بسیاری از علمای اخلاق نخستین گام برای تهذیب اخلاق و سیر الی الله را «توبه » شمرده اند، توبه ای که صفحه قلب را از آلودگی ها پاک کند و تیرگی ها را مبدل به روشنایی سازد و پشت انسان را از بار سنگین گناه سبک کند، تا براحتی بتواند طریق به سوی خدا را بپیماید.
مرحوم «فیض کاشانی » در آغاز جلد هفتم «المحجه البیضاء» که در واقع آغاز گر بحث های اخلاقی است چنین می گوید:
«توبه از گناه و بازگشت به سوی ستار العیوب و علام الغیوب آغاز راه سالکین و سرمایه پیروزمندان و نخستین گام مریدان و کلید علاقه مندان و مطلع برگزیدگان و برگزیده مقربان است »!
سپس اشاره به این حقیقت می کند که غالبا انسانها گرفتار لغزشهایی می شوند و با اشاره به لغزش آدم (که در واقع ترک اولی بود نه گناه) می گوید: چه اشکالی دارد که همه فرزندان آدم به هنگام ارتکاب خطاها به او اقتدا کنند، چرا که خیر محض، کار فرشتگان است، و آمادگی برای شر بدون جبران، خوی شیاطین است،و باز گشت به خیر بعد از شر، طبیعت آدمیان است; آن کس که به هنگام ارتکاب گناه و انجام شر به خیر باز گردد، حقیقتا انسان است!
در واقع توبه اساس دین را تشکیل می دهد، چرا که دین و مذهب انسان را به جدا شدن از بدی ها و بازگشت به خیرات دعوت می کند; و با توجه به این حقیقت،لازم است توبه در صدر مباحث مربوط به اعمال و صفات نجات بخش قرار گیرد.» (1)
به تعبیر دیگر، بسیار می شود که از انسان – مخصوصا در آغاز تربیت و سیر و سلوک الی الله لغزش هایی سر می زند،اگر درهای بازگشت به روی او بسته شود بکلی مایوس می گردد و برای همیشه از پیمودن این راه باز می ماند; به همین دلیل، در مکتب تربیتی اسلام، «توبه » به عنوان یک اصل مهم مطرح است و از تمام آلودگان به گناه دعوت می کند که برای اصلاح خویش و جبران گذشته از این باب رحمت الهی وارد شوند.
این حقیقت در سخنان امام علی بن الحسین علیهما السلام در مناجات تابئین با زیباترین صورتی بیان شده، « الهی انت الذی فتحت لعبدک بابا الی عفوک سمیته التوبه فقلت توبوا الی الله توبه نصوحا، فما عذر من اغفل دخول الباب بعد فتحه; معبود من! تو کسی هستی که به روی بندگانت دری به سوی عفوت گشوده ای و نامش را توبه نهاده ای، و فرموده ای باز گردید به سوی خدا و توبه کنید، توبه خالص! حال که این در رحمت باز است، عذر کسانی که از آن غافل شوند چیست »؟ (2)
جالب این که خداوند علاقه فوق العاده ای به توبه بندگان دارد، چرا که آغاز تمام خوشبختی های انسان است. در حدیثی از امام باقر علیه السلام می خوانیم: «ان الله تعالی اشد فرحا بتوبه عبده من رجل اضل راحلته و زاده فی لیله ظلماء فوجدها; خداوند از توبه بنده اش بسیار شاد می شود، بیش از کسی که مرکب و توشه خود را در بیابان (خطرناکی) در یک شب تاریک گم کرده و سپس آن را بیابد.» (3)
این تعبیر که با کنایات و لطف خاصی آمیخته است، نشان می دهد که در واقع توبه، هم مرکب است و هم توشه راه، تا انسان وادی ظلمانی عصیان را پشت سر بگذارد و به سر منزل نور و رحمت و صفات والای انسانیت برسد.
به هر حال، در بحث «توبه » مسائل زیادی مطرح است که اهم آنها،امور زیر است:
1- حقیقت توبه
2- وجوب توبه
3- عمومیت توبه
4- ارکان توبه
5- قبولی توبه عقلی است یا نقلی
6- تبعیض در توبه
7- دوام توبه
8- مراتب توبه
9- آثار و برکات توبه
1- حقیقت توبه
«توبه » در اصل به معنی بازگشت از گناه است (این در صورتی است که به شخص گنهکاری نسبت داده شود) ولی در قرآن و روایات اسلامی بارها به خدا نسبت داده شده است در این صورت به معنی بازگشت به رحمت است، همان رحمتی که به خاطر ارتکاب گناه از گنهکار سلب شده بود، پس از بازگشت او به خط عبادت و بندگی خدا، رحمت الهی به او باز می گردد و به همین دلیل یکی از نام های خدا، «تواب » (یعنی بسیار بازگشت کننده به رحمت یا بسیار توبه پذیر) است.
در واقع واژه «توبه » مشترک لفظی یا معنوی است میان «خدا» و «بندگان » (ولی هنگامی که به بنده نسبت داده شود با کلمه «الی » متعدی می شود و هنگامی به خدا نسبت داده شود با کلمه «علی » (4)
در «المحجه البیضاء» درباره حقیقت توبه چنین آمده است که توبه سه رکن دارد، نخست «علم » و دوم «حال » و سوم «فعل » که هر کدام علت دیگری محسوب می شود.
منظور از «علم » شناخت اهمیت ضرر و زیان های گناهان است، و این که حجاب میان بندگان و ذات پاک محبوب واقعی می شود. هنگامی که انسان این معنی را بخوبی درک کند، قلب او به خاطر از دست دادن محبوب ناراحت می شود و چون می داند عمل او سبب این امر شده، نادم و پشیمان می گردد; و این ندامت سبب ایجاد اراده و تصمیم نسبت به گذشته و حال و آینده می شود.
درزمان حال آن عمل را ترک می گوید،ونسبت به آینده تصمیم بر ترک گناهی که سبب از دست دادن محبوب می گردد می گیرد، و نسبت به گذشته درصدد جبران برمی آید.
در واقع نور علم و یقین سبب آن حالت قلبی می شود که سرچشمه ندامت است، و آن دامت سبب موضع گیری های سه گانه نسبت به گذشته و حال و آینده می گردد. (5)
این همان چیزی است که بعضی از آن به عنوان انقلاب روحی تعبیر کرده اند، و می گویند توبه نوعی انقلاب در روح و جان آدمی است که او را وادار به تجدید نظر در برنامه های خود می کند.
2- وجوب توبه
تمام علمای اسلام در وجوب توبه اتفاق نظر دارند، و در متن آیات قرآن مجید کرارا به آن امر شده است; در آیه 8 سوره تحریم می خوانیم: «یا ایها الذین آمنوا توبوا الی الله توبه نصوحا عسی ربکم ان یکفر عنکم سیئاتکم و یدخلکم جنات تجری من تحتها الانهار; ای کسانی که ایمان آورده اید به سوی خدا باز گردید توبه کنید، توبه ای خالص و بی شائبه، امید است (با این کار) پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغ هایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است داخل کند.»
همه انبیای الهی هنگامی که برای هدایت امتهای منحرف ماموریت می یافتند، یکی از نخستین گامهایشان دعوت به توبه بود; چرا که بدون توبه و شستن لوح دل از نقش گناه، جایی برای نقش توحید و فضائل نیست.
پیغمبر بزرگ خداوند هود علیه السلام از نخستین سخنانش این بود: «و یا قوم استغفروا ربکم ثم توبوا الیه; ای قوم من از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوی او باز گردید و توبه نمایید!» (سوره هود، آیه 52)
پیامبر بزرگ دیگر صالح علیه السلام نیز همین سخن را پایه کار خود قرار می دهد و می گوید: «فاستغفروه ثم توبوا الیه; از او طلب آمرزش کنید و به سوی او باز گردید و توبه کنید!» (سوره هود، آیه 61)
حضرت شعیب علیه السلام نیز با همین منطق به دعوت قومش پرداخت، و گفت: «واستغفروا ربکم ثم توبوا الیه ان ربی رحیم ودود; از پروردگار خود آمرزش بطلبید و به سوی او باز گردید و توبه کنید که پروردگارم مهربان و دوستدار (توبه کاران) است!» (سوره هود، آیه 90)
در روایات اسلامی نیز بر مساله وجوب فوری توبه تاکید شده است، از جمله:
1- در وصیت امیرمؤمنان علی علیه السلام به فرزندش امام مجتبی علیه السلام می خوانیم:
«وان قارفت سیئه فعجل محوها بالتوبه; اگر مرتکب گناهی شدی، آن را به وسیله توبه هرچه زودتر محو کن!» (6)
البته با توجه به این که امام مرتکب گناهی نمی شود، منظور در اینجا تشویق دیگران به توبه است.
2- در حدیث دیگری از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می خوانیم که به ابن مسعود فرمود: «یابن مسعود لاتقدم الذنب و لا تؤخر التوبه، ولکن قدم التوبه و اخر الذنب; ای ابن مسعود! گناه را مقدم مشمار، و توبه را تاخیر مینداز، بلکه توبه را مقدم کن و گناه را به عقب بینداز (و ترک کن)!» (7)
3- در حدیث دیگری از امیرمؤمنان علی علیه السلام می خوانیم: «مسوف نفسه بالتوبه من هجوم الاجل علی اعظم الخطر; کسی که توبه را در برابر هجوم اجل به تاخیر بیندازد، در برابر بزرگترین خطر قرار می گیرد، (که عمرش پایان گیرد در حالی که توبه نکرده باشد)!» (8)
4- در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام می خوانیم که از جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین نقل می کند: «لیس شی ء احب الی الله من مؤمن تائب او مؤمنه تائبه; چیزی در نزد خدا محبوبتر از مرد یا زن با ایمانی که توبه کند نیست!» (9)
این تعبیر می تواند دلیلی به وجوب توبه باشد به خاطر این که توبه محبوبترین امور در نزد خدا شمرده شده است.
علاوه بر این، دلیل عقلی روشنی بر وجوب توبه داریم و آن این که عقل حاکم بر این است که در برابر عذاب الهی- خواه یقین باشد یا احتمالی- باید وسیله نجاتی فراهم ساخت، و با توجه به این که توبه بهترین وسیله نجات است، عقل آن را واجب می شمرد; چگونه افراد گناهکار خود را از عذاب الهی در دنیا و آخرت می توانند محفوظ بشمرند در حالی که توبه نکرده باشند.
آری! توبه واجب است، هم به دلیل صراحت آیات قرآن مجید و هم روایات اسلامی و هم دلیل عقل، و از این گذشته وجوب توبه در میان تمام علمای اسلام مسلم و قطعی است.
بنابراین، ادله اربعه بر وجوب توبه دلالت می کند، و این وجوب فوری است زیرا مقتضای ادله چهارگانه ای که به آن اشاره شد، وجوب فوری می باشد، و در علم اصول این مساله بیان شده که تمام اوامر ظاهر در فوریت است، مگر این که دلیل بر خلاف آن قائم شود.
3- عمومیت توبه
«توبه » مخصوص به گناه یا گناهان خاصی نیست، و شخص و اشخاص معینی را شامل نمی شود، و زمان محدودی ندارد، و سن و سال و عصر و زمان خاصی در آن مطرح نیست.
بنابراین، توبه از تمام گناهان است و نسبت به همه اشخاص و در هر زمان و هر مکان می باشد، همان گونه که اگر شرایط در آن جمع باشد بقبول درگاه الهی خواهد بود.
تنها استثنایی که در قبول توبه وجود دارد و در قرآن مجید به آن اشاره شده این است که اگر انسان زمانی به سراغ توبه رود که در آستانه برزخ قرار گرفته و مقدمات انتقال او از دنیا فراهم شده است و یا عذاب الهی فرا رسد (مانند توبه فرعون هنگامی که عذاب الهی فرا رسید و در میان امواج نیل در حال غرق شدن بود) پذیرفته نمی شود، و در آن زمان درهای توبه بسته خواهد شد، زیرا اگر کسی در آن حال توبه کند، توبه او اضطراری است نه اختیاری و توام با میل و رغبت; قرآن می گوید:
«و لیست التوبه للذین یعملون السیئات حتی اذا حضر احدهم الموت قال انی تبت الآن و لا الذین یموتون و هم کفار اولئک اعتدنا لهم عذابا الیما; توبه کسانی که کارهای بدی انجام می دهند و هنگامی که مرگ یکی از آنها فرا رسد می گوید: الآن توبه کردم، پذیرفته نیست و نه توبه کسانی که در حال کفر از دنیا می روند ( و در عالم برزخ توبه می کنند) اینها کسانی هستند که عذاب دردناکی برایشان فراهم شده است!» (10)
در داستان فرعون می خوانیم: هنگامی که فرعون و لشکریانش وارد مسیر خشکی داخل دریا شدند و ناگهان آبها فرو ریختند و فرعون در حال غرق شدن بود گفت: «امنت انه لااله الا الذی امنت به بنواسرائیل و انا من المسلمین; من ایمان آوردم که هیچ معبودی جز آن کسی که بنی اسرائیل به او ایمان آورده اند نیست، و من از مسلمین هستم!» (11)
ولی بلافاصله جواب شنید: «آلئن و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین; الان ایمان می آوری؟! در حالی که قبلا عصیان کردی و از مفسدان بودی (توبه ات در این حال پذیرفته نیست)!» (12)
درباره بعضی از قوام گذشته نیز می خوانیم: «فلما راوا باسنا قالوا آمنا بالله وحده و کفرنا بما کنا به مشرکین; هنگامی که عذاب (شدید) ما را دیدند گفتند هم اکنون به خداوند یگانه ایمان آوردیم و به معبودهایی که همتای او می شمردیم کافر شدیم!»
قرآن آن در پاسخ آنها می گوید: «فلم یک ینفعهم ایمانهم لما راوا باسنا سنه الله التی قد خلت فی عباده و خسر هنالک الکافرون; اما هنگامی که عذاب ما را مشاهده کردند، ایمانشان برای آنها سودی نداشت، این سنت خداوند است که همواره در میان بندگانش اجرا شده و آنجا کافران زیانکار شدند.» (13)
و به همین دلیل، در مورد حدود اسلامی هنگامی که شخص مجرم بعد از دستگیر شدن و گرفتاری در چنگال عدالت و کیفر و مجازات، توبه کند، توبه اش پذیرفته نیست; چرا که این گونه توبه ها معمولا جنبه اضطراری دارد، و هیچ گونه دلالتی بر تغییر موضوع مجرم ندارد.
بنابراین توبه تنها در یک مورد پذیرفته نیست و آن جائی است که مساله از شکل اختیاری بودن بیرون رود و شکل اضطراری و اجباری بخود بگیرد.
بعضی چنین پنداشته اند که توبه در سه مورد دیگر نیز پذیرفته نیست:
اول در مورد شرک و بت پرستی زیرا قرآن مجید می فرماید: «ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر مادون ذلک لمن یشاء; خداوند (هرگز) شرک را نمی بخشد و پایین تر از آن را برای هر کس بخواهد و شایسته بداند می بخشد!» (14)
ولی این سخن صحیح نیست; زیرا در این آیه گفتگو از توبه نیست، بلکه سخن از «عفو بدون توبه » است، به یقین تمام کسانی که در آغاز اسلام از شرک توبه کردند و مسلمان شدند توبه آنها پذیرفته شد، و همچنین تمام مشرکانی که امروز نیز توبه کنند و رو به اسلام آورند به اتفاق همه علمای اسلام توبه آنها پذیرفته می شود، ولی اگر مشرک توبه نکند و با حال شرک از دنیا برود مشمول غفران و عفو الهی نخواهد شد، در حالی که اگر با ایمان و توحید از دنیا بروند، ولی مرتکب گناهانی شده باشند، ممکن است مشمول عفو الهی بشوند، و مفهوم آیه فوق همین است.
کوتاه سخن این که، عفو الهی شامل مشرکان نخواهد نشد ولی شامل مؤمنان می شود، اما توبه سبب آمرزش همه گناهان حتی شرک خواهد شد.
دوم و سوم این که، توبه باید در فاصله کمی بعد از گناه باشد نه فاصله های دور، و نیز باید از گناهانی باشد که از روی جهالت انجام گرفته است نه از روی عناد و لجاجت، به دلیل این که هر دو مطلب در آیه 17 سوره نساء آمده است:
«انما التوبه علی الله للذین یعملون السوء بجهاله ثم یتوبون من قریب فاولئک یتوب الله علیهم و کان الله علیما حکیما; توبه تنها برای کسانی است که کار بدی را از روی جهالت انجام می دهند سپس بزودی توبه می کنند، خداوند توبه چنین اشخاص را می پذیرد و خدا دانا و حکیم است.»
ولی این نکته قابل توجه است که بسیاری از مفسران این آیه را بر توبه کامل حمل کرده اند زیرا مسلم است که اگر افرادی از روی عناد و لجاج مرتکب گناهانی شوند سپس از مرکب لجاجت و غرور پایین آیند و رو به درگاه خدا آورند، توبه آنان پذیرفته می شود، و در تاریخ اسلام نمونه های فراوانی برای این گونه افراد است که نخست در صف دشمنان لجوج و عنود بودند و سپس باز گشتند و از دوستان مخلص شدند.
همچنین مسلم است که اگر انسان سالیان دراز گناه کند و بعد پشیمان شود و حقیقتا توبه و جبران کند، توبه او پذیرفته خواهد شد.
در حدیث معروفی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می خوانیم که فرمود: هر کس یکسال قبل از مرگش توبه کند خدا توبه او را می پذیرد،سپس فرمود یک سال زیاد است، کسی که یک ماه قبل از مرگش توبه کند خدا توبه او را می پذیرد سپس افزود یک ماه نیز زیاد است، کسی که یک جمعه (یک هفته) قبل از مرگش توبه کند توبه او مورد قبول خداوند واقع می شود، باز افزود یک جمعه زیاد است کسی که یک روز قبل از مرگش توبه کند خداوند توبه اش را پذیرا می شود، باز فرمود یک روز نیز زیاد است! کسی که یک ساعت قبل از مرگش توبه کند خداوند توبه او را می پذیرد، سپس افزود یک ساعت هم زیاد است! کسی که قبل از آن که جانش به گلو رسد (در آخرین لحظه حیات و در حال اختیار) توبه کند، خداوند توبه او را می پذیرد!» (15)
البته منظور این است که توبه با تمام شرایطش انجام گردد; مثلا، اگر حقوق افرادی ضایع شده در همان لحظه به افراد مطمئن توصیه کند که حقوق آنها را بپردازند و سپس توبه کند.
آیات فراوانی از قرآن نیز دلیل بر عمومیت توبه و شمول آن نسبت به جمیع گناهان است; از جمله:
1- در آیه 53 سوره زمر می خوانیم: «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمه الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم; بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را می آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.»
2- در آیه 39 سوره مائده می خوانیم: «فمن تاب من بعد ظلمه و اصلح فان الله یتوب علیه ان الله غفور رحیم; اما آن کسی که پس از ستم کردن توبه کند و جبران نماید خداوند توبه او را می پذیرد، خداوند آمرزنده و مهربان است.»
درست است که این آیه بعد از این بیان حد سارق آمده است ولی دارای مفهوم عام و گسترده ای که شامل همه گناهان می شود.
3- در آیه 54 سوره انعام آمده: «انه من عمل منکم سوء بجهاله ثم تاب من بعده و اصلح فانه غفور رحیم ;هرکس از شما کار بدی از روی نادانی کند سپس توبه و اصلاح نماید، مشمول رحمت خدا می شود، چرا که خداوند غفور و رحیم است.»
در این آیه هرگونه عمل سوء که تمام گناهان را فرا می گیرد، قابل توبه و باز گشت ذکر شده است.
4- در آیه 135 سوره آل عمران چنین آمده است: «والذین اذا فعلوا فاحشه او ظلموا انفسهم ذکرواالله فاستغفروا لذنوبهم ومن یغفر الذنوب الا الله و لم یصروا علی ما فعلوا و هم یعلمون; و آنها که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند یا به خود ستم کنند، به یاد خدا می افتند، و بر گناه اصرار نمی ورزند با این که می دانند.»
در این جا نیز با توجه به این که ظلم و ستم، هرگونه گناهی را شامل می شود، چرا که بعضی از گناهان ستم بر دیگران است و بعضی ظلم به خویشتن، و در این آیه نسبت به همه آنها وعده پذیرش توبه داده شده است، عمومیت توبه نسبت به تمام گناهان اثبات می شود.
5- در آیه دیگری (آیه 31 سوره نور) همه مؤمنان را مخاطب قرار داده می فرماید: «وتوبوا الی الله جمیعا ایها المؤمنون لعلکم تفلحون; ای مؤمنان همگی به سوی خدا باز گردید تا رستگار شوید.»
واژه جمیعا دلیل بر این است که هر گناهکاری دعوت به توبه شده است، و اگر توبه دارای مشمول و عموم نباشد، چنین دعوتی صحیح نیست.
این نکته قابل دقت است که در آیات بالا در بعضی از موارد روی مساله اسراف تکیه شده و در مورد دیگر ظلم، و در مورد دیگر عمل سوء،و وعده آمرزش همه این عناوین بطور گسترده،در صورت توبه داده شده است; بنابراین، هر عمل سوء و هر ظلم و ستم و هر اسرافی بر خویشتن از انسان سر بزند و توبه کند، خداوند توبه او را می پذیرد.
در این باره روایات زیادی در کتب شیعه و اهل سنت نقل شده که درهای توبه تا آخرین لحظات عمر، مادام که انسان مرگ را با چشم خود نبیند باز است.
این روایات را می توانید در کتابهای: بحارالانوار (16) و اصول کافی (17) و درالمنثور (18) و کنزالعمال (19) و تفسیر فخر رازی (20) و تفسیر قرطبی (21) و تفسیر روح البیان (22) و تفسیر روح المعانی (23) و کتب دیگر مطالعه فرمایید، و شاید بتوان گفت این حدیث از احادیث متواتر است.
4- ارکان توبه
همان گونه که در بالا آمد حقیقت توبه، بازگشت از نافرمانی خدا به سوی اطاعت است، که ناشی از پشیمانی و ندامت نسبت به اعمال گذشته می باشد و لازمه این پشیمانی و علم به این که گناه حائل میان او و محبوب واقعی می گردد، تصمیم بر ترک آن در آینده و همچنین جبران مافات است; یعنی، تا آنجا که در توان دارد، آثار سوء گناهان گذشته را از درون و برون وجود خویش برچیند، و اگر حقوق از دست رفته ای است و قابل جبران است، جبران نماید. به همین دلیل، در قرآن مجید در آیات بسیاری این معنی تکرار شده است که توبه را با اصلاح و جبران همراه ساخته.
1- در آیه 160 سوره بقره بعد از اشاره به گناه بزرگ کتمان آیات الهی و مجازات سخت آنها می فرماید: «الا الذین تابوا و اصلحوا و بینوا فاولئک اتوب علیهم و انا التواب الرحیم; مگر کسانی که توبه کنند و اصلاح نمایند و آنچه را کتمان کرده بودند آشکار سازند که من توبه آنها را می پذیریم، و من تواب رحیم هستم.»
2- و در آیه 89 سوره آل عمران بعد از اشاره به مساله ارتداد (کافر شدن بعد از ایمان) و مجازات سخت آنها می افزاید: «الا الذین تابوا من بعد ذلک و اصلحوا فان الله غفور رحیم; مگر کسانی که پس از آن توبه کنند و اصلاح نمایند (و در مقام جبران بر آیند) زیرا خداوند آمرزنده و بخشنده است.»
3- و درآیه 146 سوره نساء، بعداز ذکر منافقان و سرنوشت شوم آنها می فرماید:«الا الذین تابوا واصلحوا و اعتصموا بالله و اخلصوا دینهم لله; مگر آنها که توبه کنند و جبران و اصلاح نمایند و به ذیل عنایت اهلی چنگ زنند و دین خود را برای خدا خالص نمایند.»
و در آیه 5 سوره نور بعد از ذکر مجازات شدید قذف (وارد کردن اتهام زنا و مانند آن به دیگری) و مجازات شدید آنها در دنیا و آخرت، می افزاید: «الا الذین تابوا من بعد ذلک و اصلحوا فان الله غفور رحیم; مگر کسانی که بعد از آن توبه کنند و جبران نمایند که خداوند (آنها را) می بخشد زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است.»
4- و سرانجام به صورت یک قانون کلی در همه گناهان، در آیه 119 سوره نحل می خوانیم: «ثم ان ربک للذین عملوا السوء بجهاله ثم تابوا من بعد ذلک و اصلحوا ان ربک من بعدها لغفور رحیم; اما پروردگارت نسبت به آنها که از روی جهالت بدی کرده اند و سپس توبه نموده و در مقام جبران بر آمده اند خداوند بعد از آن آمرزنده و مهربان است.»
5- شبیه همین معنی در آیه 82 سوره طه نیز آمده است آن جا که می فرماید: «و انی لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدی; من هر که را توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد و سپس هدایت شود می آمرزم و می بخشم.»
در این جا علاوه بر مساله باز گشت و عمل صالح (یعنی جبران گذشته) که دو رکن اساسی توبه است، به مساله ایمان و هدایت نیز اشاره شده است.
در واقع گناه نور ایمان را کم می کند و انسان را از طریق هدایت منحرف می سازد; به همین دلیل، باید بعد از توبه تجدید ایمان کند و به راه هدایت باز گردد.
6- باز شبیه همین معنی در آیه 54 سوره انعام نیز آمده که می فرماید: «انه من عمل منکم سوء بجهاله ثم تاب من بعده و اصلح فانه غفور رحیم; هر کس از شما کار بدی از روی نادانی کند سپس توبه و اصلاح (و جبران) نماید (مشمول رحمت خدا می شود چرا که ) او آمرزنده مهربان است.»
از مجموع آیات فوق، منطق قرآن در مساله توبه کاملا آشکار می شود، که توبه حقیقی تنها به گفتن استغفار و حتی ندامت از گذشته و تصمیم بر ترک در آینده نیست، بلکه افزون بر این باید کوتاهی هایی که در گذشته رخ داده و مفاسدی که در روح و جان انسان به وجود آمده و آثار سوئی که گناه در جامعه گذارده تا آن جا که امکان دارد جبران گردد و شستشوی کامل حاصل شود، این است توبه حقیقی از گناه نه تنها گفتن استغفرالله!
نکته دیگری که در اینجا شایان توجه است این است که کلمه اصلاح بعد از ذکر توبه در آیات بالا مانند بسیاری از تعبیرات قرآن مفهوم جامع و گسترده ای دارد که هرگونه جبران مافات را شامل می شود، از جمله:
1- شخص توبه کار باید حقوقی را که از مردم پایمال کرده است به آنها باز گرداند; اگر در حیات هستند به خودشان، و اگر از دنیا رفته اند به وارثان آنها برساند.
2- اگر حیثیت کسی را به خاطر غیبت کردن یا اهانت لکه دار کرده باشد باید از او لیت بطلبد، و اگر از دنیا رفته است به تلافی حیثیت بر باد رفته، کار خیر برای او انجام دهد تا روح او راضی گردد.
3- اگر عباداتی از او فوت شد، قضا نماید. و اگر کفاره دارد (مانند ترک روزه عمدا و شکستن عهد و نذر) کفاره آن را بدهد.
4- با توجه به این که گناه قلب را تاریک می سازد، باید آنقدر اطاعت و بندگی کند تا ظلمت دل را با نور اطاعت برطرف سازد.
جامعترین سخن درباره تفسیر معنی اصلاح همان چیزی است که در کلمات قصار امیرمؤمنان علی علیه السلام در نهج البلاغه در شرح استغفار به معنی جامع و کامل آمده است.
کسی در محضر آن حضرت گفت: استغفر الله گویی امام از طرز سخن او و یا سوابق و لواحق اعمالش می دانست که این استغفار جنبه صوری دارد و نه واقعی، به همین جهت از این استغفار بر آشفت و فرمود:
«ثکلتک امک اتدری ما الاستغفار؟ الاستغفار درجه العلیین; مادرت بر عزای تو بگرید، آیا می دانی استغفار چیست؟ استغفار مقام بلند مرتبگان است!»
سپس افزود: «وهو اسم واقع علی سته معان; استغفار یک کلمه است اما شش معنی (و مرحله) دارد.»
«اولها الندم علی ما مضی; نخست، پشیمانی از گذشته است.»
«والثانی العزم علی ترک العود الیه ابدا; دوم، تصمیم بر ترک آن برای همیشه است.»
«و الثالث ان توءدی الی المخلوقین حقوقهم حتی تلقی الله املس لیس علیک تبعه; سوم این که حقوقی را که از مردم ضایع کرده ای به آنها باز گردانی، به گونه ای که هنگام ملاقات پروردگار حق کسی بر تو نباشد.»
«و الرابع ان تعمد الی کل فریضه علیک ضیعتها فتؤدی حقها; چهارم این که هر واجبی که از تو فوت شده حق آن را به جا آوری (و قضایا کفاره آن را انجام دهی).»
«و الخامس ان تعمد الی اللحم الذی نبت علی السحت فتذیبه بالاحزان حتی تلصق الجلد بالعظم وینشا بینهما لحم جدید; پنجم این که گوشتهایی که به واسطه حرام براندامت روئیده، با اندوه برگناه آب کنی، تا چیزی از آن باقی نماند، و گوشت تازه به جای آن بروید.»
«والسادس ان تذیق الجسم الم الطاعه کما اقته حلاوه المعصیه فعند ذلک تقول استغفر الله; ششم آن که به همان اندازه که لذت و شیرینی گناه را چشیده ای درد و رنج طاعت را نیز بچشی، و پس از طی این مراحل بگو استغفر الله!» (24)
همین معنی در روایت دیگری از کمیل بن زیاد از امیرمؤمنان علی علیه السلام نقل شده است که عرضه می دارد: «یا امیرالمؤمنین العبد یصیب الذنب فیستغفرالله منه فما حد الاستغفار؟; ای امیرمؤمنان! انسان گناهی می کند واز آن استغفار می نماید، حداستغفار چیست؟»
امام فرمود: «یا بن زیاد، التوبه; ای کمیل بن زیاد! حد آن توبه است.»
کمیل می گوید: «قلت بس; (25) گفتم: همین کافی است!»
«قال: لا; فرمود: نه »
«قلت فکیف؟; عرض کردم پس چگونه است؟»
«قال ان العبد اذا اصاب دنبا یقول استغفر الله بالتحریک; فرمود: هنگامی که انسان گناهی مرتکب می شود، استغفار را به عنوان سرآغاز حرکتی بر زبان جاری کند.»
«قلت و ماالتحریک; عرض کردم منظور از حرکت چیست؟»
«قال: الشفتان و اللسان یرید ان یتبع ذلک بالحقیقه; فرمود:: لبها و زبان به گردش در می آید و مقصودش این است که آن را با حقیقت هماهنگ سازد.»
«قلت وما الحقیقه؟; عرض کردم حقیقت چیست؟»
«قال تصدیق فی القلب، و اضمار ان لایعود الی الذنب الذی استغفر منه; فرمود: منظور تصدیقی است که در دل (نسبت به قبح و زشتی گناه) حاصل شود و تصمیم بگیرد که هرگز به گناهی که از آن استغفار کرده است باز گشت نکند.»
کمیل می گوید عرض کردم: «فاذا فعل ذلک فانه من المستغفرین; هنگامی این کار را انجام دهد در زمره توبه کنندگان است؟»
«قال: لا; امام فرمود: نه »
کمیل می گوید گفتم: «فکیف ذاک; پس توبه حقیقی چگونه است؟»
امام فرمود: «لانک لم تبلغ الی الاصل بعده; این به خاطر آن است که تو هنوز به اساس و ریشه توبه نرسیده ای!»
کمیل عرض می کند: «فاصل الاستغفار ما هو؟; پس اصل استغفار، چیست؟»
امام فرمود: «الرجوع الی التوبه من الذنب الذی استغفرت منه و هی اول درجه العابدین; بازگشت به توبه از گناهی که استغفار از آن کردی، و این نخستین درجه عابدان است.»
سپس امام افزود: «و ترک الذنب و الاستغفار اسم واقع لمعان ست; ترک گناه و استغفار اسمی است که شش معنی و مرحله دارد:
سپس همان مراحل ششگانه ای را که در کلمات قصار نهج البلاغه آمده بود، با کمی تفاوت بیان فرمود. (26)
ممکن است گفته شود: اگر توبه این است که امیرمؤمنان علی علیه السلام در این حدیث بیان فرموده، کمتر توبه کاری می توان پیدا کرد.
ولی باید توجه داشت که بعضی از شرایط شش گانه بالا شرط توبه کامل است، مانند شرط پنجم و ششم، اما چهار شرط دیگر، جزء شرایط واجب و لازم است. و به تعبیر بعضی از محققان، قسمت اول و دوم از ارکان توبه است،و قسمت سوم و چهارم از شرایط لازم، و قسمت پنجم و ششم از شرایط کمال است. (27)
در حدیث دیگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله می خوانیم که فرمود: «اما علامه التائب فاربعه: النصیحه لله فی عمله، و ترک الباطل، ولزوم الحق، و الحرص علی الخیر; علامت انسان توبه کار چهار چیز است: نخست خیر خواهی برای (آیین و بندگان) خدا، و ترک باطل و ملازمت حق و تلاش فراوان برای انجام کار خیر.» (28)
این نکته نیز قابل توجه است که اگر گناه او عملی بوده که سبب گمراهی دیگران شده مانند تبلیغات سوء; بدعتگذاری در دین خدا، خواه از طریق بیان و سخن باشد یا از طریق کتابت و نوشته ها، اصلاح و جبران آن در صورتی حاصل می شود یا از طریق کتابت و نوشته ها اصلاح و جبران آن در صورتی حاصل می شود که تمام افرادی را که به خاطر عمل او به انحراف کشیده شده اند تا آنجا که در توان و قدرت دارد باز گرداند، در غیر این صورت توبه او پذیرفته نیست.
و از این جا روشن می شود که تحریف کنندگان آیات الهی و بدعتگذاران و تمام کسانی که مایه گمراهی مردم می شوند، تا چه حد توبه آنها سخت و سنگین است.
این صحیح نیست که یک نفر در ملا عام یا از طریق مطبوعات و وسائل ارتباط جمعی و نوشتن کتابها و مقالات مردم را به گمراهی بکشاند، و بعد در خانه خلوت بنشنید و از پیشگاه خدا تقاضای عفو نماید، به یقین چنین توبه ای هرگز مقبول نیست!
همچنین کسانی که در حضور جمعیت و ملا عام، افرادی را به دروغگویی و بی عفتی و امثال این امور متهم می سازند،و بعد خصوصی نزد طرف می آیند و حلیت می طلبند، یا در غیاب آنها در خانه خلوت توبه می کنند، بی شک توبه آنها نیز قبول نیست، مگر این که طرف آنها را ببخشد، یا در ملا عام سخنان خود را باز پس بگیرند.
به همین دلیل، در روایات متعددی می خوانیم افرادی که تهمت به مردم می زنند، و نسبت های ناروا به اشخاص می دهند، بعد از اجرای حد شرعی، در صورتی توبه آنها قبول می شود که سخنان خود را باز پس گرفته، و خود را تکذیب کند.
در حدیث معتبری از امام صادق علیه السلام می خوانیم که از حضرتش سؤال کردند: آیا کسی که حد الهی بر او جاری شد اگر توبه کند شهادتش مقبول است؟ فرمود: «اذا تاب و توبته ان یرجع مما قال و یکذب نفسه عند الامام و عند المسلمین، فاذا فعل فان علی الامام ان یقبل شهادته بعد ذلک; (آری) هنگامی که توبه کند و توبه اش به این است که از آنچه گفته باز گردد، و نزد امام و نزد مسلمین حاضر شود و سخنان خود را تکذیب کند، هنگامی که چنین کند بر امام لازم است که شهادت او را بپذیرد (و توبه اش قبول است)» (29)
در حدیث دیگری می خوانیم: «اوحی الله عزوجل الی نبی من الانبیاء قل لفلان وعزتی لو دعوتنی حتی تنقطع اوصالک، ما استجیب لک، حتی ترد من مات الی مادعوته الیه فیرجع عنه; خداوند به یکی از پیامبران وحی فرستاد که به فلان شخص بگو به عزتم سوگند اگر آن قدر مرا بخوانی که بندهای تو از هم جدا شود، دعوت دعای تو را اجابت نمی کنم ( و توبه ات را نمی پذیرم)، تا کسانی را که به خاطر دعوت تو منحرف شده اند واز دنیا رفته اند زنده کنی و از راه خطا باز گردند!» (30)
این حدیث بخوبی نشان می دهد که مساله اصلاح و جبران تا چه حد گسترده است و بدون آن توبه بیشتر جنبه صوری یا مقطعی خواهد داشت.
آخرین سخنی که در این جا لازم به ذکر است این است که کسانی که در برابر انبوه گناهان تنها به ذکر استغفار قناعت می کنند، بی آن که ارکان و شرایط آن را تحصیل نمایند گویی خود را به سخریه می کشند و یا توبه و استغفار را استهزا می نمایند.
به همین دلیل، در روایتی از امام باقر علیه السلام می خوانیم که فرمود: «التائب من الذنب کمن لاذنب له، و المقیم علی الذنب و هو مستغفر منه کالمستهزء; کسی که از گناه خویش توبه (کامل و جامع الشرایط) کند، مانند کسی است که گناهی از او سر نزده، اما کسی که گناه را ادامه می دهد در حالی که از آن استغفار می کند، مانند کسی است که استهزاء می نماید. (31)
5- قبولی توبه عقلی است یا نقلی؟
همه علمای اسلام اتفاق نظر دارند که توبه اگر جامع الشرایط باشد در پیشگاه خداوند مقبول است. و آیات و روایات نیز بوضوح بر این مطلب دلالت می کند، ولی در این که آیا قبول توبه عقلی یا عقلایی یا نقلی است، بحثهایی وجود دارد.
جمعی معتقدند: سقوط عقاب و مجازات الهی بعد از توبه، جنبه تفضل دارد; اگر خداوند اراده کند بعد از توبه گناه بنده اش را نبخشد کاملا ممکن است همان گونه که در میان مردم نیز معمول است که اگر کسی در حق دیگری ظلم کند، سپس عذر خواهی نماید، می تواند او را ببخشد یا نبخشد.
در حالی که جمعی دیگر سقوط عقاب را به وسیله توبه واجب و لازم دانسته اند، حتی عدم پذیرش او را بعد از عذر خواهی مجرم، زشت و ناپسند می دانند، و این کار مسلما بر خداوند روا نیست.
ممکن است در این جا نظر سومی را پذیرفت،و آن این که لزوم قبول توبه، امر عقلایی است، یعنی اگر چه عقل، پذیرش توبه و عذر خواهی را واجب و لازم نمی شمرد ولی بنای عقلای جهان بر این است که اگر کسی کار خلافی انجام داد، و بعد در مقام عذر خواهی برآمد، و تمام آثار سوء عمل خود را جبران نمود، به گونه ای که گویی هیچ چیز از میان نرفته است، اگر حیثیت کسی از دست رفته بود، اعاده حیثیت نمود، و اگر حقوقی پایمال شده بود، حق را بطور کامل جبران کرد، و اگر طرف قلبا ناراحت شده بود، ناراحتی او را از طرق مختلفی از میان برد; در چنین شرایطی، بنای تمام عقلای جهان بر این است که غذر و توبه را می پذیرند، و اگر کسی نپذیرد، او را کینه توز و خارج از موازین انسانیت و اخلاق می شمرند.
بی شک خداوند قادر متعال و بی نیاز از هر کس و هر چیز، سزاوارتر است که در این گونه موارد، توبه و عذر خواهی توبه کاران را بپذیرد و از مجازات آنها صرف نظر کند.
بلکه ممکن است پا را از این فراتر گذاشت، و وجوب قبول توبه را عقلی شمرد و آن را متکی که «قاعده قبح نقض غرض » دانست.
توضیح این که: می دانیم خداوند از عبادات و اطاعت بندگان بی نیاز است و تکالیف الهی الطاف او برای تکامل و تربیت بندگان است; نماز و روزه و سایر عبادات، روح و جان ما را پرورش می دهد و روز به روز به خدا نزدیکتر می سازد; سایر واجبات و محرمات هر کدام به نحوی در تکامل ما تاثیر دارد.
در باره حج می خوانیم: «لیشهدوا منافع لهم »; مردم مامور به زیارت خانه خدا هستند تا از منافع مادی و معنوی آن بهره مند شوند» (32)
در آیات دیگر قرآن، نماز، سبب نهی از فحشاء و منکر (33) و روزه سبب تقوا (34) و زکات مایه پاکی فرد و جامعه از رذائل اخلاقی و انحرافات شمرده شده است. (35)
در روایات اسلامی نیز ایمان مایه پاکی از شرک، و نماز سبب پیراستن انسان از کبر … و حج مایه وحدت مسلمین، و جهاد سبب عزت اسلام، و …. شمرده شده است. (36)
به این ترتیب، همه تکالیف الهی اسباب سعادت انسان و حلقه های تکامل او محسوب می شوند، همان سعادت و تکاملی که هدف اصلی آفرینش انسان و رسیدن به مقام عبودیت و قرب به خداست (و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون) (37)
بی شک وجوب توبه و قبول آن یکی از این حلقه های تکامل است چرا که انسان به هرحال معصوم نیست و خطاهایی از اوسر می زند، اگر راه بازگشت را به روی او نگشایند، به یقین ازتکامل بازمی ماند ولی اگر به او اعلام شود که اگر خطایی از تو سرزد به سوی خدا باز گرد، و تمام آنچه را درگذشت ضایع کردی جبران نما، خداوند توبه تو را می پذیرد; چنین کسی به سعادت و تکامل نزدیکتر، و از انحراف و خطا دورتر خواهد بود.
نتیجه این که: عدم پذیرش توبه، سبب نقض غرض می شود، چون هدف از تکالیف و طاعات، تربیت و تکامل انسان بوده، و عدم پذیرش توبه به این کار ضربه می زند، و خداوند حکیم هرگز نقض غرض نمی نماید.کوتاه سخن این که: توبه دارای فلسفه ای است که با تکامل انسان ارتباط نزدیک دارد; اگر درهای توبه بسته شود، انگیزه تکامل از بین می رود; بلکه انسان به عقب بر می گردد، چرا که تصور می کند راه نجاتی برای او نیست و در این صورت چه دلیلی دارد که گناهان دیگر را ترک کند; و درست به همین دلیل، تمام مربیان بشری خواه آنها که پایبند به ادیان الهی هستند و آنها که پایبند نیستند، راه توبه و بازگشت را به روی افراد مورد تربیت باز می گذارند تا شعله انگیزه اصلاح و جبران و حرکت به سوی کمال در آنها خاموش نگردد.
و به این ترتیب، قبول توبه توام با شرایط نه تنها به حکم آیات و روایات، ثابت و مسلم ست بلکه به حکم عقلا و عقل، نیز امری ثابت و غیر قابل انکار می باشد.
6- تبعیض در توبه
آیا ممکن است انسان از بعضی از گناهان توبه کند در حالی که مرتکب گناهان دیگری می شود; مثلا، شخصی است که هم مرتکب نوشیدن شراب و هم غیبت مردم می شود، تصمیم گرفته است، نوشیدن شراب را برای همیشه ترک کند در حالی که در مورد غیبت چنین تصمیمی را نگرفته است.
گاه گفته می شود که توبه باید جنبه عمومی و همگانی داشته باشد و از تمام گناهان توبه کند، زیرا همه آنها بازگشت به مخالفت با پروردگار می کند، و شکستن حریم مولای حقیقی; کسی که از این کار پشیمان باشد، باید هر گناهی را ترک کند نه این که از گناهی توبه کند و گناهی دیگر را مرتکب شود و بر آن اصرار ورزد.
ولی حق آن است که تبعیض در توبه مانعی ندارد (بعضی از بزرگان علم اخلاق مانند مرحوم «نراقی » در «معراج السعاده » نیز به این معنی تصریح کرده است و از قول پدرش نیز آن را نقل نموده).
زیرا ممکن است انسان از گناهی بیشتر بترسد و از عواقب شوم آن آگاهتر باشد، یا در پیشگاه خداوند قبیحتر و مجازاتش شدیدتر باشد; و به همین جهت، از آن گناه توبه کند در حالی که مرتکب گناهان دیگری که قبحش کمتر یا مجازاتش خفیفتر یا آگاهی او نسبت به مفاسد و زیانهایش کمتر است می شود.
توبه اکثر توبه کنندگان نیز همین گونه است، غالبا از گناهان خاصی توبه می کنند، در حالی که ممکن است گناه دیگری را انجام دهند و هرگز شنیده نشده که پیامبر صلی الله علیه و آله یا امامی از امامان: یا عالمی از علمای اسلام این گونه توبه ها را بی اعتبار بشمرد، و تاکید کند که باید توبه از همه گناهان باشد.
در آیات متعددی از قرآن مجید نیز اشارات روشنی به این معنی یعنی تبعیض در توبه دیده می شود.
مثلا، در مورد ربا خواران می خوانیم که می فرماید: «و ان تبتم فلکم رئوس اموالکم; اگر توبه کنید (توبه شما پذیرفته می شود و) سرمایه های شما از آن شماست. (سوره بقره، آیه 279)
و در مورد افرادی که بعد از ایمان مرتد شوند، می فرماید: «اولئک جزائهم ان علیهم لعنه الله و الملائکه و الناس اجمعین … الا الذین تابوا من بعد ذلک و اصلحوا فان الله غفور رحیم; کیفر آنها این است که لعن خداوند و فرشتگان و مردم، همگی بر آنها است… مگر کسانی که پس از آن توبه کنند، و اصلاح نمایند، خداوند آمرزنده و بخشنده است.» (سوره آل عمران، آیات 87 و89).
و در مورد محاربین و کسانی که باعث تباهی جامعه می شوند بعد از ذکر مجازات شدید آنها می فرماید: «الا الذین تابوا من قبل ان تقدروا علیهم فاعلموا ان الله غفور رحیم; مگر کسانی که پیش از دست یافتن شما به آنان توبه کنند، پس بدانید (خدا توبه آنها را می پذیرد) خداوند آمرزنده و مهربان است.» (سوره مائده، آیه 34).
و در مورد کسانی که مرتکب عمل شنیع منافی عفت می شوند، بعد از ذکر مجازات آنها، می فرماید: «فان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما ان الله کان توابا رحیما; و اگر توبه کنند و اصلاح نمایند، از آنها در گذرید، زیرا خداوند توبه پذیر و مهربان است.» (سوره نساء،آیه 16).
و در جای دیگر بعد از اشاره به گناهانی همچون شرک، قتل نفس و زنا، و بیان مجازات سنگین آنها، می فرماید: «الا من تاب و آمن و عمل عملا صالحا فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات; مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهان آنان را مبدل به حسنات می کند.» (سوره فرقان، آیه 70)
گرچه قسمتی از این آیات درباره مجازات های دنیوی و بخشودگی آنها به وسیله توبه است، ولی پیداست که از این نظر تفاوتی وجود ندارد; اگر توبه در مجازاتهای دنیوی قبول شود، به یقین در مورد مجازاتهای اخروی نیز پذیرفته خواهد شد.
کوتاه سخن این که: جدا سازی گناهان در توبه به خاطر جهات مختلف (تفاوت میزان آگاهی ها، تفاوت انگیزه ها و تفاوت قبح و زشتی گناهان) مانعی ندارد، ولی بی شک توبه کامل توبه ای است که از همه گناهان صورت گیرد و تبعیضی در آن وجود نداشته باشد.
7- دوام توبه
توبه باید پابرجا و دائم بوده باشد;از یک سو، هرزمان خطایی از انسان بر اثر وسوسه های «نفس اماره » سربزند، باید بلافاصله به سراغ توبه رود، و در مرحله «نفس لوامه » در آید تا زمانی که به مرحله «نفس مطمئنه » رسد و ریشه های وسوسه ها از بیخ کنده شود.
واز سوی دیگر، از هر گناهی توبه می کند باید کمال مراقبت را به خرج دهد که آن توبه را نشکند و بر تعهد خود در پیشگاه خدا نسبت به ترک آینده باقی بماند. و به تعبیر دیگر، اگر بعد از توبه از گناه هنوز انگیزه های آن در اعماق دل و جان او باقی مانده باید با آن به مبارزه برخیزد و جهاد با نفس را جزء برنامه خویش قرار دهد و به این ترتیب هم در صف تائبان باشد و هم در صف مجاهدان.
بعضی از علمای اخلاق بحث بی نتیجه یا کم نتیجه ای را در اینجا دنبال کرده اند که آیا مقام توبه کار جهاد کننده در برابر ریشه های گناه افضل است یا توبه کاری که ریشه های گناه را از سرزمین قلب خویش بر انداخته است. (38)
این مهم نیست که کدامیک از آن دو افضلند، مهم آن است که توبه کننده چه دستوراتی را باید به کار بندد که به گناه گذشته بازگشت نکند; برای این امر رعایت اموری لازم است:
1- جدا شدن از محیط گناه و عدم شرکت در مجالس معصیت، چرا که توبه کار در آغاز امر آسیب پذیر است و مانند بیماری است که تازه از بستر برخاسته، و اگر با پای خود به مناطق آلوده به میکربهای بیماری زا رود، احتمال آلودگی مجدد او به بیماری فراوان است; همچون معتادی است که ترک اعتیاد به مواد مخدر نموده ولی هرگاه به مناطق آلوده برگردد، بسرعت آلوده می شود.
2- باید در دوستان و معاشران خود تجدید نظر کند; هرگاه در گذشته کسانی بوده اند که او را تشویق به گناه می کردند، از آنها شدیدا فاصله گیرد.
3- هر زمان وسوسه ها و انگیزه های آن گناه در او پیدا می شود، به ذکر خدا روی آورد، چرا که: «ذکر خدا مایه آرامش دلها است; الا بذکر الله تطمئن القلوب » (سوره رعد،آیه 28).
4- همواره درباره آثار زیانبار گناهی که آن را ترک گفته بیندیشد و آن آثار را نصب العین خود قرار دهد، مبادا بر اثر غفلت از آن و فراموش کردن اثرات مرگبار آن گناه، بار دیگر انگیزه ها در او رشد کند، و وسوسه ها از هر سو به قلب او هجوم آورد.
5- در داستانهای پیشینیان و کسانی که بر اثر گناهان مختلف گرفتار مصائب دردناکی شدند، بیندیشد، و سرگذشت آنها را از نظر بگذراند، حتی در حالات انبیاء و پیامبران معصومی که گاه گرفتار لغزش ترک اولی شدند،مطالعه کند; مثلا، ببیند که چه امری سبب شد آدم با آن مقام والایش از بهشت رانده شود، یا حضرت یونس مورد خشم قرار گیرد، و به زندان شکم ماهی فرستاده شود یا بر اثر چه عواملی یعقوب، پیامبر بزرگ خدا، به درد جا نفرسای فراق فرزند سالها گرفتار آید.
مطالعه این امور بی شک وسوسه های گناه را کم می کند، و به توبه دوام وثبات می بخشد.
6- به عقوبت ها و مجازات هایی که بر یکایک از گناهان وعده داده شده بیندیشد، و این احتمال را از نظر دور ندارد که تکرار گناه بعد از توبه ممکن است مجازات شدیدتری داشته باشد.
و نیز به الطاف و عنایات الهیه که در انتظار توبه کاران است و شامل حال او شده است توجه کند و دائما به خود تلقین نماید بکوش، این عنایات و الطاف را حفظ کن، و این مقام والایی که خداوند نصیب تو کرده است به آسانی از دست مده!
7- باید وقت شبانه روزی خود را با برنامه های صحیح پرکند، برنامه تلاش برای زندگی آبرومند، برنامه عبادت و بندگی خدا و برنامه سرگرمی های سالم; زیرا بی کاری و خالی ماندن اوقات از برنامه، بلای عظیمی است که زمینه را برای وسوسه های بازگشت به گناه فراهم می سازد.
از دانشمندی پرسیدند که تفسیر حدیث التائب حبیب الله (توبه کننده دوست خداست) چیست؟ (39) گفت: منظور کسی است که مصداق این آیه شریفه باشد: «التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله و بشر المؤمنین; (مؤمنان) توبه کنندگان، عبادتکاران، حمد خدا گویان، سیاحت کنندگان (که پیوسته در میان کانون های اطاعت خدا رفت و آمد دارند) رکوع کنندگان، ساجدان، آمران به معروف، نهی کنندگان از منکر و حافظان حدود الهی (هستند) و بشارت ده (این چنین) مؤمنان را!» (40)
8- مراتب توبه
علمای اخلاق برای توبه و توبه کاران درجات و مراتب مختلفی ذکر کرده اند.
از یک نظر توبه کاران را می توان به چهار گروه تقسیم کرد:
گروه اول کسانی هستند که از گناهان خویش توبه می کنند ولی بعد از مدتی توبه را می شکنند و به گناه باز می گردند بی آن که تاسف و ندامتی از کار خویش داشته باشند، اینها در واقع در مرحله نفس اماره قرار دارند و عاقبت و سرانجام آنها کاملا مبهم و پر مخاطره است، چرا که ممکن است یکی از مراحل توبه و بازگشت به سوی خدا مقارن با پایان عمر آنها باشد و به اصطلاح عاقبت آنها به خیر شود، ولی ای بسا پایان عمر آنها با یکی از زمانهای توبه شکنی همراه گردد، و پایانی اسف انگیز و عاقبتی دردناک داشته باشند، و به اصطلاح عاقبت به شر» از دنیا بروند.
گروه دوم کسان هستند که از گناهان خود توبه می کنند، و راه طاعت و بندگی حق را ادامه می دهند، ولی گاه شهوات در مورد بعضی از گناهان بر آنها غالب می شود و توبه را می شکنند چون هنوز توان کافی در برابر شهوات پیدا نکرده اند; ولی با این حال، از توبه شکنی نادم و پشیمانند و پیوسته به خود می گویند ای کاش چنین گناهی را نکرده بودیم، و انشاءالله بزودی توبه خواهیم کرد.
این گونه افراد هم در واقع در مرحله نفس اماره اند ولی امید نجاتشان زیادتر است.
گروه سوم توبه کارانی هستند که بعد از توبه از گناهان بزرگ پرهیز می کنند، و نسبت به اصول طاعات پایبندند،ولی گاه گرفتار بعضی از گناهان می شوند،بی آن که بطور عمدقصد توبه شکنی داشته باشند، اما بلافاصله پشیمان شده و به سرزنش نفس خویشتن می پردازند و عزم خویش را بر توبه جزم می کنند، وسعی دارند از اسباب گناه فاصله بگیرند.
این گروه در مرحله عالی از نفس لوامه قرار دارند و به سوی نفس مطمئنه نزدیک می شوند و امید نجات برای آنها بسیار زیاد است.
گروه چهارم توبه کارانی هستند که بعد از توبه با اراده ای محکم و آهنین راه اطاعت و بندگی خدا را پیش می گیرند و پا برجا می مانند.
درست است که معصوم نیستند و گاه فکر گناه و لغزشها ممکن است در آنها پیدا شود ولی از آلودگی به گناه در عمل پرهیز دارند، چرا که نیروی عقل و ایمان در آنها به قدری زیاد است که بر هوای نفس چیره شده و آن را مهار زده است.
این گروه صاحبان نفس مطمئنه اند که در سوره فجر، آیه 27 تا 30، مخاطب به خطاب والا و پر افتخاری هستند که: «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه; تو ای روح آرام یافته! به سوی پروردگارت باز گرد در حالی که هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است.»
سپس لباس افتخار: «فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی; سپس در سلک بندگانم درآی و در بهشتم داخل شو.» در بر می کنند.
از سوی دیگر، توبه نیز مراتب و مراحل دارد.
مرحله اول: توبه از کفر به ایمان.
مرحله دوم: توبه از ایمان تقلیدی یا ایمان سست به ایمان تحقیقی و محکم.
مرحله سوم: توبه از گناهان کبیره و خطرناک.
مرحله چهارم: توبه از گناهان صغیره.
مرحله پنجم: توبه از فکر گناه هر چند آلوده به گناه نشود.
هر گروهی از بندگان خدا توبه ای دارند، توبه انبیاء از اضطرابات درونی (و لحظه ای عدم توجه در درون به خدا) است.
و توبه برگزیدگان از نفسی است که به غیر یاد او می کشند. (41)
و توبه اولیاء الله از امور نامناسبی است که به فکر آنها می گذرد.
و توبه خواص از اشتغال به غیر خداست.
و توبه عوام از گناهان است و هر کدام از آنها دارای نوعی معرفت و آگاهی در آغاز و انجام توبه است. (42)
9- آثار و برکات توبه
توبه هرگاه حقیقی و واقعی باشد، و از اعماق جان برخیزد و جامع شرایط باشد، به یقین مقبول درگاه خدا می شود، و آثار و برکاتش نمایان می گردد.
شخص توبه کار پیوسته در فکر جبران گذشته است، و از آنچه از نافرمانی ها و عصیان از او سر زده نادم و پشیمان است.
توبه کاران واقعی، خود را از مجالس گناه دور می دارند واز عواملی که گناه را وسوسه و تداعی می کند، بر حذر می باشند .
توبه کاران خود را در پیشگاه خدا شرمنده می بینند، و همواره درصدد کسب رضای اوهستند.
با این علائمی که گفته شد توبه کنندگان حقیقی را از تظاهرکنندگان به توبه بخوبی می توان شناخت.
بعضی از مفسران در تفسیر آیه شریفه «یا ایها الذین آمنوا توبوا الی الله توبه نصوحا; ای کسانی که ایمان آورده اید به سوی خدا توبه کنید، توبه خالص » (سوره تحریم، آیه 8) در توضیح معنی «نصوح » چنین گفته اند: مراد از توبه نصوح، توبه ای است که مردم را نصیحت می کند که مانند آن را به جا بیاورند، چرا که آثار آن در توبه کار ظاهر شده، یا شخص توبه کار را نصیحت می کند که گناهان را ریشه کن کند، و هرگز به سوی آن باز نگردد. و بعضی آن را به توبه خالص تفسیر کرده، در حالی که بعضی دیگر نصوح را از ماده نصاحت به معنی دو زندگی گرفته اند، چرا که رشته های دین و ایمان را که گناه پاره کرده بود، بار دیگر به هم می دوزد یا توبه کار را که از اولیاء الله جدا ساخته بود، به جمع آنها باز می گرداند. (43)
برکات و منافع توبه بسیار فراوان است که در آیات و روایات بطور گسترده به آنها اشاره شده است.
از جمله امور زیر است:
1- گناهان را محو و نابود می کند همان گونه که در ذیل آیه یا ایها الذین آمنوا توبوا الی الله توبه نصوحا آمده است: «عسی ربکم ان یکفر عنکم سیئاتکم; امید است (با این کار) پروردگارتان گناهانتان را بپوشاند.» (سوره تحریم، آیه 8)
2- برکات زمین و آسمان را بر توبه کاران نازل می کند، چنان که در آیات 10 و 11 و 12 سوره نوح آمده است: «فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا- یرسل السماء علیکم مدرارا- و یمددکم باموال و بنین و یجعل لکم جنات و یجعل لکم انهارا; به آنها (قوم نوح) گفتم از پروردگار خویش آمرزش بطلبید که او بسیار آمرزنده است تا باران های پر برکت آسمان را پی در پی بر شما بفرستد، و اموال و فرزندانتان را فزونی بخشد، و باغهای سرسبز و نهرهای جاری در اختیارتان قرار دهد.»
3- نه تنها گناه را می پوشاند و از بین می برد، بلکه آن را مبدل به حسنه می کند، همان گونه که در آیه 70 سوره فرقان آمده است که می فرماید: «الا من تاب و آمن و عمل عملا صالحا فاولئک یبدل الله سیئاتهم حسنات; مگر کسانی که توبه کنند، و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدل می کند.»
4- هرگاه توبه کاملا خالص باشد، خداوند آنچنان آثار گناه را می پوشاند که در حدیث آمده حتی فرشتگانی را که مامور ثبت اعمال او هستند به فراموشی وا می دارد و به اعضاء پیکر او که مامور گواهی بر اعمال وی در قیامتند دستور می دهد که گناهان او را، مستور دارند، و به زمین که گناه بر آن کرده و گواه بر عمل او در قیامت است نیز فرمان می دهد که آن را کتمان کند به گونه ای که روز قیامت هنگامی که در صحنه رستاخیز حضور می یابد، هیچ کس و هیچ چیز برضد او گواهی نخواهد داد. متن حدیث چنین است:
امام صادق علیه السلام فرمود:
«اذا تاب العبد توبه نصوحا احبه الله و ستر علیه فی الدنیا و الآخره فقلت و کیف یستر علیه؟ قال ینسی ملکیه ما کتبا علیه من الذنوب و یوحی الی جوارحه اکتمی علیه ذنوبه، ویوحی الی بقاع الارض اکتمی ما کان یعمل علیک من الذنوب فیلقی الله حین یلقاه ولیس شی ء یشهد علیه بشی ء من الذنوب.» (44)
5- توبه کار حقیقی چنان مورد عنایت و محبت پروردگار قرار می گیرد که حاملان عرش الهی نیز برای او استغفار می کنند، و تقاضای ورود او و خانواده اش را در بهشت برین و جنات عدن می نمایند.
درحدیثی می خوانیم که:«ان الله عزوجل اعطی التائبین ثلاث خصال، لواعطی خصله منها جمیع اهل السماوات و الارض لنجوا بها; خداوند به توبه کنندگان (واقعی) سه فضیلت داده است که هرگاه یکی از آنها را به جمیع اهل آسمانها و زمین بدهد، مایه نجات آنها است.»
سپس به آیه شریفه «ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین; خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست دارد!» (45) اشاره کرده می فرماید: «فمن احبه الله لم یعذبه; هرکس خداوند او را دوست دارد، او را عذاب نخواهد کرد.»
بعد به آیه شریفه «الذین یحملون العرش ومن حوله یسبحون بحمد ربهم و یؤمنون به و یستغفرون للذین آمنوا ربنا وسعت کل شی ء رحمه و علما فاغفر للذین تابوا و اتبعوا سبیلک و قهم عذاب الجحیم- ربنا و ادخلهم جنات عدن التی وعدتهم و من صلح من آبائهم وازواجهم و ذریاتهم انک انت العزیز الحکیم – و قهم السیئات و من تق السیئات یومئذ فقد رحمته و ذلک هو الفوز العظیم; فرشتگان که حاملان عرشند و آنها که گرداگرد آن (طواف می کنند) تسبیح و حمد پروردگارشان را می گویند، و به او ایمان دارند، و برای مؤمنان استغفار می کنند (و می گویند) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چیز را فرا گرفته است; پس کسانی را که توبه کرده و راه تو را پیروی می کنند بیامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار- پروردگارا! آنها را در باغ های جاویدان بهشت که به آنها وعده فرموده ای وارد کن، همچنین از پدران و همسران و فرزندانشان، هرکدام صالح بودند، که تو توانا و حکیمی!- و آنان را از بدیها نگاه دار، و هرکس را در آن روز از بدی ها نگاه داری، مشمول رحمتت ساخته ای و این است همان رستگاری عظیم! (46) » (47)
ــــــــــــــــــ
پی نوشت ها:
1- المحجه البیضاء، جلد7، صفحه 6 و7 (باتلخیص).
2- مناجاتهای پانزده گانه امام سجاد(ع)،مناجات اول، بحار، جلد94 صفحه 142.
3- اصول کافی، جلد 2، باب التوبه صفحه 435، حدیث 8.
4- تفسیر فخر رازی و تفسیر صافی، ذیل آیه 37، سوره بقره.
5- المحجه البیضاء، جلد7، صفحه 5.
6- بحار، جلد 74، صفحه 208.
7- بحار، جلد74، صفحه 104.
8- مستدرک الوسائل، جلد 12، صفحه 130.
9- همان مدرک، صفحه 125.
10- سوره نساء، آیه 18.
11- سوره یونس، آیه 90.
12- سوره یونس، آیه 91.
13- سوره غافر، آیات 84 و 85.
14- سوره نساء، آیه 48.
15- مستدرک الوسائل، جلد 12، صفحه 145 (باب صحه التوبه فی آخر العمر، حدیث 5).
16- بحارالانوار، جلد6، صفحه 19، و جلد 2، صفحه 440.
17- اصول کافی، جلد2، صحفه 440.
18- الدر المنثور، جلد2، صفحه 131.
19- کنز العمال، حدیث 10187 و 10264.
20- تفسیر فخر رازی، جلد10، صفحه 7 ذیل آیه فوق.
21- تفسیر قرطبی، جلد3، صفحه 1662 ذیل آیه فوق.
22- تفسیر روح البیان، جلد 2، صفحه 178، ذیل آیه فوق.
23- روح المعانی، جلد 4، صفحه 233.
24- نهج البلاغه، کلمات قصار، کلمه 417.
25- این کلمه همان کلمه فارسی بس می باشد.
26- بحار، جلد6،صفحه 27.
27- گفتار معنوی از مرحوم شهید آیت الله مطهری، صفحه 139.
28- تحف العقول، صفحه 32.
29- وسائل الشیعه، جلد18، صفحه 283 (حدیث یک، باب 37، از ابواب شهادات).
30- بحار، جلد69، صفحه 219.
31- اصول کافی،جلد 2 (باب التوبه، حدیث 10) صفحه 435.
32- سوره حج، آیه 28.
33- سوره عنکبوت، آیه 45.
34- سوره بقره، آیه 183.
35- سوره توبه، آیه 103.
36- نهج البلاغه، کلمات قصار، اقتباس از جمله 252.
37- سوره ذاریات، آیه 56.
38- محجه البیضاء، جلد7، صفحه 75.
39- محجه البیضاء، جلد7، صحفه 187.
40- سوره توبه، آیه 112.
41- مرحوم علامه مجلسی تنفس را در اینجا به همین معنی که ذکر شد تفسیر کرده ولی در بعضی از منابع لغت آمده است که تنفس گاه به معنی سخنهای طولانی گفتن می آید.
42- بحارالانوار، جلد6، صفحه 31.
43- بحارالانوار، جلد6، صفحه 17.
44- اصول کافی، جلد 2، صفحه 430 (باب التوبه، حدیث 1).
45- سوره بقره، آیه 222 .
46- سوره مؤمن (غافر)، آیات 7 تا9.
47- اصول کافی، جلد 2، صفحه 432.
منبع: وبسایت موسسه جهانی سبطین