در کتاب اقبال الاعمال در این فرازی ازدعای ماه ربیع الثانی آمده است:
«…أَللَّهُمَّ! إِنِّى أَسْأَلُکَ السَّعَهَ فِى الْقَبْرِ، وَ الْحُجَّهَ الْبالِغَهَ، وَ الْقَوْلَ الثّابِتَ مِنَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَىّ الْأَمانَ وَ الْفَرَحَ وَ السُّرُورَ وَ نَضْرَهُ النَّعِیمِ.»
ترجمه
خدایا، از تو میخواهم گشایش در عالم قبررا و حجت رسا و سخن و باوراستوار، در زندگانى دنیا و آخرت را و این که ایمنى، شادمانى، خوشحالى و برافروختگى نعمت فراوانت را بر من فرود آورى.
غفلت از حقیقت مرگ
در این فراز از این دعای نورانی که در این ماه وارد شده است به آنچه بعد از مرگ برای انسان نیاز است اشاره شده است و ما از خداوند آن احتیاجات فطری و ابدی خویش را که رسیدن به آنها ضروری است، درخواست میکنیم و در حقیقت این دعا ما را به حیاط ابدی خویش متوجه میسازد حیاطی که آن را فراموش کرده ایم، و لذا از لوازم و شرایط و تجهیزاتی که درآن عالم نیاز است نیزغافل شدهایم.
سعدی در مورد این غفلت از معاد و ابدیت و لوازم آن عالم می سراید:
هــــــــردم از عمــــر می رود نفسی چـــــــــون نگه می کنم نمانده بسی
ای که پنجـــــاه رفت و در خـــوابی مگــر این پنج روز دریـــــــــــابی
خجـل آن کس که رفت و کار نسـاخت طبـل رحلت زدند و بار نســــــاخت
خـــــواب نوشین بامداد رحیـــــــل بـــــاز دارد پیاده را ز سبیــــــــــل
هـــــر که آمد عمــارتی نو ســـاخت رفت و منــــزل به دیگری پـــرداخت
وآن دگــــر پخت همچنین هــــوسی ویـــــن عمارت بسر نبـــــرد کسی
یـــار ناپـــایدار دوست مــــــــدار دوستــــی را نشـــــاید این غـــداّر
عمـــــر برف است و آفتـــاب تموز انـــدکی ماند و خواجه غـــرّه هنـوز
ای تهیـدست رفته دربــــــــــــازار تـرسمت پر نیـــاوری دستـــــــــار
نیـــــک و بـد چون همی بباید مـرد خنک آنکس که گوی نیکی بـــــــرد
امام معصوم علیه السلام در این دعای نورانی برای زدودن این غفلت ما را به سرای ابدی و حاجاتمان در آن عالم و به نیازهایی که در این دنیا متناسب با آن عالم هستند، متوجه می دارد. در شرح این حاجات که در دعای ماه ربیع الثانی آمده است آیت الله پهلوانی در کتاب انوارالهدایه چند حدیث نورانی بیان و شرح مختصری داده اند که بدان اشاره مىشود:
حاجت نخست؛ سعه نفس در عالم پس از مرگ
در حدیثى نسبت به حاجت اوّل «أَلسَّعَهَ فِى الْقَبْرِ» آمده است:
«إِنَّ الْقَبْرَ رَوْضَهٌ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّهِ، أَوْ حُفْرَهٌ مِنْ حُفَرِ النَّیْرانِ.»
قبر، بوستانى از بوستانهاى بهشت، یا چالهاى از چالههاى جهنم است.
و ذیل آیهى شریفهى: فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ* فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ؛ (و امّا اگر [او] از مقرّبان باشد [در] آسایش و راحت [خواهد بود].)
آمده که امام- علیهالسّلام- فرمود: «فِى قَبْرِهِ.» ؛ (در قبرش).
و نیز آمده است:
«إِنَّ الْمُؤمِنِینَ إِذا أَخَذُوا مَضاجِعَهُمْ، أَصْعَدَاللَّهُ بِأَرْواحِهِمْ إِلَیْهِ؛ فَمَنْ قَضى لَهُ عَلَیْهِ
الْمَوْتَ، جَعَلَهُ فِى رِیاضِ الْجَنَّهِ، کُنُوزَ رَحْمَتِهِ وَ نُورَ عِزَّتِهِ.»
وقتى مؤمنان به رختخواب مىروند، خداوند روحهاى آنان را به سوى خود بالا مىبرد؛ هر کس که مرگ بر او نوشته شده، خداوند روح او را در بوستانهاى بهشت، در میان گنجهاى رحمت و نور عزت خویش قرار مىدهد.
حاجت دوم؛ داشتن حجّت بالغه در دنیا و آخرت
و نسبت به حاجت دوّم: «وَ الْحُجَّهَ الْبالِغَهَ» مىتوان گفت: بیاناتى مراد است که در حدیثى آمده است:
– «لا یُسْئَلُ فِى الْقَبرِ إِلّا مَنْ مَحَضَ الْإِیْمانَ مَحْضَاً، أَوْ مَحَضَ الْکُفْرَ مَحْضَاً، وَ الْآخَرُونَ یُلْهَوْنَ عَنْهُمْ.»
در قبر جز از محض ایمان و کفر [اعتقادات اساسى] سؤال نمیشود و دیگران [دیگر چیزها در قبر] مورد سؤال قرار نمىگیرد.
یعنی در عالم قبر از اعتقادات اساسی سوال خواهد شد ما در اینباره در حدیث نورانی میخوانیم:
«یُسْأَلُ الْمَیِّتُ فِى قَبْرِهِ عَنْ خُمْسٍ: عَنْ صَلاتِهِ وَ زَکاتِهِ وَ حَجِّهِ وَصِیامِهِ وَوِلایَتِهِ إِیّانا أَهْلَ الْبَیْتِ. یَقُولُ الْوِلایَهُ عَنْ جانِبِ الْقَبْرِ لِلْأَرْبَعِ: ما دَخَلَ فَیَکُنَّ مِنْ نَقْصِ، فَعَلَّى تَمامُهُ.»
میت در قبر از پنج چیز سؤال مىشود: از نماز، زکات، حجّ، روزه و ولایت ما اهل بیت. آن گاه ولایت در کنار قبر به چهار چیز دیگر مىگوید: هر نقصى داشته باشید، من جبران مىکنم.
حاجت سوم؛ قول ثابت هنگام سوال در قبر
و نسبت به حاجت سوّم: «وَ الْقَوْلَ الثّابِتَ» ذیل آیهى شریفهى یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ؛ (خدا کسانىکه ایمان آوردهاند، در زندگى دنیا و در آخرت با سخن استوار ثابت مىگرداند.)
امام- علیه السّلام- مىفرماید: «فِى الْقَبْرِ إِذا سُئِلَ الْمَوْتى.»
(در قبر آن هنگام که مردگان مورد سؤال واقع مىشوند.)
یعنی خداوند برای مومنین در هنگام سوالات وجودی و فطری که در عالم قبرو بر اساس قوانین آن عالم مثالی انجام میشود مومنین را به قول ثابت رهنمون می کند و کمک می کند تا بتوانند پاسخ صحیح را با زبان ان عالم بگویند.
حاجت چهارم؛ امنیت و گشایش و سرور درعالم پس از مرگ
و نسبت به حاجت چهارم: «وَ أَنَّ تُنَزِّلَ عَلىَّ الْأَمانَ وَ الْفَرَجَ وَ السُّرُورَ وَ نَضْرَهَ النَّعِیمِ» آمده است:
«إِذا ماتَ الْمُؤْمِنُ، شَیَّعَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَکٍ إِلى قَبْرِهِ، فَإِذا أُدْخِلَ قَبْرَهُ أَتاهُ مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ فَیَقْعُدانِهِ وَ یَقُولانِ لَهُ: مَنْ رَبُّکَ؟ وَ ما دِینُکَ؟ وَ مَنْ نَبِیُّکَ؟ فَیَقُولُ: رَبِّىَ اللَّهُ، وَ مُحَمَّدٌ نَبِىّ، وَ الْإِسْلامُ دِینِى، فَیَفْسَحانِ لَهُ فِى قَبْرِهِ مَدَّ بَصَرِهِ، وَ یَأْتِیانِهِ بِالطَّعامِ مِنَ الْجَنَّهِ، وَ یُدْخِلانِ عَلَیْه الرُّوْحَ وَ الرَّیْحانَ، وَ ذلِکَ قَوْلُهُ- عَزَّوَجَلَّ- فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ* فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ یَعْنِى فِى قَبْرِهِ …»
وقتى مؤمن از دنیا برود، هفتاد هزار فرشته تا قبرش او را همراهى مىکنند و وقتى وارد قبر شد، نکیر و منکر به سراغش آمده او را مىنشانند و مىگویند: پروردگارت کیست؟ دینت چیست؟ پیامبرت کیست؟ مؤمن مىگوید: پروردگارم اللَّه و پیامبرم محمد و اسلام، دین من است. آنگاه قبر او را تا آن جا که چشمش مىبیند، گشاده مىگردانند و براى او از بهشت غذا مىآورند و راحت و آسایش را به او هدیه مىنمایند و این همان است که آیه بر آن دلالت مىکند: «پس اگر از مقربان باشد، او را راحت و آسایش است.» یعنى در قبرش راحت و آسایش است.
منبع: خبرگزاری رسمی حوزه