشان آگاه نشوید، و رازشان فاش نگردد، معمولا در سخنان و رفتار خود مراقبت مىکنند، و با احتیاط و دقت حرف مىزنند، ولى با وجود این، آثار عداوت و دشمنى از لابلاى سخنان آنها آشکار است و گاه به طور ناخودآگاه سخنانى بر زبان مىآورند، که مىتوان گفت همانند جرقهایست از آتش پنهانى دلهاى آنها، و مىتوانید از آن، به ضمیر باطن آنان پىببرید. خلاصه اینکه خداوند بدین وسیله طریقه شناسایى باطن دشمنان را نشان داده، و از ضمیر باطن و راز درونی شان خبر مىدهد و مىفرماید: آنچه از عداوت و دشمنى در دل خود پنهان کردهاند، به مراتب از آنچه بر زبان مىآورند بزرگ تر است.سپس اضافه نموده: ما براى شما این آیات را بیان کردیم، که اگر در آن دقت کنید، بوسیله آن مىتوانید دوست خود را از دشمن تمیز دهید، و راه نجات را از شر دشمنان پیدا کنید.» (35)
فصل دوم: راز داران و افشاگران
نشانه های انسان های رازدار
1- انسان عاقل
«از غیر خودتان همراز مگیرید که در فساد شما کوتاهى نمی کنند»(36)«آدمی، راز خود را بیشتر نگه می دارد.»(37) این سخن زیبا از امام علی (علیه السلام) می باشد زیرا افشای اسرار، نشانه ضعف نفس و سستی اراده است. به عکس،«کتمان راز» دلیل قوت روح و کرامت نفس است و ظرفیت شایسته و بایسته یک انسان را میرساند.همچنین ایشان در حدیثی دیگر بیان داشتند:
«عاقل کسی است که تنها سینه خویش را محرم اسرار خود قرار می دهد»(38)
آری انسان عاقل باید بداند که رازهایش جزیی از وجودش می باشد و با افشای آنها در واقع ضعف شخصیت و سستی اراده خود را آشکار می سازد و به دنبال افشای آن متحمل ضررهای غیر قابل انکاری می شود که تاوانش را باید به تنهایی بپردازد.وقتی ما نتوانیم رازمان را حفظ کنیم چه طور می توانیم از دیگران توقع چنین انتظار بی جایی را داشته باشیم وقتی ما خود ظرفیت نگهداری رازهایمان را نداریم انسان های دیگر چگونه می توانند نگهدار رازهای ما باشند و با بازگو نمودن رازهایمان برای آنها در واقع محدود نگهداری رازمان را وسیع تر کرده ایم.ظرف آبی را در نظر بگیرید که مقداری در آن آب وجود داشته باشد اگر کم کم آب ظرف را درون ظرف های دیگر بریزیم دیگر چیزی از آن آب درون ظرف ما باقی نمی ماند رازهای ما هم همین طور می باشند که با افشای آنها دیگر در درون خود چیزی نداریم که از آن محافظت نماییم و دیگر معلوم نیست رازهای ما به کجاها که نرفته باشد و آب ظرف ما به داخل چه ظرف های که نریخته شده باشد. و مشخصاً دیگر چیزی از آن آب باقی نخواهد ماند. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «سینه تو، بیشتر، گنجایش راز تو را دارد.»(39)
سینه انسان به بزرگی رازهای اوست و با حفظ اسرار درون آن بر بزرگی و عظمت آن افزوده می شود پس این را بدانیم که تنها جایگاه راز انسان سینه اوست و نه جایی دیگر.
2- مؤمن
گاهی این مطلب را بایستی در نظر داشت که برای حفظ راز و جامه عمل پوشاندن به آن لازم است راز سینه به سینه نقل شود تا زمان اجرا و عملی شدن آن برسد اما باید کمال توجه را نمود که چه کسی شایستگی دانستن این امانت بزرگ را دارد. امام علی (علیه السلام) فرمودند: «رازت را الا به مومن وفادار مسپار»(40)انسان مؤمن در همه کارها، رضای الهی را محور قرار می دهد و کارهای خود را با آن تنظیم می نماید. هر جا که کاری را هم سو با رضایت الهی نیافت، ترک می کند و اگر کاری را پر مشقت، ولی مورد قبول خداوند دید، تمام زحمت هایش را به جان می خرد تا آن را به انجام رساند.شخصی که تمام وجوش سرشار از ایمان به پروردگار عالمیان است هیچ گاه به خود اجازه نمی دهد که رازهای برادر خویش را که به او سپرده شده فاش سازد و رازهای او را در واقع هم چون امانتی نزد خویش می پندارد که حفظ آنها را بر خود واجب می شمرد و به واسطه حفظ آن رازها حیثیت و آبروی برادر خود را ضایع نمی کند. امام علی (علیه السلام) بیان داشتند: «از توفیقات انسان این است که سرّش را نزد کسی می گذارد که آن را حفظ می کند و احسان و نیکوئیش را به کسی می دهد که آن را منتشر می سازد.»(41)انسان مؤمن هیچ گاه برای کسب خشنودی دیگران خشنودی خداوند را زیر پا نمی گذارد و برای اینکه خود را در میان جماعتی مطرح نماید هیچ گاه اسرار مردم را فاش نمی سازد. و پیوسته در ذهن او رضای خداوند و خشنودی او موج می زند. پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند:«از نشانه های یقین آن است که برای رضای کسی، خدا را از خود خشمگین نسازی.»(42)بی شک، خداوند از چنین فردی راضی است و بهشت در انتظارش خواهد بود. پیداست کسی که به چنین مقامی دست می یابد، با افراد عادی متفاوت است و اگر با کسی دوستی می کند، چون او را بنده خوب خدا می داند، هم نشینی با او را مطلوب می پندارد، زیرا دیدار و رفتار آن دوست، او را به یاد خدا می اندازد و بر درجه یقین و حضورش می افزاید. اگر کسی را نیز از خود می راند، به این سبب است که او مسیر رحمانی را رها کرده و به جاده شیطانی وارد شده است. پس چون هم گامی با او را سراسر زیان می بیند، از او می برد. به راستی که رسیدن به این مقام، بسیار دشوار است و به خاطر دشواری آن، چنین آدمی را می توان از برگزیدگان خاص الهی به شمار آورد، چنان که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) می فرماید:«دوستی مؤمن با مؤمن برای رضای خدا، از بزرگ ترین رشته های ایمان است و کسی که برای خدا دوست بدارد و برای خدا با کسی دشمن باشد و برای خدا بخشش داشته باشد و برای خدا منع کند، از برگزیدگان است.»(43)
3- معتمد و امانت دار
امام علی (علیه السلام) فرمودند: «راز خود را جز به کسی که مورد اعتماد است نسپار.»(44) و در حدیثی دیگر اضافه نمودند: «پنهان کننده راز، وفادار و امین است.»(45)انسان های امین و درستکار به این نکته ایماند دارند که رازی که نزدشان نهفته، نوعی امانت است پس هیچ گاه در امانت خیانت نمی کنند. بعضی ها آن قدر پاک و با ایمانند که دیگران در امور دین و دنیای خود به آنان اعتماد می کنند و در گرفتاری ها و سختی ها، آنان را پشتوانه خویش می دانند. بسیار نیکوست که انسان به چنان مرتبه والایی دست یابد که دیگران او را مایه دل گرمی خود بشمارند و اسرار و درخواست های خود را با او در میان بگذارند. چنین فردی که برای وجدان و شرافت انسانی احترام قائل است، در هیچ حالی، ارزش های معنوی خویش را فدای خواسته های زودگذر دنیوی نمی کند. به یقین، خداوند به این افراد که پناه گاه و تکیه گاه مردمند، نظر لطف دارد و آنان را مشمول رحمت خویش قرار می دهد.پیامبر اسلام، اعتماد مردم را مایه خوشبختی انسان می داند و می فرماید:
«در خوشبختی انسان همین بس که در کار دین و دنیایش به او اعتماد کنند.»(46)
4- عیبپوش
یکی از مصداق های بارز افراد راز دار عیب پوشی است، عیب پوشی از بزرگترین شاخههای خیرخواهی می باشد.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «هر که بر عیب مسلمانی پرده افکند خداوند در دنیا و آخرت عیب او را بپوشاند.»(47)
همچنین فرمودند: «هیچ بندهای عیب بنده دیگر را نپوشاند مگر این که خدا در قیامت عیب او را بپوشاند و او را به بهشت وارد نماید.»(48)
در فضیلت و شرافت پردهپوشی همین بس است که یکی از اوصاف خدای سبحان است، و از شدت عنایت الهی در پوشیدن بدی ها و زشتی ها این است که ثبوت بدترین فحشاها را که زنا باشد به نحوی قرار داد که ثابت کردنش بسیار مشکل است، یعنی مشاهده چهار عادل.«پس نظاره کن که خدای متعال چگونه بر گناه بندگان خود در دنیا پرده افکنده و راه آشکار شدن آن را سخت و دشوار نموده است و چنین مپندار که از پرده پوشی پروردگار در آخرت محروم باشی، که در حدیث وارد شده است که: هر گاه خدای تعالی عیب و راز بنده را بپوشاند کریم تر از آن است که در آخرت آن را آشکار سازد، و اگر در دنیا پرده از آن بردارد کریم تر از آن است که دوباره در آخرت آن را ظاهر گرداند.همچنین روایت شده است که: در قیامت بندهای را میآورند که گریان است، خدای سبحان خطاب میکند که: چرا میگریی؟ میگوید: گریه میکنم بر آنچه از عیوب و بدی های من در نزد آدمیان و فرشتگان آشکار خواهد شد. خداوند میفرماید: ای بنده من تو را در دنیا با کشف عیوب و اعمال ناشایست تو رسوا نکردم، و حال آنکه گناه میکردی و میخندیدی! چگونه امروز تو را رسوا میکنم و حال آنکه معصیت نمیکنی و گریانی.مرویست که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از خدای سبحان درخواست میکند که امت او را در حضور فرشتگان و پیامبران و دیگر امت ها محاسبه نکند تا عیب های آنها برایشان ظاهر نگردد، بلکه طوری آنها را محاسبه کند که به جز خدای سبحان و پیغمبر او دیگری بر گناهان شان آگاه نشود، و خطاب الهی رسد که: ای حبیب من، من به بندگان خود از تو مهربانترم، چون تو روا نداری که عیوب ایشان نزد غیر تو آشکار شود من روا ندارم که بر تو نیز ظاهر گردد، من خود به تنهائی آنان را محاسبه میکنم چنان که جز من کسی بر لغزش های شان آگاه نشود.» (49)انسان عیب پوش وقتی عنایتخدای سبحان را در پوشیدن عیوب بندگان تا این حد می بیند، به خود اجازه نمی دهدکه پرده از عیوب بندگان خدا بردارد.
همه عیب خلق دیدن نه مروت است و مردی
نگهی به خویشتن کن که همه گناه داری
نشانه های انسان های افشاگر
حفظ اسرار وظیفه است
«امور مربوط به خودت را نگه دار و دختر رازت را عروس هر خواستگاری مکن.»(50)
این سخن زیبا را امام علی (علیه السلام) فرموده اند که ضمن تشبیهی زیبا، اهمیت حفظ رازها را بیان فرموده و همه ما را ملزم به حفظ رازهای خود می نماید. هر چه انسان رازهای خود را کم تر بازگو نماید، کمتر در معرض هلاکت و نابودی قرار می گیرد. بایستی ایمانی محکم و دلی بزرگ داشت که اسرار خود و دیگران را حفظ نمود. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «خوشا به حال بنده ای گمنامی که مردم را می شناسد و به ظاهر در میان آنان به سر می برد، اما قلباً با اعمال ایشان همراهی نمی کند. لذا مردم را به ظاهر می شناسد و مردم از باطن او خبر ندارند.»(51) و مولوی در ابیاتی زیبا این گونه بیان می کند:
«بر لبش قفل است و در دل رازها
لب خموش و دل پر از آوازها
عارفان که جام حق نوشیدهاند
رازها دانسته و پوشیدهاند
هر که را اسرار حق آموختند
مهر کردند و دهانش دوختند.»
1- ناتوان در حفظ اسرار خود
امام علی (علیه السلام) فرمودند: «کسی که در نگهداشتن راز خود ناتوان باشد، در حفظ راز دیگران توانا نباشد.»(52)مسلماً انسانی که نتواند رازها و تمایلات درونی خویش را حفظ کند چه گونه می تواند رازهای دیگران را حفظ نماید. اغلب انسان های پر حرف به این خصیصه مبتلا هستند همچنین انسان های که ضعف شخصیت دارند و دل های سست و ضعیف و همیشه و همه جا به دنبال مطرح ساختن خویش می باشند این انسان ها نمی توانند اسرار و رازهای خویش را حفظ نمایند پس بهتر است از فاش ساختن رازهای خود نزد چنین افرادی خود داری کنیم و از فاش شدن رازهایمان بپرهیزیم.امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «چهار چیز ضایع می شود:
1- دوستی نسبت به کسی که وفادار نیست
2- نیکی کردن به شخصی که شکر گذار نیست
3- علمی که به آن گوش داده نمی شود
4- سپردن راز به کسی که محکم و استوار نیست.»(53)
2- غیر معتمد
«کسی که اسرار خود را به غیر مورد اطمینان بدهد راز خود را ضایع ساخته»(54)انسان نباید خیلی زود به دیگران اعتماد کند و رازهای خود را در اختیار دیگران قرار دهد باید به این نکته توجه داشت که ظاهر و باطن بعضی از انسان ها با هم متفاوت است. بعضی در ظاهر، ادعای دوستی می کنند، ولی در پنهان بر طبل دشمنی می کوبند. در جمع، به تعریف و تمجید می پردازند و در پنهان، هزار و یک عیب درست و نادرست را برجسته می سازند و اسرار را فاش می گردانند و می کوشند تا از قدر و قیمت افراد بکاهند. این افراد اگر به کسی هم احترام بگذارند، از روی صداقت نیست، بلکه برای رفع نیازهای خود، نزد دیگران کرنش می کنند. در ظاهر برای او هزاران دعای خیر می کنند، ولی اگر غمی به دیگران روی آورد، شادمان می شوند. در حقیقت، اعتماد کردن به این انسان های دو رنگ و در دام آنها گرفتار آمدن، آسیب های جدی به روح و روان آدمی و دین و ایمان او وارد می کند و چه بسا انسان با تعریف های او غرور و بزرگی در خود احساس کند و از جاده بندگی خارج شود. این را باید بدانیم که اعتماد به این قبیل از افراد موجب ضرر و زیان است. امام علی (علیه السلام) فرمودند: «اعتمادی نیست به کسی که راز تو را فاش می کند»(55)پس شایسته است با آشنایی با ویژگی های این افراد که به وسیله پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) بازگو شده است، از دوستی با آنان پرهیز کنیم. رسول حقیقت می فرمایند:«مردمان ظاهرساز و حیله گر سه نشانه دارند: 1- رو در روی اشخاص، چاپلوسی می کنند. 2- پشت سرشان، غیبت و بدگویی می کنند و 3- به خاطر مصیبتی که به دیگران رسیده است، شادی می کنند.»(56)
3- غیر امانت دار
امام علی (علیه السلام) فرمودند: «راز خود را برای کسی که امانت دار نیست بازگو نکن»(57) «چه باک که رازت دانسته نشود.»(58)
انسانی که امانت دار نیست و امانات مردم را به باد می دهد شایستگی دانستن اسرار مردم را ندارد این گونه اشخاص تنها به دنبال منافع خود هستند و با افشای اسرار مردم اقدام به عزیز نمودن خود، باز نمودن جایی برای خود نزد دیگران، خودنمایی و … می پردازند و هیچ گاه به این فکر نمی افتند که شاید با افشای اسرار مردم دست به خیانت زده اند و چه ضررهای غیر قابل جبرانی را بر آنها وارد نموده اند. همچنین اگر منافع دیگران که در دست آنهاست در معرض خطر و نابودی واقع شود ترسی به دل راه نمی دهند و حتی گاهاً خود به منافع مردم تجاوز می نمایند و حق خوری می کنند. آنها کسانی هستند که از ایمان بهره ای نبرده اند هر چند به ظاهر خود را اهل ایمان و تقوی بنمایانند. انسان عاقل و با ایمان هیچ گاه اسرار زندگی خود را برای این گونه افراد بازگو نمی کند و خود را در معرض ضرر و زیان قرار نمی دهد.
4- زنان
امام علی (علیه السلام) فرمودند: «با سه کس نباید رازی را در میان نهاد: زن، سخن چین و احمق.»(59)باید به این نکته توجه داشت که خانم ها زودتر از مردها تحت تأثیر عواطف و احساسات قرار می گیرند و معمولاً احساساتشان بر تعقلشان غلبه دارد و هنگامی که عصبانی می شوند خویشتن داری برای ایشان مقداری دشوار می گردد در این مواقع ممکن است بعضی از خانم ها رازهای خود را برای اطرافیان بازگو نمایند و اسباب گرفتاری را فراهم آورند.
5- نادان
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «چهار چیز بر باد می رود: …. و رازی که به کسی سپاری که از خرد بی بهره باشد.»(60)بی ارزشترین روزهای عمر انسانی زمانی است که که تؤام با جهل و بی خبری باشد و بهترین روز ها و ساعات عمر انسان زمانی می باشد که همراه با علم و دانش است. عدم درک افراد نادان به خاطر دوری از علم و دانش می باشد. درک این گونه از افراد فراتر از محسوساتشان نیست آنها همواره در محیط زندگی خویش محصورند و غیر آن را قبول ندارند اصولاً نادانی همراهی نزدیکی با تعصب و لجاجت دارد. همچنین سرچشمه بی ایمانی و شرک، جهل انسان نسبت به خداوند و خود و جهان طبیعت می باشد. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «میان ایمان و کفر فاصله ای جز جهل و کم عقلی نیست.»(61) جهل علاوه بر اینکه سرچشمه کفر و شرک است سرچشمه فساد و اشاعه آن نیز می باشد. جاهل از اخلاقیات بهره ای نبرده و در آداب معاشرت دچار یک ضعف روحی و روانی است. به طور مثال انسان جاهل به فرموده امام علی (علیه السلام) «طاقت کتمان راز را ندارد.»(62) و از آثار و عواقب افشای اسرار اطلاعی ندارد. بدیهی است جاهل نمی تواند موضع گیری صحیحی در برابر حوادث مختلف داشته باشد و ندانم کاری او سرچشمه انواع زیان ها و مصیبت ها می شود کاری که نتیجه ای جز ندامت و پشیمانی به همراه ندارد. پس «رازت را تنها برای خود نگه دار و آن را نه به دور اندیش سپار که می لغزد و نه به نادان که خیانت می کند.»(63)
6- دور اندیش
«رازت را تنها برای خود نگه دار و آن را نه به دور اندیش سپار که می لغزد و نه به نادان که خیانت می کند.»(64)شتاب زدگی در کارها، نتیجه ای جز زیان و پشیمانی به همراه ندارد. برای انجام هر کاری باید جنبه های آن را خوب سنجید و پیش بینی های لازم را انجام داد و به عاقبت کار نیز توجه داشت. بی شک، با چنین مقدمه چینی هایی، درصد موفقیت کارها بالا می رود و بیشتر می توان به نتیجه کار خوش بین بود.اما برخی افراد، تنها و تنها به منافع خویش می اندیشند و برای به دست آوردن سود بیشتر می کوشند از راه های گوناگونی چون افشای اسرار اموال و حقوق دیگران را از چنگ آنان بیرون آورند. این افراد، گاهی مستقیم و زمانی غیرمستقیم، برای اجرای این مقاصد شوم، نقشه های گوناگونی طرح می کنند تا صاحب حق را به چشم پوشی از حق خویش وادار کنند. دور اندیشی یی، در این حدیث مذموم و ناپسند است که انسانی به خاطر منافع خویش حق دیگران را نادیده بگیرد.
نکته: رنگ رخسار خبر می دهد از سر درون
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) مىفرماید:
«هیچ کس در ضمیر باطن، رازى را پنهان نمىدارد، مگر اینکه از رنگ چهره و لابلاى سخنان پراکنده و خالى از توجه او آشکار مىشود.»(65)بسیار مىشود به کسى که آثار ناراحتى و درد و رنج و بى خوابى در چهره و چشم او نمایان است مىگوئیم: هر چند تو از ناراحتیت سخن نمىگویى اما چشم تو مىگوید که دیشب به خواب نرفتى، و چهرهات گواهى مىدهد که از درد و ناراحتى جانکاهى رنج مىبرى! این«زبان حال» گاهى آن قدر قوى و نیرومند است که «زبان قال» را تحت الشعاع خود قرار مىدهد و به تکذیب آن برمىخیزد و به گفته شاعر:
گفتم که با مکر و فسون
پنهان کنم راز درون!
پنهان نمىگردد که خون
از دیدگانم مىرود!
از سوى دیگر آیا مىتوان انکار کرد که یک تابلو بسیار زیبا که شاهکارى از هنر راستین است گواهى بر ذوق و مهارت نقاش مىدهد و او را مدح و ثنا مىگوید؟آیا مىتوان انکار کرد که دیوان شعر شعراى بزرگ و نامدار از قریحه عالى آنها حکایت مىکند؟ و دائما آنها را مىستاید؟
آیا مىتوان منکر شد که ساختمان هاى عظیم و کارخانههاى بزرگ و مغزهاى پیچیده الکترونیک و امثال آنها، با زبان بىزبانى از سازنده و مخترع و مبتکر خود سخن مىگویند، و هر یک در حد خود از آنها ستایش مىکنند؟ در نتیجه باید در حفظ اسرار خود استوار بود و تنها راه فاش شدن اسرار را، عوامل اختیاری مانند بیان راز برای دیگران ندانیم بلکه ممکن است از طرق غیر اختیاری مانند اضطراب، شادی، غم، عجله و … رازمان را بر ملا کنیم.
پی نوشت ها :
1. انما بعث لاتمم مکارم الاخلاق
2. «ملاک السر ستره» غرر الحکم،ص 320، ح 7424
3. اخلاق معاشرت، ص 124
4. «سرک اسیرک، فان افشیته صرت اسیره» غررالحکم، ص 320، ح 7415
5. گلستان سعدی، باب هشتم، آداب صحبت
6. «لا حرز لمن لا یسع سره صدره» غرر الحکم، ص 320، ح 7430
7. «من کتم سره کانت الخیره بیده» نهج البلاغه، حکمت 162
8. «احفظ أمرک و لا تنکح خاطبا [خاطئا] سرک» غرر الحکم، ص 320، ح 7412
9. گلستان سعدی، باب هشتم، آداب صحبت
10. «کلما کثر خزان الأسرار کثر ضیاعها» غرر الحکم، ص 320، ح 7418
11. «فَلَا یَعْدُوَنْ سِرِّی وَ سِرُّکَ ثَالِثاً أَلَا کُلُّ سِرٍّ جَاوَزَ اثْنَیْنِ شَائِعٌ»
12. الامام زین العابدین (علیه السلام): «قَالَ وَدِدْتُ وَ اللَّهِ أَنِّی افْتَدَیْتُ خَصْلَتَیْنِ فِی الشِّیعَهِ لَنَا بِبَعْضِ لَحْمِ سَاعِدِی النَّزَقَ وَ قِلَّهَ الْکِتْمَانِ» الکافی، ج 2، ص222
13. «کِتْمَانُ سِرِّنَا جِهَادٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» بحار الانوار، ج 2، ص 75
14. «وَ اللَّهِ إِنَّ أَحَبَّ أَصْحَابِی إِلَیَّ أَوْرَعُهُمْ وَ أَفْقَهُهُمْ وَ أَکْتَمُهُمْ لِحَدِیثِنَا» الکافی، ج 2، ص 223
15. « قالَ یا بُنَیَّ لا تَقْصُصْ رُؤْیاکَ عَلى إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً إِنَّ الشَّیْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِین»یوسف / 5
16. تفسیر نمونه، ج9، ص 319
17. «لا یکون المؤمن مؤمنا حتى تکون فیه ثلاث خصال سنه من ربه و سنه من نبیه ص و سنه من ولیه (علیه السلام) فاما السنه من ربه فکتمان السر و اما السنه من نبیه فمداراه الناس و اما السنه من ولیه فالصبر فى الباساء و الضراء.» بحارالأنوار، ج 72، ص 68 و الکافی، ج2، ص 241
18. «سرک من دمک فلا یجرین من غیر أوداجک» سفینه البحار (کتم)
19. «صدر العاقل صندوق سره» غرر الحکم ، ص 320، ح 7416
20. «جمع خیر الدنیا و الآخره فى کتمان السر و مصادقه الاخیار، و جمع الشر فى الاذاعه و مواخاه الاشرا» سفینه البحار، جلد 2 ص 469، (ماده کتم)
21. و قال (صلی الله علیه و آله) «أیما امرأه کتمت سر زوجها فلم تطلع علیه أحدا فهی فی درجات الحور العین» إرشادالقلوب، ج 1، ص 174
22. مفاتیح الجنان، دعای کمیل
23. اخلاق معاشرت، ص 126
24. «و اما السنه من ربه کتمان سره.» بحار الانوار، ج 72، ص 68، 417 و الکافی، ج2، ص 241 و کشف الغمه، ج 2، ص 292
25. طه / 114
26. روى عبد الله بن الحسین بن علی (علیه السلام) عن أبیه عن جده أنه قال «إن من حق المعلم على المتعلم أن لا یفشی له سرا» إرشادالقلوب، ج 1، ص و الخصال، ج 2، ص504 و أعلامالدین، ص91
27. «ابذل لصدیقک کل الموده و لاتبذل له کل الطّمأنینه» غرر الحکم، ص 421، ح 9665 و کنز الفوائد، ج 1، ص 93
28. «المرء علی دین خلیله و قرینه» وسایل الشیعه، ج 4، ص 207
29. «لا تطلع صدیقک من سرک الا علی ما لو اطلعت علیه عدوک لم یضرک فانالصدیق قد یکون عدوا یوما ما» مشکات الانوار، ص 323، امالی صدوق، ص 397
30. گلستان سعدی، باب هشتم.
31. اخلاق معاشرت، ص 128
32. الامام زین العابدین (علیه السلام): «قَالَ وَدِدْتُ وَ اللَّهِ أَنِّی افْتَدَیْتُ خَصْلَتَیْنِ فِی الشِّیعَهِ لَنَا بِبَعْضِ لَحْمِ سَاعِدِی النَّزَقَ وَ قِلَّهَ الْکِتْمَانِ» الکافی، ج 2، ص221 و وسایل الشیعه، ج 16، ص 235
33. «کِتْمَانُ سِرِّنَا جِهَادٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ» بحارالانوار ، ج 2، ص 64، 147 و الامالی للطوسی، 115
34. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَهً مِنْ دُونِکُمْ لا یَأْلُونَکُمْ خَبالاً وَدُّوا ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاءُ مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ» آل عمران / 118
35. تفسیر نمونه، ج3، ص 62
36. «لا تَتَّخِذُوا بِطانَهً مِنْ دُونِکُمْ لا یَأْلُونَکُمْ خَبالًا» آل عمران / 118
37. «المرء أحفظ لسرّه» بحار الانوار، ج 72، ص 71
38. «صدر العاقل صندوق سره» غرر الحکم، ص 320، ح 7416
39. «صدرک اوسع لسرک» بحار الانوار، ج 72، ص 71 و ج 75، ص 278
40. «و لا تودع سترک إلا مؤمنا وفیا» غرر الحکم، ص 321 و ح 7429
41. «من توفیق الرجل وضع سره عند من یستره و إحسانه عند من ینشره» غرر الحکم، ص 320، ح 7423
42. «اِنَّ مِنَ الْیَقِینِ اَنْ تَرْضَی اَحَداً بِسَخَطِ اللّهِ وَ لا تَحْمَدَ اَحَداً بِما آتَاکَ اللّهُ وَ لا تَذُمَّ اَحَداً عَلَی مَا لَمْ یُؤتِکَ اللّهُ»تحف العقول، ص 48
43. «وُدُّ الْمُؤمِنِ اَلْمُؤمِنَ فِی اللّهِ مِنْ اَعْظَمِ شُعَبِ الاِیْمانِ وَ مَنْ اَحَبَّ فِی اللّهِ وَ اَبْغَضَ فِی اللّهِ وَ اَعْطَی فِی اللّهِ وَ مَنَعَ فِی اللّهِ فَهُوَ مِنَ الاَصْفِیاءِ.» تحف العقول، ص 48
44. بحار الانوار، ج 77، ص 235
45. «کاتم السر وفی أمین» غرر الحکم، ص 320، ح 7419
46. «کَفی بِالْمَرْءِ سَعادَهً أَنْ یُوثَقَ بِهِ فی أَمْرِ دینِهِ وَ دُنْیاهُ.» غرر الحکم، ص 167، ح 3282
47. «من ستر علی مسلم ستره الله فی الدنیا و الاخره.» عوالی اللئالی، ج 1، ص 129
48. «لا یستر عبد عیب عبد الا ستره الله یوم القیامه.» و «لا یری امرؤ من اخیه عوره فیسترها علیه، الا دخل الجنه.»
49. برگرفته از کتاب جامع السعادات
50. احفظ امرک و لا تنکح خاطباً سرّک» غرر الحکم،ص 320، ح 7412
51 « قال طوبى لعبد نومه عرف الناس فصاحبهم ببدنه و لم یصاحبهم فی أعمالهم بقلبه فعرفهم فی الظاهر و لم یعرفوه فی الباطن» الخصال، ج1، ص27
52 .«من ضعف عن حفظ سره لم یقو لسر غیره و من ضعف عن سره فهو عن سر غیره أضعف» غرر الحکم، ص 321، ح 7436 و 7435
53 .«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ أَرْبَعَهٌ یَذْهَبْنَ ضَیَاعاً مَوَدَّهٌ تَمْنَحُهَا مَنْ لَا وَفَاءَ لَهُ وَ مَعْرُوفٌ عِنْدَ مَنْ لَا شُکْرَ لَهُ وَ عِلْمٌ عِنْدَ مَنْ لَا اسْتِمَاعَ لَهُ وَ سِرٌّ تُودِعُهُ عِنْدَ مَنْ لَا حَصَافَهَ لَهُ» بحارالأنوار، ج 72، ص 69 و ج 71، ص 411
54 .«من أسر إلى غیر ثقه ضیع سره» غرر الحکم، ص 320، ح 7422
55 .«لا تثق بمن یذیع سرک» غرر الحکم، ص 321، ح 7440
56 .«اِنَّ لِلْمُتَکَلِّفِ مِنَ الرِّجالِ ثَلاثَ عَلامات: یَتَمَلَّقُ اِذَا شَهِدَ وَ یَغْتَابُ اِذَا غَابَ وَ یَشْمَتُ بِالْمُصِیبَهِ.» تحف العقول، ص 10
57 .«لا تودعن سرک من لا أمانه له» غرر الحکم، ص 320، ح 7425
58.«لا بأس بان لا یعلم سرک» بحار الانوار، ج 74، ص 271 و بشارت المصطفی، ص 26
59 .عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع أَنَّهُ قَالَ «ثَلَاثٌ لَا یُسْتَوْدَعْنَ سِرّاً الْمَرْأَهُ وَ النَّمَّامُ وَ الْأَحْمَقُ» مستدرکالوسائل، ج14، ص 262 و غرر الحکم، ص 432، ح 9850
60. «اربعه یذهبن ضیاعاً : …. و سرّ تودعه عند ما لا حصافه له» بحار الانوار، ج 75، ص 69
61 .«لیس بین الایمان و الکفر الا قله العقل» الکافی، ج 1، ص 28
62 .«لا تسر إلى الجاهل شیئا لا یطیق کتمانه» غرر الحکم، ص 320، ح 7428
63 .«انفرد بسرک و لا تودعه حازما فیزل و لا جاهلا فیخون» غرر الحکم، ص 320، ح 7413
64 .همان
65 .«ما اضمر احد شیئا الا ظهر فى صفحات وجهه او فلتات لسانه» بحار الانوار، ج 72، ص 204 و نهج البلاغه، کلمات قصار شماره 26
ادامه دارد…