نویسنده:حسین باقر
ترجمه : محمد مهدى رضایى
در بررسى اساسىترین مظاهر زندگى امام سجاد (ع) به مواردى چون: ترک دنیا، کثرت عبادت، زهد نسبت به مال دنیا و خوشىهاى آنخواهیم رسید. ما از این مظاهر به «تعبد» و روى گردانى ازدنیا، تعبیر مىکنیم.
«تعبد» در حیات پربرکت امام (ع) به گونهاى است که محتاج دلیل و نص تاریخى نیست. همین کافى است که بدانیم آن حضرت را «زینالعابدین» و «سجاد» لقب دادند. در نظر علماى غیر شیعى،امام سجاد (ع) عابدترین و زاهدترین فرد خود زمانه است که مانندخورشیدى بر تارک انسانیت مىدرخشد و تاریخ او را در اعلا مرتبه مىستاید. براى معرفى عبادت امام (ع) به صورت زنده و شناساندن کیفیت و مقدار آن و بررسى حالاتى مانند ترس از خدا، زهد و موعظه که ازلوازم عبادت امام بشمار مىآید، برخى از روایات را که متضمناین معنایند، یادآور مىشویم: 1) از یکى از کنیزان امام (ع)،در باره عبادت آن جناب، سؤال کردند، او گفت: «آیا مختصر بگویمیا تفصیل بدهم» گفتند: «مختصر بگو» گفت: «هرگاه براى ایشان غذا مىبردم یا مىرفتمکه رختخوابشان را پهن کنم، در حال نماز و عبادت مىدیدمشان.هر روز و شب هزار رکعت نماز مىخواند.پیشانى حضرت از زیادى سجده پینه بسته بود و مانند پوست زانوىشتر شده بود.» 2) امام باقر -علیه السلام- عبادت پدر بزرگوارشان را چنینتوصیف مىکند: «پدرم شبها آن قدر نماز مىخواند که هنگام رفتنبه رختخواب، از ناتوانى بر روى زمین خود را مىکشاند.» روایاتى هم کیفیت عبادت امام -علیه السلام- را شرح دادهاند:گفتهاند: امام (ع) در حال نماز، مانند چوب خشکى بىحرکت مىایستاد، مگر اینکه باد لباسهاى ایشان را به حرکت درمىآورد. چون به نماز قامت مىبست، رنگ چهرهاش متغیر مىشد و در حالسجده، آن قدر مىماند که عرق از سر و روى مبارکش جارى مىشد.هنگام وضو گرفتن، از خوف خدا، رنگش مىپرید و این چنین خود رابراى دیدار پروردگار آماده مىساخت. بعضى از دوستداران امام، با دیدن آن همه عبادت و سختگیرى حضرتدر تضرع و مناجات، خوف بر آنان را برمىداشت و از امام تقاضا مىکردند که از عبادت خود کم کند و اندکى مراعات حال خود رابنماید. دخترش فاطمه، روزى به صحابى جلیل القدر، جابر بنعبد الله انصارى، گفت که هر طور شده امام (ع) را قانع سازد ازعبادتش بکاهد، تا خداى ناکرده صدمهاى به ایشان نرسد و به مریضى گرفتار نیاید. زیرا او تنها فرزند به جا مانده حسین (ع)و تنها حجتخدا، بر روى زمین است. کیفیت عبادت امام، اختیار از کف حاضران مىربود و دل آنها رامىسوزاند. آنها مىگریستند و مىترسیدند که ضعف و ناتوانى، که بىسابقه نبود، کار دست امام بدهد. مىگوید، روزى امام باقر (ع) نزد پدر رفت و او را در نماز، به حالتى عجیب مشاهده کرد.حالتى که کسى را یاراى رسیدن به مرتبه آن نبود. رخسار امام (ع)از شدت شبزندهدارى زرد شده بود و چشمانش از گریه بسیار سرخ.در اثر سجدههاى طولانى، پیشانى مبارکش پینه بسته بود و بینىایشان زخم شده بود و ساق پاها به کلى از کار افتاده بود. امام باقر (ع) گویند: وقتى پدرم را بدین حالت دیدم، نتوانستم تحملکنم و گریستم. همه کسانى که در باره امام سجاد (ع) کتابى نگاشتهاند و این حالاترا متعرض شدهاند، کمتر به تفسیرى روشن و دقیق دراین باره دستزدهاند. توضیح ندادهاند که چرا در زندگى ائمه دیگر، عبادت رابدین صورت مشاهده نمىکنیم. البته این نویسندگان بىمیل نیستندکه عبادت را به گونهاى که در زندگى امام سجاد (ع) بروز یافته،دلیل برترى ایشان بدانند و کثرت تضرع و شبزندهدارى آن حضرترا، گواه عظمت مرتبه و امامتبه شمار آرند. بسنده کردن به این گونه تفاسیر نارس و عقیم، نشان از درک ناقصىدارد که با شان و منزلت، و شخصیت امام (ع) سازگار نیست. عبادترا صرفا یک فضیلت و ارزش قلمداد کردن، یعنى بررسى حیات وشخصیت ائمه -علیهم السلام- به صورتى غیر دقیق و غیر شیعى ورسیدن به فهمى نادرست و غیر واقعى. اما معرفتشیعى که مبتنى بر اصول اعتقادى ماست، مجالگستردهترى را براى بررسى نقش ائمه -علیهم السلام- و پىگیرىهدفهاى مشترک ایشان و بحث در وسایلى که براى رسیدن به ایناهداف به کار گرفتهاند، پیش روى ما مىگذارد. این که چنین پدیدهاى را بدین کیفیت در طول حیات ائمه پیش و بعداز امام سجاد (ع) نمىبینیم، ما را به این نتیجه مىرساند کهعبادت آن گونه امام، حرکتى اصولى و وسیلهاى کارآمد بود، تا درپرتو آن، اهداف بزرگى را که بر عهده داشت، تحقق ببخشد. نهامام حسن (ع) و نه امام صادق (ع) هیچ کدام، آنگونه که امامسجاد (ع) به عبادت مىپرداخت، نپرداختند، و حال آنکه همه امامان-علیهم السلام- در رتبه و شان، برابر و یکسان بودهاند. کدام اوضاع و احوال، امام سجاد (ع) را به اتخاذ چنین رویهاى مجبورمىساخت و اهدافى که این رویه متضمن تحقق بخشیدن بدانها بود،کدام است؟ براى این که خواننده بتواند ما را در فهم هر چه بهتر این پدیدههمراهى کند و از ابعاد و مفاهیم و مضامینى که در آن پدیدههست، آگاهى یابد، ناچاریم که آن را از دیدگاههاى مختلف بررسىکنیم و به همان نظرگاه معمول و واحد اکتفا نکنیم، زیرا به درک ناقص و نااستوار ما از جاى گاه حقیقى پدیده عبادت در حیات طیبه امام سجاد (ع) خواهد انجامید.
1. بررسى حالت تعبد همگام با مظاهر انسانى دیگر
تعبد، تنها جنبه قابل بررسى زندگى امام سجاد (ع) نیست. جنبههاىارزشمندى چون، آزاد کردن بردگان، بخشش و انفاق نیز در کنارتعبد وجود داشتند. در بحث از زندگى امام (ع)، باید این جنبههارا کنار هم گذارد و از زاویهاى واحد بدانها نگریست. این روش،ما را به لمس زیبایى تناسب بین آنها و درک ضرورت ارتباطشان بایکدیگر مىرساند و فهم دقیق جوانب قدرت و تاثیرگذارى اینپدیدهها را در فربهى و تکامل شخصیت، به ما ارزانى مىکند. آنوقت است که به چگونگى به کارگیرى این ابزار توسط امام (ع) وشیوه جمع کردن بین آنها، به عنوان یک صفت واحد پى خواهیمبرد. در بررسى مشترک این پدیدهها، به خاطر وحدت انگیزه و هدف،نقش هر یک از این پدیدهها در تحقق بخشیدن به هدفهاى جزیى مختصبه خود، انکارناپذیر است، اما مجموع این اهداف جزیى است کههدف عام و گسترده امام (ع) را شکل مىدهد و متبلور مىسازد.
2. بررسى حالت تعبد از رهگذر توجه به اوضاع و احوال زمانامام (علیه السلام)
اوضاع سیاسى زمان امام سجاد (ع) مختص آن حضرت بود و با اوضاعسیاسى روزگار ائمه دیگر، تفاوت داشت.امام (ع) فرزند یک انقلابى بود که بر ضد حکومت اموى قیام کردهبود و در راه تصحیح افکار انحرافى آن زمان، شهادت را برگزیدهبود. سرزمینهاى اسلامى، در زمان امام (ع)، خاصه در دوره اول امامت،در تب تند اضطراب، هرج و مرج و ناامنى مىسوخت. دولت اموى درحال نابودى و فروپاشى بود و دولت زبیرى در حال شکلگیرى وسامان یافتن. البته دوره دوم امامتحضرت (ع) بهتر از دوره اولنبود. جامعه اسلامى در چنگال کابوس وحشتناک و خفهکننده، و ظلم فاجعهآفرینىگرفتار شده بود که علم آن را عبد الملک و والیان قسىالقلب او یعنى حجاج، خالد قسرى و بشیر بن مروان بر دوشمىکشیدند. همچنین آن دوران، دوران تحولات اجتماعى بود که در پىفتوحات گسترده مسلمانان پدید آمد; فتوحاتى که حکام را، بىآنکهبه مخاطرات کشور گشایى و آمیخته شدن مسلمین با کفار بیندیشند،به غنائم و خوشىهاى فتح سرگرم مىکرد. در آن دوران، همچنین سردمداران فکرى و شخصیتهاى دینى، پا بهعرصه اجتماع گذاردند و مردم را به تبعیت از خویش فراخواندند;کارى که در دوران زندگى امام حسن و امام حسین -علیهما السلامهیچ کسى جرات انجام آن را نداشت. در کنار همه این امور، اعمال تبلیغاتى امویان، ضد اهل بیت وبنىهاشم، همچنین کوشش حکومت در مسخ کردن چهره نورانى فرزندانرسول (ص)، کم کم به ثمر نشست و در دل مردم رسوخ نمود. در اینزمان بود که کار تحریف آغاز گشت و دستگاه اموى با خریدنفحاشان و اجیر کردن راویان دروغگو، به نیرنگبازى و دسیسه بامسلمانان پرداخت. همه این امور بود که دستبه دست هم داد و چهره واقعى دورانحیات امام (ع) را شکل بخشید، لذا در بررسى پدیده تعبد ناچاریماسباب، اهداف و نتایج آن را مورد توجه و دقت قرار دهیم.
3. بررسى پدیده تعبد، با توجه به نقش امام (ع) و عمل هر یک از ائمه -علیهم السلام- در هر مرحله
نقش و عملکرد امام سجاد (ع) نشاندهنده نوعى انعطاف در سیره وعمل ائمه (ع) بود. دوره ائمه پیش از ایشان دوره جنگ سیاسى ومطالبه حکومتبود، اما دوره دوم; یعنى دوره امام سجاد (ع) وبعد از او، دوره رهبرى فکرى و جدال بر محور این موضوع بود.حیات حضرت در ابتداى این دوره، ظهور یافت و طبیعتا پدیدهها وتجلیات جدید و رفتار هم شان آن را طلب مىکرد. رنگ و کیفیتاین پدیدهها به فهم شیعه آن زمان، مقدار آگاهى و سطح فرهنگآنها و نوع ارتباطشان با هم بستگى داشت، چرا که شیعه،مجموعهاى بود از تمایلات عاطفى و جمعیتى که داراى اصول و مبانىاست. وظیفه ماست که به بررسى اهداف واقعى و برنامههاى تبلیغى امامبپردازیم:اهدافى چون: پاسدارى از احکام اسلام و تبعیت امت از آن احکام،روشنگرى مسلمانان، پروردن علما و به وجود آوردن یک شخصیتنمونه و کامل. همچنین باید به مقدار عنایت مردم و شیعیان بهامام -علیه السلام- براى به عهده گرفتن رهبرى و ادامه رهبرى، توجهداشته باشیم. در این مجال به بررسى پدیده تعبد در زندگى امامزین العابدین -علیه السلام- مىپردازیم تا به تفسیرى درست و روشن ازآن و انگیزههایى که امام را به انتخاب این روش، واداشت، برسیم.
عزلت امام و حالت تعبد
معروف است که امام سجاد (ع) به دور از کارهاى اجتماعى،اندیشهاى جز عبادت و روى گردانى از امور دنیا نداشته است. دراین باره گفتهاند: ایشان بیرون از مدینه، اتاقکى از مو براىخود ساخته بود و در آن جا به عبادت و تضرع به درگاه پروردگارمىپرداخت. در بعضى از روایات علت انزوا و روىگردانى امام (ع) ازفعالیتهاى اجتماعى، فرمان و امر الهى و خط مشى غیبى، ذکر شدهاست. به امام صادق (ع) نسبت دادهاند که فرمود: على بن حسین (ع)بعد از شهادت پدرش، مهر چهارم وصیت فرود آمده از جانب خدا راگشود. در آن نوشته بود: «سکوت کن و خاموش بنشین.» جاى آناست که بپرسیم: به کدامین علت و انگیزه، امام سجاد (ع) بهانزوا روى آورد و براى چه خداوند او را به سکوت و خاموشىفرمان داد و این که در امور اجتماعى و عامه و رهبرى آنها وارد نشود ؟! در پاسخ به این سؤال، به دو عامل مهم برمىخوریم که امام را به گزینش چنین زندگىاى آن هم در میان مردم وادارکرد: اول: اوضاع و احوال سیاسى دوم: شفاف شدن عمل مرحلهاى امام (ع)
منظور از وضع سیاسى، سیاستى است که در زمان حیات امامسجاد (ع) جریان داشت و دو دوره داشت: دوره اول که با حکومت یزید آغاز شد و ستیزهجویى و سختگیرى را به نمایش گذارد. ایندوره نه سال اضطراب و جنگ بین امویان و زبیرىها را بر سرحکومت، در پى داشت و انقلابهاى شیعى متعددى را در عراق شاهدبود. دوره دوم هم بعد از سیطره عبد الملک بر حکومت و ظلم و ستماو، و به کار گماردن والیان قسى القلب و خونریز بر امت مسلمانشروع شد. امام (ع) فرزند مرد انقلابىاى چون حسین (ع) بود. همین امر او رااز رهبران بنى هاشم و در صف دشمنان شماره یک امویان و داعیهدارانحکومت، قرار مىداد. علاوه بر این، شورشهاى شیعى که درگوشه و کنار به وقوع مىپیوست، امام را به رهبرى خویش فرامىخواندند. همه اینها عرصه را بر امام (ع) تنگ مىکرد و ازخطرهاى بسیارى که در کمین او بود، برحذر مىداشت. اما شفاف شدن عملکرد مرحلهاى امام (ع):انتقال از مرحله جنگ با دولتحاکم که روش ائمه پیشین بودبه مرحله آتشبس و فرصتیابى براى نشر علم و تربیتشیعیان وبالابردن سطح فرهنگ آنها و رسوخ دادن مفاهیم اندیشه امامت درذهن و زبانها، همه نشان از انعطاف و نرمش بسیار در شیوه عملائمه داشت. این انعطاف به یک شخصیتبزرگ و عمل عمیق و ریشهداراحتیاج داشت تا مرز بین آثار مرحله اول را به وجود آورد ولوازم و مقدمات فعالیت مرحله دوم را سازمان دهد. قصد امام (ع)از روى کار آوردن مرحله دوم این بود که مردم و شیعیان نوعبرخورد با ائمه خود را، که بدان خو کرده بودند، کنار بگذارند و آن گونه با ایشان برخورد کنند که برخاسته از یک فهم و شعوراصولى باشد و نه عاطفى صرف. انزواى حضرت، همان عملکرد فاصل بین دو مرحله و مرز ممیز آنبود. مرحله دوم از آن جا آغاز شد که با روى کار آمدن روشهاىنو و وسایل جدید، ته ماندههاى مرحله دوم تمامى پذیرفت و راهبراى ائمه بعدى باز و هموار گردید. بنابراین، مىتوان ادعا کرد که امام سجاد (ع) به تدریج، دامنخود را برچید و انزوا را به گوشهاى نهاد و بعد از به ثمرنشستن آن روش و تحقق یافتن هدفها، آرام آرام به کارهاىاجتماعى و فعالیتهاى هدفمند در بین صفوف جامعه اسلامى، روى خوشنشان داد. پس خانهاى که امام (ره) در بیرون مدینه، براى عبادت خود ساختهبود، به دوره اول زندگى حضرت تعلق داشت; یعنى به زمانى که ازکربلا به مدینه مراجعت فرمود. این که امام (ع) تمام عمر خود رادر آن خانه به عبادت صرف، پرداخته باشد سخنى ناصواب است. بىشکاین کار، با توجه به این که امام، هادى مردم و حجتخداوند است،از ایشان بعید و با هدف امامت ناسازگار مىنماید. گرچه امام (ع) از انزواى خود کاست و تدریجا آن را به کنارىنهاد، اما هیچ گاه با تمام وجود وارد جامعه نشد و خود را بافعالیتهاى اجتماعى آشتى نداد. او مانند انسانى زاهد و عابد،به دور از مسائل و مشغولیات دنیا، زندگى کرد و وقتخود را صرفموعظه مردم، رسیدگى به فقرا و برآوردن نیازهاى مردم نمود.این که روش امام سجاد (ع) با دیگر ائمه (ع) سر از تناقض درآورد،غیر ممکن است. بنابراین بین دوره اول از زندگى امام و دورهدوم فاصلهاى که آن دو دوره را در برابر هم قرار دهد، وجودندارد. آن اوضاع و احوال و به تبعش آن انگیزههاى خاص، امام (ع) رااحاطه کرد و انزوا و نپرداختن به فعالیتهاى اجتماعى را پیشروى ایشان گذارد و طبیعى است که در چنین موقعیتى، شخص به آن چهمحبوب و مرغوب اوست، روى مىآورد. امام (ع) نیز عبادت پروردگارو مناجات و تضرع با او را انتخاب نمود و خود را با نماز وروزه مشغول داشت. این حالت امام (ع)، با وضع ظاهرى و روحى امامکاظم (ع) و ائمه دیگرى که به زندان مىافتادند شباهت کامل دارد.آنها به پاس این فرصت ناب، خدا را شاکر بودند و از موقعیتفراهم آمده، نهایتسود معنوى را مىبردند.
رهبرى امام و حالت تعبد
جنبه روحى مردم عابد و زاهد را به دو گونه مىتوان تفسیر نمود: گونه اول، روىکرد روحى صحیح و اسلامى، که مورد توجه اسلام واولیاى الهى است. کسى که در عبادت خود چنین سمت و سویى دارد،نور ایمان، روح تقوا، اخلاق اسلامى و روح جهادگرى در راه خدا،در او آشکار و نمایان است و زندگى دنیایى بین خصلتهاى اوجدایى نمىاندازد. این انسان، هم مجاهد است، هم زاهد و عابد.هر که با او بنشیند خشنود برخیزد، حال آنکه میل همنشینى هنوزدر آن شخص باقى است و این همه از اثر بشاشتیقین و ایمان وگریه بر گناهان و تقصیرات، پدید آمده است. اما روىکرد دوم که از آن به روى کرد روحى منحرف (صوفیانه)یاد مىکنیم آنکه چنین جهتگیرى را برمىگزیند، در فهم اسلام ومفاهیم آن، و درک شریعت محمدى، به کژ راهه خواهد رفت. اوگرچه، بیشتر به عبادت متوجه است اما این عبادت در او کارگرنیست و چه بسیارند عابدان و زاهدان این چنین که زنگارهاىجاهلیت و ارزشهاى آن، از قلوبشان آویخته است و از شفافیتایمان و طهارت روح در آنها اثرى نیست. این گروه از مدعیان،اسلام را در همین حد فهمیدهاند و آن را کافى دانستهاند.پس زندگى را رها کرده به عبادت سرگرم شدهاند. و این همانانحراف و صوفیانه عبادت کردن است. جهتگیرى اول -که اسلام نیزبه آن سفارش کرده- فاصل عملکرد ائمه (ع) و وجه تمایز آنها ازدیگران است. روحیه امام و عبادت او، اجتماعى و عامه است.به گونهاى که همنشینى با امام، انس و الفت را به دنبال دارد وعلاوه بر مردم که جذب ایشان مىشوند مخالفان نیز نوعى میل و کششبه آن حضرت، احساس مىکنند. لب مطلب این که، زهد و عبادتامامان (ع) هیچ تاثیر سوء و ناگوارى براى مردم به بارنمىآورد. هر انسان مسلمان و با ایمان، در برخورد با صنف اول از زاهدانو عابدان، و شنیدن سخنان ایشان، مهرشان را به دل مىگیرد وبزرگشان مىدارد. چرا که این گروه، نمونهاى صد درصد اسلامى، ازیقین استوار و ایمان پابرجایند. حتى کسانى که از مسلمانى والتزامات روحى و عملى آن بویى نبردهاند، به انسان عابد، بهاین اعتبار که او شخصیتى قدرتمند و میل و رغبتى دیگرگون نسبتبه دنیاى مادى دارد، احترام عمیق مىگذارند و از او تجلیلمىکنند. از آن جا که خداوند در ذات بشر تمایلات خیر و گرایش به خوبىهارا به ودیعت نهاده، هر انسانى، انسان زاهد و سالک الى الله رابه دیده تکریم مىنگرد و از این احترام، به حب و تقرب و رابطهتعبیر مىکند و گاه، گرچه آن ارتباط را آشکار نمىسازد، ولى ازرهگذر آن، با انسان متعبد، برخورد و سلوک مىکند. این معنا را بیشتر ما، به تجربه دریافتهایم. اگر در باره یکانسان زاهد و عابد، مطالبى بشنویم که بوى بدگویى و ناسزامىدهد، با دیدن آن شخص و مشاهده رفتار و گفتار او، حالت روحىما به سرعت تغییر مىکند، و ما چارهاى جز دفاع از آبروى آنانسان و تکذیب شنیدههاى خود نخواهیم داشت. براى نمونه، از سرگذشتحضرت کاظم (ع) و زندانبان او حکایتىبشنویم. روزى که امام (ع) را به زندان بردند، زندانبانى برایشانگماشتند تا مراقب حضرت و اوضاع زندان باشد. این شخص نسبتبهامام (ع) بسیار جسور بود و در آزار و اذیت، سعى بلیغ مىکرد.روزها گذشت و زندانبان جز عبادت و نیک رفتارى امام (ع) چیزىمشاهده نکرد، دانست که آن چه در باره امام (ع) شنیده و نسبتهاىزشت و ناروایى که به ایشان دادهاند، یکسره دروغ و بىاساساست. پس از کار خود کناره گرفت. این اندک ثمرهاى بود که بر زهد و عبادت بىپرده امام کاظم (ع)مترتب گشت، تا برسد به نتیجه برتر و مقصود اصلى ایشان. پیش ازاو، امام سجاد (ع) عینا، همین روش را در باره عبادت خود، پىگرفته بود. عبادت روشمند امام (ع) با آن شکل خاص، مردم را برآن مىداشت که او را بزرگ بدارند، قدرش را بدانند و با او همدردى و هم فکرى کنند. امام (ع) این گونه، قلب بسیارى از مردم وشیعیان را صاحب شده بود. حالت تعبد، به عنوان یک صفتبارز در امام، نظر مردم را جلبکرده بود و در نگاه آنها امام شخصى بود، زاهد، روى گردان ازمتاع دنیا و لذات آن، که هم خود را به عبادت و تضرع صرفمىکرد. در آن زمان، فرد دیگرى را نمىشد سراغ گرفت که مانندامام سجاد (ع) عمل کند و سخن بگوید. مردم این را مىدانستند واحترام و تکریمشان، رنگ تقدیس به خود مىگرفت و با گذشت روزها،ماهها و سالها، افزون هم مىشد. امام (ع) منحصر به فرد بود.مدام ذکر خدا مىگفت و پیوسته مىگریست. چنان از قیامتبیمداشت، گویى آن را پیش روى خود مىبیند. سلوک عبادى حضرت، همواره با پدیدههاى دیگرى چون انفاق،دستگیرى از بیچارگان، انجام اعمال نیک و دوستى با مردم، توامبود. اهل مدینه، به فضل و برترى امام (ع) بر دیگران معترفبودند و او را بر بسیارى از اطرافیانش که گاه مانند او عملمىکردند و از بزرگان بنى هاشم بودند، ترجیح مىدادند. در روایت است که شخصى به سعید بن مسیب گفت: «با تقوىتر ازفلانى ندیدم.» سعید گفت: «آیا، تا به حال على بن حسین رادیدهاى؟» گفت: «نه.» گفت: «کسى را ندیدم که از اوپرهیزگارتر و عابدتر باشد.» زهرى، همصدا با بزرگان عصر خود،گفته است: «در میان بنى هاشم، کسى را برتر از على بن حسین (ع)نیافتم.» این سخن هم از اوست که: «کسى از اهل این خاندان رانمىشناسم که شایستهتر از على بن حسین (ع) باشد.» «حرب صحاف»از سعید، غلام حسن بن صالح نقل کرده است که گفت:«کسى را سراغ نداشتم که در ترس از خدا به مقام حسن بن صالحرسیده باشد، تا این که به مدینه رفتم و با على بن حسین (ع) آشناشدم.او آن چنان از خوف خدا و آتش دوزخ بیمناک بود که گویى جهنم راتجربه کرده و چشیده است.» خلاصه سخن این که تعبد، آنگونه که درزندگى امام (ع) چهره نمود، به بار نشست، رهبرى و زعامتحضرت راپایدار ساخت و امامت و قدسى بودن او را، به همگان ثابت نمود.
منبع:الامام السجاد علیه السلام