نویسنده: حضرت آیت الله حاج سید ابوالقاسم خوئی ( ره )
مترجم: محمد صادق نجمی- هاشم هاشم زاده هریسی
سجده برای غیر خدا
از آن چه تا به حال گفتیم، روشن گردید که هر نوع خضوع و تذلل در برابر غیر خدا در صورتی که از طرف خدا نهی گردد، بدون تردید حرام و ممنوع است گرچه این خضوع به مرحله ی پرستش نرسد و از این نوع خضوع که شرعاً ممنوع و حرام است، یکی سجده کردن برای غیرخداست که تمام مسلمانان در این مطلب اجماع دارند و خداوند نیز در این مورد می فرماید:
(لاَ تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لاَ لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَهُنَّ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ.) (1)
برای آفتاب و ماه سجده نکنید و برای خدایی که آفریننده ی آن هاست، سجده کنید! اگر می خواهید، او را بپرستید.
از این آیه استفاده می گردد که سجده اختصاص به خدا دارد و برای هیچ مخلوقی جایز و روا نیست. باز خداوند می فرماید:
(وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلاَ تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً.) (2)
و این که مساجد از آن خداست، پس هیچ کس را با خدا نخوانید!
این آیه در صورتی به مقصود ما دلالت می کند که منظور از «مساجد» همان هفت عضو باشد که انسان به هنگام سجده کردن آن ها را بر زمین می گذارد چنان که از ظاهر آیه هم همین معنی استفاده می شود و روایتی نیز بدین معنی دلالت دارد. (3)
افترا و تهمت
اما آن چه به شیعه نسبت داده شده است که آن ها به قبور ائمه (علیه السّلام) و پیشوایان سجده می کنند، بهتان عظیم و افترای بی اساس و نابخشودنی است و خداوند به زودی آنان را با کسانی که بر آنان افترا بسته اند، در دادگاه عدلش جمع خواهد نمود و او است احکم الحاکمین و قاضی دادگر!!
آری، بعضی از آنان در افترا بستن و ناروا گفتن به حد افراط رسیده اند و تهمت های بزرگ تر و تلخ تر و غیرقابل بخشش بر شیعه زده اند تا آن جا که گفته اند: شیعیان از قبور ائمه و پیشوایان خاک بر می دارند و برای همان خاک سجده می کنند «سبحانک اللّهم هذا بهتان عظیم» خدایا! تو گواهی که این تهمتی است بس بزرگ و بهتانی است بس ناروا و عظیم. (4)
اینک کتب قدیم و جدید شیعه به صورت خطی و چاپی در دسترس همگان و در بیش تر نقاط دنیا منتشر است و در تمام این کتاب ها موضوع سجده برای غیر خدا حرام و ممنوع شده است.
کسانی که سجده کردن برای خاک قبور را به آنان نسبت می دهند، یا اشخاصی مفتری هستند که دانسته و عمداً به آنان افترا و بهتان گفته اند و یا افراد جاهل و بی اطلاعی هستند که از کتب شیعه خبر و اطلاعی ندارند و یا نمی توانند تفاوت سجده کردن به چیزی و سجده کردن برای چیزی را بفهمند.
شیعه در سجده ی نماز شرط می داند که باید پیشانی را بر اجزای اصلی زمین گذاشت و بر سنگ، کلوخ، شن و خاک یا آن چه از زمین می روید- به استثنای خوراکی و پوشاکی- سجده نمود. منتها به عقیده ی شیعه، سجده بر خاک بهتر از سجده بر اجزای دیگر زمین است و در میان خاک ها هم «تربت حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام)» که یک خاطره جانبازی و فداکاری بی سابقه ای را در اطاعت از خداوند در افکار زنده می سازد، بهتر و دارای اجر و ثواب بیش تری می باشد.
این خلاصه نظریه شیعه است، در موضوع سجده که از ائمه اهل بیت (علیه السّلام) و خاندان وحی فرا گرفته است. (5) با این حال چگونه می توان نسبت شرک به شیعه داد و آنان را گروهی که به غیر خدا سجده می کنند متهم ساخت؟! (6) آیا این گفتار ناروا و افترا نیست؟ آیا این افترا قابل عفو و بخشش است؟
تربت حسینی
به عقیده ی شیعه، خاک قبر امام حسین (علیه السّلام) هم، خاکی است مانند خاک های دیگر و جزیی از همان زمین وسیع خداست که برای پیامبرش پاک و پاک کننده و محل سجده قرار داده است. (7) ولی چه تربت پاک و مقدسی که پاره ی تن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ریحانه ی او را به آغوش گرفته و سیّد جوانان بهشت در آن آرمیده است.
این تربت، جسد شخصیتی را در برگرفته است که خود، فرزندان، قوم و خویش و تمام یاران با وفایش را در راه خدا و زنده ساختن آئین جد بزرگوارش رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و به خاطر آزادی انسان ها و مبارزه با ظلم و ستم، فدا نموده است.
این تربت، درس جانبازی و فداکاری در راه خدا و درس شرافت و فضلیت را به انسان ها می آموزد و یک خاطره ی تکان دهنده و بی سابقه تاریخی را در ذهن انسان ها زنده می سازد و با این دلایل طبعاً یک ارزش و اهمیت خاصی به خود می گیرد. شیعه که برای این تربت، فضلیت و امتیاز خاصی قائل است. در واقع به جانبازی و فداکاری در راه خدا، معنویت و انسانیت، آزادی و حریت، مبارزه با ظلم و ستم و به نیکی و نیکان ارج می نهد نه این که آن را ستایش کند. گذشته از این ها به طریق شیعه و سنی روایاتی در فضلیت تربت کربلا از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است. (8)
و اگر فرض کنیم، هیچ روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در این باره صادر نشده است، آیا عقلاً بهتر سزاوار نیست که هر مسلمانی مشتی از این خاک را به همراه داشته باشد و در موقع سجده کردن به جای خاک های معمولی دیگر به آن خاک پیشانی بگذارد؟ زیرا این خاک علاوه بر این که جزو زمین است و مانند تمام خاک های روی زمین، شرعاً سجده بر آن صحیح می باشد، دارای درسی است بزرگ و رمز و اشاره ای است به این که هر کس این تربت را به همراه دارد و خود را پیرو راستین و پابرجای صاحب آن می داند، باید در راه حق شجاع، غیور، فداکار، جانباز و دارای فکر و هدف عالی الهی باشد نه ضعیف و سست و متزلزل. چنین کسی باید در راه اصلاح امور اسلام و مسلمانان و در راه دین و سعادت از خود، از مقام، از مال و منال و از همه چیزش بگذرد و هر چه هست و هر چه دارد، در راه این هدف عالی و مقدس زیر پا نهد.
آیا جای تأسف نیست چنین عملی که چنین درسی را به انسان ها می آموزد و در سازندگی و تربیت انسان اثر عمیق دارد، شرک محسوب شود؟! چه حیرت آور و شگفت انگیز؟!
نظریاتی درباره ی سجده آدم (علیه السّلام)
در این جا بحثی باقیمانده است و آن این که: اگر سجده برای غیرخدا جایز نیست پس سجده فرشتگان برای آدم (علیه السّلام) چگونه بوده و چرا جایز شده است؟
دانشمندان علم تفسیر و کلام به این سؤال، جواب های مختلفی داده اند که اینک قسمتی از آن ها:
1- می گویند: سجده ی فرشتگان برای آدم (علیه السّلام) به معنای خضوع و اظهار کوچکی است نه به معنای معروف و معهود آن.
پاسخ:
به نظر ما این نظریه مردود است زیرا مفهوم سجده که در آیه سجده ی فرشتگان آمده است، غیر از مفهوم خضوع است و این دو، مفهوماً با هم تفاوت دارند و بدون داشتن گواه و قرینه هم نمی توان آن را بدین معنی تفسیر کرد. علاوه بر این روایات فراوانی دلالت می کنند بر این که چون فرزندان آدم، به خدای خود سجده می کنند، شیطان سخت ناراحت می شود و گریه بلندی سر می دهد و این روایات می سازد: سجده ای که خداوند فرشتگان را به آن مأمور ساخت و شیطان از آن فرمان سرپیچی نمود، به همان معنای معروف و به معنای اصلی سجده می باشد که بندگان برای خدا انجام می دهند و شیطان از دیدن آن ناراحت می گردد چه آن که می بیند انسان با انجام دادن عملی از فرمان خدا اطاعت می کند و به پیشگاه او تقرب می جوید ولی شیطان با ترک آن از اطاعت پروردگارش سرباز زد و از درگاه وی رانده شد.
2- می گویند: سجده فرشتگان برای خدا بود و مأموریت داشتند که در این سجده آدم را قبله ی خویش قرار داده و به سوی وی سجده کنند چنان که می گویند نماز باید به سوی قبله خوانده شود و خداوند برای تجلیل و تعظیم آدم به فرشتگان دستور داد که رو به سوی آدم نموده و سجده ای برای خدا انجام دهند.
پاسخ:
به عقیده ی ما این نظریه نیز مردود است زیرا این تأویل و توجیه با ظاهر آیات و روایاتی که در موضوع سجده بر آدم وارد شده است، منافات و مخالفت دارد بلکه این تأویل با صراحت آیه شریفه نیز مخالفت است.
زیرا بنا به صراحت آیه شریفه، شیطان به این جهت از سجده بر آدم ابا و امتناع ورزید که به خیالش از آدم برتر و شریف تر است و اگر منظور از آن سجده، همان سجده برای خدا بود و آدم تنها جنبه قبله بودن داشت، در این صورت گفتار شیطان «ءاسجد لمن طیناً» آیا برای کسی که از خاک آفریده ای، سجده کنم، معنی نداشت زیرا چه بسا می شود که سجده کننده اشرف و برتر از چیزی باشد که در موقع عبادت خدا آن را قبله خویش قرار داده است.
3- عده ای می گویند: چون سجده برای آدم به فرمان خدا بود، پس انجام دادن آن برای خدا و به خاطر اطاعت و فرمان از خدا بوده است، این است که آن سجده در واقع جز سجده بر ذات مقدس پروردگار چیزی دیگری نمی تواند باشد.
توضیح این که: سجده غایت و نهایت خضوع و تذلّل و آخرین مرحله اظهار عبودیت و بندگی است، از این جاست که خداوند سجده را به ذات اقدس خود اختصاص داده و بر بندگانش اجازه سجده به دیگران را صادر نکرده است گر چه این سجده به قصد عبودیت و بندگی انجام نگیرد ولی سجده کردن برای غیر خدا اگر به فرمان خداوند باشد، چنین سجده ای همان پرستش و اطاعت خدا و تقرب جویی به پیشگاه اوست زیرا این سجده نیز به خاطر اجرای امر پروردگار به عنوان فرمانبرداری در برابر حکم و دستور ذات اقدس او انجام می گیرد.
از این جاست که مجازات افراد متمرد از چنین فرمان، صحیح و رواست و بهانه و اعتذار شخص متمرد مسموع نیست که بگوید این سجده تذلل و خضوع در برابر مخلوق است و خضوع در برابر غیر خدا هم جایز نیست. (9)
به عقیده ما این نظریه بهترین و کامل ترین نظریات در این مورد است زیرا بنده باید فرمانبردار مولا و سرور خویش باشد و طبق دستور و به دلخواه وی عمل کند و در هیچ مورد برای خود استقلال قائل نشود که مثلاً «در برابر فلان شخص خضوع و اظهار کوچکی کن!» او باید از این فرمان اطاعت و دستور وی را اجرا نماید و در برابر شخص مورد نظر مولی، تذلل و اظهار کوچکی کند ولی این خضوع و این اظهار کوچکی و تذلل در واقع در برابر خود مولا است زیرا به فرمان او و به خاطر عظمت و مولویت وی انجام گرفته است. (10)
نتیجه
از همه ی آن چه گفته شد، چنین استفاده می شود: هر عملی که برای تقرب به پیشگاه پروردگار انجام می گیرد باید از طرف خدا برای انجام دادن آن عمل به طور خصوص و یا به طور عموم دستور و امر و اجازه صادر شود، خواه این امر و اجازه به طور عموم باشد و یا به طور خصوص و اگر در موردی صدور امر و فرمان مورد شک و تردید باشد، تقرب و عبادت با یک چنین عملی طبق «دلایل چهارگانه» بدعت در دین و حرام خواهد بود.
ولی در موضوع جواز زیارت قبور و بوسیدن آن ها، تعظیم و تجلیل از مردان با فضلیت و شایسته، به احترام فضلیت و شایستگی آنان از مطالبی است که جواز آن ها، هم با دلایل عقلی و عمومی و هم با روایات فراوان ثابت و مسلّم گردیده است مخصوصاً روایاتی که از ائمه اهل بیت (علیه السّلام) به دست ما رسیده است، جریان را بیش تر روشن و مسلّم می سازد زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آنان را همتا و مقرون با قرآن معرفی نموده و گفتارشان را مانند قرآن حجت و مدرک قرار داده است، آن جا که فرموده است: «من در میان شما دو امانت سنگین به یادگار می گذارم: کتاب خدا، عترت و اهل بیتم» (11)
علاوه بر دلایل عمومی و روایات اهل بیت (علیه السّلام)، روایاتی است که به طریق اهل سنت در بخش های قبل نقل کردیم (12) و همچنین سیره و روش مسلمانان در گذشته و امروز در موضوع زیارت قبور در میان آنان معمول بوده است، جایز بودن آن را تأیید و تثبیت می کند و جای شک و سخنی برای آن باقی نمی گذارد.
شرک چگونه محقق می گردد؟
اگر نوع خاصی از خضوع و تذلل در برابر غیر خدا مورد نهی واقع گردد و یا یک نوع عبادت گرچه برای خداست، ممنوع شود مانند: روزه عید فطر، عید قربان، نماز خواندن زنان در حال حیض، انجام دادن حج در غیر ماه های حرام، همه ی این ها حرام و شرعاً ممنوع می باشد و مرتکبین آن ها سزاوار عقاب و مجازات خواهند بود ولی با این حال انجام دادن چنین عبادت های حرام که ممنوع گردیده است، انسان را مشرک و کافر نمی سازد. بنابراین، ارتکاب هر کار حرام، مستلزم شرک و کفر نمی باشد زیرا قبلاً روشن گردید که شرک عبارت است از این که انسان در برابر انسان و یا موجود دیگر اظهار ذلت و کوچکی کند ولی با این عقیده و انگیزه که شخص خضوع کننده، خود را بنده و طرف خضوع را «رب» و خدای خود پندارد و به قصد بندگی و عبودیت، از آن تجلیل و احترام کند.
پس کسی که بدون قصد بندگی، به غیر خدا سجده کند گرچه این عمل گناه و حرام است ولی هیچ گاه موجب کفر و ارتداد و خارج شدن از دین نخواهد شد زیرا ملاک اسلام و مسلمان بودن، اقرار به شهادتین یعنی توحید و نبوت است و همین اقرار به شهادتین مال و جان انسان را محترم نموده و از نظر شرعی از هرگونه تعدی و تجاوز مصون و محفوظ می دارد. این یک حقیقت مسلّم است که با روایات متواتر و یقین آور که از طریق شیعه و سنی نقل گردیده و ثابت شده است. (13)
(وَ لاَ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً.) (14)
به کسی که اظهار صلح و سلام می کند، نگویید که تو مسلمان نیستی!
آری! این است حقیقت توحید و یکتاپرستی ولی بگذار افراد مغرض و متعصب در تهمت ها و افتراهایشان پیش بروند، بگویند، افترا ببندند، تهمت بزنند و تکفیر کنند زیرا روزی خواهد آمد که خداوند دادگر در آن روز در میان بندگانش به عدالت حکم و داوری کند و اوست احکم الحاکمین و بهترین دادگران.
انگیزه های پرستش
چون عبادت و پرستش، یک کار اختیاری و عمل ارادی می باشد به ناچار باید در درون انسان داعی و انگیزه ای وجود داشته باشد تا او را بدان عمل برانگیزاند و به عبادت و پرستش وادارش سازد و این انگیزه هم ممکن است یکی از امور زیر باشد:
1- گاهی انسان همان علاقه ای است که نسبت به احسان خداوند در درون خود احساس می کند و اجر و پاداش اعمال نیکی است که خداوند وعده داده و فرموده است:
(وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ.) (15)
هر کس، خدا و پیامبرش را اطاعت کند، خداوند او را به بهشت هایی وارد می سازد که همواره آب از زیر درختانش جاری است.
(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ.) (16)
خداوند برای کسانی که عمل نیک و شایسته انجام دهند، آمرزش و پاداش بزرگی وعده داده است.
3- و گاهی انگیزه ی پرستش در انسان ترس از مجازات است که از عقاب مخالفت می هراسد و در اثر همان ترس است که عبادت و پرستش می کند و در آیات قرآن به این انگیزه چنین اشاره گردیده است:
(إِنِّی أَخَافُ إِنْ عَصَیْتُ رَبِّی عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ.) (17)
من اگر پروردگارم را نافرمانی کنم، از مجازات روز بزرگ [قیامت] می ترسم.
(إِنَّا نَخَافُ مِنْ رَبِّنَا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً .) (18)
ما از پروردگارمان خائفیم در آن روز که عبوس و سخت است.
و در بعضی از آیات نیز به هر دو انگیزه اشاره گردیده است:
(تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً.) (19)
پهلویشان در دل شب از بسترهایشان جدا می شود و بپا می خیزند و رو به درگاه خدا می آورند و پروردگار خود را با بیم و امید می خوانند.
(وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً إِنَّ رَحْمَهَ اللَّهِ قَرِیبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ.) (20)
خدا را بیم و امید بخوانید، زیرا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.
(یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَهَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یَخَافُونَ عَذَابَهُ.) (21)
برای تقرب به پیشگاه پروردگارشان وسیله می جویند، وسیله ای هر چه نزدیک تر و به رحمت او امیدوارند و از عذابش بیمناک.
3- گاهی انسان، خدا را پرستش می کند به این جهت که او را سزاوار پرستش می داند و تنها احساس شایستگی و برازندگی ذات اقدس الهی او را به عبادت برمی انگیزاند، چون خداوند ذاتاً کامل و جامع تمام صفات جمال، جلال و عظمت است.
این نوع عبادت، بهترین و عالی ترین مرتبه ی عبادت است که کسی نمی تواند این چنین عبادتی را انجام دهد مگر آنان که وجودشان را در ذات اقدس حق فانی و محو ببینند و در برابر وجود مطلق الهی برای خود موجودیتی احساس نکنند تا در عبادت شان نفع شخصی در نظر بگیرند و یا از عقوبتی که متوجه آنان است بترسند و تنها توجه شان به پروردگارشان و خالق شان باشد و به جز او از همه جا و از همه کس ببرند و قطع توجه کنند.
آری، تنها آنان که به این مرحله از بندگی رسیده اند، می توانند عبادت خالصانه انجام دهند به طوری که در عبادتشان جز ذات پاک پروردگار انگیزه دیگری در خود احساس نکنند و ما جز معصومین (علیه السّلام) کسی را سراغ نداریم که به این مرتبه از بندگی برسد و چنین عبادتی را انجام دهد چون که تنها آنانند که به مرحله ی اخلاص رسیده اند و از بندگی خالص و مخلص گردیده اند که شیطان نمی تواند به آنان نزدیک گردد و آن ها را اغوا کند. آنان مصداق کامل همان آیه شریفه هستند که می فرماید:
(وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ. إِلاَّ عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِین.) (22)
و همه آن ها را گمراه خواهم ساخت. مگر بندگان مخلصت را.
علی (علیه السّلام) امیرمؤمنان و پیشوای پرستش کنندگان نیز در این مقام می گوید: از ترس آتش و یا به آرزوی بهشت تو را پرستش نمی کنم بلکه تو را سزاوار پرستش می بینم و تو را می پرستم. (23)
این مرحله از عبادت تنها امیرمؤمنان و افرادی چون آن حضرت که به کمال عبودیت رسیده اند و جز خدا کسی یا چیزی را نمی شناسند و حتی از خویشتن نیز بی خبرند اختصاص دارد و پرستش سایر عبادت کنندگان به همان دو قسم اول منحصر است، زیرا افراد دیگر به آن مرتبه از بندگی نرسیده اند که جز خدا کسی را نبینند و در برابر ذات اقدس الهی، هستی و وجود خویش را به دست فراموشی بسپارند و در فکر سود و زیان خویشتن نباشند، خدا را تنها برای خدا بپرستند.
با این مقدمه، بطلان و بی اساس بودن نظریه ی عده ای روشن می شود که می گویند: اگر عبادت خدا از بیم و امید انسان سرچشمه می گیرد و انگیزه ی آن ترس یا طمع باشد، این عبادت درست نیست، بلکه باید عبادت برای خدا انجام گیرد، آن هم فقط به این جهت و انگیزه که ذات اقدس خداوند سزاوار عبادت و پرستش است.
این نظریه و گفتار بدین جهت باطل است که این مرحله از عبادت برای تمام افراد بشر به جز معصومین (علیه السّلام) امکان پذیر نیست و چیزی که امکان ندارد، قابل تکلیف نیست. به عبارت دیگر: این مرحله از عبادت برای افراد عادی غیرمقدور است و تکلیف به عمل غیرمقدور هم از طرف خدا محال است.
علاوه بر این، از آن دو آیه ی گذشته چنین استفاده می شود که اگر عبادت در اثر ترس و یا طمع انجام می گیرد، صحیح می باشد زیرا خداوند در این دو آیه کسانی را که از راه ترس و طمع خدا را می خوانند و ستایش می کنند، ستوده و آن ها را مدح و تعریف نموده و این مدح و تعریف، صحت و محبوبیت آن عمل را می رساند و مشعر بر این است که خداوند بر چنین عملی امر فرموده و در مقام امتثال و اطاعت از فرمان وی، این گونه عبادت کفایت می کند.
از ائمه معصومین (علیه السّلام) نیز روایاتی وارد گردیده است که به صحیح بودن عبادتی که ناشی از خوف یا طمع باشد، دلالت می نمایند. (24)
در بخشهای گذشته هم توضیح دادیم که آیات اول سوره ی حمد، حمد و سپاس را به ذات اقدس پروردگار منحصر می کند. از این جهت که دارای کمال ذاتی و دارای ربوبیت، رحمت، سلطنت، قدرت است و مالک روز پاداش و مجازات می باشد. بنابراین در خود همین آیات هم یک نوع اشاره به منشأ و انگیزه های مختلف عبادت و پرستش خداوند وجود دارد.
خلاصه:
از آن چه گفته شد، به طور خلاصه چنین بر می آید که عبادت و پرستش یا از این جا سرچشمه می گیرد که پرستش کننده، کمال معبود و استحقاق و سزاوار بودن او را برای عبادت و پرستش درک می کند و او بر این اساس می پرستد، این نوع عبادت همان عبادت احرار و آزادمردان است که بدون توجه به جلب منفعتی و یا دفع ضرری به عبادت و پرستش خدا می پردازند.
و یا از این جا ناشی می شود که عبادت کننده، نعمت و احسان معبود را درک نموده و چشم طمع بر انعام و بذل و بخشش های او دوخته است و این نوع عبادت، همان عبادت تجار و یا اشخاص مزدبگیر است که برای سود و پاداش، کاری را انجام می دهند.
و گاهی نیز عبارت از این جا ناشی می شود که انسان به سطوت و قهر و غضب خدا پی برده و ترس از مجازات تمرد و مخالفت، او را به عبادت وامی دارد و این نوع عبادت، عبادت بردگان و بندگان است که معمولاً ترس از عقاب و عتاب مولا، آنان را به کار و عمل نیک وامی دارد.
پی نوشت ها :
1. فصّلت/ 37.
2. جن/ 18.
3. وسائل، 3/ 448.
4. برای آگاهی از تهمتی که آلوسی درباره ی روزه به شیعه زده است، به پاورقی شماره (18) از بخش تعلیقات مراجعه فرمایید!
5. وسائل، 1 /326- 323.
6. به پاورقی شماره (19) در بخش تعلیقات به گفت و گوهایی که مؤلف عالیقدر با یکی از علمای حجاز در این مورد داشته است، مراجعه فرمایید!
7. سنن بیهقی، 213/1- 212.
8. به وسائل، 326/1 و به پاورقی شماره (20) از قسم تعلیقات درباره ی فضلیت تربت حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) مراجعه فرمایید.
9. به پاورقی شماره (21) در بخش تعلیقات مراجعه فرمایید و با نظر بعضی مکاشفه گران در این مورد آشنا شوید!
10. برای توضیح بیش تر به پاورقی (22) در بخش تعلیقات مراجعه فرمایید!
11. به پاورقی شماره (1) از بخش تعلیقات مراجعه فرمایید!
12. به پاورقی شماره (17) از بخش تعلیقات مراجعه شود.
13. برای آشنایی با این حقیقت که اسلام دایره مدار شهادتین است- به پاورقی شماره (23) از بخش تعلیقات مراجعه فرمایید!
14. نساء/ 94.
15. نساء/ 13.
16. مائده/ 9.
17. یونس/ 15.
18. دهر/ 10.
19. سجده/ 16.
20. اعراف/ 56.
21. بنی اسرائیل/ 57.
22. حجر/ 39، 40.
23. مرآت العقول، 101/2.
24.برای آگاهی از حقیقت نیت و انگیزه های عبادت به پاورقی شماره (24) از بخش تعلیقات مراجعه فرمایید!
منبع مقاله :
خوئی، حضرت آیت الله حاج سیدابوالقاسم خوئی(ره)(1385)، البیان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمد صادق نجمی- هاشم هاشم زاده هریسی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، چاپ دوم