نویسنده: عباس پسندیده *
بررسی آثار روانشناختی زهد بر سلامت روان
در دو موقعیت خوشایند و ناخوشایند و روش ایجاد آن
چکیده
واکنش نامناسب به خوشایند و ناخوشایند زندگی از عوامل مهم در مشکلات روحی و روانی است که مورد توجه دین قرارگرفته است. چگونگی کنترل این دو موقعیت و ایجاد تعادل در فرد از پرسش های مهم در این موضوع است. در این میان، «زهد» از مفاهیم اساسی در اخلاق اسلامی است که در هردو موقعیت، کارایی داشته و موجب تعادل فرد شده و واکنش مناسب را تضمین می نماید. بنابراین، یکی از عوامل سلامت روان، «تنظیم زهد» است. زهد یعنی بی رغبتی به دنیا و دل بستگی نسبت به آخرت؛ اما چگونه؟ براساس آموزه های دین، راهبرد تنظیم رغبت را «شناخت و یقین» تشکیل می دهد. شناخت صحیح دنیا و آخرت سبب می شود که انسان از دنیا دل برکند و به آخرت دل بندد.
کلید واژه ها:موقعیت خوشایند و ناخوشایند، حسرت و افسوس، فرح و بدمستی، زهد، سلامت روان، تنظیم رغبت، دنیاشناسی، آخرت شناسی.
تبیین مساله
زهد به معنای «بی رغبتی» است(1)؛ نه ترک دنیا. از این رو در روایات تاکید شده که زهد به معنای حرام کردن حلال دنیا و ترک مال(2) و پوشیدن لباس های خشن و خوردن غذاهای خشک(3) نیست. زهد به معنای دلبسته نبودن است. همین معنا در روایات هم مورد توجه قرارگرفته و لذا زهد و رغبت در برابر هم به کار رفته اند.(4)
زهد دارای آثار روانشناختی متعددی است و در موقعیت های متفاوتی به ایفای نقش می پردازد که در جای خود باید مورد بررسی قرارگیرد. آنچه در اینجا به آن می پردازیم، نقش زهد در تعدیل موقعیت خوشایند و ناخوشایند زندگی است. همچنین، تعدیل این دو موقعیت عوامل متعددی دارد که در فرصت دیگری باید به آن پرداخت؛ اما یکی از آنها زهد است. بنابراین، در این نوشتار به دنبال بیان همه آثار روانشناختی زهد بر سلامت روان هستیم، و نه به دنبال همه عوامل تعدیل کننده موقعیت های خوشایند و ناخوشایند. آنچه در این مجال بدان می پردازیم، نقش زهد در تعدیل موقعیت خوشایند و ناخوشایند است که نتیجه آن تامین سلامت روان است.
موقعیت های دوگانه و واکنش منفی به آن
زندگی از یک منظر به دو دوره تقسیم می شود: دوران «خوشایند» و «ناخوشایند».(5) گاه زندگی به انسان رو می کند و خواسته ها و انتظاراتش برآورده می شود و از نعمت های آن برخوردار می گردد. و گاه دنیا به انسان پشت می کند و مشکلات و سختی ها فرو می ریزند و از آنچه انسان دارد برخی را از دست می دهد و در تحقق خواسته هایش ناکام می گردد(6) نکته مهم چگونگی واکنش ما نسبت به این دو دوره است. چگونگی واکنش ما تعیین کننده کیفیت زندگی و سرنوشت آن است. واکنش مناسب می تواند آسیب های منفی هردو دوره را از بین ببرد و آن را به یک فرصت برای زندگی تبدیل و اما واکنش نامناسب هردو موقعیت را به عاملی برای نابودی زندگی تبدیل می کند. درحقیقت، سودمندی یا زیانباری این دو موقعیت به واکنش ما بستگی تام دارد؛ نه عوامل بیرونی. از این رو، نمی توان نسبت به نوع واکنش ها بی تفاوت بود و آن را ساده انگاشت.
«افسوس» در ناخوشایندی ها و «خوش گذرانی» در خوشایندی ها دو پدیده مهم زندگی هستند که پیامدهای ناگوار به بار می آورند. برخی افراد هنگام ناخوشایند زندگی بردباری خود را از دست داده، دچار حالت حسرت و افسوس و بی تابی و ناراحتی های شدید می شوند؛(7) به گونه ای که تعادل خود را از دست داده ولب به شکایت و اعتراض می گشایند و (8) آنچه که نباید انجام دهند، انجام دهند.(9)
هنگام خوشایند زندگی نیز برخی آن قدر خوشحال و خرسند می شوند که تعادل خود را از دست داده و از یک سو در خوشی کردن از حد گذشته و در خرج کردن زیاده روی می کنند(10) و دچار حالت ترف و بطر می شوند،(11) و از سوی دیگر نسبت به وظایف خود در این دوره کوتاهی می کنند(12) و درمجموع، خود را آلوده به گناه می کنند.
نکته مهم، پیوستگی این دوحالت با یکدیگر است؛ بدین معنا که اگر کسی در حالت خوشایند دچار به مستی و خوش گذرانی گردد، بدون تردید در حالت ناخوشایند نیز دچار بی تابی و نابردباری خواهد شد.
قرآن کریم در چند آیه به این دو پدیده نابهنجار پرداخته است. در آیه 36 سوره روم به خرسندی انسان در نعمت ها و ناامیدی او در بلاها پرداخته شده است:
«و اذا اذقنا الناس رحمه فرحوا بها و ان تصبهم سیئه بما قدمت ایدیهم اذا هم یقنطون».
و درآیه 48 سوره شوری، گذشته از خرسندی در نعمت ها، به ناسپاسی انسان در سختی ها اشاره شده است:
«و انا اذا اذقنا الانسان منا رحمه فرح بها و ان تصبهم سیئه بما قدمت ایدیهم فان الانسان کفور».
و اما در آیات نهم و دهم سوره هود، برای دوران خوشایند زندگی گذشته از خرسندی، به فخر فروشی و برای دوران ناخوشایند هردو ویژگی ناسپاسی وناامیدی بیان شده است:
«و لئن اذقنا الانسان منا رحمه ثم نزعناها منه انه لیئوس کفور* ولئن اذقناه نعماء بعد ضراء مسته لیقولن ذهب السیئات عنی انه لفرح فخور».
در برخی دیگر ازآیات به یک بعد مساله پرداخته شده که به دلیل پرهیز از طولانی شدن از ذکر آنها خودداری می کنیم. آنچه مسلم است، این دو واکنش منفی، سلامت روان فرد را به مخاطره می اندازند. افرادی که در موقعیت خوشایند بدمستی کرده و دچار افراط در خوشگذرانی می شوند و هنگام بروز ناخوشایندی به شدت دچار افسوس و حسرت و ناراحتی می شوند، افراد متعادلی نیستند. این نوسانات شدید روحی، ضربات زیادی به روان آنان وارد ساخته و سلامت آن را به مخاطره می اندازد. بروز این دو موقعیت، در زندگی اجتناب ناپذیر است. از این رو انسان موفق کسی است که بتواند در این دو موقعیت خود را کنترل کرده و تعادل خود را حفظ کند. حال، سوال این است که چگونه می توان این مشکل را برطرف ساخت و تعادل در هر دو موقعیت را به دست آورد؟ و به طور مشخص، چگونه می توان هم از فواید نعمت های الهی استفاده کرد و دچار پیامدهای منفی آن نشد و هم هنگام بروز گرفتاری کنترل خود را از دست نداده و دچار پیامدهای ناگوار بی تابی نگردید؟
سبب شناسی
درمان، مبتنی بر سبب شناسی است؛ تا د لیل یک نابهنجاری مشخص نشود، نمی توان شیوه درمان آن را مشخص ساخت. از این رو، پیش از هر چیز برای یافتن راه چاره باید علت بروز چنین واکنش هایی را در موقعیت خوشایند و ناخوشایند پیدا کرد. باید مشخص ساخت که چرا چنین حالتی رخ می دهد و چه چیزی سبب می شود که انسان در این دو موقعیت چنین واکنش هایی از خود نشان دهد؟
از دیدگاه من، پاسخ این پرسش رغبت و دلبستگی به دنیاست. اگر رشته علاقه انسان به دنیا گره خورد، چنان وابستگی به وجودمی آید که از یک سو به دست آوردن و یافتن آن موجب شدت فرح و خوشحالی می گردد و از سوی دیگر، فقدان آن موجب بی تابی و حسرت شدید می شود. وقتی انسان رشته دل خود را به دنیا گره زد با نوسانات دنیا به شدت دچار نوسان روحی و روانی می گردد؛ بدین معنا که رویکرد دنیا او را بالا برده و به شدت خرسند وسرمست می سازد، و رویگردانی آن نیز به شدت او را بر زمین می زند و ناامید و افسرده می سازد. امام کاظم(ع) در زمره سفارشاتی که به هشام بن حکم دارند، می فرمایند که روزی حضرت مسیح(ع) به حواریان خود فرمود که کسی در هنگام بلا بی تاب ترین است که علاقه مندترین فرد به دنیا باشد.(13) همچنین امام علی(ع) و امام صادق(ع) نیز می فرمایند کسی که همه هم و غمش دنیا باشد و در آن بسته باشد، هنگام جداشدن از آن به شدت دچار حسرت می گردد.(14)
دلبستگی به دنیا انسان را دچار اشتهای سیری ناپذیری می گرداند که با هیچ مقدار از دنیا سیراب نمی شود و به نهایت آرزوهای خود نمی رسد. او پیوسته دچار احساس فقر ونیازمندی خواهد شد. همچنین دچار پریشانی و آشفتگی خاطر و اشتغال فکری و روانی خواهد شد.(15) به همین جهت، هر چند از نعمت های دنیا برخوردار باشد، اما باز دچار حزن و اندوه خواهند بود.(16) در نتیجه، فقط رنج و درد و خستگی خود را افزایش داده است.(17)
درمان
گفتیم که رغبت و دلبستگی به دنیا – که ریشه عدم تعادل در خوشایند و ناخوشایند زندگی است – موجب بروز بدمستی و خوش گذرانی در حالت اول و بی تابی و نابردباری در حالت دوم می گردد. با توجه به این حقیقت، معلوم می گردد که راه درمان این مشکل، قطع رغبت و دلبستگی به دنیاست. اگر رشته دلبستگی به دنیا قطع گردد انسان نه در خوشایند زندگی بدمستی می کند ونه در ناخوشایند زندگی بی تاب می گردد.
این، همان چیزی است که در ادبیات دین به عنوان «زهد» شناخته می شود. اگر زهد یا بی رغبتی به دنیا در فرد به وجود آید نه دچار حسرت در ناخوشایندی ها می گردد و نه دچار مستی در خوشایندی ها. این، بدان جهت است که فرد زاهد«وابسته» نبوده و از قید و بند دنیا «آزاد» است، از این رو، در کش و قوس زندگی دچار نوسانات روانی سخت نمی گردد و به همین جهت، راحت زندگی می کند. در قران کریم از این حالت روانی مثبت، با عبارت (لکیلا تاسوا علی مافاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم و الله لایحب کل مختال فخور)(18) یادشده و در روایات، آن را محصول زهد دانسته اند. در روایات تصریح شده که زهد و بی رغبتی به دنیا موجب می شود که نه مصیبت ها و گرفتاری ها او را دچار حسرت و افسوس سازد و نه نعمت ها و بهره های دنیوی او را دچار فرح و بدمستی سازد. امام علی(ع) در این باره می فرماید:
الزهد کله بین کلمتین من القران، قال الله سبحانه: (لکیلا تاسوا علی مافاتکم و لاتفرحوا بما آتاکم)، و من لم یاس علی الماضی و لم یفرح بالآتی فقد اخذ الزهد بطرفیه؛(19)
تمام زهد در دو جمله از قرآن[گرد آمده] است. خداوند سبحان فرموده است که تا برآنچه از دست شما رفته، افسوس نخورید و برای آنچه به شما داده است شادمان نشوید. کسی که برگذشته افسوس نخورد و برای آنچه به دست می رسد شاد نشود، هردو جانب زهد (زهد کامل) را گرفته است.
در کتاب الامالی صدوق به نقل از حفص بن غیاث آمده است :
قلت للصادق جعفر بن محمد(ع): ما الزهد فی الدنیا؟ فقال: قد حد الله ذلک فی کتابه، فقال: (لیکلا تاسوا علی مافاتکم و لاتفرحوا بما آتاکم)؛(20)
به امام صادق(ع) گفتم: زهد به دنیا چیست؟ فرمود: خداوند آن را درکتابش تعریف کرده است« تا برآنچه از دست شما می رود، افسوس نخورید و برای آنچه به شما می دهد، شادمان نشوید.»
در جای دیگر، امام علی(ع) هنگام طبقه بندی انسان ها از این منظر، به سه گروه اشاره می کنندکه یکی از آنها زاهد است و در توصیف او به همین حقیقت اشاره می کند:
انما الناس ثلاثه: زاهد و راغب و صابر. فاما الزاهد فلا یفرح بشیء من الدنیا اتاه و لایحزن علی شیء منها فاته، و اما الصابر فیتمنا ها بقلبه، فان ادرک منها شیئا صرف عنها نفسه لما یعلم من سوء عاقبتها، و اما الراغب فلا یبالی من حل اصابها ام من حرام؛(21)
مردم، سه دسته اند: زاهد، دنیا خواه و شکیبا. زاهد، هرگاه چیزی از دنیا به او برسد، بدان شاد نمی شود و برای از دست دادن چیزی از آن نیز اندوهگین نمی شود. شکیبا، در دل تمنای دنیا را دارد، اما اگر به چیزی از آن دست یابد، چون عاقبت بدش را می داند، از آن روی برمی تابد. دنیا خواه، اهمیتی نمی دهد که از حلال به دنیا برسد یا حرام.
و در کلامی دیگر می فرماید:
الناس ثلاثه اصناف: زاهد معتزم، و صابر علی مجاهده هواه، و راغب مناقد لشهواته. فالزاهد لایعظم ما اتاه الله فرحا به، و لایکثر علی مافاته اسفاه؛(22)
مردم، سه گروه اند: زاهد ثابت قدم، شکیبای در مبارزه با هوای نفس، و دنیاخواه پیرو خواهش های خویش. زاهد، نه برای آنچه خداوند به او می دهد، شادمانی بسیار می کند، ونه بر آنچه از دستش می رود، افسوس بسیار می خورد.
همچنین امام علی(ع) می فرماید که زاهد در برابر مال حرام صبور است و به خاط نعمت های خدا شکور؛ (23) لذا به پیامد منفی دارایی مبتلا نمی شود.
از منظری دیگر، یکی از سختی های مومن در دنیا، انزوا و فقدان عزت اجتماعی در میان دنیاداران است. وجود زهد سبب می شود که مومن از خواری خود در دنیا بی تابی نمی کند و به دنیا پرستان و عزت دنیا، اهمیتی نمی دهد.(24) به همین جهت زاهد اگر در هر نوع گرفتاری باشد سپاس گزار است و اگر در رفاه باشد شکرگزار. امام علی(ع) درباره شخص زاهد تصریح می کند که:
ان امسی علی عسر حمدالله، و ان اصبح علی یسرشکر الله، فهو الزاهد؛(25)
اگر در سختی و تنگ دستی بام خود را به شام برساند، حمد خدا را به جای آورد، و اگر در آسایش و رفاه شام خویش را به بام رساند، شکر خدای را بگزارد. چنین کسی زاهد است.
همچنین در طرف مقابل، تصریح شده کسی که رغبت به آخرت و معنویت داشته باشد، باکی ندارد که چگونه روزگار را می گذراند، در خوشی یا ناخوشی. رسول خدا(ص) می فرماید:
افضل الناس من عشق العباده فعانقها واحبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرغ لها، فهو لایبالی علی مااصبح من الدنیا علی عسرام علی یسر؛(26)
برترین مردم، کسی است که عاشق عبادت گردد، پس در آغوشش گیرد وبا دلش دوستش بدارد و با پیکرش هماغوشش گردد و خود را وقف آن سازد، و در نتیجه، نسبت به دنیا چنان بی اعتنا گردد که اهمیت ندهدکه در آسایش است یا سختی.
بنابراین، زهد حالتی را برای فرد به وجود می آورد که او را از نوسانات و تغییرات زندگی دنیا آزاد کرده و در سطحی فراتر قرارمی دهد. از این رو، این تغییرات مادی موجب تغییرات و نوسانات شدید روحی و روانی در وی نمی گردد و به همین جهت، سلامت روان انسان به مخاطره نمی افتد. نتیجه این وضعیت دست یافتن به آسایش(27) و کاستن از فشارهای روانی است؛(28) نمونه عینی آن در کتاب نوادر الاصول آمده است. انس می گوید:
نزد پیامبر خدا نشسته بودیم که ناگاه فرمود: «هم اینک، مردی از اهل بهشت بر شما درمی آید در این هنگام مردی از انصار واردشد.
فردای آن روز، پیامبر خدا فرمود: «هم اینک، مردی از اهل بهشت برشما درمی آید» و باز همان مرد با همان وضع، وارد شد.
فردای آن روز نیز پیامبر(ص) همان سخن را فرمود و باز، همان مرد واردشد. چون برخاست و رفت، عبدالله بن عمروبن عاص، در پی او روان شد و[ به وی] گفت: من با پدرم مشاجره کرده ام و سوگند خورده ام که تا سه روز نزد او نروم. بنابراین اگر صلاح می دانی مرا نزد خود، جای ده تا به سوگندم عمل کنم. مرد گفت: باشد.
با او رفتم.دیدم خمیه ای و نخلی و گوسفندی دارد. شب که شد از خیمه اش خارج شد و بز خود را دوشید و خرمایی چید و آنها را نزد من نهاد و من خوردم و او خودش بی شام خفت و من شب را به نماز و عبادت گذراندم. صبح که شد، او صبحانه خورد و من روزه داشتم. سه شب به همین منوال گذشت و هرگاه در رختخوابش از این پهلو به آن پهلو می شد، ذکر خدای متعال می گفت و تکبیر می گفت و صبح برای نماز، بیدار می شد ووضوی کامل می گرفت و من، جز سخن خیر از او نمی شنیدم.
چون چند شب گذشت و کار او در نظر من تقریبا ناچیز آمد، گفتم: ای بنده خدا، میان من و پدرم، نه مشاجره ای بود و نه قهری؛ بلکه از پیامبر خدا سه بار در سه مجلس شنیدم که فرمود: «هم اینک، مردی از اهل بهشت بر شما در می آید» و هرسه بار، تو وارد شدی. از این رو، خواستم [مرا به خانه ات ببری] تا عمل تو را ببینم. پس به من بگو که تو چه عملی انجام می دهد[که اهل بهشت شده ای؟]
مرد گفت: به نزد همان کسی که به تو خبر داده، برو تا از عمل من به تو خبر دهد.
من نزد پیامبر خدا رفتم. ایشان فرمود: «نزد خود او برو و بگو باید حقیقت را به تو بگوید». من نزد آن مرد رفتم و گفتم: پیامبر خدا به تو امر می کند که مراخبر دهی. مردگفت: حال که چنین است می گویم.اگر دنیا از من باشد و از من گرفته شود، ناراحت نمی شوم و اگر دنیا به من داده شود از آن شادمان نمی شوم. شب را در حالی می خوابم که از هیچ کس، کینه ای به دل ندارم، و بر نعمتی که خداوند به او داده است حسادت نمی کنم.
عبدالله گفت: اما من، به خدا سوگند که شب ها را به عبادت می گذرانم، و روزها را روزه می گیرم، لیکن اگر گوسفندی به من ببخشند، خوشحال می شوم و اگر از دستم برود، ناراحت می شوم. به خدا سوگند که خداوند، تو را بر ما برتری آشکار داده است!(29)
شیوه تغییر رغبت
اگر درمان مشکل یاد شده، زهد است، پرسش مهم دیگر این است که چگونه می توان زهد را به وجود آورد و در وجود انسان پرورش داد؟
در پاسخ باید گفت: هرچند زهد به معنای بی رغبتی به دنیاست، اما بدان معنا نیست که فرد زاهد به لحاظ روحی و روانی نباید به هیچ چیز دیگری رغبت داشته باشد. رغبت و میل از وجود انسان سالم قابل حذف نیست. آنچه در زهد اتفاق می افتد، «تغییر رغبت» است. باید نظام رغبت را تغییر داد تا انسان در خوشایند زندگی دچار بدمستی و در ناخوشایند آن دچار حسرت و افسوس نگردد. در یک نگاه کلان موضوع رغبت، یا دنیاست و یا آخرت. اگر انسان نسبت به هریک رغبت پیدا کند، نسبت به دیگری، زاهد و بی رغبت خواهد شد(30) اگر کسی نسبت به دنیا رغبت ونسبت به آخرت بی رغبت گردد، همه هستی و خوشبختی و هویت خود را در این دنیا فانی می بیند. لذا با رویکرد دنیا بسیار خرسند شده، تمام سعی خود را در بهره برداری و لذت بری از آن به کار می بندد. همچنین از رویگرد دنیا بسیار ناراحت می گردد، چون همه چیز خود را از دست داده می بیند و از این رو، به شدت دچار حسرت و بی تابی می گردد. اما در طرف مقابل، اگر کسی نسبت به دنیا بی رغبت و نسبت به آخرت رغبت داشته باشد، همه دنیا را کالایی اندک و بی ارزش می داند(31) و آخرت را به خاطر همه نعمت ها و لذت های بی پایان و پایدارش، بهتر از هرچیزی به حساب می آورد، و لذا از رویکرد دنیا آن چنان خرسند نمی گردد که خود را گم کرده، دچار غفلت و خوشگذرنی شود و از روی گردانی آن نیز چنان بی تاب نمی گردد که دچار حزن و حسرت گردد. برای راغب دنیا، متاع دنیا آن قدر عظیم و بزرگ است که آمد و نیامدش نوسان ها و طوفان های شدیدی در زندگی اش ایجاد می کند و برای زاهد دنیا و راغب آخرت، خدا و آخرت چنان جذبه واهمیتی دارد که آمد و نیامد متاع اندک دنیا تاثیر چندانی در او به وجود نمی آورد. این، معجزه رغبت به آخرت و زهد و بی رغبتی به دنیاست.
بنابراین، مهم ترین مساله، «تغییر رغبت» است و در این میان، سوالی اساسی این است که چگونه می توان به این هدف دست یافت و رغبت را تغییر داد؟
پی نوشت ها:
*دانشجوی دکتری دانشکده علوم حدیث.
1. کلمه «زهد» در اصل، به معنای «اندک بودن» و «کم ارزش بودن» چیزی است و از آنجا که این معنی بیش تر ملازم با بی رغبتی به آن چیز است، این کلمه در بی رغبتی نیز به کار می رود. ابن فارس در تبیین معنای «زهد» می گوید: الزاء و الهاء و الدال اصل یدل علی قله الشیء، و الزهید: الشیء القلیل، و هو مزهد: قلیل المال، و قال رسول الله(ع): افضل الناس مومن مزهد هو المقل؛ ماده زاء و هاء و دال(زهد) براندک بودن چیزی دلالت می کند. «زهید» یعنی چیز اندک و «مزید» یعنی دارای مال اندک، پیامبر(ص) فرمود: «برترین مردم، مومن مزهد است» یعنی آن که دارایی اندک دارد. جوهر «زهد» را چنین معنا کرده است: الزهد خلاف الرغبه….و اتزهید فی الشیء و عن الشی: خلاف الترغیب فیه. زهد، خلاف رغبت است «…التزهید فی الشیء و عن الشیء» یعنی در فلان چیز یا نسبت به آن زهد ورزیدن.
و راغب اصفهانی در المفرادات آورده است: ا لزهید: الشیء القلیل و الزاه فیا الشیء الراغب عنه و الراضی منه بالزهید ای القلیل؛ زهید: چیز اندک «الزاهد فی الشیء» یعنی بی اعنا به آن چیز و رضایت دادن به اندک از آن. (ر.ک: دنیا و آخرت در قران و حدیث، ج 2، ص25 به بعد)
2.رسول الله(ص):لیس الزهد فی الدنیا تحریم الحلال، ولا اضاعه المال، ولکن الزهد فی الدنیا الرضا بالقضاء و الصبر علی المصائب، والیاس عن الناس.
عنه (ص):الزهاده فی الدنیا لیست بتحریم الحلال، ولااضاعه المال، ولکن الزهاد فی الدنیا الا تکون بما فی یدیک اوثق مما فی یدی الله، و ان تکون فی صواب المصیبه اذا انت اصبت بها ارغب فیها لو انها ابقیت لک. (همان، ج2، ص62، ح849-850)
3. عنه (ص):لیس الزهد فی الدنیا لبس الخشن واکل اجشب، ولکن الزهد فی الدنیا قصر الامل(همان، ج 2، ص62و ح851)
4. الامام علی(ع):زهدک فی راغب فیک نقصان حظ، و غربتک فی زاهد فیک ذل نفس.
5. الامام علی(ع):الدهر یومان: فیوم لک ویوم علیک، فاذا کان لک فلاتبطر، و اذا کان علیک فلاتحزن، فبکلیهما ستختبر.
عنه (ع): الدهر یومان: یوم لک و یوم علیک، فان لک لاتبطر، و ان کان علیک فلا تضجر.
عنه(ع): الدهر یومان: یوم لک و یوم علیک، فاذا کان فلاتبطر، و اذا کان علیک فاصبر. (میزان الحکمه، ج4، ص149، ح6321-6323)
6. قرآن کریم درباره طبقه بندی مشکلات زندگی می فرماید(لنبلونکم بشیء من الخوف والجوع و نقص من الاموال والانفس والثمرات).
7. قرآن کریم دراین باره می فرماید: (ان الانسان خلق هلوعا* اذا مسه الشر جزوعا). (سوره معارج، آیه 19 و 20)
8. درباره شکایت کردن روایات فراونی وجود داردکه می توانید برای درک بهتر موضوع، آنها را مورد مطالعه قرار دهید. برخی از این مجموعه را می توانید در عنوان«الشکوی» در میزان الحکمه مشاهده نمایید. ر.ک: میزان الحکمه، ج6، ص39 عنوان الشکوی.
9. جزع یکی از عناوین و سرفصل های مهم قرآن، حدیثی است که مطالعه آیات و روایات می تواند تصویر بهتری از موضوع را به شما ارائه دهد. ر.ک: میزان الحکمه، ج2، ص187، عنوان الجزع.
10. این حالت اسراف نام دارد که در آیات و روایات به صورت مفصل به آن پرداخته شده است. ر.ک: المیزان الحکمه، ج5، ص278.
11. ر.ک: میزان الحکمه، ج2، ص109، عنوان الاتراف.
12. قرآن کریم در این باره می فرمایند: (و اذا مسه الخیر منوعا) سوره معارج، آیه 21.
13. یاهشام، ان المسیح(ع) قال للحواریین…ان اجزعکم عندالبلاء لاشدکم حبا للدنیا، و ان اصبرکم علی البلاء لازهدکم فی الدنیا. تحف العقول، ص392-393. بحارالانوار، ج1، ص146، ح30؛ البدایه وا لنهایه، ج9، ص300، الدر المنشور، ج2، ص205، به نقل دنیا و آخرت در قرآن و سنت.
14. من کانت الدنیا همته، اشتدت حسرته عند فراقها. کتاب من لایحضره الفقیه، ج4، ص382، ح5833؛ معانی الاخبار، ص 198، ح4؛ الامالی للطوسی، ص435، ح974 نحوه؛ الامالی للصدوق، ص477، ح644؛ مشکاه الانوار، ص208، ح566؛ تنبیه الخواطر، ج2، ص173؛ روضه الواعظین، ص487؛ بحارالانوار، ج77، ص376، ح1، به نقل دنیا و آخرت در قرآن و سنت.
من کثر اشتباکه بالدنیا، کان اشد لحسرته عند فراقها. الکافی، ج2، ص320، ح16، و عن حفص بن قرط، عده الداعی، ص105، مشکاه الانوار، ص473، ح1582؛ بحارالانوار، ج73، ص19، ح8؛ به نقل دنیا و آخرت در قرآن و سنت.
15. رسول الله(ص) من اصبح و امسی والدنیا اکبر همه، جعل الله تعالی الفقر بین عینیه و شتت امره، ولم ینل من الدنیا الا ماقسم له . عنه(ع): من کان الدنیا همه، جعل الله فقره بین عینیه، و فرق علیه شمله؛ ولم یاته من الدینا الا ماقدر له.
عنه (ع): من اصبح والدنیا اکبر همه فلیس من الله فی شیء، والزم قلبه اربع خصال: هما لاینقطع عنه ابدا، وشغلا لا ینفرج منه ابدا، فقرا لایبلغ غناه ابدا، واملا لا یبلغ منتها ابدا.
عنه(ع): انا زعیم بثلاث لمن اکب علی الدنیا: بفقر لا غناء له، و بشغل لافراق له، و بهم و حزن لاانقطاع له.
الامام علی (ع) :من اسرف فی طلب الدنیا مات فقیرا.
عنه(ع): الزاهدون فی الدنیا ملوک الدنیا و الاخره، و من لم یزهد فی الدنیا و رغب فیها فهو فقیر الدنیا والاخر ومن زهد فیها ملکها، و من رغب فیها ملکته. دنیا و آخرت در قرآنئو حدیث ،ج1، ص442، ح712-717.
16. رسول الله(ص): الرغبه فی الدنیا تکثر الهم والحزن.
عنه(ع): فی بیان مضار حب الدنیا: من استشعر الشغف بها ملات ضمیره اشجانا لهن رقص علی سویدا قلبه: قم یشغله، و غم یحزنه، کذلک حتی یوخذ بکظمه فیلقی بالفضاء منقطعا ابهراه، هینا علی الله فناوه و علی الاخوان القاوه.
الامام الصادق(ع): من تعلق قلبه بالدنیا تعلق قلبه بثلاث خصال: هم لایفنی، و امل لایدرک، ورجاء لاینال. دنیا و آخرت در قرآن و حدیث.ج 1، ص422-426، ح682و 686و 688.
17. رسول الله(ص): الزهد فی الدنیا یریح البدن، والرغبه فی الدنیا تتعب البدن.
الامام علی (ع) : من زهد فی الدنیا استراح قلبه و بدنه، و من رغب فیها تعب قلبه و بدنه. دنیا وآخرت در قران و حدیث، ج1، ص422، ح677 و 678.
18. سوره حدید، آیه 23.
19. نهج البلاغه، حکمت 439؛ مشکاه الانوار، ص207، ح563؛ روضه الواعظین، ص475، بحارالانوار، ج70، ص317، ح23 و راجع غررالحکم، ح8586.
20. الامالی للصدوق، ص714، ح984؛ تفسیر القمی، ج2، ص146، بزیاده «ابن اعلم الناس بالله اخوفهم لله، واخوفهم له اعلمهم به، واعلمهم به ازهدهم فیها» روضه الواعظین، ص475؛ مشکاه الانوار، ص208، ح565.
21. التوحید، ص307 عن الا صبغ بن نباته؛ الامالی للصدوق، ص424ح560؛ الاختصاص، ص237؛ بحار الانوار، ج10، ص 120؛ به نقل از دنیا و آخرت در قرآن و حدیث.
22. دستور معالم الحکم، ص 120.
23. الزاهد فی الدنیا من لم یغلب الحرام صبره، ولم یشغل الحلال شکره، زاهد در دنیا(دنیا و آخرت درقران و حدیث، ج2، ص46، ح815)
24. رسول خدا(ص): یا اباذر، ان المومن لم یجزع من ذل الدنیا، و لم یبل من اهلها و عزها. همان، ص 50، ح828.
25. همان، ص54، ح835.
26. الکافی، ج2، ص83، ح3.
27. رسول الله(ص): الزهد فی الدنیا یریح القلب و البدن.
عنه(ص) ان فی الزهد لراحه.
الامام علی(ع): الزهد فی الدنیا الراحه العظمی
عنه(ع): من احب الراحه فلیوثر الزهد فی الدنیا.
عنه (ع): الزهد الضل اراحتین.
الامام الصادق(ع): طلبت الراحه فوجدتها فی الزهد، دنیا و آخرت در قرآن و حدیث، ج2، ص108، ح954،959.
28. رسول الله(ص): من زهد فی الدنیا هانت علیه المصیبات.
الامام علی(ع): من زهد هانت علیه المحن.
الامام الکاظم(ع): ان اصبرکم علی الباء لازهدکم فی الدنیا. دنیا و آ خرت درقرآن و حدیث، ج2، ص114، ح976،978.
29. همان، ج 2، ص91، ح922.
30. لذا در برخی روایات نیز این دو باهم دیده شده اند. به عنوان نمونه:
امام علی(ع) می فرماید: کن فی الدنیا زاهدا وفی الاخره راعبا. امالی مفید، ص119، ح3؛ غررالحکم، ح2827؛ بحارالانوار، ج77، ص422، ح41، موارد دیگری نیز هست که در صفحات بعد مطرح خواهند شد.
31. قل متاع الدنیا قلیل.
منبع: نشریه علوم حدیث شماره 52