نویسنده: بهاء الدین خرمشاهی
بهشت، اقامتگاه ابدی مؤمنان و صالحان رستگار در جهان آخرت. مؤمنان و صالحان رستگار یا به طور کلی بهشتیان کسانی هستند که به تصریح قرآن کفه ی اعمال نیکشان بر اعمال بد غالب آمده: « در آن روز وزن کردن به حق خواهد بود. آنها که ترازویشان سنگین است رستگارانند » ( اعراف، 8 )؛ « اما هر که ترازویش سنگین باشد، در یک زندگی پسندیده است » ( قارعه، 6-7 ). بهشتیان در عرف قرآن مجید به چند نام و صفت نامیده شده اند، از جمله اصحاب الجنه ( بقره، 82؛ هود، 23 ) وَ أَصْحَابُ الْیَمِینِ و أَصْحَابُ الْمَیْمَنَهِ ( واقعه، 8، 27، 38 ). در یکی از آیات قرآن مجید هم تصریح شده است که بهشت برای متقین ( پارسیان و پرهیزگاران ) آماده شده است ( آل عمران، 133 ) و در آیه ی دیگر گفته شده است که برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که پهنای آن همسان پهنای آسمانها و زمین است بر یکدیگر پیشی بگیرید. این بهشت برای کسانی که به خدا و پیامبرش ایمان آورده اند، مهیا شده است ( حدید، 21 ).
بهشت ( الجنه ) در قرآن مجید به نامها و صفات متعددی نامیده شده است از جمله جنه المأوی، جنات المأوی، جنه نعیم، جنات النعیم، جنه الخلد، دارالسلام، دارالقرار، دارالمتقین، دارالمقامه، عدن، الغرفات، الفردوس ( برای تفصیل ـــ فرهنگ موضوعی قرآن مجید ). تصویر و توصیف بهشت در قرآن یکپارچه نیست، یعنی تمام اوصاف آن و احوال و اعمال بهشتیان به دنبال هم در یک یا چند سوره نیامده، بلکه اوصاف کوتاه و متعدد و گاه مکرری – غالباً در دو سه جمله – از آنها در بسیاری از سوره ها، علی الخصوص سوره های مکی آمده است. توصیف بهشت در سه سوره ی الرحمن، واقعه و انسان ( دهر ) بیشتر و پیوسته تر از سایر سوره هاست. برای به دست آوردن تصویر اجمالی از بهشت، آن چنان که در قرآن کریم توصیف شده، لازم است که آیات ذی ربط سوره های مختلف کنار هم گذارده شود. بهشت یا جنه المأوی در آسمان نزدیک سدره المنتهی است ( الذاریات، 22: نجم، 14-15 ). آن را برای بهشتیان به پیش می آورند ( تکویر، 13 ) تا از آن دور نباشند ( ق، 31 ) و آنان را که از پروردگارشان ترسیده اند گروه گروه به بهشت می برند. چون به بهشت برسند درهایش گشوده شود و خازنان بهشت گویند سلام بر شما، بهشتتان خوش باد، به درون بیایید، همواره در اینجا خواهید بود ( زمر، 73 ). پهنای بهشت به قدر همه ی آسمانها و زمین است ( آل عمران، 133؛ حدید، 21 ) و در آنها خانه هایی نیکو ( مساکن طیبه ) برای بهشتیان آماده است ( توبه، 72 ) و حوریانی که مستور در خیمه ها هستند ( منتظر ایشانند ) ( الرحمن، 72 ). در آنجا باغهایی عالی است ( غاشیه، 10 ) و در آن چشمه سارها روان باشد و نهرهایی از آب زلال تغییر ناپذیر و شیری که طعمش دگرگون نمی شود، و شرابی که آشامندگان از آن لذت می برند و نهرهایی از عسل مصفی ( محمد، 15 ). چشمه سارانی که رایحه ی کافور و زنجبیل دارند ( انسان، 5، 17 ). بهشتیان در آنجا بر تختها تکیه زده اند، نه هیچ آفتابی می بینند و نه سرمایی. سایه های درختان بر سرشان افتاده و میوه ها به فرمانشان باشد ( انسان، 13-14 ). بر چهره هاشان طراوت نعمت را بشناسی. از شرابی خالص که بر سر آن مهر نهاده اند سیراب می شوند، مهر آن از مشک است و پیشدستی کنندگان در آن بر یکدیگر پیشدستی می کنند ( مطففین، 24-26 ). به پاداش کارهایی که کرده اند می خورند و می آشامند و بر آن تختهای کنار هم چیده تکیه می زنند. حوریان را همسرشان می گردانیم. کسانی که خود ایمان آورده اند و فرزندانشان در ایمان پیرویشان کردند، فرزندانشان را به آنها ملحق می کنیم و از پاداش عملشان هیچ نمی کاهیم. پیوسته از هرگونه که بخواهند میوه و گوشت عطایشان می کنیم. در آنجا جام می دهند و جام می ستانند که در آن نه سخن بیهوده باشد و نه ارتکاب گناه. غلامان چون مروارید پنهان در صدف، به گردشان می چرخند، پرسش کنان روی به یکدیگر می کنند … ( طور، 19-25 ). بر بسترهایی که آسترشان از استبرق ( دیبای ضخیم ) است تکیه زده اند. از فرودستهاشان، نهرها جاری است. بهشتیان را به دستبندهای زر می آرایند و جامه هایی سبز از دیبای نازک و دیبای ستبر می پوشند ( کهف، 31 ). در آنجا زنانی هستند که جز به شوهر خویش ننگرند و پیش از بهشتیان هیچ آدمی و جنی به آنها دست نزده است همانند یاقوت و مرجان ( الرحمن، 54-58 ). بهشتیان « ازدواج مطهره » ( همسران پاکیزه ) دارند، حوریان که چشم فروهشته ( قاصرات الطرف ) هستند و چشمانی درشت و زیبا دارند ( آل عمران، 15؛ صافات، 48 ). بعضی از مفسران و مترجمان « قاصرات الطرف » را زنانی که تنها به شوهران خود نظر دارند، معنی کرده اند. خمر بهشتی سفید است و نوشندگان را لذت بخش. نه عقل از آن تباهی گیرد و نه نوشنده مست شود. آنان شاد و شاکرند، و می گویند سپاس خدایی را که اندوه از ما دور کرد؛ آن خدایی که ما را به فضل خویش بدین سرای جاویدان درآورد که در آنجا نه رنجی به ما می رسد و نه خستگی ( فاطر، 33-35 ). هر کینه ای از دلشان برکنده شده است، همه برادرند، بر تختها روبه روی همند. هیچ رنجی به آنها نمی رسد و کسی از آنجا بیرونشان نراند ( حجر، 47-48 ) و با هم دوستانه و همدلانه به گفت و گو می پردازند و از گذشته یاد می کنند ( طور، 25-27 ). در آنجا دعایشان این است: سبحانک اللهُّمَ ( بار خدایا تو منزهی ) و به هنگام درود، سلام می گویند و پایان دعایشان این است: سپاس خدای را، آن پروردگار جهانیان ( یونس، 10 ). بهشتیان حیات طیبه ای را بدون اندوه و بیم و نگرانی می گذرانند و هر خواسته و آرزویشان – هر چه دل بخواهد و دیده بپسندد – برآورده است ( نحل، 31؛ زخرف، 71؛ ق، 35 ). علاوه بر این از نعمتی « مزید » ( ق، 35 ) و « زیاده » ( یونس، 26 ) برخوردارند که همانا رضوان الهی است ( آل عمران، 15 )، چنان که می فرماید: خداوند به مردان مؤمن و زنان مؤمن، بهشت هایی را وعده داده است که جویها در آن جاری است و بهشتیان همواره ( جاودانه ) در آنجایند، نیز خانه هایی نیکو در بهشت جاوید. ولی خشنودی خدا ( رضوان الله ) از همه برتر است که پیروزی بزرگ ( فوز عظیم ) خشنودی خداوند است ( توبه، 72 ). در نتیجه ی این رضوان بهشتیان در جایگاهی پسندیده نزد فرمانروایی توانا ( خداوند ) هستند ) ( قمر، 54-55 ). مفسران و متکلمان اهل سنت، جز معتزله، قائل به این هستند که بزرگترین نعمت بهشت همانا دیدار خداوند است، ولی متکلمان شیعه رؤیت الهی را به معنای لقاء و ملاقات می گیرند، نه رؤیت، یا به معنی دیدار پاداش خداوند تفسیر می کنند ( ـــ رؤیت الهی ). اما به هر حال اهل سنت وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَاضِرَهٌ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَهٌ را به معنای حقیقی حمل می کنند یعنی در آن روز چهره هایی هست زیبا و درخشان که سوی پروردگارشان نظر می کنند ( قیامه، 22-23 ).
محمد بن علی بن بابویه قمی می نویسد: « اعتقاد ما درباره ی بهشت این است که دارالبقاء و دارالسلامه است و مرگ و پیری و بیماری و ناخوشی و زوال و زمینگیری و هم و غم و حاجت و فقر در آن نیست. بهشت دارالغناء و دارالسعاده و دارالمقامه و دارالکرامه است. به اهل آن خستگی و فرسودگی نمی رسد. در آن هر چه دل بخواهد و دیده بپسندد فراهم است و بهشتیان در بهشت جاودانه اند. اهل بهشت همسایگان خداوند ( جیران الله ) و اولیاء و احبای او و اهل کرامت هستند و در بهشت مرتبه های متفاوت دارند. بعضی متنعم به تسبیح و تقدیس و تکبیر خداوند و همانند ملائکه هستند و بعضی به انواع خوردنیها و آشامیدنیها و فواکه و نشستگاههای دلپذیر و مصاحبت حورالعین بهره مندند و ولدان مخلدون ( پسرکان خدمتکار جاودانه ) در خدمت آنها هستند و بر گستردنیهای زربفت و نازبالشها تکیه می زنند و لباسشان سندس و حریر است و هر کس به هر چه خوش داشته باشد و به هر چه همتش تعلق بگیرد، بهره مند می گردد » ( اسرارالآیات، صدرالمتألهین، تصحیح خواجوی، 217 ).
تصویر بهشت در کتب کلامی یا مجموعه های حدیث و اخبار شیعه، به طور کلی با توصیف آن در قرآن بی ارتباط و بی انطباق نیست، ولی آکنده از جزئیات و تخیلات و مبالغه های افسانه ای است. در مورد محل و مکان بهشت، بحثهای بسیاری در کتب فلسفی و کلامی و اعتقادی شیعه وجود دارد. اکثر محدثان طبق نقل بعضی از احادیث برآنند که بهشت بالای آسمانهای هفتگانه و زیر عرش است و طبق حدیثی که از یکی از ائمه ( احتمالاً حضرت علی (علیه السّلام) ) روایت شده سقف بهشت، عرش الهی است ( بحارالانوار، 8 / 84، 206 ). ملاصدرا در الشواهد الربوبیه می گوید: « و اما در مورد مکان بهشت و جهنم باید گفت که برای آنها مکانی در ظواهر این عالم جسمانی نیست … بلی مکان بهشت و جهنم در درون حجب سماوات و ارض است » ( ترجمه و تفسیر الشواهد الربوبیه، جواد مصلح، 419 ). « زیرا کراراً گفته ایم که عالم آخرت در باطن عالم دنیاست » ( پیشین، 420 ). همو در جای دیگر از همین کتاب می گوید: « و اما فلک هشتم که مقر کواکب بی شمار و در جوف فلک نهم قرار گرفته است، آن را در لسان اهل حکمت و عرفان کرسی نامند و محدب آن زمین بهشت و مقعر آن جایگاه جهنم است » ( پیشین، 422 ). همچنین: « و زمین بهشت کرسی است و سقف آن عرش رحمان است» (پیشین، 423). همو قائل به این است که چون جهنم در زیر بهشت واقع است، حرارت آن باعث نضج و اعتدال میوه های بهشتی می شود ( پیشین، 427 ).
علامه مجلسی پس از نقل اخبار مربوط به محل و مکان بهشت و جهنم و صراط می گوید: « تفکر در اینها ضرور نیست بلکه مجوز نیست. بلکه ایمان اجمالی به آنچه انبیا خبر داده اند باید آورد و تفکر در تفاصیل آنها که موجب تطرق شبهات شیطانی است نباید نمود » ( حق الیقین، 470-471 ). ولی خود علامه مجلسی بیش از هر متکلم و محدث شیعه، اخبار و قصص مبالغه آمیز مربوط به نعیم بهشت را در آثار خویش، مخصوصاً بحارالانوار و حق الیقین و رساله ی مفرده ی مهمی که درباره ی بهشت و دوزخ نوشته است، گرد آورده است. او در مقدمه ی رساله ی بهشت و دوزخ اش که به فارسی است، اعتقاد به معاد جسمانی را از ضروریات دین اسلام می داند و می نویسد که اعتقاد به بهشت و دوزخ جسمانی واجب است و از ضروریات اسلام است و انکار یا تأویل کردن به بهشت و دوزخ روحانی کفر است ( رساله ی بهشت و دوزخ مجلسی، تصحیح رجائی، 129 ). در این رساله توصیفات غریبی از بهشت آمده است، از جمله: « … در بهشت نهری هست که در اطراف آن کنیزان از زمین روئیده است. چون مؤمن به یکی از آن کنیزان بگذرد و او را خوش آید، او را از زمین می کند و حق تعالی به جای او دیگری می رویاند… » ( پیشین، 132 ). یا « جگر مؤمن آیینه ی حورالعین است و جگر حورالعین آیینه ی مؤمن است که از غایت لطافت و صفا خود را در آن مشاهده می نماید ( پیشین، 132 ). همو در همین رساله یکجا قائلست که به هر مؤمن « دو زن از حورالعین کرامت می فرمایند » ( 132 ) و در جای دیگر « هفتاد زوجه از حوران » ( 140 ) و در جای دیگر « پانصد حوری » ( 155 ). یا می نویسد: « یک دانه انار بهشت اگر در دنیا میان دو کس بیفتد، یکدیگر را نبینند » و در وصف درخت طوبی می نویسد: « عیاشی و ابن بابویه و دیگران با سندهای معتبر از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) روایت کرده اند که طوبی درختی است در بهشت که اصل آن در خانه ی حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) است و هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه شاخی از آن درخت در خانه ی او هست و خواهش چیزی در خاطر او خطور نمی کند مگر آنکه شاخ آن را برای او حاضر می کند و اگر سوار تندروی صد سال بتازد از سایه ی آن بیرون نرود و اگر کلاغی از پایین آن پرواز کند تا از پیری تمام آن سفید شود، به بالای آن درخت نرسد » ( حق الیقین، 475 ). همچنین بحارالانوار ( 8 / 137-138، 151 ) درباره ی طوبی احادیث بسیاری نقل می کند. طوبی به روایتی مهر فاطمه ی زهرا (علیها السّلام) در خانه حضرت علی (علیه السّلام) در بهشت است ( بحارالانوار، 8 / 142 ). سلسبیل و رحیق و معین از ریشه ی طوبی می جوشند و سایه ی طوبی، مجلسی از مجالس شیعه ی امیرالمؤمنین است ( بحار، 8 / 152 ). باری بهشتی که از طریق روایات و قصص در بحارالانوار و سایر آثار مرحوم مجلسی تصویر شده است خشتی از زر، خشتی از سیم، خشتی یاقوت و ملاط آن از مشک اذفر و سقفش از زبرجد و سنگریزه های آن از مروارید و خاکش از زعفران و مشک است ( بحارالانوار، 8 / 116، 132 ).
مراد از نقل بعضی منقولات یا آراء شخصی علامه مجلسی، به هیچ وجه کم ارج شمردن آنها در تاریخ فرهنگ و اعتقادات شیعه نیست، ولی غرابت آنها برای ذهن مسلمان شیعه ی امروز نیز غیر قابل انکار است. اتفاقاً چنین نیست که علامه مجلسی به همه ی این روایات و قصص به دیده ی قبول و اذعان بنگرد، چنان که در مورد محل بهشت که می گوید طبق مشهور میان علمای خاصه و عامه در بالای آسمان هفتم و در زیر عرش است، می نویسد: « بعضی از آیات و اخبار بر این دلالت کرده است، اما به حد ضرورت نرسیده است ». به واقع انبوه روایات و قصصی که مجلسی درباره ی بهشت نقل کرده است، همه صحیح و راویان آنها همه ثقه نیستند و غث و سمین و ضعیف و منسوب و مجعول در آن کم نیست. اما آنچه به ضرس قاطع گفته است و به واقع بیانگر معتقدات شیعه ی امامیه ی اثنی عشری است این است که معاد و بهشت و جهنم جسمانی و مادی است و آنها را نباید به روحانی و معنوی تأویل کرد و تأویل کننده ی آنها به شیوه ی فلاسفه خارج از دین است ( بحارالانوار، 8 / 250؛ حق الیقین، فصل چهاردهم. 466-467 ).
از سوی دیگر تأویل بهشت در حکمت و کلام اسلامی و حتی شیعه ( شیعه ی اسماعیلی ) سابقه ی طولانی دارد، ابن سینا که گرایش شیعی ( احتمالاً اسماعیلی ) دارد، رسماً در رساله ی اضحویه ( مخصوصاً ص 29 ) معاد و بهشت را تأویل کرده است. ناصر خسرو، متکلم و شاعر نامدار اسماعیلی می نویسد: « بهشت به حقیقت عقل است … و دلیل آریم بر آنکه عقل بهشت است بدانچه گوئیم مردم را همه راحت و آسانی و ایمنی از عقل کلی است، نبینی که مردم [ = انسان ] که از عقل کلی نصیب یافته است، چگونه رنج و شدت و ناایمنی بر ستوران افکنده است که ایشان را عقل نیست و خو بر او سالار گشته است؟ و هر کسی که او داناتر است از دنیا کم رنج تر است و هیچ اندوه دنیاوی فراز او نیاید … » ( وجه دین، تصحیح اعوانی، 43-44، نیز خوان اخوان، 167 ).
صدر المتألهین نیز نه بالصراحه، بلکه بیشتر در لفافه به تأویل معاد و بهشت و جهنم پرداخته است. چنان که می نویسد: « و از آراء سخیفه این اعتقاد اکثر مردم است که گمان می کنند اجسام اهل بهشت اجسام لحمی و اجساد طبیعی است، مثل اجساد اهل دنیا و مرکب از اخلاط اربعه و پذیرای احوال گوناگون و تغییرات مختلف و دستخوش آفات » ( المبدأ و المعاد، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی، 461 ) و در کتاب دیگر می نویسد: « بی شبهه بهشت و نعیم آن از محسوسات است، با این تفاوت که طبیعی و مادی نیست. همچنان که آنچه انسان در عالم خواب می بیند بلاشبهه محسوس است، ولی غیر طبیعی است و خواب جزئی از اجزاء نبوت است و نشأه آن مانند نشأه آخرت است » ( اسرار الآیات، 231 ).
دیگر از معتقدات اکثر متکلمین شیعه درباره ی بهشت این است که بهشت آدم و حوا، با بهشت اخروی همگانی فرق دارد. چنان که به حدیثی از حضرت صادق (علیه السّلام) استناد می کنند که فرموده است: « بهشت آدم باغی از باغهای دنیا بود که خورشید در آن طلوع و غروب می کرد و جنت الخلد ( بهشت جاویدان اخروی ) نبود، و اگر جنت خلد بود، آدم هرگز از آنجا خارج نمی شد » ( بحارالانوار، 8 / 201 ). ملاصدرا نیز همین عقیده را دارد ( ترجمه و تفسیر الشواهد الربوبیه، 418-419؛ المبدأ و المعاد، 448 ). ولی علامه مجلسی شخصاً مخالف این عقیده است و آیاتی از قرآن مجید را دلیل بر اتحاد بهشت آدم و بهشت اخروی می آورد ( بحارالانوار، 8/ 206 ). نکته ی دیگر که اکثریت متکلمان شیعه بر آن اتفاق دارند این است که بهشت و جهنم هم اکنون مخلوق و موجودند، و خلقت آنها موکول به قیام قیامت نشده است ( از جمله: گوهر مراد، چاپ سنگی، 482؛ ترجمه و شرح تجرید به قلم شعرانی، 593 ). در امالی و توحید صدوق حدیثی نقل شده است که « مردی به نام هروی، از حضرت رضا (علیه السّلام) پرسیده است که یابن رسول الله آیا بهشت و جهنم هم اکنون مخلوقند؟ حضرت پاسخ دادند آری، و رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) هنگامی که به معراج رفت به بهشت داخل شد و جهنم را مشاهده کرد. به ایشان گفتم کسانی می گویند این دو مقدرند و مخلوق نیستند. حضرت (علیه السّلام) پاسخ داد ایشان از ما نیستند و ما هم از آنها نیستیم. کسی که خلقت جنت و نار را انکار کند نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را تکذیب کرده است و ما را تکذیب کرده است و از ولایت ما بی بهره است و در آتش دوزخ مخلد خواهد بود » ( بحارالانوار، 8 / 119، 200 ).
منبع مقاله :
خرمشاهی، بهاء الدین؛ (1389)، قرآن پژوهی (1)، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم