بهترین و بدترینها از دیدگاه نهج البلاغه
مبغوضترین انسانها نزد خداوند (قسمت هفتم)[1]
گمراهکنندگان و متجاوزان به حقوق مردم
بسم الله الرحمن الرحیم
در جلسات گذشته گفتیم؛ مبغوضترین بندگان کسی است که خدا او را به خودش واگذارد و دیگر کمکش نکند. اینها کسانی هستند که از سخنان بدعت آمیز خوششان میآید، از معانی صحیح آیات قرآن فرار می کنند و نه تنها خودشان گمراه هستند که دیگران را نیز گمراه میکنند. «مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَی بِهِ فِی حَیَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ»؛[2] نه تنها مردم زمان خود را گمراه می کنند، بلکه پس از مرگ نیز کسانی با سخنان آنها گمراه می شوند و اینها حمّال گناهان دیگران هستند.
«حَمَّالٌ خَطَایَا غَیْرِهِ»؛ دستهای دیگر از مبغوضترین خلایق کسانی هستند که جهل هایی را با هم می بافند و در ظاهر به عنوان علم مطرح می کنند. «قَدْ سَمَّاهُ أَشْبَاهُ النَّاسِ عَالِماً وَ لَیْسَ بِه»؛ مردم اینها را عالم می نامند در صورتی که عالم نیستند. «حَتَّی إِذَا ارْتَوَی مِنْ مَاءٍ آجِنٍ وَ اکْتَثَرَ مِنْ غَیْرِ طَائِل»؛ از این طرف و آن طرف جهل هایی را به هم می بافند تا آن جا که از یک آب گندیدهای سیراب میشوند. «جَلَسَ بَیْنَ النَّاسِ قَاضِیا»؛ بر همین اساس، بر مسند قضاوت تکیه میکنند از قضاوتهای غلط آنها خونها ناله میکند و میراثها فریاد میکنند. آن قدر حق و ناحق میکنند که خونها به ناحق ریخته میشود و اموالی به ناحق جابه جا میشود که صدای این خونها و مالهای به ناحق جابه جا شده، بلند است. آن گاه حضرت میفرماید: «إِلَی اللَّهِ أَشْکُو مِنْ مَعْشَرٍ یَعِیشُونَ جُهَّالًا وَ یَمُوتُونَ ضُلَّالًا»؛ من از مردمی که با جهالت و ضلالت زندگی میکنند و میمیرند، پیش خدا شکایت میکنم. اینها کسانی هستند که «لَیْسَ عِنْدَهُمْ شِیئٌ أَبْوَرُ مِنَ الْکِتَابِ إِذَا تُلِیَ حَقَّ تِلَاوَتِه»؛ هیچ کالایی در بازار آنها کسادتر از قرآن نیست در صورتی که درست تفسیر شود و هیچ کالایی گرانبهاتر از قرآن نیست در صورتی که تحریف شود.
در این جا چند سؤال مطرح است: یکی این که خدا به چه ملاکی یک بنده ای را دوست یا دشمن میدارد؟ به طور کلی آن چه منشأ محبوبیت انسانی پیش خدا میشود، ایمان او است که لازمه اش عمل صالح است. اگر انسانی با ایمان زندگی کند و با ایمان از دنیا برود خدا او را دوست دارد. طبعاً کسانی که هیچ گناهی نداشته باشند و حتی خیال گناه هم نداشته باشند پیش خدا محبوبترند، کسانی که مجرای فیض الهی و محبوب خدا هستند.
ولی گاهی ممکن است کسی با این که محبوب خدا است، گناهانی را مرتکب شود و لغزشهایی داشته باشد. اینها اگر توبه کنند توبه آنها پذیرفته میشود و اگر توبه هم نکرده باشند و از دنیا بروند، بعد از عذابهایی که در عالم برزخ میبینند تزکیه میشوند و نهایتاً به واسطه شفاعت نجات پیدا می کنند. اما کسانی که در اثر گناه، ایمانشان را از دست بدهند و به شک مبتلا شوند دیگر مؤمن نیستند. پس ملاک محبوب بودن پیش خدا ایمان است، ایمانی که متزلزل نباشد. محبوبتر بودن نیز به قوت ایمان بستگی دارد.
هر چه مراتب ایمان بالاتر باشد مؤمن پیش خدا محبوبتر است. در مقابل، مبغوض بودن نزد خدا به کفر است. اگر کسی با کفر از دنیا برود گر چه هفتاد سال در ظاهر مؤمن باشد، مبغوض خداست «إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ».[3] البته همه کافرها یکسان نیستند. بعضی از آنها کاری؛ به دیگران ندارند و درصدد گمراه کردن دیگران نیستند؛ چه بسا کارهای خوبی هم انجام دهند که خداوند در دنیا به آنها پاداش میدهد «أَذْهَبْتُمْ طَیِّباتِکُمْ فِی حَیاتِکُمُ الدُّنْیا»؛[4] و در آخرت مشمول رحمت خدا قرار نمیگیرند. اما اینها مبغوضترین بندگان نیستند. مبغوضترین بندگان کسانی هستند که نه تنها خودشان خرابند، بلکه دیگران را هم به هلاکت می اندازند. اینها از هر حیوانی پستترند. نجسترین حیوانات هم گناهی مرتکب نشده است. اگر حیوانی در این عالم نجس است، ما باید به خاطر مصالحی که به ما برمیگردد از آن پرهیز کنیم، اما حیوانات که مبغوض خدا نیستند.
سؤال دیگر این است که جهت مشترک و مختصّ بندگانی که مبغوضترین به شمار آمده اند، چیست؟ جهت مشترکی که میان همه وجود دارد، این است که هیچ کدام از آنها شرّشان مختصّ به خودشان نیست بلکه به دیگران نیز سرایت میکند. آنها نه تنها خودشان فاسدند بلکه فسادشان به دیگران نیز سرایت میکند، اما دو گروه هستند که فسادشان منحصر به خودشان نیست. دسته اول کسانی هستند که رسماً موجب گمراهی دیگران می شوند و عقیده آنها را فاسد میکنند. دسته دوم کسانی هستند که به حقوق دیگران تجاوز میکنند و فسادشان موجب میشود که حقوق مردم پایمال شود. طبعاً دسته اول وضعشان خرابتر است. و درباره آنها حضرت فرمود: «وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَی نَفْسِه»؛ خداوند آنها را به خود وامی گذارد، ولی درباره دسته دوم چنین چیزی نمی فرماید.
خداوند به کسانی که مرتکب کبائر میشوند میفرماید اگر توبه کردید خداوند توبه شما را قبول میکند «نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ»[5]. حتی اگر مؤمنی بی توبه از دنیا برود باز هم خدا او را رها نمی کند در عالم برزخ او را تصفیه میکند تا بتواند در روز قیامت مشمول شفاعت پیامبرصلی الله وعلیه وآله قرار گیرد [إنما شفاعتی لأهل الکبائر من أمتی].[6] ولی درباره کسانی که درزمره دسته اولند میفرماید در همین دنیا آنها را رها میکند و میگوید با تو کاری ندارم! چنین انسانی باید خیلی پست شده باشد که به این حکم دچار شود. در این انسان هیچ امید خیری نیست و اگر یک روزنه امیدی در وجود او بود و یک راهی برای نفوذ نور در قلبش وجود داشت خدا او را به خودش وا نمیگذاشت.
همچنین بندهای که این قدر نسبت به حقوق مردم بیاعتناست که اصول قضاوت را یاد نمیگیرد و شرایط قضاوت را ندارد، خون دیگران را به ناحق میریزد و اموال و اعراضشان را به خطر میاندازد، خدا دیگر آنها را هدایت نمیکند.
ــــــــــــــــــ
منابع:
[1] – گزیدهای از سخنان حضرت آیه اللّه مصباح یزدی(دامت برکاته): تاریخ 19/02/86
[2] – این فقره و فقرات بعدی منقول است از: نهج البلاغه. شریف رضی. تصحیح: صبحی صالح. دارالکتاب. بیروت. خطبه 17. ص 60- 59.
[3] – نساء، 48.
[4] – احقاف، 20.
[5] – نساء، 31.
[6] – التّوحید. الشیخ الصدوق. المحقق: السید هاشم الحسینی الطهرانی. جماعه المدرّسین فی الحوزه العلمیه. قم. ص 407.
تبیان _ علی محمد سرلک