بحث و جدل میان والدین و فرزندان، امرى عادى است و از هنگامى آغاز مىگردد که کودک شروع به سینه خیز رفتن مىکند تا دنیاى اطرافش را بشناسد. در این زمان والدین، محدودیتهایى را براى کودک در نظر مىگیرند همچون: به اجاق گاز دست نزن، اسباب بازىهایت را سر جایش بگذار، تکالیفت را انجام بده و غیره. هیچ انسانى موافق نیست که در انجام اعمال و رفتارهاى او محدودیتى اعمال شود، هر چند این محدودیتها به نفع او باشد. این گونه بحث و جدل در طول زندگى کودک، تغییراتى مىکند و هر چه او بزرگتر مىگردد، شکل متمایزى پیدا مىکند تا زمانى که کودک زندگى مستقلى تشکیل دهد.
هیچ گاه آغازگر بحث و جدل نباشید
بحث و جدل، امرى است که سبب اذیت و آزار والدین و فرزندان مىگردد و از لحاظ عاطفى به فرد صدمه وارد مىکند. اگر در هنگام عصبانیت، والدین و کودکان، هیچ کدام، کوتاه نیایند، این عصبانیت به درگیرى مىانجامد. هرگز به طور کامل نمىتوان مانع از ایجاد چنین جدلهایى در خانواده گردید. اما گاهى اوقات والدین با دور اندیشى و برنامه ریزى، مىتوانند از بروز آن جلوگیرى کنند. هنگامى که این گونه درگیرىها در خانواده پدید آمد، والدین باید به فکر مهار کردن عامل عصبانیت باشند و هر چه سریعتر به این مسئله خاتمه دهند.
حس استقلال گواه بر سلامتى است
هنگامى که حس استقلال در کودکان شروع به شکل گیرى مىکند، بحث و جدل آنها و والدین وخیمتر مىگردد. البته میزان این درگیرىها، با توجه به سن و سطح رشد فکرى و ذهنى کودک متفاوت است. کودک دو سالهاى که مراحل اولیه مشکلات خود را پشت سر گذاشته است، در این سن، به دنبال استقلال فیزیکى و کشف حقایق دنیاى اطرافش است. در این سن کودک خواستار تجربه کردن آزادى است. زیرا مىتواند به تنهایى حرکت کند، تصمیم به انجام کارى بگیرد، احساسات خود را از طریق اعمال فیزیکى ابراز کند و مهمتر از همه این که، مىتواند مستقل از دیگران عمل کند. ولى به هر جهت کودکان در این سن، از رشد ذهنى و جسمى کاملى برخوردار نیستند و براى تصمیم گیرىهاى مهم زندگى و دورى جستن از خطرات احتمالى، به رشد کافى نرسیدهاند، به همین جهت، حضور والدین براى ایجاد برنامهریزى و نظم و انضباط ضرورى است و باید به خاطر داشت که این زمان، آخرین بارى نیست که کودک توانایىهاى خود را در داشتن حق انتخاب و آزادى، ناکام مىبیند.
دورهى نوجوانى مشکلات و کشمکشهاى متفاوتى را براى فرزندان و والدین آنها به همراه مىآورد که علت اصلى آن، مسئله استقلال روحى و روانى فرزندان است. در این دورهى پر تلاطم، حس استقلال طلبى و خود شناسى فرزندان، سبب مىشود که پیرامون محدودیتها، مقررات، آزادىها و مسئولیتهاى زندگى به مبارزه بپردازند. پرداختن به این موضوع که چنین کشمکشهایى طبیعى است و محدود به دورهى بلوغ مىباشد، هرگز نمىتواند از شدت فشارهاى روحى و روانى این مسئله بکاهد. در این هنگام، خطراتى که فرزندان را تهدید مىکند جدىتر مىشود، زیرا ممکن است آنها به سوى مصرف مواد مخدر، مشروبات الکلى، رفتارهاى بزهکارانه، بىبند و بارىهاى جنسى و باردارى، کشیده شوند. وقتى فرزندان به دنبال آزادىهاى بیشترى هستند، نگرانى والدین نیز افزون مىگردد و نیاز به کنترل بیشتر فرزندان احساس مىشود. این مسئله که چقدر استقلال طلبى در دوران نوجوانى مىتواند سبب درگیرى و نزاع شود به میزان نافرمانى و سرکشى فرزندان بستگى ندارد، بلکه به عملکرد والدین و چگونگى اراده کردن این حس و آزادى طلبى از سوى والدین، وابسته است. گاهى اوقات والدین خود را در حل این مشکلات عاجز مىبینند. اما لازم است که آنها به طور سازندهاى، ابراز وجود کنند و راه درستى را در پیش گیرند تا سدى را در برابر این تضادها و خطرات ایجاد نمایند.
چرا میان فرزندان و والدین درگیرى ایجاد مىشود
والدین همیشه با فرزند خود توافق ندارند و عکس این موضوع نیز صادق است. مشاجره، اختلاف و تضاد بخشى از زندگى واقعى افراد است. گاهى اوقات برخورد و نزاع میان والدین و فرزندان به خاطر اختلاف پیرامون مقررات و قوانین والدین نیست بلکه به این دلیل برخورد ایجاد مىشود که کودک روز بدى را سپرده کرده است. روزهایى وجود دارد که هر چه قدر پدر و مادر، سعى در رفع این نزاع مىکنند، تأثیرى ندارد. زیرا کودک روز خوبى را نداشته است و به هیچ وجه احساس خوشحالى نمىکند. در چنین ایامى والدین باید کمال صبورى را به خرج دهند تا وضع به حالت طبیعى خود برگردد. دکتر ادوارد هالوول (1) در کتاب خود به نام «وقتى نگران فرزندى هستید که به او عشق مىورزید» مىنویسد:«حس پرخاشگرى در همهى کودکان وجود دارد و این حس بخشى از ساختار بیولوژیکى انسان محسوب مىشود. حس ناامیدى و عدم توافق میان فرزند و والدین، به راحتى مىتواند به عصبانیت تبدیل شود و در نهایت به کشمکش بینجامد. سؤالى که والدین باید همواره پاسخگوى آن باشند این است که چطور این برخورد و نزاع را حل کنند نه این که نتیجهى این تضاد کشمکش چیست.»
والدین در هنگام بروز تضاد و مشکل، میان خود و فرزندانشان، واکنشى منطقى و عقلانى دارند یا این که حداقل ما پدران و مادران فکر مىکنیم که این گونه عمل مىکنیم. اما در مقابل، فرزندان نمىتوانند عکس العمل منطقى پیرامون این موضوع داشته باشند و کاملا احساسى و عاطفى برخورد مىکنند. کودکان بسیار لجوج و یک دنده هستند و در مقابل منطق والدین ایستادگى مىکنند و نسبت به شرایط، به طور کاملا احساسى واکنش نشان مىدهند. این موضوع که فرزندان به مقررات و خواستههاى منطقى والدین احترام نمىگذارند و قادر به درک آن نیستند، سبب گردیده که بسیارى از پدران و مادران، دچار سردرگمى و ناامیدى شوند. کودکان به وظایف خود واقفند و مىدانند که مثلا باید تکالیفشان را انجام دهند و یا یک ساعت قبل از رفتن به رختخواب مطالعه کنند، اما چرا آنها به این وظیفه عمل نمىکنند و براى انجام تکالیفشان، در منزل جنگ و دعوا به راه مىاندازند؟ در پاسخ به این سؤال، والدین مىتوانند دو گونه پاسخ را در نظر بگیرند. عدهاى مىگویند «او سعى دارد کفر مرا در بیاورد.» و حال عدهاى دیگر مىگویند «فرزندم مىخواهد با من بحث و گفتگو راه بیندازد.» به هر جهت در این میان والدین باید دیدگاه منطقى را در نظر بگیرند و به دنبال عکس العمل خشونتآمیز برنیایند.
رفتارى کودکانه از خود بروز ندهید
کودکان رفتارهایى غیر منطقى از خود بروز مىدهند و در این میان به نادرستى آن پى نمىبرند. زیرا این گونه برخوردها، کاملا ناشى از کودکى و ناپختگى آنان است. والدین عاقل، همواره انتظار بروز چنین رفتارهاى ناپخته و احساسى را از فرزند خود دارند و به همین جهت سعى مىکنند که با توجه به شرایط محیطى، به بهترین وجه با آن روبرو شوند. اگر والدین چنین ایدهاى را در ذهن خود پرورش دهند، به این صورت، هیچ گاه اعتراض فرزند را جدى فرض نمىکنند، آن را به عنوان حمله به خود در نظر نمىگیرند، به طور عاطفى با آن برخورد نمىکنند و در نهایت پیرامون آن بحث و جدل راه نمىاندازند، زیرا اگر والدین دست به چنین رفتارهایى زنند همچون کودکى عمل نمودهاند و نتیجهاى جز پشیمانى و ایجاد کشمکش و نزاع نخواهند داشت.
چطور والدین وضع را وخیمتر مىکنند
همگى مىدانیم که بسیارى از اوقات، فرزندانمان دست به انجام کارهایى مىزنند که ما را ناامید و عصبانى مىکنند. هنگامى که ما بزرگسالان و والدین، مانند کودکان رفتار کنیم و خود را درگیر نزاع با آنان نماییم، این عمل سبب مىشود که آنها رفتارهاى غیر منطقى و عاطفى بیشترى از خود بروز دهند و حس همکارى آنها کاهش یابد و در این جاست که بحث و جدل واقعى میان والدین و فرزندان آغاز مىگردد. باید بدانیم که هیچ چیز به اندازهى زمانى که والدین، فرزندان را به جنگ و نزاع دعوت مىکنند، سبب بالا رفتن آدرنالین خون آن نمىشود، در واقع این خود والدین هستند که با واکنشها و عملکردهایشان، وضع را وخیمتر مىکنند و سبب بالا رفتن کشمکش خود با فرزندان مىشوند.
وقتى والدین، جر و بحث با فرزند را آغاز مىکنند، کشمکش میان آنها ادامه پیدا مىکند. حقیقتا این جر و بحث به گونهاى است که در نهایت برندهاى ندارد. آیا تا کنون دیده شده است که پدر یا مادرى در نزاع با فرزند 5 سالهى خود، پیروز از میدان به در آید؟ کودکان ممکن است ظاهرا به خواستههاى والدین تن در دهند، اما این مسئله بدان معنا نیست که با عقیدهى پدر و مادر خود موافق است و یا این که فکر مىکند آنها عادلانه رفتار کردهاند. اگر والدین براى به اجرا در آوردن خواستههاى خود با خونسردى و جدیت عمل کنند، به نتیجه واقعى خواهند رسید. اما اگر کودک را مورد انتقاد قرار داده و داد و فریاد به راه بیندازند، نه تنها خواستهشان محقق نخواهد شد بلکه جنگ و جدلى نیز به راه مىافتد. باید به خاطر داشته باشیم که کودکان همچون بزرگسالان، نیاز به حفظ غرور و منزلت خود دارند حتى کودکان بسیار کوچک. فریاد زدن و مورد انتقاد قرار دادن، سبب مىشود که غرور و شأن و منزلت کودک، خدشهدار شود و از حس همکارى او کاسته شود. چنین کودکى دائما فکر مىکند که مورد تنبیه والدین واقع شده است و هیچ کس او را دوست ندارد و به او اهمیت نمىدهد. در نهایت باید گفت که نتیجهى این بحث و نزاع، چیزى جز ضرر و خسران نیست و همه بازندهى این میدان خواهند بود نه برنده.
در مقابل خواستههاى نابجاى کودک به زانو درنیایید
راه دیگرى که سبب وخیمتر شدن بحث و جدل میان فرزندان و والدین مىگردد، تسلیم شدن پدر و مادر در مقابل خواستههاى کودک است. پدر یا مادرى که قادر به گفتن کلمهى «خیر» نباشد همواره خود را در میدان جنگ و نبرد با فرزند وارد مىکند، زیرا کودک آموخته است که با کشمکش و درگیرى، قادر خواهد بود که خواستههاى خود را عملى کند. اگر کودکان متوجه شوند که مىتوانند شما را در مقابل خواستههاى خود به زانو درآورند، همواره اقدام به این کار خواهند کرد. پدران و مادران باید همواره به گونهاى عمل کنند که در تصمیمات مهم زندگى و اجراى مقررات آن، تسلیم فرزندان نگردند. آنها باید عزم و ارادهى قوى، در ادارهى امور زندگى داشته باشند و هرگز اجازه ندهند که فرزندان آنها را تهدید کنند و تحت فشار قرار دهند، زیرا چنین عملى، سبب مىشود که فرزندان بیاموزند که با داد و فریاد و تهدید و فشار مىتوانند به خواستههاى خود برسند.
کارلى و مادرش
کارلى 10 ساله است، امروز شنبه است و او در آشپزخانه با تلفن مشغول صحبت با دوستش سوزان است. مادرش وارد آشپزخانه مىشود و با حالتى مؤدب مىگوید:«کارلى، الان وقت تمیز کردن اتاقت است.» دخترک از این درخواست مادر ناراحت مىشود و شکلک در مىآورد و با حالت عصبانى مىگوید:«نه، من الان اتاقم را تمیز نمىکنم، مىخواهم با سوزان صحبت کنم.» مادر کارلى با تعجب به دخترک نگاه مىکند و با خشونت به او مىگوید:«دختر، داراى جواب من را میدى؟ بهت گفتم برو اتاقت را تمیز کن، همین حالا باید این کار را انجام دهى.» کارلى فریاد مىزند:«نه، من مىخوام با سوزان در مورد تولدش صحبت کنم. در ضمن اتاقم هم تمیز است.» مادر نگاه خشمگینى به او مىکند و دستهایش را در پشت خود قرار مىدهد. در واقع مادر واکنشى جنگجویانه نسبت به این موضوع از خود بروز مىدهد.مادر به او مىگوید:«اگر همین الان نروى و اتاقت را تمیز نکنى، براى یک روز حق استفاده از تلفن را ندارى.» کارلى عصبانى مىشود و غرغر مىکند:«بعدا اتاقم را تمیز مىکنم.» مادر به او مىگوید:«گفتم همین الان این کار را انجام بده، با من بحث و جدل نکن.» کارلى مىگوید:«مامان، تو دارى زور میگى. من در حال صحبت با سوزان هستم و وقت تمیز کردن اتاقم را ندارم.» مادر از کوره در مىرود و به او مىگوید:«خوب، حرفم را گوش نمىکنى، پس یک هفته حق استفاده از تلفن را ندارى، اگر ادامه دهى، این مدت دو هفته مىشود.» کارلى از روى صندلى مىپرد و به مادرش خیره مىشود. در حالى که بسیار عصبانى است مىگوید:«بسیار خوب، دو هفته محرومت مىکنم و شاید مىخواهى یک ماه حق استفاده از تلفن را نداشته باشى.» کارلى اعتراض مىکند و مىگوید:«اصلا منصفانه نیست.» مادر مىگوید: «حالا که نمىروى، پس من هم نمىگذارم به جشن تولد سوزان بروى.» کارلى اعتراض مىکند و مىگوید:«تو نمىتوانى با من این کار را بکنى، سوزان بهترین دوست من است.» مادر با حالتى تهدیدآمیز مىگوید:«من نمىتوانم؟ حالا مىبینى.» کارلى بسیار غمگین و عصبانى مىشود، اشک از گونههایش فرو مىریزد و فریاد مىکشد: «مادر، من از تو متنفرم. اگر این موضوع تو را خوشحال مىکند من اتاقم را تمیز مىکنم. اما بدان که از زندگى در این خانه متنفرم.» کارلى مىرود و در اتاق را محکم پشت سرش مىبندد و مادر با عصبانیت مىگوید:«بسیار خوب، عالى است، پس گفتى از من متنفرى.»
خاموش کردن آتش به آب نیاز دارد نه بنزین
والدین باید در برخورد با فرزندان دقت عمل کافى داشته باشند و هرگز دشوارترین موضع را در برابر آنان اتخاذ نکنند و در صدد مشکلتر شدن کارها و از بین رفتن ارتباطات واقعى بر نیایند. به طور مثال در داستان کارلى و مادرش، آنها مىتوانستند به گونهاى دیگر عمل کنند. در این سناریو، برخوردهاى میان مادر و کارلى به طور آرامى کنترل مىشود و افزایش پیدا نمىکند. مادر مؤدبانه مىگوید: «کارلى، وقت آن است که اتاقت را تمیز کنى.» کارلى با حالتى عصبانى مىگوید:«نه، من الان دارم با سوزان در مورد جشن تولدش صحبت مىکنم.» در این هنگام مادر بدون این که عصبانى شود مىگوید:«کارلى، در منزل مقرراتى وجود دارد و صبحهاى شنبه تو باید اتاقت را تمیز کنى و الان ساعت 10 است. من مایلم که تو تا ظهر اتاق خود را منظم کنى.» کارلى اعتراض مىکند که:«من دارم با سوزان صحبت مىکنم و وقت این کار را ندارم.» مادر جواب مىدهد: «مىخواهم تا ظهر اتاقت تمیز شود و گرنه باید آن قدر آن جا بمانى تا تمیزش کنى. این بدان معناست که اگر تا فردا هم تمیز نشود باید در آن جا بمانى.» کارلى فریاد مىزد:«مادر، این منصفانه نیست.» اما کارلى در نهایت به دوستش مىگوید:«من باید بروم. اگر اتاقم را تمیز نکنم تا فردا مجبورم در آن جا بمانم. بعدا با تو تماس مىگیرم.»
در این سناریو دیدیم که مادر حالت جنگجویانه به خود نگرفت و در صدد ایجاد کشمکش و بحث زیاد با فرزند خود بر نیامد و در نهایت کودک نیز با نظر او موافقت کرد.
چطور مانع ایجاد جنگ و جدل در خانواده شویم
از آن جایى که والدین هیچ گاه نمىتوانند به طور کامل از بحث و جدل در خانواده جلوگیرى کند، باید بتوانند مشکلات و تضادهاى احتمالى زندگى را پیش بینى کرده و راههاى مقابله با آنها را بیاموزند. هنگامى که تضاد و کشمکش در زندگى پدید مىآید، والدین باید برنامه و طرح بجایى را در نظر بگیرند، تمام هوش و حواس خود را براى اجراى آن به کار بندند و قوانین را قاطعانه و با کمال خونسردى اجرا کنند. اما اگر پدران و مادران عصبانى شوند و غیر منطقى عمل کنند، به نتیجهى مطلوب نخواهند رسید و بحث و جدل بالا خواهد گرفت.
یکى از راههاى کلیدى براى جلوگیرى یا کاهش جنگ و جدل در خانواده این است که براى فرزندان روشن کنیم، که چه انتظاراتى از آنها داریم. والدین باید ایدهها و خواستههاى خود را براى فرزندان مطرح کنند و کودکان را با ساختارها و قوانین منسجم خود آشنا سازند. اگر مقررات منسجمى در خانواده وجود نداشته باشد، کودکان شیوهى خاص خود را در پیش خواهند گرفت و هرج و مرج را در زندگى ایجاد خواهند کرد. قوانین وضع شده از سوى والدین، باید مورد بحث قرار گیرد تا فرزندان به روشنى آن را درک کنند. والدین باید دقت کنند که براى کودکان، با توجه به سن، میزان رشد ذهنى و فکرى و رفتارها و مسئولیتهایى که از آنها انتظار دارند، قوانین خاصى را ترتیب دهند. موضوعى که بسیار داراى اهمیت است این است که والدین جلساتى را ترتیب دهند و در آن پیرامون مقررات وضع شده به بحث و گفتگو بنشینند. آنها مىتوانند این قوانین را مکتوب کنند تا همهى اعضاى خانواده آن را امضاء نموده و سپس در جایى قرار دهند تا همه بتوانند آن را مشاهده کنند. همچنین این مقررات باید هر چند وقت یک بار بازبینى شود و اگر نیاز به تغییراتى دارد، به آن رسیدگى گردد.
ایجاد قوانین عادلانه و مشخص
مقررات وضع شده، توسط والدین، نباید بسیار زیاد و گیج کننده باشد. اگر والدین تعداد محدودى مقررات مهم را در زندگى وضع کنند، قطعا بهتر از فهرست بلند بالایى از قوانین پیش پا افتاده و عادى، جواب مىدهد. قوانین سادهاى که به طور دائم در زندگى اجرا مىشود، براى هر کودکى قابل درک و فهم است. در هر خانوادهاى والدین باید در کنار وضع مقررات، مسئولیتهاى سادهاى را نیز به کودکان واگذار کنند، مثلا به آنها بگویند: قبل از تماشاى تلویزیون، اسباب بازىهایت را جمع کن. قابل ذکر است که پدران و مادران باید بر روى فعالیتهاى کودکان نظارت داشته باشند و آنها را به حال خود رها نکنند.
وقتى پدر و مادر قانونى را در خانواده وضع مىکنند، باید حتما آن را به اجرا در آورند. وضع قوانین نباید به گونهاى که باشد که امکان پیاده کردن آن وجود نداشته باشد و والدین بازندهى میدان گردند. هر یک از والدین باید در مورد اجراى این مقررات، برنامهریزىهاى دقیقى انجام داده باشد زیرا قطعا در طول زندگى، کودکان، بسیارى از این قوانین را زیر پا مىگذارند و از آن سرپیچى مىکنند. در این میان والدین با تدبیر، باید چارهاى اندیشیده باشند که مثلا اگر فرزندشان از مدرسه فرار کرد، با حالت مستى از مهمانى برگشت و یا ساعت منع رفت و آمد را رعایت نکرد، چه عکس العملى نشان دهند.
والدین باید کودک را به انجام رفتارهاى مثبت تشویق کرده و از عمل به رفتارهاى منفى باز دارند. پدر و مادر عاقل، از جایزه و تنبیه در تربیت خود استفاده مىکنند (البته نه تنبیه بدنى). اگر کودک مسئولیت خود را به درستى انجام دهد، حس همکارى داشته باشد و تن به مشاجره با والدین ندهد، پدر و مادر باید از پاداش و جایزه، براى تشویق او استفاده کنند.
بعضى از کودکان، فاقد مهارتهاى اجتماعى و بلوغ عاطفى هستند و نمىدانند که چگونه، بدون ایجاد تضاد و کشمکش، عدم موافقت خود را بیان کنند. در چنین شرایطى، راه سازنده این است که والدین مهارتهاى لازم را به آنها بیاموزند و هرگز آنان را به خاطر رفتار ناشایستشان، مورد تنبیه و انتقاد قرار ندهند. والدین وظیفه دارند که به فرزندان، راههاى قابل قبولى را بیاموزند که آنان بدون ایجاد بحث و جدل، اختلاف خود را با والدین حل کنند. به طور مثال والدین باید به فرزندان آموزش دهند که هنگام بازى ویدیویى، به نوبت کار کنند نه این که با هم به جنگ و دعوا بپردازند و یا اگر مىخواهند به بیرون بروند، از والدین اجازه بگیرند که مسئلهاى پیش نیاید. چنین برنامههاى منظم و مشخصى، مىتواند به کاهش برخورد و نزاع میان همسن و سالان، خواهر یا برادر و کودکان و والدین کمک کند.
نکتهى قابل ذکر این است که کودکان همواره والدین را الگوى خود قرار مىدهند. اگر پدر و مادر در مواجهه با مسائل، برخورد و نزاع را در پیش گیرند، فرزند نیز این عمل را مىآموزد. کودک با مشاهدهى رفتار شما با دیگران و خودش، از شما درس مىگیرد، پس اگر مىخواهید فرزندى با مسئولیت تربیت کنید که از برخوردها و کشمکشهاى بىجا به دور باشد، خود باید الگویى مناسب براى او باشید.
در هنگام بحث و جدل خانوادگى، براى دست یافتن به پیروزى، فریاد زدن و تهدید، دردى را دوا نمىکنند بلکه اوضاع را وخیمتر نیز مىکند. در این هنگام، والدین باید خونسردى خود را حفظ کرده و طبق برنامه پیش روند. پدر و مادرى مىتوانند نقش مؤثرترى را در حل مشکلات داشته باشند که گفتارشان از بار معنایى بیشترى برخوردار باشد نه این که بلندتر داد و فریاد بکشند. اگر تضاد میان کودکان و والدین بسیار حاد و جدى است، آنها به مشاوره درمانى نیاز دارند. کودکى که دائما با پدر و مادر خود در نزاع است به احتمال زیاد در مدرسه با دوستانش مشکلى دارد و یا از مشکلى عاطفى رنج مىبرد. تعدادى از کودکان نیز هستند که درصدد آسیب رساندن فیزیکى به خود و دیگرانند، این گونه بچهها نیز باید تحت درمان و مشاوره با متخصص قرار گیرند. همچنین اگر والدین نیز افرادى بد دهان هستند و یا به کودکان خود صدمه مىزنند، خود نیز به مشاوره و درمان نیاز خواهند داشت.
پی نوشت ها :
(1). Edward Hollowell