جوانی بهترین فرصت برای تهذیب نفس و پالایش درون
«هنوز برای توبه و خودسازی فرصت هست» این سخن، جمله تکراری همه کسانی است که میپندارند همیشه فرصت و نیروی کافی برای توبه و تهذیب نفس وجود دارد، درحالیکه هرچه بیشتر از عمر آدمی میگذرد، از نیرو و توان انسان کاسته و امکان و توفیق خودسازی و تهذیب نفس برای وی کمتر میشود. مولوی در داستانی نمادین، حکایت شخصی را میآورد که بر سر راهی خاری نشانده بود، و آنگاه که مردم او را به کندن خار فرا میخواندند، به فرداها وعده میداد، تا اینکه خار به درختی بزرگ تبدیل شد.
چون به جدّ حاکم بدو گفت این بکَن
گفت آری بر کنم روزیش من
مدتی فردا و فردا وعده داد
شد درخت خارِ او محکمنهاد(1)
روزها همچنان میگذشت و خار، تناورتر و ریشهدارتر میشد و آن مرد، ناتوانتر و پیرتر؛ کار بدانجا کشید که با استوارتر شدن بوته خار و ناتوانتر شدن آن مرد، کندن بوته خار ناممکن شد و آن مرد هرگز نتوانست آن بوته خار را از ریشه درآورد. مولوی در نتیجهگیری اخلاقی از این حکایت، آن بوته خار را صفتهای ناپسندی میداند که در آغاز کار و در فصل جوانی، به آسانی میتوان آنها را از صفحه جان زدود، ولی اگر در این کار سستی و تأخیر شود و شخص امروز و فردا کند، هرچه از عمر وی بگذرد، ریشهکن ساختن صفات رذیله سختتر و گاه غیرممکن میشود؛ چرا که شخص ناتوانتر و صفات ناپسند، ریشهدارتر میشوند:
هین مگو فردا که فرداها گذشت
تا به کلّی نگذرد ایام کشت
تو که میگویی که فردا این بدان
که به هر روزی که میآید زمان
آن درخت بد جوانتر میشود
وین کننده پیر و مضطر میشود
خار بن در قوّت و برخاستن
خارکن در پیری و در کاستن
خاربن هر روز و هر دم سبز و تر
خارکن هر روز زار و خشکتر
او جوانتر میشود تو پیرتر
زود باش و روزگار خود مبر
ای خنک آن را که او ایام پیش
مغتنم دارد گزارد وام خویش
اندر آن ایام کِش(2) قدرت بود
صحّت و زور و دل و قوت بود
و آن جوانی همچو باغ سبز و تر
میرساند بیدریغی بار و بر
هین و هین ای راهرو بیگاه شد
آفتابِ عمر سوی چاه شد
تا نمردهست این چراغ با گهر
هین فتیلهاش ساز و روغن زودتر(3)
مولوی
پی نوشت ها :
1. مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح: نیکلسون، ص 231.
2. کش: که او را.
3. مثنوی مولوی، صص 231 و 233.
منبع:گلبرگ ش 118