بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از اوصافی که حضرت امیرالمومنین علیهالسلام در نهج البلاغه برای مبغوضترین خلایق بیان فرموده، این است که آنها اهل بدعت هستند [مَشْغُوفٌ بِکَلَامِ بِدْعَهٍ][2] و شاید بازگشت بسیاری از اوصاف دیگر آنان نیز به همین صفت باشد.
واژه «بدعت»؛ در فرهنگ اسلام به نوآوری در دین اطلاق میشود که بسیار مذموم است، اما نوآوریهای دیگر نه تنها ممکن است مذموم نباشد، بلکه در مواردی مطلوب و شاید شبهه وجوب نیز داشته باشد. آن چه محل بحث است نوآوری در دین است، به این معنا که کسی بخواهد چیزی را که در دین نیست، به نام دین مطرح کند، یا آن چه در دین است، آن را حذف کند و بگوید جزء دین نیست. این همان بدعتی است که در روایات و لسان متشرّعین به عنوان یکی از بزرگترین گناهان مطرح است و مسئلهای سابقه دار است. قبل از اسلام نیز چنین بدعت هایی مطرح بوده است. مسئله تثلیث از بدعتهایی است که در مسیحیت پدید آمده است. حضرت عیسیعلیهالسلام قطعاً مردم را به توحید دعوت میکردند و به خاطر این که محیطشان آکنده از شرک بود، مردم را به خصوص به توحید در عبادت دعوت میکردند. عدّهای مسیحیت را به صورتی تبیین کردند که در عقایدش مسئله تثلیث قرار گیرد، چرا که این برای مشرکین پذیرفته شده بود. در قرآن میفرماید: «ذلِکَ قُولُهم بِافواههم یُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَبْل»؛[3] اینهایی که سه خدا قائل شدند، حرفشان مشابه حرف کفّار قبلی بود.
زمانی که مسئله تثلیث مطرح شد، مشرکان با مسیحیان، حرفها و عقاید مشترکی پیدا کردند و همین مسئله باعث شد بسیاری از مشرکین اروپا به مسیحیت گرایش پیدا کنند. در میان اهل کتاب کسانی بودند که چیزهایی را حلال یا حرام میکردند. قرآن اشاره میکند که این کارها نوعی شرک در تشریع است و خطاب به آنان میفرماید: «قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَی اللَّهِ تَفْتَرُون»؛[4] این که میگویید این حلال و آن حرام است و این جایز است و آن جایز نیست، آیا خدا به شما اجازه داده است که این گونه بگویید یا بر خدا افترا میبندید؟ مسلم است که خدا اجازه این گونه سخنان را نداده است. پس این سخن مصداق «افتراء علی اللّه»؛ است. «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری؛ عَلَی اللَّهِ کَذِبا»؛[5] چه ظلمی بالاتر از این که؛ کسی بر خدا افترا ببندد و چیزی را که خدا حلال کرده حرام، یا چیزی را که حرام کرده حلال کند.
در مجامع حدیثی[6] بابی داریم با عنوان «باب البدع و الرأی و المقاییس»؛ که این نشان از اهمیت مسئله دارد. معروف است که پس از رحلت رسول اکرمصلی الله وعلیه وآله بدعتهایی گذاشته شد. به عقیده ما نماز تراویح که در میان اهل سنّت معروف است و در ماه رمضان صد رکعت نماز مستحبی را به جماعت میخوانند و از بزرگترین عبادتهای خود در شب قدر میدانند، بدعت است. تحریم متعه حج و متعه نکاح، از بدعتهاست. به هر حال، موضوع بدعتگذاری آن قدر اهمیت دارد که حضرت امیرالمومنین علیهالسلام به شدّت با آن برخورد میکند و میفرماید: مگر شما شریک خدا هستید که قانون وضع میکنید؟ این مسئله به قدری جدی است که قرآن و روایات هم به شدّت با آن برخورد میکنند.
برای توضیح مسئله به این مثال توجه کنید: وجود پزشک در همه جوامع مغتنم است. کسانی که چه بسا مشرف به مرگ هستند، در اثر عمل به دستور پزشکی بهبودی پیدا میکنند و زندگی خود را مرهون پزشک هستند. حال اگر کسی مردم را اغفال کند و مدعی شود من متخصص فلان بیماری هستم و دارویی را تجویز کند که زهرآلود و کشنده است، چنین شخصی نه تنها ارزش پزشک را در جامعه ندارد، بلکه از افراد عادی و بیسواد که هیچ خدمتی به جامعه نمیکنند، به مراتب بدتر است.
همه موحدان میدانند در قرآن کریم شرک مورد مذمت است و در اکثر موارد آن، منظور از شرک، شرک در ربوبیت است، وگرنه شرک در خالقیت بسیار کم بوده است. حتی بت پرستهای مکه که عقب افتادهترین مشرکین بودند، قائل نبودند ما دو تا خالق داریم: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّه»؛[7] آنها همه شرک در ربوبیت؛ داشتند و میگفتند: خدا اجازه داده است که بعضیها بعضی امور مردم را تدبیر کنند و اختیار بعضی کارها را به دست گیرند. عمده شرکهایی که در عالم مطرح بوده است و انبیا با آن مبارزه میکردند، شرک در ربوبیت است. شقیترین موجودی که میشناسیم ابلیس است که خداوند درباره او فرمود: «إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلی؛ یَوْمِ الدِّین»؛[8] و شیطان؛ شرک در خالقیت و شرک در ربوبیت تکوینی نداشت، بلکه شرک در ربوبیت تشریعی داشت و به خدا میگفت: «لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون»؛[9] «أَنَا خَیْرٌ مِنْه»؛[10] قانونی که تو میگذاری درست و عادلانه نیست. تو میگویی که من به آدم سجده کنم. این درست نیست، چرا که من از آدم بهتر هستم. آدم از خاک است و من از آتش و آتش بر خاک برتری دارد. اگر بنا باشد کسی سجده کند این آدم است که باید به من سجده کند. مشکل شیطان شرک در ربوبیت تشریعی بود. او به ربوبیت تکوینی و به قیامت معتقد بود. به همین جهت به خداوند گفت: «فَأَنْظِرْنِی إِلی؛ یَوْمِ یُبْعَثُون»؛[11] یعنی مرا تا روز قیامت مهلت بده. بنابراین بیشترین چیزی که میتواند ما را به شیطان شبیه کند، همان شرک در ربوبیت تشریعی است و بدعتگذاری در دین و احکام الهی،؛ و بدعتگذاران ازجمله مبغوضترین انسانها نزد خدایند.
ــــــــــــــــــ
منابع:
[1] – گزیدهای از سخنان حضرت آیه اللّه مصباح یزدی(دامت برکاته) . تاریخ 02/03/86
[2] – نهج البلاغه. شریف الرضی. تصحیح: صبحی صالح. دارالکتاب. بیروت. خطبه 17. ص 59.
[3] – توبه، 30.
[4] – یونس، 59.
[5] – انعام، 21.
[6] مانند: الکافی. محمد بن یعقوب الکلینی. تصحیح: علی اکبر غفاری. دار الکتب الاسلامیه. تهران. چاپ سوم 1388ق. ج1. ص 54.: باب البدع والرأی والمقائیس
[7] – لقمان، 25.
[8] – ص، 78.
[9] – حجر، 33.
[10] – ص، 76.
[11] – حجر، 36.
تبیان _ علی محمد سرلک