زهد و بهداشت روان (2)

زهد و بهداشت روان (2)

یقین و شناخت، راهبرد تغییر رغبت

علم و یقین مهمترین عامل تغییر رغبت است. میل و رغبت، تابع نظام شناختی انسان است. اگر شناخت انسان تغیر کند، میل و رغبت انسان نیز تغییر خواهد کرد. در واقع، چگونگی عملکرد سیستم میل و رغبت، به چگونگی سیستم فکر و شناخت بستگی دارد. بنابراین، برای تغییر رغبت باید معرفت و شناخت را تغییر داد. از این رو، در روایات به مساله علم و یقین و رابطه آن با زهد توجه بسیاری شده است، براساس این روایات، زهد ثمره یقین(1) و یقین، ریشه زهد است.(2) از این رو، زهد، معیاری برای تشخیص یقین است.(3)
در برخی دیگر از روایات، این حقیقت با تعبیر «عقل» بیان شده است براساس این روایات، زهد سر عقل(4) و ثمره آن (5) است و عاقل به آنچه اهل جهل دل می بندد، بی رغبت است.(6) از این رو دشمنی با دنیا نشانه کمال عقل است.(7)
همان گونه که مشاهده شد، عقل و یقین ریشه زهد و تغییر رغبت اند. هرکس به لحاظ عقل و یقین رشد کند، نسبت به دنیا زاهد و نسبت به آخرت راغب می گردد. امیرالمونین(ع) در بیان زیبایی این رابطه را تبیین نموده اند:
الزاهد عندنا من علم فعمل، و من ایقن فحذر؛(8)
از نظر ما، زاهد کسی است که دانست و عمل کرد، و کسی که یقین داشت و حذر کرد.

موضوع شناخت و یقین

اما مهم این است که چه الگویی از شناخت و یقین، موجب تغییر رغبت می گردد؟ سوال اساسی این است که یقین به چه چیزی موجب زهد و تغییر رغبت می گردد؟ آیا هر یقین و شناختی موجب زهد می گردد؟ آیا یقین به کروی بودن زمین و گردش به دور خورشید، و همچنین وجود فرشتگان و ارسال انبیا و انزال کتاب و ماندن آن، می تواند زهد را به ارمغان آورد؟ مسلم است که پاسخ منفی است. یقین، راهبرد تغییر رغبت هست. اما «یقین متناسب». یقین منشا بسیاری از امور است؛ نه فقط زهد. ازاین رو، در هر موضوعی، یقین متناسب با همان موضوع کارا خواهد بود.
از آنچه گفتیم، روشن شد که کسی که می خواهد نظام رغبت خود را تغییر دهد، باید بداند که به چه چیزی باید شناخت پیدا کرده و یقین آورد. از مشکلات بحث یقین، کلی گویی است. معمولا به بیان اصل مساله بسنده شده و درباره اهمیت آن سخن رانده می شود، اما مشخص نمی شود که در مقام عمل، چه باید کرد این، درحالی است که روایات به این مساله پرداخته اند. در روایات یقین تصریح ها و اشاره های خوب و تعیین کننده ای در این باره وجود دارد که در این بخش به آنها می پردازیم.
از بررسی روایات این بخش و تحلیل و طبقه بندی آنها به دست می آید که یقین لازم برای تغییر رغبت، چند وجهی است و لذا انسان باید در چند حوزه شناخت خود را تعمیق بخشیده و به باور تبدیل سازد. جالب، این که با تحلیل عمیق تر روایات و اطلاعات این بخش می توان عوامل رغبت به دنیا را نیز به دست آورد که در لابه لای مباحث آینده به آنها اشاره خواهد شد. اموری که باید انسان به آنها باور پیدا کند، عبارت اند از «ماهیت دنیا» و «تنظیم روزی» در ادامه، این دو مورد را بررسی می کنیم.

الف) ماهیت دنیا و آخرت

گفتیم که در زهد، صحبت از تغییر رغبت است، نه حذف رغبت. پس باید رغبت داشت؛ اما به چه چیز؟ در روایات اسلامی تصریح شده که رغبت انسان باید نسبت به آخرت باشد و بی رغبتی اش نسبت به دنیا.(9) اما مساله مهم این است که تحقیق این امر بسته به شناخت دقیق و عمیق دنیا و رغبت به آخرت، یقین و شناخت ماهیت این دو است؛ تا انسان به ماهیت این دو پی نبرد، نمی تواند نسبت به یکی رغبت و نسبت به دیگری زهد داشته باشد. در حقیقت، زهد در دنیا نشانه آگاهی بوده و رغبت به دنیا نشانه نا آگاهی است. امام صادق(ع) می فرماید که در مناجات خدا با حضرت موسی چنین آمده است:
یا موسی! ان عبادی الصالحین زهدوا فی الدنیا بقدر علمهم، و سائر الخلق رغبوا فیها بقدر جهلهم.(10)
بنابر این، دنیاشناسی ریشه زهد و بی رغبتی به دنیاست. این، یک اصل اساسی است که در روایات متعددی مورد تاکید و تصریح قرارگرفته است.(11)
همچنین شناخت آخرت سبب رغبت به آن خواهد شد. امام علی(ع) در این باره می فرماید:
کیف یزهد فی الدنیا من لایعرف قدر الاخره.(12)
این تاثیر، هم شامل زهد در دنیا وهم شامل رغبت به آخرت می گردد.
پس از این مباحث، پرسش اساسی تر این است که واقعیت دنیا و آخرت چیست و چه بعدی از این دو، اگر مورد توجه قرارگیرد، موجب تغییر و تنظیم رغبت می شود؟ آیا مثلا این که دنیا، شب و روز، کوه و صحرا؛ دشت و دریا؛ خورشید و ماه و …دارد، موجب زهد در دنیا می گردد؟ روشن است که این بخش از واقعیت ها زهد آفرین نیستند. این مساله خود زیر مجموعه مساله دیگری است؛ چه چیزی شایسته رغبت و دلبستگی است؟ و ملاک آن کدام است؟ این یک پرسش مهم و اساسی در زهد است که متاسفانه کمتر مورد توجه قرارمی گیرد. براساس روایات، آنچه معیار زهد و رغبت است و آن بخش هایی از واقعیت دنیا و آخرت که شناخت آنها در زهد تاثیر دارد عبارت اند از:

1. پایداری و ناپایداری

مهمترین مساله در این باره، «پایداری» و «ناپایداری» است. چیزی شایسته دلبستگی است که «پایدار» باشد. این را باید به عنوان یک اصل عقلانی پذیرفت. هرآنچه ناپایدار باشد شایسته دلبستگی نیست و آنچه پایدار باشد شایسته دلبستگی است. دنیا از آن جهت که ناپایدار است شایسته دلبستگی نیست و آخرت چون پایدار است شایسته دلبستگی است. بنابراین، رغبت انسان باید به چیزی تعلق گیرد که پایدار باشد. از این رو برای تنظیم رغبت باید دنیا و آخرت را از منظر پایدار و ناپایدار مورد ارزیابی قرارداد؛ چیزی که در عمل کمتر مورد توجه انسان قرار می گیرد و این بدان جهت است که معمولا امور پایدار با محنت آنی و لذت آتی توام هستند و امور ناپایدار با لذت آنی و محنت آتی. طبع انسان بیش تر به سمت لذت حال و آنی کشیده می شود؛ هرچند با پیامد منفی آینده(محنت آتی) همراه باشد.
به بیان دیگر، هریک از امور پایدار و ناپایدار، همانند سکه، دو رو دارند؛ یک روی سکه ناپایدار، لذت آنی و روی دیگر آن محنت پایدار آینده است. همچنین یک روی سکه امور پایدار، محنت آنی است و روی دیگر آن، لذت پایدار آتی. این یک واقعیت است، اما همه ابعاد این واقعیت مورد توجه انسان قرارنمی گیرد و معمولا انسان روی آنی و حال سکه های پایدار و ناپایدار را می بیند و از روی آتی وآینده آن غافل می شود. از این رو، لذت آنی امور ناپایدار را با محنت آنی امور پایدار مقایسه می کند. با این شرایط، طبیعی است که لذت را بر محنت ترجیح دهد و برآن دل بندد. در حقیقت، نبرد اساسی در بحث رغبت و زهد میان پایدار و ناپایدار و همچنین میان لذت حال و آینده است.
با توجه به معیار پیش گفته که باید به امور پایدار دل بست -و واقعیت بیان شده- که انسان به امور ناپایدار دل می بندد می توان نتیجه گرفت که برای تغییر رغبت، باید الگوی توجه انسان را از «لذت و محنت حال» به الگوی «پایدار و ناپایدار، و پیامد آینده » بازگرداند. اگر این بخش از واقعیت مغفول، مورد توجه قرارگیرد، الگوی زهد و رغبت انسان نیز تغییر کرده و از «رغبت به دنیا و زهد به آخرت» به «رغبت به آخرت و زهد به دنیا» تبدیل می شود و این، جز از راه شناخت، معرفت ویقین به دست نمی آید. پس در شناخت دنیا و آخرت باید به بعد «پایدار و ناپایدار» توجه کرد، نه «لذت یا محنت حال». شاید بتوان گفت بیشترین چیزی که در روایات زهد مورد توجه قرارگرفته، فانی بودن و ناپایداری دنیا در مقابل باقی بودن و پایدرای آخرت است؛ تا آنجا گاه بدون اشاره به دنیا و آخرت، به عنوان یک اصلی اساسی، فقط از مردم خواسته شده که از آنچه ناپایدار است دل کنده و به آنچه پایدار است دل ببندید. امام علی(ع) با تصریح به این حقیقت می فرماید:
لیکن زهدک فیما ینفد و یزول، فانه لایبقی لک ولاتبقی له.(13)
و در بیانی دیگر با اشاره به نقش محوری یقین و وابستگی زهد به آن می فرماید:
زهد المرء فیما یفنی علی قدر یقینه بما یبقی.(14)
به همین جهت، امام علی(ع) با اشاره به همین بعد از دنیا، زهد و رویگردانی از خانه نابودشدنی را ثمره شناخت می داند(15) و بر این باور است که اگر واقعیت های هستی به صورتی صحیح شکل گیرد، جان و همت انسان از دنیای فانی رویگردان می شود.(16) این یک اصل است که اگر این واقعیت مورد توجه قرارگیرد به صورت طبیعی تغییر رغبت شکل می گیرد. امام علی(ع) تصریح می کندکه:
ینبغی لمن علم سرعه زوال الدنیا ان یزهد فیها.(17)
از این رو، هرگاه بناست که مردم به زهد دنیا فراخوانده شوند، از وصف فانی شدن و ناپایداری برای دنیا استفاده می شود و درحقیقت، بااین کار، آنان را به این بعد از واقعیت دنیا آگاه می سازند. در موعظه خداوند متعال به حضرت عیسی(ع) از دنیا با دو صفت فانی و منقطع یاد شده است:
یا عیسی، ازهد فی الفانی المنقطع.(18)
و یا حضرت علی(ع) در کلامی، به زیبایی، دو نکته مهم را مطرح نمود اند: یکی این که رغبت باید در امر پایدار و زهد در امر ناپایدار باشد، و دیگری این که تحقق امر پایدار بسته به بی رغبتی به امر ناپایدار است و این به معنای تقابل این دو با یکدیگر است:
ان کنتم فی البقاء راغبین، فازهدوا فی عالم الفناء.(19)
و در کلام دیگری با همین مضمون می فرماید:
کونوا ممن عرف فناء الدنیا فزهد فیها، و علم بقاء الاخره فعمل لها.(20)
در برخی روایات نیز بدون آوردن واژه فنا و مانند آن، فانی بودن دنیا توصیف شده و سپس انسان به زهد در دنیا فراخوانده شده است؛ مثلا امام علی(ع) می فرماید:
ان الدنیا قد ارتحلت مدبره، و ان الاخره قد ارتحلت مقبله، ولکل واحده منها بنون، فکونوا من ابناء الاخره ولاتکونوا من ابناءالدنیا، الا وکونوا من الزاهدین فی الدنیا الراغبین فی الاخره؛(21)
دنیا کوچ کرده است و می رود و آخرت، کوچ کنان می آید، و برای هریک از آن دو، فرزندانی است. پس از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا نباشید. هان! از دنیاگریزان آخرت خواه باشید.
امام حسن مجتبی(ع) نیز با همین ساختار می فرماید:
ان الدنیا داربلاء و فتنه، و کل مافیها الی زوال، و قد نبانا الله عنها کیما نعتبر، فقدم الینا بالوعید کی لایکون لنا حجه بعد الانذار، فازهدوا فیما یفنی، وارغبوا فیما یبقی.(22)
امام علی(ع) پایداری طلبی را ویژگی خردمندان دانسته(23) و امام کاظم(ع) به بیان سبک خردمندان در این مساله پرداخته و آن را چنین توصیف می کند:
ان العاقل نظر الی الدنیا و الی اهلها فعلم انها لاتنال الا بالمشقه و انظر الی الاخره فعلم انها لاتنال الا بالمشقه، فطلب بالمشقه ابقاهما.(24)
همچنین، در برخی از روایات، زهد در دنیا ویژگی اولیای الهی دانسته شده که به تعبیر قران کریم، هیچ حزن و اندوهی ندارند و سبک ارزیابی آنان از دنیا نیز بیان شده است. انس نقل می کندکه روزی از پیامبر خدا(ص) پرسیدند: آن اولیای خدا که هیچ بیم و اندوهی به آنان راه ندارد، چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود:
الذین نظروا الی باطن الدنیا حین نظر الناس الی ظاهرها، فاهتموا باجلها حین اهتم الناس بعاجلها …(25)
شبیه این کلام از امیرالمومنین(ع) نیز نقل شده است.(26) البته در این دو حدیث، از واژه های «عاجل و آجل» به جای«فانی و باقی» استفاده شده اند که از لحاظ معنایی تفاوت چندانی ندارند. در دیگر احادیث نیز کاربرد این واژه ها به چشم می خورد. آنچه مهم است، این که در این دو حدیث، به خوبی، آجل و عاجل در برابر هم قرار داده شده و نشان می دهد که آنچه زهد در دنیا را به وجود می آورد، زودگذر بودن آن است هر چند نقد است و آنچه رغبت به آخرت را به ارمغان می آورد، پایدار بودن آن است؛ هرچند در آینده تحقق یابد. از این رو، امام سجاد(ع) برای ترغیب به زهد، مخاطب خود را همین زودگذری توجه می دهد.(27) به هرحال، این می تواند برای تنظیم رغبت، به عنوان یک سبک ارزیابی مورد توجه قرارگیرد.

مرگ، نشانه ناپایداری دنیا

گذشته از واژه های یاد شده، معصومان(ع) گاه با طرح مساله مرگ، پایان پذیری و ناپایداری دنیا را بیان داشته و زهد در دنیا را تبیین کرده اند. رسول خدا(ص) در این باره می فرماید:
کفی بالموت مزهدا فی الدنیا و مرغبا فی الاخره.(28)
امام علی(ع) نیز می فرماید:
من اکثر من ذکر الموت، قلت فی الدنیا رغبته.(29)
ابوعبیده حذاء می گوید: به امام باقر(ع) گفتم: حدیثی برایم بگویید تا از آن بهره مند شوم. فرمود:
یا اباعبیده! اکثرذکر الموت؛ فانه لم یکثر انسان ذکر الموت الا زهد فی الدنیا.(30)
روزی امام کاظم(ع) بر سرقبری ایستاده و فرمودند:
ان شیئا هذا آخره لحقیق ان یزهد فی اوله.(31)
حضرت با بیان واقعیت مرگ، دلیل تاثیر یاد مرگ در زهد را تبیین نموده اند. به همین جهت، یکی از روشهای تحصیل زهد، زیارت قبور است. رسول خدا(ص) در این باره تصریح می فرماید:
الا فزوروا القبور؛ فانها تزهد فی الدنیا و تذکر الاخره.(32)

2. پیامدها

معیار دیگر، پیامد پدیده هاست. پدیده ای شایسته دلبستگی است که پیامد منفی نداشته باشد. امور زیانباری که آینده انسان را تهدید می کنند، شایسته دلبستگی نیست و برعکس، آنچه پیامد مثبت دارد و آینده انسان را تامین می کند، شایسته دلبستگی است. اگر از این منظر و با این معیار نیز دنیا و آخرت را مورد ارزیابی قرار دهیم، می توان زهد به دنیا و رغبت به آخرت را تبیین کرد. دنیاگرایی سرانجامی شوم دارد و آخرت گرایی، سرانجامی نیک. کسی که به این واقعیت آگاهی یابد، طبیعی است که نسبت به دنیا راغب و نسبت به آخرت زاهد خواهد شد. امام علی(ع) در این باره می فرماید:
العالم هو الهارب من الدنیا لاالراغب فیها؛ لاءن علمه دل علی انه سم قاتل فحمله عن الهرب من الهلکه، فإذا التقم السم عرف الناس انه کاذب فیما یقول.(33)
در روایت دیگری، حضرت به ارزشمندی آخرت اشاره کرده و با توصیف بهشت می فرماید:
فلو رمیت ببصر قلبک نحو ما یوصف لک منها، لغزفت نفسک عن بدائع ما اخرج الی الدنیا من شهواتها و لذاتها و زخارف مناظرها.(34)
بنابراین، یکی دیگر از قلمروهای یقین، شناخت پیامدهای دنیا و آخرت است.

3. نقص و ارزش

معیار دیگر، ارزش پدیده هاست. پدیده ای شایسته دلبستگی است که ارزشمند باشد. اگر چیزی ناقص و بی ارزش باشد مورد مناسبی برای رغبت و دلبستگی نخواهد بود. براساس این اصل نیز زهد به دنیا و رغبت به آخرت را می توان تبیین نمود. در واقعیت امر، دنیا بی ارزش(35) و آخرت ارزشمندترین چیز است. کسی که به این واقعیت آگاه باشد، نسبت به دنیا زاهد می گردد و نسبت به آخرت، راغب. امام علی(ع) با اشاره به این قاعده می فرماید:
احق الناس بالزهاده من عرف نقص الدنیا.(36)
به همین جهت، آن حضرت برای واداری به زهد در دنیا، مردم را به نقص و بی ارزشی دنیا توجه داده و می فرماید:
یا ایهاالناس! ازهدوا فی الدنیا، فان عیشها قصیر، وخیرها یسیر.(37)
برهمین اساس، یکی از خطوطی که روایات اسلامی دنبال می کنند، بیان بی ارزشی دنیا و ترغیب به بی ارزش دانستن آن است. (38)

جمع بندی

همه آنچه را درباره شناخت ماهیت دنیا و آخرت گفتیم، می توان در کلمه «حزم/دوراندیشی» خلاصه کرد. کسی که اهل حزم است، آینده (آخرت) را به خوبی می شناسد و حال(دنیا) او را فریب نمی دهد و لذا رغبتش را نسبت به آخرت تنظیم می کند و نسبت به حال، زاهد می گردد. برهمین اساس امام علی(ع) می فرماید:
احزمکم ازهدکم؛(39)
دور اندیش ترین شما، زاهدترین شماست.

ب. تنظیم روزی

از قوانین زندگی، تنظیم روزی است که براساس مصلحت انسان توسط خداوند متعال صورت می گیرد و با عنوان تقدیر روزی از آن یاد می شود.(40) اگر انسان باور کندکه روزی به صورت حکیمانه تنظیم می شود، تقاضای بیشتر نخواهد کرد. دلیل وحی و زیاده طلبی، باور نداشتن به تنظیم حکیمانه روزی است. وقتی انسان قبول نداشت که آنچه اکنون دارد، به مصلحت او است، حرص و رغبت به دنیا پیدا می کند، بنابراین، راه تنظیم رغبت و کاستن از زیاده طلبی، باور به حکیمانه بودن تنظیم روزی است. رسول الله(ص) در این باره می فرماید:
ارض بقسم الله تکن زاهدا.(41)
همچنین درحدیث دیگری از آن حضرت آمده است:
اشرف الزهد ان یسکن قلبک علی مارزقت.(42)
از این رو، اگر کسی از روزی خداوند راضی نباشد، نمی توان وی را زاهد دانست. رسول خدا(ص) از قول حضرت خصر(ع) در این باره می فرماید:
….من یحقر حاله و یتهم الله بما قضی له، کیف یکون زاهدا؟!(43)
امام کاظم(ع) روش شناختی خردمندان درباره روزی را – که آنان را به زهد وا می دارد- چنین بیان می فرماید:
یا هشام! ان العقلاء زهدوا فی الدنیا و رغبوا فی الاخره؛ لاءنهم علموا ان الدنیا طالبه مطلوبه، ولاخره طالبه و مطلوبه، فمن طلب الاخره طلبته الدنیا حتی یستوفی منها رزقه، و من طلب الدنیا طلبته الاخره فیاتیه الموت علیه دنیاه وآخرته.(44)
این روش می تواند الگوی کسانی باشد که می خواهند زهد در دنیا داشته باشند تا از فواید آن بهره مند شوند.

نتیجه

خلاصه سخن این که حسرت در ناخوشایند و مستی در خوشایند زندگی از نشانه های عدم تعادل در زندگی است که سلامت روان را به مخاطره می اندازد و ریشه در رغبت و دل بستگی به دنیا دارد. اسلام درمان این مشکل و راه بازگرداندن تعادل و سلامت روان را در زهد می داند. با زهد و بی رغبتی به دنیا انسان از نوسانات آن آزاد می گردد و لذا دچار فراز و فرود روحی و روانی نمی شود. برای تحقق چنین امری باید از مکانیزم تغییر رغبت استفاده نمود که راهبرد آن شناخت و یقین است. شناخت صحیح ماهیت دنیا و آخرت، موجب تغییر رغبت از دنیا به آخرت شده و زهد به دنیا را به وجود می آورد. همچنین، آگاهی از قوانین حاکم بر روزی نیز موجب زهد می گردد و بدین سان نظام رغبت انسان تنظیم می گردد و فرد را از دچار شدن به آن دو
پدیده زیانبار در دوران خوشایند و ناخوشایند زندگی باز می دارد.(45)
کتابنامه
– الاختصاص، منسوب به محمدبن محمد بن نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید ) (م 413ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: موسسه النشر الاسلامی، 1414ق، چهارم.
– ارشاد القلوب، الحسن بن محمد الدیلمی(م711ق)، بیروت: موسسه الاعلمی، 1398ق، چهارم.
– اعلام الدین فی صفات المومنین، الحسن بن محمد الدیلمی(م711ق)، تحقیق: موسسه آل البیت(ع)،قم: موسسه آل البیت(ع).
– الامالی، محمدبن الحسن الطوسی(م460ق)، تحقیق: موسسه البعثه، قم: دارالثقافه، 1414ق، اول.
– الامالی، محمدبن علی بن بابویه قمی( شیخ صدوق) (م381ق)، تحقیق: موسسه البعثه، قم: موسسه البعثه، 1407ق، اول.
– الامالی، محمد بن محمدبن النعمان العکبری البغدادی(الشیخ المفید) (م 413ق)، تحقیق: حسین استاد ولی و علی اکبر غفاری، قم: موسسه النشر الاسلامی، 1404ق، دوم.
– بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار(ع)، محمد باقر بن محمد تقی المجلسی(علامه مجلسی) (م1111ق)، بیروت: موسسه الوفاء، 1403ق ، دوم.
– البدایه والنهایه، اسماعیل بن عمر الدمشقی(ابن کثیر) (م 774ق)، تحقیق: مکتبه المعارف، بیروت: مکتبه المعارف.
– تحف العقول عن آل الرسول(ص)، الحسن بن علی الحرانی(ابن شعبه) (م 381ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: موسسه النشر الاسلامی، 1404ق، دوم.
– التوحید، محمدبن علی ابن بابویه القمی(شیخ صدوق) (م381ق)، تحقیق: هاشم حسینی تهرانی، قم: موسسه النشر الاسلامی، 1398ق، اول.
– تنبیه الخواطر و نزهه النواظر(مجموعه ورّام)، ورام بن ابی فراس الحمدان(م605ق)، بیروت: داراتعارف ودارصعب.
– الخصال، محمدبن علی بن بابویه قمی(شیخ صدوق)(م 381ق)، قم: موسسه الاسلامی، 1414ق، چهارم.
– الدر المنثور فی التفسیر الماثور، عبدالرحمان بن ابی بکر السیوطی(م 911ق)، بیروت: دارالفکر، 1414ق، اول.
– دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث، محمد محمدی ری شهری، قم: انتشارات دارالحدیث، اول، 1384ش.
– روضه الواعظین، محمدبن الحسن الفتال النیسابوری(م508ق)، تحقیق: حسین الاعلمی، بیروت: موسسه الاعلمی، 1406ق، اول.
– سنن ابن ماجه، محمدبن یزید القزوینی(ابن ماجه) (م 275ق)، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت: دار احیاء التراث، 1395ق، اول.
– عده الداعی و نجاح الساعی، احمدبن محمد الحلی الاسدی(م841ق)، تحقیق: احمد الموحدی، تهران: مکتبه وجدانی.
– عیون الحکم والمواعظ، علی بن محمداللیثی الواسطی(ق6ق)، تحقیق: حسین الحسنی البیرجندی، قم: دارالحدیث، 1376ش، اول.
– غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد الامدی التمیمی(م550ق)، تحقیق: میرجلال الدین محدث ارموی، تهران: دانشگاه تهران، 1360ش، سوم.
– الکافی، محمدبن یعقوب الکلینی الرازی(م329ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، بیروت: دارصعب و دارالتعارف، 1401ق، چهارم.
– کتاب من لا یحضره الفقیه، محمدبن علی بن بابویه قمی(شیخ صدوق)(م 381ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری: قم: موسسه النشر الاسلامی، دوم.
– المستدرک علی الصحیحین، محمد بن عبدالله الحاکم النیسابوری(م405ق)، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت: درالکتب العلمیه، 1411ق، اول.
– مسند الشهاب، محمدبن سلامه(القاضی القضاعی)(مک454ق)، تحقیق: مهدی هوشمند، قم: دارالحدیث، 1418ق، اول.
– المنصف فی الاحادیث والاثار، عبدالله بن محمدالعبسی الکوفی(ابن ابی شیبه) (م235ق)، تحقیق: سعید محمداللحام، بیروت: دارالفکر.
– معانی الاخبار، محمدبن علی بن بابویه قمی(شیخ صدوق) (م381ق)، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: موسسه النشر الاسلامی، 1361ش، اول.
– مفردات الفاظ القران، حسین بن محمدالراغب الاصفهانی(م425ق)، تحقیق: صفوان عدنان داودی، بیروت: دارالقلم، 1412ق، اول.
– میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، قم: انتشارات دارالحدیث، 1379ش.
– النوادر(مستطرفات السرائر)، محمدبن احمد بن ادریس الحلی(م598ق)، تحقیق: موسسه الامام المهدی(عج) قم: مدرسه الامام المهدی(عج) 1408ق، اول.
– نهج البلاغه ، محمدبن الحسین الموسوی(شریف رضی) (م406ق)، تصحیح: محمدعبده، بیروت: موسسه الاعلمی.

پی نوشت ها:

1. امام علی(ع): الزهد ثمره الیقین(غررالحکم، ح459، و ح4601نحوه، عیون الحکم و المواعظ، ص26، ح298)
2. امام علی(ع) اصل الزهد الیقین، وثمرته السعاده. غررالحکم، ح3099، عیون الحکم و المواعظ، ص121، ح2749.
3. امام علی(ع): یستدل علی الیقین بقصر الامل، واخلاص العمل، ولازهد فی الدنیا(غررالحکم، ح10970؛ عیون الحکم والمواعظ، ص555، ح 10234.)
4 .رسول الله(ص) ان الله، تبارک و تعالی، خلق العقل من نور مخزون مکنون فی سابق علمه الذی لم یطلق علیه نبی مرسل ولا ملک مقرب، فجعل العلم نفسه، والفهم روحه، والزهد راسه(معانی الاخبار، ص313، ح1؛ الخصال، ص427، ح4؛روضه الواعظین، ص 7، بحارالانوار، ج1، ص107، ح3.)
5. امام علی(ع) ثمره العقل مقت الدنیا، و قمع الهوی. میوه خرد (غررالحکم، ح4654؛ عیون الحکم و المواعظ، ص208، ح2157)
6. امام علی(ع) کن زاهدا فیما یرغب فیه الجهول(غررالحکم، ح7144، عیون الحکم و المواعظ، ص393، ح6657.
7. امام علی(ع) من سخت نفسه عن مواهب الدنیا، فقد استکمل العقل. (غررالحکم، ح8904، عیون الحکم والمواعظ، ص 434، ح7490)
8. همان، ج2، ص54، ح835.
9. امام علی(ع)می فرماید: کن فی الدنیا زاهدا و فی الاخره راغبا. امالی مفید، ص119، ح3؛ غررالحکم، ح2827، بحارالانوار، ج77 ص422، ح41.
10. الکافی، ج2، ص317، ح9؛ به نقل دنیا و آخرت در قرآن و حدیث.
11. امام علی(ع): ینبغی لمن عرف الدنیا ان یزهد فیها و یعزف عنها (غررالحکم) ح10928، عیون الحکم والمواعظ، ص555، ح10228)
یسیر المعرفه یوجب الزهد فی الدنیا(غررالحکم، ح10984)
من عرف الدنیا تزهد(غررالحکم، ح7831؛ عیون الحکم و المواعظ، ص452، ح8103) به نقل دنیا و آخرت در قرآن و حدیث.
12. غررالحکم، ح6987، عیون الحکم و المواعظ، ص384، ح6489.
13. غررالحکم، ح 7380، عیون الحکم و المواعظ، ص405، ح6858.
14. غررالحکم، ح5488؛ عیون الحکم و المواعظ، ص277، ح5040.
15. امام علی(ع) ثمره المعرفه العزوف عن دار الفناء، غررالحکم، ح4651.
16. امام علی(ع): من صحت معرفته؛ انصرفت عن ا لعالم الفانی نفسه و همته. غررالحکم، ح 9142، نکته: هر چند در این حدیث و حدیث پیشین، معرفت به صورت مطلق آمده، ولی وقتی از دنیا با وصف فانی بودن یادشده، معلوم می گردد که مراد از این معرفت، شناخت ناپایداری دنیاست.
17. غررالحکم، ح10933؛ عیون الحکم و المواعظ، ص549، ح10130.
18. الکافی، ج8، ص131،ص134، ح103، الامالی للصدوق، ص609، ح841؛ بحارالانوار، ج14، ص292، ح14.
19. غررالحکم، ح3744، عیون الحکم و المواعظ، ص163، ح3473.
20. غررالحکم، ح7191، عیون الحکم والمواعظ، ص396، ح6691.
21. الکافی، ج2، ص131، ح 15.
22. التوحید، ص378، ح24.
23. امام علی(ع): العاقل من زهد فی دنیا فانیه ذنیه، و رغب فی جنه سنیه خالد عالیه(غررالحکم، ح1868، عیون الحکم والمواعظ، ص56، ح1435)
24. الکافی، ج1، ص18، ح12، عن هشام بن الحکم و راجع تحف العقول، ص387، بحارالانوار، ج78، ص301، ح1.
25. اعلام الدین، ص338؛ الامای للمفید، ص86، ح2.
26. ان اولیاء الله هم الذین نظروا الی باطن الدنیا اذا نظر الناس الی ظاهرها، واشتغلوا باجلها اذا اشتغل الناس بعاجلها، فاماتوا منها ما خشوا ان یمیتهم، و ترکوا منها ما علموا انه سیترکهم، وراوا استکثار غیرهم منها استقلالا، ودرکهم لها فوتا، اعداء ما سالم الناس، و سلم ما عادی الناس، بهم علم الکتاب و به علموا، و بهم قام الکتاب و به قاموا، لایرون مرجوا فوق مایرجون، ولامخوفا فوق ما یخافون، نهج البلاغه، حکمت 432، عیون الحکم والمواعظ، ص 160، ح3436، بحارالانوار، ج69، ص319، ح36.
27. الامام زین العادبین(ع) مما کان یعظ به الناس فی مسجد رسول الله(ص) ازهدوا فیما زهدکم الله(عج) فیه من عاجل الحیاه الدنیا، الکفای، ج8، ص75، ح29؛ الامالی للصدوق، ص596، تحف العقول، ص252، بحارالانوار، ج78، ص145، ح6)
28. المصنف لابن ابی شیبه، ج8، ص129، ح28.
29. غررالحکم، ح8766، عیون الحکم والمواعظ، ص438، ح7600.
30. الکافیف ج2، ص131، ح13 و ج3، ص255، ح18.
31. معانی الاخبار، ص343، ح1؛ تحف العقول، ص408، بحارالانوار، ج73، ص103،ح91.
32. المستدرک علی الصحیحین، ج1، ص531، ح1387، سنن ابن ماجه، ج1، ص501، ح1571.
33. ارشاد القلوب، ص15.
34. نهج البلاغه، خطبه 165؛ تنبیه الخواطر، ج1، ص68؛ بحارالانوار، ج8، ص162، ح104.
35. قرآن کریم می فرماید(قل متاع الدنیا قلیل) سوره نساء، آیه 77.
36. غررالحکم، ح3209، عیون الحکم و المواعظ، ص122، ح2774، و فیه «اعرف» بدل«احق»
37. غررالحکم، ح11001، عیون الحکم والمواعظ، ص556، ح10243.
38. امام علی(ع): در این باره می فرماید: اعظم الناس فی الدنیا خطرا من لم یجعل للدنیا عنده خطرا(کتاب من لا یحضره الفقیه ج4، صد 395، ح5840)
امام صادق(ع): قال رجل لاءبی: من اعظم الناس فی الدنیا قدرا؟ فقال: من لم یجعل الدنیا لنفسه فی نفسه خطرا(مستطرفات السرائر، ص165، ح10)
امام کاظم (ع): ان اعظم الناس قدرا الذی لایری الدنیا لنفسه خطرا(الکافی، ج1، ص19، ح12)
39. غررالحکم، ح2832؛ عیون الحکم والمواعظ، ص113، ح2458.
40. ر.ک: میزان الحکمه، ج5، عنوان الرزق باب 1475(الرزاق) و 1476(بسط الرزق و قبضه) و 1478(حکمه القبض والبسط)
41. مسند الشهاب، ج1، ص372، ح642عن ابی هریره.
42. کنزالعمال، ج 1، ص37، ح65.
43. المعجم الاوسط، ج7، ص79، ح6908، بحارالانوار، ج1، ص227، ح18.
44. الکافی، ج1، ص18، ح12، عن هشام بن الحکم و راجع تحف العقول، ص387، بحارالانوار، ج 78، ص301، ح1.
45. منبع اصلی در این تحقیق، کتاب دنیا و آخرت در قرآن و حدیث، بحث زهد بوده است.

منبع: نشریه علوم حدیث شماره 52

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید