نویسنده: دکتر مشرف جوادی (1)
چکیده:
قرآن مجید نه فقط حاوی دستورات عبادی، اعتقادی و معارف و امثالهم است، بلکه مسلمانان معتقدند کتابی است جامع و کامل که حاوی مسائل مرتبط با علم روز نیز میباشد، از جمله علوم روز، دستورالعملهای مدیریتی است که میتوان آن را به عنوان مثال از نقطه نظر تئوریها، رفتار و روابط سازمانی، دولت، حکومت و حکومتداری و امثالهم مورد تجزیه و تحلیل و مطالعه قرار داد.
در این مقاله ابتدا اشارهای به این که از چه کسانی باید اطاعت کرد و صفات و مشخصات پیشوایان دادگستر و همچنین ستمگر از نظر قرآن مجید به طور جداگانه مورد بررسی قرار گرفته است، سپس مرور مختصری بر آیات سوره حجرات که شاید بتوان گفت که سرلوحه سورههای قرآنی از نظر دستورالعملهای اخلاقی و رفتاری است شده است. در پایان به عنوان نمونه به آیات منتخب دیگری از قرآن مجید اشاره شده که مرتبط با مسائل و موضوعات مدیریتیاند.
مقدمه
گروهی ناآشنا با قرآن چنین پنداشتهاند که این کتاب تنها در موضوعات ماوراء طبیعی و اخروی بوده، تعلیماتش منحصر به عیادات، تزکیه نفس و امور معنوی است و کمتر به مسائلی پرداخته که در زندگی روزانه ما به نظر آید و در بهبود اوضاع اجتماعی مؤثر افتد. برای زدودن این پندار باطل، باید به بررسی یک یک مسائل اجتماعی عصر حاضر و مشکلات جامعه بشری پرداخت و راهحل آنها را در قرآن کریم جستجو نمود و این تحقیق گزیدهای کوچکی از این نامه آسمانی میباشد.
1- از چه کسانی باید اطاعت کرد؟
خداوند در قرآن میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ » (2)
در این آیه طاعت و اطاعت بدون قید و شرط از آن خدا و رسول و نیز از آن کسانی است که بحق صاحبان امر هستند. در تفسیر این آیه آمده است که باید افراد با ایمان در برابر اوامر و نواهی خداوند در قرآن و اوامر و نواهی حضرت رسول، خویشتن را موظف به اطاعت بدانند، بدیهی است میان فرمان خدا و رسول او از لحاظ ضرورت اجراء و لزوم طاعت مطلق هیچ تفاوتی وجود ندارد. لذا آنچه که در قرآن آمده است اطاعت از آن
توسط رسول اکرم (ص) بدون قید و شرط واجب است زیرا اطاعت از رسول (ص) اطاعت از خدا تلقی میگردد.
منظور از اولیالامر نمیتواند از رده خدا و رسول خدا به دور مانده و امراء و فرمانروایان جسور و باطل را در بر گیرد بلکه علماء و دانشمندان دینی هستند که مرجع مردم در احکام الهی میباشند و در موارد اختلاف باید مردم به آنان مراجعه نمایند.
در این مورد آیات و روایات زیادی وجود دارد که به جهت اختصار از ذکر آنها خودداری میکنیم ولی آنچه از این آیات و روایات استنباط میشود این است که فقها در منطق حدیث منزله خود آنها هستند و دستور و فتوای آنان از همان ارزش و اعتباری برخوردار است که دستور امامان علیهمالسلام برخوردار میباشد و لذا باید اطاعت از فقهاء اسلامی را نیز واجب دانست. (3)
2- حکومت قانون
در اسلام، حکومت با «قانون خدایی» میباشد، یعنی مقررات و احکامی که در نامه آسمانی ما قرآن آمده است. مزیت مهم قوانین الهی این است که چون مبتنی بر فطرت و با توجه به نهادهای طبیعی و نیازهای تمام طبقات جامعه است و با واقعبینی از طرف خالق آگاه از حال مخلوق وضع شده،
کهنهشدنی نیست و مانند قوانین فیزیکی و شیمیایی حاکم بر طبیعت و پدیدههای آن است. آشکارتر از آنچه گفتیم دو شرط مهم زمامدار در قرآن «دانش» و «نیرومندی» بیان شده است.
3- علم و قدرت و شرط اصلی زمامدار
از جمله داستانهای قرآن کریم که در آن به شرایط «مُلک» تصریح شده، داستان طالوت است که به فرمانروایی قوم یهود برگزیده میشود.
«وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً قَالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَهً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ » (4)
پیغمبر آنها گفت: همانا خداوند طالوت را به فرمانروایی شما برانگیخت. گفتند: از کجا او را بر ما بزرگی و فرماندهی رواست در صورتی که ما به حکمرانی شایستهتر از اوئیم و او مال فراوان ندارد. گفت: خداوند وی را برگزید و در دانش و توانایی او را فزونی بخشید و خدا ملک خویش را به هر که خواهد عطا کند که احسان او وسیع است و به شایستگی افراد برای هر مقام داناست.
شرط دیگری که فقیهان شیعه برای مرجع یا سرپرست امور دینی و اجتماعی مسلمانان قائلند عدالت است و آن ملکه صیانت نفس یا قدرت
خویشتنداری و تقوی است که شخص را از ستم و تجاوز به حقوق مردم و دیگر خطاها حفظ میکند.
واضح است این شرط که در نظر شیعه اهمیت فراوان دارد مکمل دو شرطی است که در آیه مذکور آمده و بدون آن قدرت مسیر انحرافی پیدا میکند و به زیان مردم از آن استفاده خواهد شد، چنانکه زمامداران فعلی جهان استفاده میکنند.
4- موروثی نبودن حکومت، انتخاب اصلح
نکته دیگری که لازم به ذکر میباشد این است که عبارت «والله یوتی ملکه من یشاء» دلالت دارد بر اینکه حکومت لازم نیست موروثی باشد، بلکه بر حسب شایستگی افراد و مصلحتی است که خداوند میداند و روشن است که این مصلحت چیزی جز وجود کمالات و فضایل مردمی در زمامدار نیست. در داستان حضرت ابراهیم نیز میخوانیم که هنگامیکه آن حضرت درخواست کرد که فرزندش بجانشینی خود گمارده شود، خطاب شد که حکومت به ظالمین واگذار نمیگردد. «قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ » (5)
بعضی از صفات و مشخصات پیشوایان دادگستر در قرآن
1- پرستش خدای یکتا و دوری از طاغوت:
«وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ »
و همانا در میان هر امتی پیامآوری فرستادیم که خدای یگانه را بپرستید و از طاغوت دوری کنید.
2- اخلاص و چشم نداشتن به پاداش مردم، صفت ممتاز تمامی انبیاست که قرآن بر آن تأکید میکند: «وَ یَا قَوْمِ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مَالاً إِنْ أَجرِیَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ »
[نوح گفت: ] ای مردم من از شما مالی نمیخواهم که پاداش من جز بر خداوند نیست.
3- سعه صدر، زیادی تحمل و فراخی ظرفیت:
«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ »
ای رسول گرامی آیا ما سینه تو را فراخ نکردیم؟
4- صبر و بردباری در برابر ناملایمات و دشواریهایی که در راه پیشبرد اهداف اصلاحی با آن مواجه میشوند:
(فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لاَ تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ )
[ای رسول ما] تو هم مانند پیامبران با عزم و اراده صبور باش و بر امت شتاب مکن.
5- شدت با دشمنان و محبت با دوستان:
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ »
محمد فرستاده خداست و همراهانش بر کافران بسیار سختگیر و با یکدیگر بسیار مهربان و نرم دلاند.
بعضی از صفات زمامداران ستمگر در قرآن
و اینک مهمترین صفات آنان:
1- تکبر و طغیانگری:
«وَ اسْتَکْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنَا لاَ یُرْجَعُونَ »
او [فرعون] و لشکریانش به ناحق در زمین تکبر و سرکشی کردند و پنداشتند نزد ما باز نخواهند گشت.
2- استبداد و خودرأیی:
«قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِیکُمْ إِلاَّ مَا أَرَى »
فرعون گفت: جز آنکه رأی دادم [به قتل موسی] رأی دیگری نمیدهم [و جز این صلاح نمیدانم].
3- تبعید اصلاح طلبان:
4- «أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْیَتِکُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ یَتَطَهَّرُونَ »
[قوم لوط در پاسخ دعوت او گفتند: ] لوط را با همه خاندانش که از این کار [هم جنسطلبی] دوری و پاکیزگی میجویند از شهر خود بیرون کنید.
4- تهمت زدن به مردان حقّ:
«قَالُوا إِنْ هذَانِ لَسَاحِرَانِ یُرِیدَانِ أَنْ یُخْرِجَاکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ بِسِحْرِهِمَا »
[فرعونیان گفتند: ] این دو تن [موسی و هارون] دو ساحرند که میخواهند به سحرانگیزی شما را از سرزمینتان بیرون کنند.
5- برتریجویی و تفرقهاندازی بین مردم:
«إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلاَ فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعاً »
همانا فرعون در زمین برتری جست و گردنکشی کرد در میان اهل آن سرزمین تفرقه و اختلاف افکند. (رکنی، 1369)
صفاتی که در بالا برای پیشوایان و یا زمامداران دادگستر همچنین برای زمامداران ستمگر از زبان قرآن مجید عنوان شد، سرمشق و دستورالعملهایی نه فقط برای مدیران کلان مملکت بلکه برای مدیران سازمانها و نهادها صادق میباشد که واجب است همه مسئولان و مدیران آنها رامدنظر قرار دهند.
نکات مدیریتی از سوره حجرات
این سوره مدنی است، هیجده آیه دارد، 343 کلمه و دارای 1496 حرف است. یکی از سورههای استثنائی قرآن مجید میباشد که حاوی دستورالعملهای اخلاقی و رفتاری بسیاریست که مدیران اسلامی میتوانند آن دستورالعملها را سرمشق قرار داده و در زندگی روزانه سازمانی خود آنها را عملاً بکار گیرند. در اینجا مروری مختصر بر آیات این سوره بعنوان نمونهای از سورههای قرآن مجید را مورد بررسی قرار میدهیم.
1- آیه 1: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ »
ای کسانی که ایمان آوردهاید پیشی نگیرید بر خدا و رسول خدا و از خدا بترسید که خدا شنوا و داناست.
نکته مدیریتی: زیر دستان (در یک مؤسسه بطور مثال) کاری را که خود بهتر میدانند انجام ندهند بلکه آنچه را که مدیر به آن امر میکند در نظر داشته باشند و انجام دهند چون خودسری در کارها باعث هرج و مرج میشود و در نهایت تولید و پیشرفت را کم میکند. لذا پیروی از سرپرستان و مدیران مؤسسه ضروریست. در جای دیگر قرآن مجید میخوانیم که:
«النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ »: پیامبر اسلام از نفس مؤمنین بر خودشان اولیتر است.
2- آیه 2: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لاَ تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَ أَنْتُمْ لاَ تَشْعُرُونَ »
ای کسانی که ایمان آوردهاید صدای خود را از صدای پیامبر بلند نسازید و با او سخن به درشتی نگوئید آنگونه که با یکدیگر سخن میگویید که اعمالتان باطل میشود در حالیکه آگاه نیستید
نکته:
زیردستان هیچگاه نباید نسبت به مدیر خود بلند صحبت کرده و همانطور که با دیگران صحبت میکنند با او نیز به همان طریق صحبت کنند چون چنین صحبتی (بی ادبی) کارهای شایسته انسان را نزد مدیر کمرنگ میکند
و به عبارتی شخص یک امتیاز منفی در نزد مدیر خواهد داشت که امکان دارد در ارتباطات بعدی در نظر گرفته شود.
آیه 3: «إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ عَظِیمٌ »
آنانکه نزد رسول خدا احترام و صدای خود را آرام میکنند کسانی هستند که خداوند دلهایشان را برای تقوا آزموده است و برای آنان آمرزش اجر عظیم خواهد بود.
نکته: مدیران باید در نظر داشته باشند نسبت به افراد با اخلاق و کسانی که از تربیت اسلامی و کار خوب برخوردارند در بعضی موارد مشوقها و امتیازاتی در نظر بگیرند که این کار هم موجب تشویق خود آنها و هم موجب رغبت دیگران به اخلاق بهتر خواهد شد.
3- آیه 6: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهَالَهٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ »
ای ایمان آورندگان هر گاه فردی بی دین برای شما خبری آورد خوب دقت و مورد بررسی قرار دهید تا مبادا از روی نادانی به مردمی آسیب رسانید و به خاطر کارتان سخت پشیمان شوید
نکته:
طرف مقابل این آیه را میتوان بطور مستقیم به مدیران نسبت داد و آنچه از این یافت میشود بلکه یک مدیر شایسته نباید هر حرفی را از دیگران بدون هیچ تحقیقی قبول کند چه بسا این افراد نادان و از نظر دینی کم ایمان هستند که برای از بین بردن موقعیت دیگران حرفهای دور از واقعیت میزنند که یک مدیر اندیشمند هر حرفی را پس از تحقیق و بررسی و در نظر گرفتن همه جوانب کار باید قبول کند و با افرادی که به دروغ حرفهایی میزنند برخورد کند (البته این برخورد هم باید مؤدبانه و با توجه به شخصیت شخص باشد).
4- آیه 9 و 10: «وَ إِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ * إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ »
و اگر دو طایفه از مؤمنین با یکدیگر به جنگ پرداختند بین آنان صلح برقرار کنید اگر یکی از آن دو طایفه بر دیگری ستم میکرد با آنکه ستمگر است بجنگد تا تن به فرمان الهی دهد اگر آن دسته از ستمگری بازگشت نمودند دوباره آنها را بعدالت صلح دهید و عدالت کنید که خداوند عدالتکنندگان را دوست دارد * مؤمنان برادرند بین برادرانتان صلح برقرار کنید و از خدا بترسید تا مورد ترحم خدا قرار گیرید
نکته:
در هر سازمان و… به هر حال بر سر مسائلی امکان درگیری بین بعضی افراد بوجود میآید که یک مدیر کاردان باید اولین کاری که میکند به عدل بین این افراد صلح و آشتی برقرار کند ولی اگر فرد در این کار پافشاری کرد از راههای شدیدتر مانند اخراج او وارد شد «و اقسطوا ان الله یحب المقسطین» باید در گفتار و کردار به عدالت رفتار کرد «حتی روایت است که در نگاه نیز باید عدالت را رعایت کرد». به طور کلی باید همواره طرفدار مظلوم بوده و در مقابل با ستمگر و یا طغیانگر ایستادگی و مبارزه کرد.
5- آیه 11: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لاَ نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ وَ لاَ تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُمْ وَ لاَ تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ وَ مَنْ لَمْ یَتُبْ فَأُول?ئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ »
ای کسانی که ایمان آوردهاید هیچگاه نباید مردمی مردم دیگر را مسخره کنند چه بسا این مردم را مردم دیگر بهتر باشند و نیز نباید زنی زنان دیگر را به باد مسخره گیرند چون ممکن است آنان از اینان بهتر باشند از یکدیگر عیبجویی نکنید و یکدیگر را با یادآوری لقبهای زشت سرزنش ننمائید و آنان که توبه نکنند جزو ستمکاران هستند.
نکته:
مدیر هیچگاه نباید زیر دستان خود را به دلایلی مانند بی دقتی در کار و سرعت و… مسخره کند و احیاناً کوچک کند امکان دارد همین افراد که مورد تمسخر قرار میگیرند از خود مدیر بهتر باشند چون «ان اکرمکم عندالله اتقیکم» «گرامیترین افراد نزد خدا باتقواترین شماست» و بزرگی افراد فقط به دقت و سرعت نیست بلکه در اصل تقوی معیار بزرگی افراد است و نباید عیبجویی افراد زیر دست را کرد و با لقبهای زشت دیگران را خواند که این اعمال منزلت مدیر را نزد زیر دستان کم میکند و اعتماد مدیر نزد زیر دستان کم میشود.
6- آیه 12: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لاَ تَجَسَّسُوا وَ لاَ یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ »
ای کسانی که ایمان آوردهاید از بسیاری گمانهای بد دوری کنید که بعضی از گمانهای بد گناه است و در مورد یکدیگر کنجکاوی نکنید و پشت سر همدیگر به عیبجویی نپردازید آیا کسی دوست دارد که گوشت مرده برادر خودش را بخورد؟ حتماً از آن تنفر دارید از خدا بترسید که خدا توبهپذیر و مهربان است.
نکته:
مدیران نباید نسبت به زیردستان خود گمان بد داشته باشند و همچنین کنجکاوی کنند چه بسا بعضی از آنها به مسائلی دچار هستند که دوست ندارند دیگران از آن خبر داشته باشند و اگر کسی در این کنجکاوی کند نسبت به آن ناراحت میشوند و نباید مدیر عیبجویی زیردستان کند که عیبجویی از دیگران باعث دلسردی و بی اعتمادی نسبت به مدیر میشود. همچنین از غیبت کردن پشت سر افراد خودداری کرده و فرهنگ گمانهای بیجا در مورد افراد، بخشش در مورد مسائل مربوط به افراد و غیبت را در سازمان از بین ببرند.
7- آیه 13: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثَى وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ »
ای مردم! ما شما را مرد و زن آفریدیم و اینکه شما را شعبه شعبه و قبیله قبیله قرار دادیم تا از یکدیگر شناخته شوید، گرامیترین افراد نزد خدا باتقواترین شما هستند و خدا دانا و آگاه است.
نکته:
باید توجه داشت که «در محیط کار هیچ گاه نباید اصل را مادیات (نژاد، قدرت، آشنایی، قوم و خویشاوندی و… ) قرار داد و آن را ملاک تفاوت افراد و یا معیار افضلیت آنها قرار داد بلکه گرامیترین افراد نزد خداوند باتقواترین آنها هستند (مدیر هم باید افراد را نسبت به تقوای آنها بسنجد). ملاک تقوی افراد نیز صرفاً انجام واجبات مثل اجرای نماز و روزه و
امثالهم نیست، بلکه انجام وظایف محوله به نحو احسن، ادای امانت الهی و رفتار و کردار و روابط افراد ملاک میباشد.
8- آیه 15: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُول?ئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ »
مؤمنان کسانی هستند که به خدا و رسول او ایمان آورده و سپس در ایمان خود تردید ننموده و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد نمودهاند و اینان صادقان هستند.
نکته:
مدیران باید همیشه صداقت را رعایت کنند هر چه مدیر در کار و حرف خود صادقتر باشد اعتماد زیردستان به او بیشتر میشود. اینکه از ابزار و صفات یک مدیر اسلامی ورود ایمان به قلب و جهاد و سخن راست و راستگویی است اگر کسی در دل به خدا ایمان داشته باشد در جهاد در راه خدا نیز کوتاهی نخواهد کرد و سخن دروغ نیز بر زبان جاری نخواهد کرد.
9- آیه 17 و 18: «یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لاَ تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلاَمَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلْإِیمَانِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ * إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ »
آنها بر تو به مسلمان شدن منت میگذارند بگو شما با اسلام خود بر من منت منهید بلکه اگر راست میگویید خدا بر شما منت دارد که شما را به سوی ایمان هدایت فرموده است * خدا اسرار غیب زمین و آسمانها را میداند و با آنچه شما بندگان میکنید آگاه است.
نکته:
در مورد منت بر افراد و هدایت آنهاست، مدیر اسلامی نباید برای کاری که انجام داده است برای هر کس که باشد منت بر او بگذارد. اگر مسلمان است باید رضای خداوند کار انجام دهد زیرا خداوند آگاه بر اسرار غیب زمین و آسمانهاست و بر همه کارهای بندگان آگاهست.
نمونه آیات منتخب مدیریتی از منظر قرآن مجید
بعد از خلاصهای که در مورد آیات سوره حجرات در مورد مسائل مربوط به مدیریت از نظر قرآن مجید بیان شد. لازم است توضیح داده شود که صدها آیه دیگر وجود دارد که از آنها استنباط های مدیریتی میشود که در این مقاله مجال ارائه همگی آنها نیست، لذا مختصراً به تعداد فقط ده مورد از آنها که انتخاب شدهاند به عنوان نمونه اشاره میشود:
1- تدبیر و تقسیم امور:
در قرآن مجید خداوند متعال قسم به تدبیرکنندگان و تقسیمکنندگان در امور میخورد. «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْراً » (6) *
«فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْراً » (7) (قسم به تدبیرکنندگان و تقسیمکنندگان در امور) همچنین در مورد جامعیت تدبیر الهی میخوانیم که:
«یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ » (8) تدبیر الهی از آسمانها تا زمین را فرا گرفته است
2- تحمل در مقابله با سختیها:
چه بسا اتفاق ناگواری برای انسانها در سازمان رخ میدهد ولی در آن خیری وجود دارد.
«فَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیراً » (9)
چه بسا شما چیزی را ناگوار میدانید، ولی خداوند خیر کثیر در آن قرار داده است.
3- مشکلات، مصیبتها و ناراحتیها نتیجه اعمال خود افراد است:
«وَ مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَهٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ » (10)
هر سختی و مصیبتی که به شما میرسد به خاطر کارهایی است که با دست خودتان انجام دادهاید.
4- با نیکویی و خوبی با مردم مراوده داشتن و دوری از بحث و مناظرههای نادرست.
«ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَ جَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ » (11)
(ای رسول)، خلق را به حکمت و برهان و موعظه نیکو به راه خدا دعوت کن و با بهترین طریق مناظره کن که البته خدا (عاقبت حال) کسی که از راه او گمراه شده و آنکه هدایت یافته را بهتر میداند.
5- صحبتها را شنیدن و پیروی از روشهای عاقلانه و خوب و بهترین آنها
ـ «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبَابِ » (12)
آن بندگانی که چون سخن حق بشنوند نیکوتر آن را عمل کنند. آنان هستند که خدا آنها را به لطف خاص خود هدایت فرموده و هم آنان به حقیقت خردمندان عالمند.
6- گزینش و انتخاب صحیح ـ شایسته سالاری
دو معیار کلی از نظر قرآن مجید، یکی ایمان و دیگری علم که باید مورد توجه در استخدام، ارتقاء و امثالهم قرار گیرند.
«یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ» (13)
خداوند متعال آنهایی که دارای ایمانی بالاترند را افضلتر و برای علم نیز درجاتی قرار داده است. همچنین در قرآن مجید میخوانیم که:
ان الله اصطفی آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران علی العالمین
خداوند متعال حضرت آدم، نوح، آل ابراهیم و آل عمران را برای عالمیان برگزید. و یا در داستان حضرت یوسف میخوانیم که:
«قَالَ اجْعَلْنِی عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ » (14)
گفت که مرا به خزائن زمین قرار ده، همانا مرا کاردان مطمئن در خواهی یافت.
و در داستان حضرت موسی در سوره قصص میخوانیم که کسی را که میخواهی استخدام کنی، باید دارای دو صفت امین و قوی باشد.
«قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ » (15)
یکی از آن دو دختر شعیب گفت که ای پدر این شخص (حضرت موسی را) استخدام کن زیرا کسی را که میخواهید استخدام کنید بایستی که قوی و امین باشد.
7- مسئله تخصص و شایسته سالاری
«فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ » (16)
بپرسید از اهلش اگر که به آن علم ندارید
«هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَهِ » (17)
او اهل تقوی و مغفرت میباشد.
8- امر برنامهریزی و بررسی قبل از اجرا
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا » (18)
ای کسانی که ایمان آوردهاید هنگامی که میخواهید در راه خدا حرکت کنید خوب آن را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهید.
9- در کارهای خوب معاونت کردن و در کارهای بد همکاری نکردن
«وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى وَ لاَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ » (19)
در کارهای خوب و نیکو و تقوی همدیگر را یاری کنید و در کارهای بد و گناه به همدیگر کمک نکنید.
10- در کارها طرفدار عدالت بودن
«وَ إِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ » (20)
هنگامی که بین مردم داوری میکنید، به عدالت داوری کنید. (مشرف جوادی، 1378).
خلاصه و نتیجهگیری
قرآن مجید علاوه بر مسائل اعتقادی، معارف و احکام سرشار از دستورات اخلاقی، رفتاری، و روابط و اداره امور میباشد. علاوه بر قرآن مجید، سنتها و روشهای انبیاء و معصومین و گفتار و کلمات قصار آنها که مخصوصاً در نهجالبلاغه و در کتب معتبر دیگر اسلامی آورده شده، مملو از مسائل و موضوعات مدیریتی میباشد. در این مقاله ابتدا به دستورالعملهای مبتنی بر این که از چه کسانی باید و از چه کسانی نباید اطاعت کرد اشاره شد. سپس صفات و مشخصات پیشوایان دادگستر و همچنین ستمگر در قرآن مجید مورد مطالعه قرار گرفت، متعاقب آن به نکات مدیریتی و اخلاقی سوره حجرات به عنوان نمونهای از سورههای قرآن مجید پرداخته و نهایتاً به ده مورد از موضوعات مدیریتی که از میان صدها آیه برگزیده شدهاند به عنوان نمونه اشاره شد.
پی نوشت ها :
1- عضو هیأت علمی دانشکده علوم اداری دانشگاه اصفهان.
2- نساء/ 57.
3- رشیدپور، 1370.
4- بقره/ 247.
5- بقره/ 124.
6- نازعات/ 5.
7- ذاریات/ 4.
8- سجده/ 5.
9- نساء/ 19.
10- شوری/ 30.
11- نحل/ 125.
12- زمر/ 18.
13- مجادله/ 9.
14- یوسف/ 55.
15- قصص/ 25.
16- انبیاء/ 7.
17- مدثر/ 56.
18- نساء/ 94.
19- مائده/ 2.
20- نساء/ 58.
منابع تحقیق:
1- قرآن مجید.
2- ابوعلی الفضل ابن الحسن ابن الطبرسی (رحمه الله علیه) (مفسر عالم بزرگ تشیع)، تفسیر مجمع البیان، جلد 23.
3- رازی، جمال الدین شیخ ابوالفتوح، تفسیر روح الجِنان و روح الجّنان تصحیح و حواشی، آقای حاج میرزا ابوالحسن شهرانی، جلد 10.
4- رشیدپور، عبدالمجید، دیباچهای بر مدیریت اسلامی، 1370.
5- رکنی، محمد مهدی، حکومت در اسلام، 1369.
6- مشرف جوادی، محمد حسین، اصول و متون مدیریت در اسلام، همدان، نشر نور علم، 1378.
منبع مقاله :
ــ، قرآن، مدیریت و علوم سیاسی(مجموعه مقالات)، مشهد: بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه، چاپ اول: 1388