تألیف: زاهیه راغب الدجانی
ترجمه ی دکتر حبیب الله عباسی
ماجرای تکلم الهی با موسی (علیه السلام) و اهمیت آن در حمایت از موسی (علیه السلام) برای رویارویی با فرعون
موسی (علیه السلام) همراه همسرش در راه بازگشت خود به مصر از مدین، در شب سخت سرد و تاریک، به ناگاه آتشی از دور دید. پس به همسرش گفت: در جای خود درنگ کنید تا اخگری از آن آتش برای گرم شدن برایتان بیاورم یا کسی را بیاورم یا کسی را بیابم که مرا به راه درست هدایت کند و رهنمون شود. وقتی « نزد آن آتش رسید، آن را آتش سپیدی یافت که در درختی سبز شعله ور بود. »(1) و آن اشاره دارد به این که آن چه مانند آتش دید، آتش نبود، بلکه نور خدای عزوجل بود. این اتفاق در وادی مقدس طوری انجام پذیرفت:
« فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ یَا مُوسَى.إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى.وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى.إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلاَهَ لِذِکْرِی. إِنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى. فَلاَ یَصُدَّنَّکَ عَنْهَا مَنْ لاَ یُؤْمِنُ بِهَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى »(2)[طه: 11- 16].
این اتفاق در فضای روحانی شگرفی بود که در آن طبیعت و انسان در برابر خدا خاشع می شوند. خالق هستی و آن چه در آن است و موسی (علیه السلام) با مورد خطاب الهی قرار گرفتن تکریم می شود. اولین چیزی که شنید «إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى »[طه: 12] این همه در مطاوی خود در برگیرنده ی این نکته است که موسی (علیه السلام) بشری است که در برابر واجب الوجود خدا که باید خاشع و خاضع شود و تفاوت است میان الوهیت و بشریت. خداوند واحد سمیع و بصیر بر هستی مسلط است و این خدا در الوهیت یگانه است و خشوع و خضوع مطلق تنها از آن اوست و انسان باید اوامر او را اطاعت کند و در این چارچوب روحانی، خداوند به موسی (علیه السلام) امر کرد: « إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى »[طه: 12] موسی (علیه السلام) باید پابرهنه در آن بقعه ی مبارک و پاک قدم نهد برای آن که خدا را تعظیم کند و هنگام شنیدن کلام خدا باید خاشع باشد.(3) در آن جا بود که خداوند خبر داد که او را برای نبوت برگزیده است. فرمود: « وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِمَا یُوحَى »[طه: 13) چنان که در صفوه التفاسیر آمده، رازی گفت: « نهایت هیبت و جلالت در آن است چنان که گویی فرمود: امر شگرفی برایت پیش آمد برای آن آماده شو و تمام توش و توان و عقل و ضمیرت را مصروف آن کن ».(4) و این همه بدان معنی است که خداوند موسی (علیه السلام) را به طور کلی امر کرد که متنبه شود. « إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلاَهَ لِذِکْرِی اِنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى. فَلاَ یَصُدَّنَّکَ عَنْهَا مَنْ لاَ یُؤْمِنُ بِهَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى » [طه: 14- 16]. مهم ترین اصل روحانی در این آیات همان توحید است. خدایی جز خداوند بلند مرتبه نیست، خدای موسی (علیه السلام) و خدای دو جهان است. این همه تأکید می کند که خدایی بشر، هرگز روا نیست و گویی هدایتی آسمانی برای موسی (علیه السلام) است تا با قدرت علم و ایمان با هر ایده ی تألیه مقابله کند؛ به ویژه که او در مسیر بازگشت خود به مصر بود، جایی که فرعون خود را خدا می انگاشت. مصدر ایمان که انسان را به قدرت رویارویی با هر متأله ستمگر مجهز می کند. همان عبادت خداوند یکتای بی شریک است. عبادت همان تعظیم خدای عزوجل است، از رهگذر فریضه هایی روحانی خاص انسان ها. ذکر نماز با سخن گفتن خدا با موسی (علیه السلام) نقل شده است. « أَقِمِ الصَّلاَهَ لِذِکْرِی » [طه: 14] نماز، همان « اتصال به خدا با ایمان بدو و درخواست مدد و کمک از او…مؤمنی که دارای صدق ایمان است کسی است که با قلب خود، هنگام نماز، متوجه خدا می شود. خدا را بر تقوای خود شاهد می گیرد و از او مدد می جوید تا واجبات زندگی را ادا کند و از او می خواهد که او را هدایت کند. و توفیق دریافت راز هستی و سنت ها و نظام آن را بدو الهام کند. »(5)
بنابراین نماز، از یک سو، موسی (علیه السلام) را به علم ضروری برای مقابله با فرعون و از سوی دیگر، او را با قدرت و نیرویی برای سکوت و شکیبایی مجهز می کند. این مقابله به معنی باطل کردن ستم مجسم در تألیه ی فرعون و ستم وی با ناتوانان است و این رویارویی چنانکه بافت قرآنی در آینده روشن می کند، بخشی از مسئولیت موسی (علیه السلام) را در دنیا تشکیل می دهد. مسئولیت همان امانت تکلیفی است که خداوند آن را در دو بخش عبادت و عمل انسان فریضه کرد. عبادت برای تحصیل همه ی ویژگی های اخلاقی برای عمل ضروری است. و عمل، ساختن اجتماع ها و سازمان هایی بر اساس عدل و حق است با علم به این که انسان با توجه به اعمال خود مورد محاسبه قرار می گیرد، و این بدان معنی است که زندگی دنیا، آخرین محل زیست انسان نیست، بلکه مکان جاودانگی وی در آخرت است. مرگ پایان هر انسانی روی زمین است و هر آینه قیامت آمدنی است. « إِنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ أَکَادُ أُخْفِیهَا لِتُجْزَى کُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى » [طه: 15] عبدالکریم خطیب در اثر خود: التفسیر القرآنی للقرآن دراین زمینه می گوید: « ساعت، غیبی از غیب های خداست و ساعت در ورای ستر غیب پوشیده است، کسی که بدان ایمان دارد، ایمان به غیب دارد نه ایمان به جهان عینی، با این همه، نشانه ها و دلائلی وجود دارد که عقل مادی آن ها را درنمی یابد. این نشانه دلیل است بر این که دنیا مبدأ و نهایت انسان نیست و باید ورای این زندگی زندگی فراخ تر و پسندیده تر باشد تا هرکس در آن به سبب آن چه در این دنیا انجام می دهد، پاداش گیرد… و این همان رازی است که در این فرموده ی خدا: « أَکَادُ أُخْفِیهَا » نهفته است. این بیان قرآنی درمطاوی خود اشاره ی روشنی دارد به این که انسان جویای چیزی است که خداوند در کیانش از نیروهای خردمندانه به ودیعه نهاده است تا از بدی اجتناب جوید و به خیر متوجه شود و از راه های گمراهی روی برتابد و طریق هدایت و ارشاد پیش گیرد و بدین جهت باید به طور خودکار آماده ی دیدار با آخرت و نایل شدن به رضوان خدا در آن باشد، اما کسی که از خرد خود بهره نجوید و منکر فطرت خود شود، به طریق عذاب و گمراهی روانه می شود و در آخرت گرفتار عذاب و بلا می شود؛ همان پاداش و کیفر دادگرانه ای که بایسته ی آن است ».(6) بنابراین می توان گفت که این فرموده ی خدا: « أَکَادُ أُخْفِیهَا » که خداوند خطاب به موسی (علیه السلام) فرموده در صدد آن است که او را با اندیشه کردن در قیام قیامت بدون آنکه کسی مجالی داشته باشد برای روی برتافتن، به انجام کاری در راه ثابت کردن توحید و رها کردن مستضعفان از ستم وادارد؛ چنان که در این فرموده ی خدا آمده: « فَلاَ یَصُدَّنَّکَ عَنْهَا مَنْ لاَ یُؤْمِنُ بِهَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى » [طه: 16] « یعنی ای موسی (علیه السلام)، کسی که قیامت را باور ندارد، نباید تو را از آماده شدن برای قیامت و تصدیق آن باز دارد « وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ ». هرکس به هوی و هوس خود متمایل شود و به لذت ها و شهوت ها روی آورد و به کیفر و بازخواست آخرت بی توجه شود « فَتَرْدَى » هلاک می شود و غفلت از آخرت باعث هلاک خواهد شد.(7)
از آنچه بیان شد، درمی یابیم که آیات 11- 16 سوره ی طه موسی (علیه السلام) را از رهگذر چارچوب کامل روحانی به انگیزه هایی مجهز می کند که لازمه ی رویارویی با فرعون است، این چار چوب دربرگیرنده ی دقایق زیر است:
الف. وجوب پذیرفتن موسی (علیه السلام) مانند انسان برای کلمه ی الهی.
ب. عبادت کردن تنها برای خدای یکتا ضروری است و نماز نشانه ی بزرگی خدا و بنده است.
ج. تأکید بر این حقیقت که دنیا، خانه ی فناست. محل انجام اعمالی که در روز قیامت انسان به موجب آن ها محاسبه می شود و این اعمال در مرکز مسئولیت و تکلیف انسان قرار می گیرد و دو بعد روحانی و دنیوی وی را با هم جمع می کند.
اطاعت موسی (علیه السلام) از اوامر الهی موجب شد تا قدرتی پیدا کند که بتواند وظیفه ی خود را برای رویارویی با فرعون انجام دهد، نخستین مسئولیت روحانی که بر دوش وی نهاده شد قدرت روحانی است. انسان برابر آفرینشش ضعیف است و پیوسته نیازمند آن است که مورد حمایت قرار گیرد و این امر جز با اطاعت از اوامر آسمانی میسر نیست و قدرت روحانی، برای تقویت خلقت انسان است و انسان مؤمن به خدا با این قدرت به مراتب عالی نایل می شود و باید که واجب خود را با صبر آغاز و انجام اعمالی چند ادا کند. ایمان از بعد اندیشگری، همان چیزی است که باعث تقویت و بالیدن عقل می شود و عقل را چنان مقتدر می سازد تا اشیاء را در چارچوب درست خود مطالعه کند. فردی که به این کار می پردازد باید از بعد خلقی و عقلی تقویت شود و بصیرت او افزون شود تا جوهر امور را ببیند و موفق شود به جوهر امور نظر افکند چرا که این بعد جوهری بر بعد ظاهری اشیاء می چربد بدین گونه می بینیم چگونه موسی (علیه السلام) بر اساس تقدیر الهی می بالد و آماده می شود تا به رویارویی با فرعون برخیزد و خداوند او را با دو معجزه تقویت کرد.(8)
الف. تقویت بیشتر آرامش قلب موسی (علیه السلام) برای رویارویی پیش رو. وقتی قلب ها تقویت شود. شجاعت فرد برای انجام کار افزون تر می شود چون قلب هیچ انسانی از ترس خالی نیست و از این رو انسان پیوسته از خداوند می خواهد تا قلب وی شجاع باشد.
ب. اعطای دو معجزه به موسی (علیه السلام)، که خود دلیلی است بر اثبات صدق نبوّت موسی (علیه السلام) از جانب تمام افرادی که فکر و اندیشه ی درستی دارند. این بدان معنی است که فکر درست با استکبار جمع نمی شود؛ زیرا استکبار با غرور مرتبط است. از این رو توقع اینکه فرعون و مستکبران همراهش موسی را تصدیق کنند، وجود نداشت، اما این تصدیق از سوی گروه دیگری جز مستکبران انجام می پذیرد و ضربه ای سخت بر قدرت فرعون وارد می کند.
پی نوشت ها :
1. الصابونی، المصدر السابق، 231.
2. چون نزد آتش آمد، ندا داده شد: ای موسی (علیه السلام)، من پروردگار تو هستم. پای افزارت را بیرون کن که اینک در وادی مقدس طوی هستی. و من تو را برگزیده ام. پس به آنچه وحی می شود گوش فرا دار. خدای یکتا من هستم. هیچ خدایی جز من نیست. پس مرا بپرست و تا مرا یاد کنی نماز بگزار. قیامت آمدنی است. می خواهم زمان آن را پنهان دارم تا هر کس در مقابل کاری که کرده است، سزا ببیند. آن کس که به آن ایمان ندارد و پیرو هوای خویش است، تو را از آن رویگردان نکند، تا به هلاکت افتی.
3. الفخر رازی، التفسیر الکبیر، جز 33، بیروت: داراحیاء التراث العربی، لا. ت. ص 17.
4. الصابونی، المصدر السابق، 231.
5. هیکل، المصدر السابق، صص 525- 526.
6. عبدالکریم الخطیب، التفسیر القرآنی للقرآن، بیروت: دارالفکر العربی، لا. ت جز16، ص 786.
7. للصابونی، المصدرالسابق، 232.
8. فهد بن عبدالرحمن بن سلیمان الروحی، پس از شرح کلمه ی معجزه می نویسد: « معجزه مفرد معجزات است و همان امر خارق العاده ی بیرون از اسباب و علل شناخته شده است که به دست پیامبر و به اراده ی خدا انجام می پذیرد و گواهی بر صدق عمل پیامبر است. بدون تردید معجزه ها، حجت پیامبران هستند تا غالیان هواپرست و جاهل به انکار آنان برنخیزند. به دلیل وجود معجزات است که خداوند ایمان بر پیامبران را واجب کردند و مشرکان را مورد عتاب قرار داده است و آن را به غیر مؤمن توصیف نمی کرد. ر. ک: فهد بن عبدالرحمن بن سلیمان الروحی، منهج المدرسه العقلیه الحدیثیه فی التفسیر، بیروت، موسسه الرساله، لا. ت، جزء 1/ 545.
منبع مقاله :
راغب الدجانی، زاهیه، (1393)، مفهوم قرآنی و توراتی موسی(ع) و فرعون، ترجمه: حبیب الله عباسی، تهران: نشر سخن، چاپ اول