نویسنده: دکتر محمد بیستون
همان گونه که ارتکاب انواع گناهان و ظلم و تجاوز به حقوق دیگران باعث بروز گرفتاریهای مختلف خصوصاً فقر و فلاکت برای انسانها است، پرهیز از گناهان و رعایت حقوق دیگران عامل اصلی توسعه رزق و روزی و جاری شدن سرچشمههای خیر و برکت برای انسان است.
قرآن کریم در آیه 96 سوره اعراف در این خصوص میفرماید: «ولو ان اهل القری امنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات منالسماء والارض ولکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون».
«برکات» جمع «برکت» است، این کلمه در اصل به معنی ثبات و استقرار چیزی است و به هر نعمت و موهبتی که پایدار بماند اطلاق میگردد، در برابر موجودات بیبرکت که زود فانی و نابود و بیاثر میشوند.
قابل توجه این که ایمان و تقوا نه تنها سبب نزول برکات الهی میشود، بلکه باعث میگردد که آن چه در اختیار انسان قرار گرفته در مصارف مورد نیاز به کار گرفته شود، فیالمثل امروز ملاحظه میکنیم قسمت بسیار مهمی از نیروهای انسانی و منابع اقتصادی در مسیر «مسابقه تسلیحاتی» و ساختن سلاحهای نابود کننده صرف میگردد، اینها مواهبی هستند فاقد هر گونه برکت، به زودی از میان میروند و نه تنها نتیجهای نخواهند داشت، ویرانی هم به بار میآورند، ولی اگر جوامع انسانی ایمان و تقوا داشته باشند این مواهب الهی به شکل دیگری در میان آنها درمیآید و طبعاً آثار آن باقی و برقرار خواهد ماند و مصداق کلمه برکات خواهند بود.(1)
همچنین در آیات 10 و 11 و 12 سوره نوح از قول آن پیامبر الهی میفرماید:
«فقلت استغفروا ربکم انه کان غفاراً: به آنها گفتم: از پروردگار خویش آمرزش طلبید که او بسیار آمرزنده است».
«یرسل السماء علیکم مدراراً: تا بارانهای پربرکت آسمان را پی درپی بر شما فرستد».
«و یمددکم باموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم انهاراً: و شما را بااموال و فرزندان فراوان امداد کند و باغهای سرسبز و نهرهای جاری در اختیارتان قرار دهد».
میگوید: «آسمان را بر شما میفرستد» یعنی آن قدر باران میبارد که گویی آسمان دارد نازل میشود، اما چون باران رحمت است نه ویرانی میآورد و نه آسیبی میرساند، بلکه در همه جا مایه خرمی و سرسبزی و طراوت است. خلاصه هم باران رحمت معنوی و هم باران پربرکت مادی او شما را فرا میگیرد.
به این ترتیب یک نعمت بزرگ معنوی و پنج نعمت بزرگ مادی را به آنها وعده داده؛ نعمت بزرگ معنوی، بخشودگی گناهان و پاکشدن از آلودگی کفر و عصیان است، اما نعمتهای مادی، ریزش بارانهای مفید و به موقع و پربرکت، فزونی اموال، فزونی فرزندان «سرمایههای انسانی»، باغهای پربرکت و نهرهای آب جاری.
آری ایمان و تقوا طبق گواهی قرآن مجید هم موجب آبادی دنیا و هم آخرت است.
در بعضی از روایات آمده است که وقتی این قوم لجوج از قبول دعوت نوح سر باز زدند، خشکسالی و قحطی آنها را فرا گرفت و بسیاری از اموال و فرزندانشان هلاک شدند، زنان عقیم گشتند و کمتر بچه میآوردند، نوح به آنها گفت: اگر ایمان بیاورید، همه این مصائب و بلاها از شما دفع خواهد شد، ولی آنها اعتنایی به او نکردند و همچنان سرسختی نشان دادند تا عذاب نهایی فرا رسید و همه را درو کرد.(2)
جالب این که: کسی نزد امام حسن (ع) آمد و از قحطی و خشکسالی شکوه کرد. او، آن مرد را به آمرزش خواهی و توبه فراخواند.
مرد دیگری آمد و از فقر و بینوایی نالید، او را نیز به توبه و آمرزش خواهی و دعا سفارش کرد.
مرد سومی از راه رسید و از نازایی همسر و نداشتن فرزند شکوه کرد و دعا خواست تا خدا به او پسری روزی سازد، که به او نیز همین نسخه را داد. یکی از اصحاب به حضرت گفت: چگونه برای دردها و خواستههای رنگارنگ یک نسخه مینگارد؟ حضرت پاسخ داد: من از قرآن آموختهام که درمان هر سه درد و راه نجات از هر سه مشکلی که عنوان گردید، توبه راستین و آمرزش خواهی واقعی و بازگشت خالصانه به سوی خدا و مقررات اوست، و آن گاه به تلاوت آیات مورد بحث پرداخت.
و نیز آوردهاند که: مردی به حضور امام جواد (ع) شرفیاب گردید و گفت: سرورم! من ثروت بسیاری دارم، اما از نعمت فرزند محروم هستم، چه کنم؟
«فقال جعلت فداک انی کثیر المال ولیس یولد لی ولد فهل من حیله؟».
آن حضرت فرمود: چاره کار این است که به مدت یک سال، هر شب از خدای خویش آمرزش بخواهی و خالصانه دعا کنی؛ و اگر شبی فراموش کردی در روز آن، قضای آن را به جا آور که به خواستهات خواهی رسید، چرا که خدا در قرآن میفرماید: استغفروا ربکم… (3) و (4)
آنها که عادت دارند از این مسایل آسان بگذرند، فوراً یک نوع ارتباط و پیوند معنوی ناشناخته در میان این امور قائل میشوند از هر گونه تحلیل بیشتر خود را راحت میکنند.
ولی اگر بیشتر دقت کنیم، در میان این امور پیوندهای نزدیکی مییابیم، که توجه به آنها مسایل مادی و معنوی را در متن جامعه همچون تار و پود پارچه به هم میآمیزد و یا همانند ریشه و ساقه، درخت را با گل و میوه آن ربط میدهد.
کدام جامعه است که روح تعاون و همکاری را از دست دهد و جنگ و نزاع و خونریزی را جانشین آن سازد و زمینهای خرم و سرسبز و وضع اقتصادی مرفهی داشته باشد.
کدام جامعه است که مردمش آلوده انواع هوسها باشند و در عین حال نیرومند و پابرجا در مقابل دشمنان ایستادگی کنند.
با صراحت باید گفت: هیچ مساله اخلاقی نیست مگر این که اثر مفید و سازندهای در زندگی مادی مردم دارد و هیچ اعتقاد و ایمان صحیحی پیدا نمیشود مگر این که در ساختن جامعهای آباد و آزاد و مستقل و نیرومند سهم به سزایی دارد.
آنها که مسایل اخلاقی و ایمان مذهبی و توحید را از مسایل مادی جدا میکنند، نه مسایل معنوی را درست شناختهاند و نه مسایل مادی را.
اگر دین به صورت یک سلسله تشریفات و آداب ظاهری خالی از محتوا در میان مردم باشد، بدیهی است تاثیری در نظام مادی اجتماع نخواهد داشت، اما آنگاه که اعتقادات معنوی و روحانی آن چنان در اعماق روح انسان نفوذ کند که آثارش در دست و پا و چشم و گوش و زبان و تمام ذرات وجودش ظاهر گردد، آثار سازنده این اعتقادات در جامعه بر هیچ کس مخفی نخواهد ماند. (5)
چرا اشخاص و جوامع فاقد ایمان زندگی مرفه دارند؟
از آن چه در بالا گفتیم پاسخ یک سوال که زیاد در میان جمعی مورد بحث و گفتگو است روشن میگردد و آن این که اگر ایمان و تقوا، موجب نزول انواع برکات الهی است و نقطه مقابل آن باعث سلب برکات است چرا مشاهده میکنیم اشخاص یا ملتهای بیایمانی را که غرق ناز و نعمتند، در حالی که جمعی از افراد باایمان به سختی روزگار میگذرانند؟
پاسخ این سوال با توجه به دو نکته روشن میگردد:
1 – این که تصور میشود ملتهای فاقد ایمان و پرهیزکاری غرق در ناز و نعمتند، اشتباه بزرگی است که از اشتباه دیگری یعنی ثروت را دلیل بر خوشبختی گرفتن سرچشمه میگیرد.
معمولاً مردم این طور فکر میکنند که هر ملتی صنایعش پیشرفتهتر و ثروتش بیشتر باشد خوشبختتر است در حالی که اگر به درون این جوامع نفوذ کنیم و دردهای جانکاهی که روح و جسم آنها را درهم میکوبد از نزدیک ببینیم قبول خواهیم کرد که بسیاری از آنها از بیچارهترین مردم روی زمین هستند، بگذریم از این که همان پیشرفت نسبی، نتیجه به کار بستن اصولی همانند کوشش و تلاش و نظم و حس مسوولیت است که در متن تعلیمات انبیا قرار دارد.
چندی پیش این خبر در جرائد منتشر شد که در «نیویورک» یعنی یکی از ثروتمندترین و پیشرفتهترین نقاط دنیای مادی، بر اثر خاموشی ناگهانی برق صحنه عجیبی به وجود آمد، یعنی بسیاری از مردم به مغازهها حمله بردند و هستی آنها را غارت کردند، تا آن جا که سه هزار نفر از غارتگران به وسیله پلیس بازداشت شدند.
مسلماً تعداد غارتگران واقعی چندین برابر این عدد بوده و تنها این عده بودند که نتوانستند به موقع فرار کنند و نیز مسلم است که آنها غارتگران حرفهای نبودهاند که نفرات خود را برای چنان حمله عمومی از قبل آماده کرده باشند، زیرا حادثه یک حادثه ناگهانی بود.
بنابراین چنین نتیجه میگیریم که با یک خاموشی برق، دهها هزار نفر از مردم یک شهر ثروتمند و به اصطلاح پیشرفته تبدیل به «غارتگر» شدند، این نه تنها دلیل بر انحطاط اخلاقی یک ملت است بلکه دلیل بر ناامنی شدید اجتماعی نیز میباشد.
خبر دیگری که در جراید بود این خبر را تکمیل کرد و آن این که یکی از شخصیتهای معروف که در همان ایام در نیویورک در یکی از هتلهای مشهور چندین طبقهای نیویورک سکونت داشت میگوید: قطع برق، سبب شد که راه رفتن در راهروهای هتل به صورت کار خطرناکی درآید، به طوری که متصدیان هتل اجازه نمیدادند کسی تنها از راهروها بگذرد و به اطاق خود برسد مبادا گرفتار غارتگران گردد، لذا مسافران را در اکیپهای ده نفری یا بیشتر، با مامورین مسلح به اطاقهای خود میفرستادند، شخص مزبور اضافه میکند که تا گرسنگی شدید به او فشار نمیآورده جرات نداشته است از اطاق خویش خارج گردد.
اما همین خاموشی برق در کشورهای عقب مانده شرقی هرگز چنین مشکلاتی را به وجود نمیآورده و این نشان میدهد که آنها در عین ثروت و پیشرفت صنایع کمترین امنیت در محیط خودشان ندارند، از این گذشته ناظران عینی میگویند آدمکشی در آن محیطها همانند نوشیدن یک جرعه آب است، به همین آسانی.
و میدانیم اگر تمام دنیا را به کسی بدهند تا در چنین شرایطی زندگی کند از بیچارهترین مردم جهان خواهد بود، تازه مشکل امنیت تنها یکی از مشکلات آنها است، نابسامانیهای فراوان اجتماعی دیگری دارند که آنها نیز به نوبه خود بسیار دردناکند، با توجه به این حقایق ثروت را نباید با خوشبختی اشتباه کرد.
2 – اما این که گفته میشود چرا جوامعی که دارای ایمان و پرهیزکاری هستند عقب ماندهاند؟
اگر منظور از ایمان و پرهیزکاری تنها ادعای اسلام و ادعای پایبند بودن به اصول تعلیمات انبیاء باشد، قبول داریم چنین افرادی عقب ماندهاند، ولی میدانیم حقیقت ایمان و پرهیزکاری چیزی جز نفوذ آن در تمام اعمال و همه شئون زندگی نیست و این امری است که با ادعا تامین نمیگردد.
با نهایت تاسف امروز اصول تعلیمات اسلام و پیامبران خدا در بسیاری از جوامع اسلامی متروک یا نیمه متروک مانده است و چهره این جوامع چهره مسلمانان راستین نیست.
اسلام دعوت به پاکی و درستکاری و امانت و تلاش و کوشش میکند کجاست آن امانت و تلاش؟
اسلام دعوت به علم و دانش و آگاهی و بیداری میکند کجاست آن علم و آگاهی سرشار؟ اسلام دعوت به اتحاد و فشردگی صفوف و فداکاری میکند، آیا به راستی این اصل به طور کامل در جوامع اسلامی امروز حکمفرما است و با این حال عقب ماندهاند؟ بنابراین باید اعتراف کرد اسلام چیزی است و عمل ما مسلمانان چیز دیگر.(6)
پی نوشت ها :
1 – «تفسیر جوان»، جلد 25 صفحه 51 تا 57.
2 – «تفسیر جوان»، جلد 25 صفحه 51 و 52.
3 – سوره نوح، آیه 10 و 11 و 12.
4 – «ترجمه مجمع البیان» از انتشارات موسسه فراهانی، جلد 29، صفحه 267 و 268.
5 – «تفسیر جوان»، جلد 25، صفحه 56 و 57.
6 – «تفسیر نمونه» جلد 6، صفحه 267 تا 270.