نویسنده: علی محمدی آشنانی
رفاه و برخورداری
در جامعه ی آرمانی، رفاه و برخورداری نیز مورد توجه و درخواست است؛ ولی شهروندانش هرگز رفاه و آبادانی و آسایش را بدون آراستگی به ایمان و دین ورزی، بر نمی گزینند و در مقامِ تعارض، رفاه و برخورداری را بر بندگیِ خداوند ترجیح نمی دهند، زیرا همگان بدین حقیقت واقف هستند که این بهره مندی و رفاه زدگی، دیری نخواهد پایید و سرانجامی جز تباهی ندارد:
( وَ کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِی الْبِلاَدِ هَلْ مِنْ مَحِیصٍ )؛ (1)
و چه بسا نسل ها که پیش از ایشان هلاک کردیم که بس نیرومندتر از اینان بودند و شهرها را درنَوَردیدند، امّا سرانجام مگر گریزگاهى بود؟
هم چنین قرآن می فرماید:
( أَ لَمْ یَرَوْا کَمْ أَهْلَکْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ مَا لَمْ نُمَکِّنْ لَکُمْ وَ أَرْسَلْنَا السَّمَاءَ عَلَیْهِمْ مِدْرَاراً وَ جَعَلْنَا الْأَنْهَارَ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَکْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَنْشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرِینَ )؛ (2)
آیا ندیدهاند که پیش از آنان چه بسیار امّتها را هلاک کردیم؟ امّت هایى که در زمین به آنان امکاناتى دادیم که براى شما آن امکانات را فراهم نکردهایم، پس ایشان را به سزاى گناهشان هلاک کردیم، و پس از آنان نسل هاى دیگرى پدید آوردیم.
آری، تمدن، دانش، توانایی و آبادانی و برخورداری آدمی هر چه بیشتر و بالاتر رود، نمی تواند مانع عذاب الهی و تباهی آنان گردد:
( فَأَهْلَکْنَا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً وَ مَضَى مَثَلُ الْأَوَّلِینَ )؛ (3)
و نیرومندتر از آنان را به هلاکت رساندیم و سنّت پیشینیان تکرار شد.
به همین جهت خداوند، همگان را به سیر در زمین و عبرت آموزی از سرگذشت کیفر دیدگان قدرت مند پیشین فرا خوانده است:
( أَ وَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّهً وَ أَثَارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوهَا أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ )؛ (4)
آیا در زمین نگردیدهاند تا ببینند فرجام پیشینیانشان چگونه بوده است؟ آنها بس نیرومندتر بودند و زمین را زیر و رو کردند و بیش از آنچه آنها آبادش کردند آن را آباد ساختند، و پیامبرانشان ادله ی آشکار برای شان آوردند. بنابراین، خدا بر آن نبود که برای شان ستم کند، ولی خودشان بر خود ستم مىکردند.
نوشتنی است که گستره ی رفاه و آسایش، مردم را در جامعه ی آرمانی در همه ی ابعاد فرا گرفته است. به عنوان نمونه برابر پاره ای از روایات در راه سازی، برنامه ی عمرانی کلانی در دستور قرار می گیرد؛ راه های اصلی ساخته می شود و حتی برای گسترش آن، مساجد سرِ راهش را تخریب می کنند. در این راه ها، محلّ عبور سوارگان از پیادگان جدا و تفکیک می باشد. (5)
نکته مهم و اساسی آن است که اگر چه خداوند متعال، دادن رزق و روزی به همه ی جنبندگان را بر عهده ی خود دانسته و آن را تضمین نموده است (6) و به همین جهت همگان و حتی کافران و ملحدان بر سر سفره ی گسترده ی کَرم الهی نشسته و چه بسا گاه روزی فراوانی دریافت می کنند، (7) اما جامعه ی آرمانی به ادله ی رفاه و برخورداری بیشتری دارند:
الف) اراده و خواست ویژه ی خداوند
با توجه به آن که قبض و بسط امور فقط به دست خداوند (8) و نیز تنها منبع اعطای رزق، عطای خداوند است (9) و با توجه به وعده های تخلف ناپذیر الهی مبنی بر برخوردار ساختن جامعه ی مؤمنان پارسا، (10) بدون شک، جامعه ی آرمانی به اذن و اراده ی خداوند، دارای رفاه، فراوانی نعمت، برکت و برخورداری بیشتری است.
ب) شکوفایی اقتصادی، برنامه ریزی و تلاش
افراد جامعه ی آرمانی چون پیام وحی الهی را به نیکویی شنوده، به فراخوان و فرمان خداوند مبنی بر آبادانی زمین، گوش جان فرا می دهند (11) و برای تحقق آن فرمان، برنامه ریزی کرده و به تلاش و کوشش و فعالیت لازم می پردازند و برای تحقق آن فرمان، با آموختن و تحصیلِ دانش فنی لازم و پژوهش مستمر، بر دوش زمین سوار گشته و بیشتر از دیگران بر منابع طبیعی آن استیلا می یابند و از مواهب فراوان آن استفاده می کنند:
( هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَیْهِ النُّشُورُ )؛ (12)
اوست کسى که زمین را براى شما رام گردانید؛ پس در فراخناى آن رهسپار شوید و از روزى خدا بخورید و رستاخیز به سوىِ اوست.
در روایات به سازندگی و آبادان ساختن همه ی قطعات زمین در جامعه ی آرمانی مهدوی (علیه السّلام) تصریح شده است:
و لا یبقی فی الارض خراب إلاّ یعمره؛ (13)
و در زمین، هیچ خرابی بر جای نخواهد ماند مگر آن را آبادان می سازد.
گفتنی است بر اساس سنّتِ عام امداد الهی، (14) اگر جوامع غیر آرمانی بلکه غیر اسلامی به برنامه ریزی و تلاش بپردازند، زحمتشان بر باد رفته، از کمک خداوند بهره مند شده، در کار خود موفق می گردند، پیشرفت هایی به دست خواهند آورد و از رفاهِ نسبی برخوردار خواهند شد:
( کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاَءِ وَ هَؤُلاَءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَ مَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً )؛ (15)
هر دو دسته: اینان و آنان را از عطاى پروردگارت مدد مىبخشیم، و عطاى پروردگارت از کسى منع نشده است.
اما بدون شک این برخورداری، محدود، منوط به اراده ی الهی و موقت است. (16)
ج) فقر زدایی کامل
بر اساس روایات در جامعه ی آرمانی نهایی، حکومت دینی، ثروت عمومی را در اختیار مردم می گذارد؛ در هر ماه دو بار به آنان حقوق پرداخت کرده و هر سال دو بار، هدایایی به مردم تقدیم می دارد، چندان که نیازمندی برای دریافت زکات، یافت نمی شود. (17)
د) پدیدار شدن آثار ایمان، تقوا و استقامت
جامعه ی آرمانی، به دلیل آراستگی به ایمان و تقوای الهی از برکات آسمان و زمین برخوردارتر است:
( وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ )؛ (18)
و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتى از آسمان و زمین برای شان مىگشودیم.
زیرا بر اساس سنّت الهی، هر کس یا هر جامعه ای به نیکی گراید، آثار نیک آن به خودش باز می گردد. (19)
افزون بر آن، جامعه ی آرمانی به دلیل استقامت ورزیدن در مسیر مستقیم الهی، از نعمت های الهی بیشتری بهره مند می گردد:
( وَ أَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَهِ لَأَسْقَیْنَاهُمْ مَاءً غَدَقاً )؛ (20)
و اگر مردم در راه درست، پایدارى ورزند، قطعاً آب گوارایى بدیشان می نوشانیم.
از آیات پیش گفته، چنین بر می آید که نتیجه ی طبیعی عدالت، تقوا و عمل صالح آن است که برکات مادی و وفور نعمت شامل حال جامعه می گردد. شهید صدر، چه زیبا می گوید:
هر اندازه پیوند انسان با انسانِ برادر خود بر پایه ی داد استوارتر گردد و انواع بهره کشی های ستمگرانه از میان یک جامعه کمتر شود، انسان بیشتر به گنج های پنهان طبیعت دست می یابد و آسمان هر چه بیشتر درهای رحمت و برکت خود را بر روی او می گشاید. (21)
هـ) شکرگزاری
از آن جا که شکرگزاری به درگاه احدیت، موجب افرونی نعمت می گردد:
( لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ )؛ (22)
اگر واقعاً سپاسگزارى کنید نعمت شما را افزون خواهم کرد، و اگر ناسپاسى نمایید، قطعاً عذاب من سخت خواهد بود.
جامعه ی آرمانی به دلیل شکرگزاری، هماره از افزایش نعمت بهره می برد و به سببِ عدم کفران نسبت به نعمت های خداوند، هرگز نعمت ها را از کف نمی دهد (23) و از بسیاری کیفرها و مصایب در امان باقی می ماند:
( فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِمَا کَانُوا یَصْنَعُونَ )؛ (24)
پس ساکنانش نعمتهاى خدا را ناسپاسى کردند، و خدا هم به سزاى آنچه انجام مىدادند، طعم گرسنگى و هراس را به مردم آن چشانید.
و) آمرزش خواهی و بازگشت از خطا
سازمان های عمومی و آحادِ مردم جامعه ی آرمانی به گونه ای سامان و تربیت یافته اند که به محضِ توجه به اشتباه و خطای خود، از مسیر زشتی و تباهی به راه خیر و صالح باز می گردند، از خداوند آمرزش خواسته و تلاش می کنند دوباره بدان خطا آلوده نشوند؛ این اقدام شایسته، موجب فراوانی نعمت در جامعه ی آرمانی می گردد:
( وَ یَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَاراً وَ یَزِدْکُمْ قُوَّهً إِلَى قُوَّتِکُمْ وَ لاَ تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِینَ )؛ (25)
و اى قوم من، از پروردگارتان آمرزش بخواهید، سپس به درگاه او توبه کنید تا از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و نیرویى بر نیروى شما بیفزاید، و تبهکارانه روى برمگردانید.
9. مشارکت و نظارت همگانی
در جامعه ی دینی آرمانی، افزون بر نظارتِ توانمند قوای عمومی که حافظ حدود و شعائر دینی هستند، فریضه همگانیِ امر به معروف و نهی از منکر چنان در فرهنگ مردم بسط و گسترش یافته و در ساز و کارِ قوانین اجتماعی نهادینه شده است که هر یک از افراد جامعه، خود را در برابرِ امور اجتماعی دیگران مسئول می دانند و نظارت بر عملکردها، ترغیب به نیکی و بازداشتن از زشتی ها را از وظایف اجتماعی خود تلّقی می کنند.
10. پویایی و پایایی
بسیاری از دانشمندان، تمدن های بشری را گذرا و دارای سیکل ( cycle ) و متعلق به دوره ای خاص می دانند؛ به تعبیر تاین بی: « عقیده به دور و تسلسل و سیکل حتی توسط برجسته ترین متفکران یونانی و هندی مثل ارسطو و بودا، آن قدر مسلّم فرض شده بود که آن ها بدون احتیاج به اثبات، آن را درست می دانستند. » (26)
از دیدگاه قرآن، اگر چه اصل تغییر و تحول (27) و وجود تعالی و انحطاط، فراز و نشیب و صعود و سقوط در جوامع بشری پذیرفته شده است به گونه ای که می توان گفت هیچ اجتماعی از آن خالی نیست، (28) جامعه ی آرمانی قرآن، همواره در جهت رشد و تعالی، تحول می یابد، زیرا این جامعه هم در آغاز تحولات، مثبت و به سوی تعالی است و هم پس از به وجود آمدن، عزیز و ارجمند و انسانی است. (29)
راز این پویایی، برخوردار شدن از رشدی مداوم است که بر اثر بندگی و نیایش در برابر خداوند و ایمان و عمل صالح و تلاش از یک سو و مهربانی با یکدیگر و شدت در برابر کفار از سوی دیگر، پدید می آید و به چنان پویایی می انجامد که افراد دیگر را به شگفتی وا می دارد:
( مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوَاناً سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَ أَجْراً عَظِیماً )؛ (30)
محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیامبر خداست؛ و کسانى که با اویند، بر کافران، سختگیر و با همدیگر مهربانند. آنان را در رکوع و سجود مىبینى. فضل و خشنودى خدا را خواستارند. علامتِ مشخّصه ی آنان بر اثر سجود در چهرههایشان است. این صفت ایشان است در تورات و مَثَلِ آنها در انجیل چون کِشتهاى است که جوانه برآورد و مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقههاى خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد، تا از انبوهىِ آنان، خدا کافران را به خشم دراندازد. خدا به کسانى از آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند، آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده است.
در روایات، « محکم ترین دست گیره ی ایمان، دوست داشتن و دشمن داشتن به رضای خدا » معرفی شده است. (31)
بر این اساس، جامعه ی ایمانی، دارای روحی به هم پیوسته و زنده است. استاد مطهری می نویسد:
زنده بودن اجتماع به این است که در افراد آن اجتماع، روح، حس و عاطفه ی اجتماعی وجود داشته باشد؛ یعنی همان طوری باشد که امام صادق (علیه السّلام) فرمود: خودت را همواره به جای دیگران بگذار، برای آنان همان را بپسند که برای خود می پسندی و همان را کراهت داشته باشد که برای خویشتن کراهت داری. (32)
راز دیگر پویایی، خردورزی و رویکرد علمی مدیران و شهروندان آن به همه ی امور است، زیرا در جامعه ی آرمانی، پیروی از هر چیز بدون بررسی و دانش، کاری قبیح و ناپسند شمرده می شود:
( وَ لاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولاً )؛ (33)
و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن، زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.
راز دیگر این پویایی، پیرایش مداوم و اصلاح طلبی (34) و بازگشت از خطا و آمرزش خواهی جامعه و مردم آن است که در صورت ابتلا به هر نوع بزه، بی درنگ با بهره گرفتن از بصیرت (35) در صدد رفع و نه توجیه آن بر می آیند.
افزون بر پویایی، به دلیل آفرینش جهان هستی بر اساس حق (36) و به سبب پایداری حق (37) و بدان رو که جهان با همه ی ابعادش به سوی خداوند در حرکت است، (38) و بدان رو که امور منفعت آمیز برای مردم در زمین باقی می ماند، (39) جامعه ی آرمانی قرآن، مداوم، پایا، دراز آهنگ است و از شورش و اغتشاش یا به طور کلی به دور است و یا از آن، آسیبی نمی بیند، زیرا از نظامی بر اساس فطرت و بر مدار حق دارد و عدالت ورزی، تأمین رفاه و آسایش شهروندان و مبارزه قاطع و پی گیر با فساد (40) را سر لوحه ی کار خویش قرار داده است.
علامه طباطبایی راز تغییر و تحولات نظام های مدیریت اجتماعات بشری از استبدادی سلطنتی و کمونیسم به دموکراسی را مولود نقصان و غلط بودن آن ها دانسته که به ناچار مورد تجدید نظر و تصحیح قرار گرفته اند ولی نظام جامعه ی آرمانی که جواب گوی فطرت، تحقق بخش عدالت مطلوب و تأمین کننده ی سعادت همگان است، نیاز به تحول و تغییر نخواهد داشت. (41)
پویایی و پایایی جامعه ی آرمانی به گونه ای در مقایسه با دیگر جوامع درخشش دارد که افراد جامعه ی آرمانی به عضویت خود در این جامعه ی بی بدیل، می بالند و احساس خوش آیندی دارند. نوشتنی است که این افتخار و بالندگی نه از سر عُجب و غرور، بلکه به دلیل پیام الهی است که در صورت حفظ ایمان، آنان را برتر خوانده است:
( وَ لاَ تَهِنُوا وَ لاَ تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ )؛ (42)
و اگر مؤمنید، سستى مکنید و غمگین مشوید، که شما برترید.
برابر آیه ی پیش گفته، مشروط ساختن برتری به ایمان، بدان روست که ایمان، ملاک وحدت و رکن شخصیت و تکیه گاه استقلال و موتور حرکت جامعه ی اسلامی است. (43)
در برابر جامعه ی آرمانی، نظام های ستمگری که با آزادی خواهی و عدالت طلبی فطری مردم مخالفت دارند، سرانجامی جز سقوط نخواهند داشت. (44)
11. آزادی اجتماعی و معنوی
در جامعه ی آرمانی قرآن، اِجبار و اکراهی برای پذیرش اعتقادات صحیح، در کار نیست، زیرا سره از ناسره جدا و قابل تشخیص است:
( لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ )؛ (45)
در دین هیچ اجبارى نیست. و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است.
علامه طباطبایی در این باره می فرماید:
اما تحمیل عقیده بر مردم یا از مجرای اِعمال قدرت و به کار انداختن تازیانه و شمشیر و تکفیر و تبعید و حبس و ایجاد خفقان در روح و قلب مردم و هرگونه تموّج فکری را درَهم شکستن، روشی است که محال است دین حق به آن راضی شده یا این که گفتاری در تأیید آن بیاورد. (46)
بر این اساس، رئیسِ نخستین جامعه ی آرمانی یعنی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و جانشینانش (علیهم السّلام)، هرگز خود را وکیل، (47) نگهبان و حافظ (48) و اجبار کننده ی مردم (49) تلقی نمی کنند. (50) رهبران الهی نه تنها اجبارکننده نیستند، بلکه با جباران به ستیز برخاسته، مردمان را از یوغ بندگی فرعونیان، آزاد می سازند:
(وَ تِلْکَ نِعْمَهٌ تَمُنُّهَا عَلَیَّ أَنْ عَبَّدْتَ بَنِی إِسْرَائِیلَ )؛ (51)
و آیا اینکه فرزندان اسرائیل را بنده ی خود ساختهاى نعمتى است که منّتش را بر من مىنهى؟
از سوی دیگر، قرآن کریم، یکی از مأموریت های اساسی پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را گشودن غل و زنجیرهای دست و پا گیر مردمان معرفی فرموده است:
( وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ )؛ (52)
و از دوش آنان قید و بندهایى را که برای شان بوده است برمىدارد. به همین جهت، همه ی انبیای الهی با مظاهر استبداد به مبارزه برخاسته اند که برخی از آن مبارزاتِ طاقت فرسا در قرآن کریم ذکر شده است. یادکرد درگیری پیامبران در قرآن، نشانگر نقش اساسی آنان در مبارزه با استبداد و اختناق است. (53)
قرآن کریم، این نوع آزادی بخشی انبیا را نعمت الهی دانسته، یادکرد آن را به مؤمنان توصیه می کند. (54) مولوی چه زیبا سروده است:
چون به آزادی، نبوت هادی است *** مؤمنان را ز انبیا آزادی است
ای گروه مؤمنان! شادی کنید *** همچو سرو و سوسن، آزادی کنید
کیست مولا؟ آن که آزادت کند *** بند رِقّیّت ز پایت وا کند
زین سبب پیغمبرِ با اجتهاد *** نام خود وانِ علی، مولا نهاد
در اندیشه ی مسیحیت، اعتقاد به خداوند با حکومت مطلقه کلیسا بر شئون مختلف جامعه لازم و ملزوم معرفی می شد ولی در نگاه قرآن کریم، اعتقاد به خداوند، از یک سو افراد جامعه را از حق برخوردار و از سوی دیگر حاکم را در برابر حقوق مردمِ جامعه مسئول می سازد، امام علی (علیه السّلام) می فرماید:
فَقد جعل الله سُبحانّه لی عَلَیکم حَقّاً بِولایَه آمِرکُم وَلکُم علیَّ مِن الحقّ مثل الّذی لی عَلَیکم؛ (55)
همانا خداوند سبحان، با ولایت امر شما، برای من بر شما حقی مقرر نموده است و برای شما بر من حقوقی مقرر فرموده است، همانند حقی که من بر شما دارم.
در جامعه ی آرمانی قرآن، انواع آزادی های زیر وجود دارد:
الف) آزادی انتخاب دین و مذهب
قرآن کریم با تأکید بر این حقیقت که حق از باطل ممتاز و راه از بی راهه به خوبی آشکار است، (56) آدمیان را در انتخاب دین، ایمان و کفر، دارای آزادی تکوینی و حقّ انتخاب معرفی می کند. قرآن کریم می فرماید:
( وَ هَدَیْنَاهُ النَّجْدَیْنِ )؛ (57)
و هر دو راه خیر و شرّ را بدو نمودیم.
هم چنین می فرماید:
( وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْیَکْفُرْ )؛ (58)
و بگو حق از پروردگارتان رسیده است. پس هر که بخواهد بگرود و هر که بخواهد انکار کند.
چنان که می فرماید:
( إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً )؛ (59)
ما راه را بدو ( انسان ) نمودیم یا سپاس گزاری شاکر خواهد بود و یا ناسپاسی کافر.
بلکه این حقیقت را گوشزد می کند که اساساً ایمان و تدین قابل اکراه و اجبار نیست:
( لا إکراهَ فِی الدِّینِ )؛ (60)
در دین هیچ اجباری نیست.
مفسران، برای آیه ی شریفه ی مذکور، سه شأن نزول نقل کرده اند:
1. مردی انصاری که خود مسلمان بود ولی دو پسر داشت که قبلاً مسیحی شده بودند، نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرضه داشت: آیا اجازه می دهی دو فرزندم را مجبور کنم از دینشان دست بردارند؟ حضرت فرمودند: نه!
2. برخی فرزندان اهل مدینه یهودی شدند که هنگام خروج یهودیان از مدینه، با هم کیشان خود کوچ کردند، پدران آن ها به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رجوع کردند که: آیا می توان آن ها را اجبار کرد تا از دین خود برگردند؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اکنون که خودشان انتخاب کرده اند، بگذارید بروند! آنگاه آیه ی فوق نازل شد. (61)
3. برخی نیز گفته اند: شأن نزول آن بود که مردی از انصار، غلام خود را بر اسلام اجبار کرد، سپس این آیه نازل شد. (62)
به هر صورت، آیه ی پیش گفته نشان می دهد امر ایمان بر جبر و قسر بنا نشده است؛ بلکه بر تمکین و اختیار است. (63)
علامه طباطبایی با توجه به آن که دین را مجموعه معارفی دانسته که هیچ اکراه و اجبار در آن راه ندارد می گوید:
اگر این کلام خداوند، یک جمله ی خبری حکایتگر از تکوین باشد، حکم به نفی اکراه بر دین و اعتقاد را نتیجه می دهد و اگر یک حکم انشایی تشریعی باشد، نهی از اکراه، نهی ای است متکی بر حقیقتی تکوینی. (64)
در روایات مربوط به جامعه ی آرمانی مهدوی (علیه السّلام) آمده است:
حضرت مهدی (علیه السّلام)، بین اهل تورات با تورات و بین پیروان انجیل بر اساس انجیل و بین معتقدان به زبور برابر زبور و بین مسلمانان طبق قرآن حکم می کند. (65)
از این گونه احادیث می توان چنین استنباط کرد که در جامعه ی آرمانی نهایی نیز آزادی مذهب وجود خواهد داشت، اما بر اساس آیات و روایاتی که به گرویدن همه ی جهانیان به اسلام اشاره کرده است، می توان فهمید که تعدد مذهب در آغاز تشکیل جامعه ی نهایی است ولی به تدریج، پیروان ادیان و مذاهب دیگر با آگاهی یافتن از حقایق، به اسلام خواهند گروید. و در نهایت، امت واحد اسلامی تشکیل می شود که همگی با اختیار و آزادی کامل و پس از آگاهی از برتری اسلام بر همه ی ادیان، مسلمان هستند.
ب) آزادی اندیشه
اگر اندیشه ی آدمی گرفتار خرافات، عادات، فرهنگ غلط و تقلید از نیاکان و بزرگان باشد، هرگز آزادی واقعی را تجربه نخواهد کرد، بدین رو یکی از مأموریت های اساسی پیامبران الهی (علیهم السّلام)، آزادسازی بشر از اندیشه و باورهای غلط و خرافی می باشد که هم چون زنجیری او را گرفتار کرده است:
( وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ )؛ (66)
و از دوش آنان قید و بندهایى را که برای شان بوده است برمىدارد.
ج) آزادی گفت و شنود
بر اساس آیات قرآن، نه تنها ارائه ی سخنان گوناگون در جامعه ی دینی وجود دارد و آزاد است، بلکه نشانه ی خردورزی و هدایت یافتگی افراد، آن است که سخنان گوناگون را شنیده، بهترین آن ها را انتخاب نمایند:
( فَبَشِّر عِبادِ * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبَابِ )؛ (67)
پس بشارت ده به آن بندگانِ من که به سخن گوش فرا مىدهند و بهترین آن را پیروى مىکنند؛ اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان.
از این آیه می توان استنباط نمود که طرح اندیشه های گوناگون در جامعه ی آرمانی قرآن نه تنها ممنوع نیست، بلکه چنان رایج است که مؤمنان در مواجهه با افکار مختلف، توان تشخیص و انتخاب بهترین را یافته اند و می توانند به راحتی به انتخابِ بهترین بپردازند.
لازمه ی حقّ آزادی بیان، آزادی شنیداری است؛ به گفته ی مفسران، حقِّ شنیدن سخنان گوناگون، اعم از هر گفتاری است و اختصاصی به سخن خدا و پیامبران (علیهم السّلام) ندارد. (68)
پر واضح است که این آزادی تا زمانی است که افرادی از آن سوء استفاده نکرده و با بهانه ی « آزادی بیان » نخواهند کیان جامعه ی ایمانی را بر هم زنند یا در جامعه آشوب به وجود آورده و بخواهند با روش های مختلف و نیرنگ های متفاوت، جامعه ی اسلامی را از درون تهی کرده یا بدان ضربه بزنند، چنان که درباره ی سایر آزادی ها نیز همین طور است.
ج) آزادی های فردی
قرآن کریم در امور فردی، مثل انتخاب همسر، برگزیدن شغل و انتخاب گونه های غذا البته در چهارچوب قوانین و مقررات، برای همگان، حقّ آزادی انتخاب قائل است:
( فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ )؛ (69)
هر چه از زنان که شما را پسند افتاد، به زنى گیرید.
( فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ )؛ (70)
در زمین پراکنده گردید و فضل خدا را جویا شوید.
( یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلاَلاً طَیِّباً )؛ (71)
اى مردم! از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه را بخورید.
د) آزادی احزاب و تشکل های سیاسی
هر چند قرآن کریم در آیاتی هم چون:
( وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ )؛ (72)
و در حقیقت، این امت شماست که امتى یگانه است، و من پروردگار شمایم؛ پس، از من پروا دارید.
بر وحدت آحاد امت تأکید می ورزد و در آیاتی نظیر:
( فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ زُبُراً کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ )؛ (73)
کار دینشان را میان خود قطعه قطعه کردند و دسته دسته شدند: هر دستهاى به آنچه نزدشان بود، دل خوش کردند.
از تکه تکه شدن و فرقه گرایی و خوش دلی به اندیشه های حزبی انتقاد می کند، ولی این گونه آیات، هرگونه حزب و دسته بندی اجتماعی را نفی نمی کند، بلکه قرآن در برخی از امور اجتماعی، همانند امر به معروف و نهی از منکر، سامان دهی گروه خاصی را پیشنهاد می دهد:
( وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ )؛ (74)
و باید از میان شما، گروهى، مردم را به نیکى دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتى بازدارند، و آنان همان رستگارانند.
برخی مفسران، در این آیهِ، تعبیر ( مِنکُم اُمَّهٌ ) واژه ی ( مِنکُم ) را برای تبعیض دانسته و آن را به معنی « گروه و جماعتی از مؤمنان » و عده ی خاصی از جامعه ی اسلامی تفسیر کرده اند. (75) بنابراین تفسیر، باید جامعه ی اسلامی، گروه خاصی را برای دعوت به سوی خیر و امر به معروف و نهی از منکر برگزیند تا این مسئولیت خطیر را انجام دهند و بدیهی است که در خصوص مصادیق سیاسی معروف و منکَر، چنین گروهی ماهیت سیاسی داشته و همانند یک حزب و تشکیل سیاسی به فعالیت سیاسی مثبت می پردازد و بدان دعوت می کند.
اگر امر به معروف و نهی از منکَر را در این آیه واجب عینی بدانیم نه کفایی و اگر مخاطبان آن را تمام امت اسلامی تفسیر کنیم، نهایتاً باید تشکل های داخلی را آزاد و مشروع بدانیم. علامه طباطبایی می فرماید:
دعوت به امر معروف اموری است که اگر واجب شود به حسب طبع خود واجب کفایی خواهد بود، زیرا در صورتی که غرض از دعوت و امر و نهی حاصل شود وجوب تعیین این امور بر سایر افراد بی معنی خواهد بود. پس اگر فرض شود همه ی امت باید داعی خیر و امر به معروف و نهی از منکَر باشند، به این معنی است که باید در میان ایشان گروهی باشد که این وظایف را انجام دهند. پس مسئله در هر حال قائم به بعضی افراد جامعه است نه به همه ی افراد، و خطابی که این وظیفه را تشریع می کند اگر متوجه همان بعضی باشد ( که مطابق معنی مورد نظر است ) که هیچ و اگر مخاطب، کلّ جامعه باشد، این خطاب به اعتبار بعضی یعنی همان گروه خاص خواهد بود. (76)
از سوی دیگر، قرآن کریم، تعاون و همکاری در کار نیک را توصیه فرموده است:
( وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى وَ لاَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ )؛ (77)
و در نیکوکارى و پرهیزگارى با یکدیگر همکارى کنید، و در گناه و تعدّى دستیار هم نشوید، و از خدا پروا کنید که خدا سخت کیفر است.
بدین سان این کتاب آسمانی، احزاب و تشکل هایی را که موجب تفرقه و تضعیف امت اسلامی یا تضعیف ارزش های اعتقادی و اخلاقی در نظام اجتماعی شوند، بر نمی تابد.
هـ) آزادی معنوی
افزون بر آزادی های شناخته شده، قرآن کریم و انبیای الهی، نوع دیگری از آزادی یعنی « آزادی معنوی » را برای بشر به ارمغان آورده اند که هدیه ی ویژه و منحصر به فرد آن هاست.
در این آزادی که در واقع زیر بنای آزادی های دیگر است، آدمی با پذیرشِ بندگی و اخلاص نسبت به خداوند، از بندگی و عبودیت همه چیز و همه کس و حتی خود نیز آزاد و رها می شود. اساساً نخستین اصل اسلام و آغازین واژگان در آمدن به دین اسلام یعنی پذیرفتن و گفتن کلمه ی مبارک « لا إلهَ إلّا اللهُ » در همان ابتدا، بر آزاد سازی انسان و نفی بندگی و تسلیم شدن او در برابر معبودهای دروغین تأکید می ورزد. این آزادی گسترده که فقط در پرتو تسلیم بودن به خداوند محقّق می گردد، نوعی آزادی معنوی است که انسان را نه تنها از اسارت های برون آزاد می کند، بلکه حتی از اسارت غرایز درونی و نفسانیات خود نیز رها می سازد. آری، در این نوع آزادگی، انسان، از بندگی تمایلات نفس و شهوات درون خویش نیز رها شده و بر اراده ی خود مسلط می گردد و طوق همه ی بندگی ها را از خود دور سازد (78) و در آن صورت است که حقیقت آزادی و ابعاد گسترده ی آن را در می یابد؛ تنها در آن صورت است که اندیشه، عقیده، بیان و افعال و کردارش واقعاً آزاد است و تحت سیطره ی غرایز درون یا سلطه جویی بت های بیرون، کاری را صورت نمی دهد.
پی نوشت ها :
1. ق، آیه ی 36.
2. انعام، آیه ی 6.
3. زخرف، آیه ی 7-8.
4. روم، آیه ی 9.
5. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص 336.
6. ( وَ مَا مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ )؛ هود، آیه ی 6.
7. ( وَ لَوْ لاَ أَنْ یَکُونَ النَّاسُ أُمَّهً وَاحِدَهً لَجَعَلْنَا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّهٍ وَ مَعَارِجَ عَلَیْهَا یَظْهَرُونَ * وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْوَاباً وَ سُرُراً عَلَیْهَا یَتَّکِئُونَ وَ زُخْرُفاً )؛ زخرف، آیه ی 33-35.
8- ( وَ اللَّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْسُطُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ )؛ بقره، آیه ی 245.
9. ( مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعَاجِلَهَ عَجَّلْنَا لَهُ فِیهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِیدُ )؛ اسراء، آیه ی 18.
10. اعراف، آیه ی 96.
11. ( وَ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا )؛ هود، آیه ی 61.
12. ملک، آیه ی 15.
13. صافی گلپایگانی، منتخب الاثر، ص 606.
14. ( کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاَءِ وَ هَؤُلاَءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ وَ مَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً )؛ اسراء، آیه ی 20.
15. همان.
16. ملک، آیه ی 15.
17. « وَ یعطی النّاس عَطایا مَرَّتین فی السِنه، وَ یرزقهم فی الشّهر رزقین، وَ یسوّی بین النّاس حتّی لا تری مُحتاجاً اِلَی الزّکاه »؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص 390.
18. اعراف، آیه ی 96.
19. ( إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا )؛ اسراء، آیه ی 7. ( وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَلِأَنْفُسِکُمْ… وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ )؛ بقره، آیه ی 272.
20. جن، آیه ی 16.
21. سید محمد باقر صدر، انسان مسئول و تاریخ ساز، ترجمه ی محمد مهدی فولادوند، ص 106.
22. ابراهیم، آیه ی 7.
23. ( مَا یَفْعَلُ اللَّهُ بِعَذَابِکُمْ إِنْ شَکَرْتُمْ وَ آمَنْتُمْ وَ کَانَ اللَّهُ شَاکِراً عَلِیماً)؛ نساء، آیه ی 147.
24. نحل، آیه ی 112.
25. هود، آیه ی 52.
26. آرنولد جوزف تاین بی، تمدن در بوته ی آزمایش، ترجمه ی ابوطالب صارمی، ص 21.
27. ( وَ تِلْکَ الْأَیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ )؛ آل عمران، آیه ی 140.
28. ( وَ إِنْ مِنْ قَرْیَهٍ إِلاَّ نَحْنُ مُهْلِکُوهَا قَبْلَ یَوْمِ الْقِیَامَهِ أَوْ مُعَذِّبُوهَا عَذَاباً شَدِیداً کَانَ ذلِکَ فِی الْکِتَابِ مَسْطُوراً )؛ اسراء، آیه ی 58.
29. محمدرضا حکیمی، نان و کتاب، ص 24.
30. فتح، آیه ی 29.
31. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج19، ص 198.
32. مطهری، حکمت ها و اندرزها، ص 228-230.
33. اسراء، آیه ی 36.
34. هود، آیه ی 88.
35. ( بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَهٌ * وَ لَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ )؛ قیامت، آیه ی 14-15.
36. ابراهیم، آیه ی 19 و روم، آیه ی 8.
37. سبأ، آیه ی 49 و شوری، آیه ی 24.
38. ( وَ إلَیهِ المَصِیرُ )؛ مائده، آیه ی 18.
39. ( وَ أَمَّا مَا یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ )؛ رعد، آیه ی 17.
40. مائده، آیه ی 33.
41. طباطبایی، المیزان، ترجمه ی موسوی، ج4، ص 202.
42. آل عمران، آیه ی 139.
43. مطهری، ولاء و ولایت ها، ص 20.
44. مصباح یزدی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن و سنّت، ص 244-245.
45. بقره، آیه ی 256؛ انسان، آیه ی 3؛ کهف، آیه ی 29؛ انعام، آیه ی 104؛ غاشیه، آیه ی 22 و شوری، آیه ی 48.
46. طباطبایی، المیزان، ترجمه ی موسوی، ج4، ص 224.
47. ( قُلْ لَسْتُ عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ )؛ انعام، آیه ی 66 .
48. ( فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظاً )؛ نساء، آیه ی 80 و شوری، آیه ی 48.
49. ( لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُسَیْطِرٍ )؛ غاشیه، آیه ی 22 و یونس، آیه ی 99.
50. مطهری، ولاء و ولایت ها، ص 20.
51. شعراء، آیه ی 22.
52. اعراف، آیه ی 157.
53. مطهری، وحی و نبوت، ص 28.
54. ابراهیم، آیه ی 6؛ مائده، آیه ی 2 و انعام، آیه ی 104.
55. الامام علی (علیه السّلام)، نهج البلاغه، خ 207.
56. بقره، آیه ی 256.
57. بلد، آیه ی 10.
58. کهف، آیه ی 29.
59. انسان، آیه ی 3.
60. طباطبایی، المیزان، ذیل آیه ی ( لا اکراه ).
61. علی بن احمد واحدی، اسباب النزول، ترجمه ی ذکاوتی، ص 46.
62. فضل بن حسن، امین الاسلام طبرسی، مجمع البیان، ج2، ص 162.
63. زمخشری، الکاشف عن حقایق غوامض التنزیل، ج1، ص 303.
64. طباطبایی، المیزان، ج3، ص .
65. « یَحکم بین أهل التّواره بِالتوراه، ، و بَین أهل الإنجیلِ بالإنجیل، وَ بَین أهل الزّبورِ بِالزَّبور، وَ بَین أهل القُرآن بِالقرآن »؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج52، ص 351.
66. اعراف، آیه ی 157.
67. زمر، آیه ی 17-18.
68. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج19، ص 413.
69. نساء، آیه ی 3.
70. جمعه، آیه ی 10.
71. بقره، آیه ی 168.
72. مؤمنون، آیه ی 52.
73. همان، آیه ی 53.
74. آل عمران، آیه ی 104.
75. سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان فی تفسیر القران، ج3، ص 307؛ محمود طالقانی، پرتوی از قرآن، ج5، ص 549 و محمد بن حبیب الله سبزواری، الجدید فی تفسیر القرآن، ج2، ص 112.
76. طباطبایی، المیزان، ترجمه ی موسوی، ج3، ص 578.
77. مائده، آیه ی 2.
78. سید محمد باقر صدر، نقش پیشوایان شیعه در بازسازی جامعه ی اسلامی، ترجمه ی علی اسلامی، ص 22-30.
منبع مقاله :
محمدی آشنانی، علی؛ (1392)، جامعه آرمانی قرآن کریم، قم: مؤسسه بوستان کتاب، ( مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ اول