مهر یار، محور مودتها

مهر یار، محور مودتها

نویسنده: سید محمود بحر العلوم میردامادى

اشاره:
اهمیت وحدت میان مسلمانان‏بر هیچ کس پوشیده نیست و برهمگان لازم است که با تاکید بر نقاط‏اشتراک اهل اسلام، بر پیوند و برادرى‏میان شیعه و اهل سنت را بیش ازپیش مستحکم نمایند.
در مقاله حاضر ضمن معرفى امام‏مهدى، علیه‏السلام، به عنوان محورى‏که همه مسلمانان مى‏توانند با تکیه برآن به همدلى و مودت دست‏یابند، ازهمه پیروان دین محمد،صلى‏الله‏علیه‏وآله، خواسته شده که بارجوع به منابع اصیل خود بیش ازپیش به موضوع مهدویت توجه‏نمایند.
اساس دین اسلام محبت است،محبت‏خداوند، که منعم است، محبت‏پیامبر که خیر خواه بشر و مذکراست، محبت راهنمایان نور، که‏نگاهدار دین و مفسران نسخه‏سعادت‏اند و محبت راهیان نور ومنتظران ظهور، آنها که وابسته به‏محبوبان الهى‏اند.
روایت مى‏فرماید: هل الدین الا الحب و البغض. (1)
آیا ایمان غیر از دوستى خدا و اولیا اوو دشمنى با دشمنان ایشان است؟
پاسخ این است که: الدین هو الحب و الحب هوالدین. (2)
حقیقت دین دوستى خدا و اولیا اوست.
دوستى خدا و اولیا او حقیقت دین‏است. انسان محب، در طریق محبت‏محبوب پیروى از کتاب تکوین‏«آفرینش‏» و کتاب تشریع «قرآن‏کریم‏» مى‏نماید. قانون محبت درسراسر عالم وجود حکمفرماست وهمه موجودات با نظم خاص و ارتباطو تاثیرپذیرى نسبت‏به یکدیگر،گوش به فرمان خالق، تسبیح گو ومحب اویند.
یسبح لله ما فى السموات والارض … (3)
قرآن کریم که خود نسخه محبت‏و سعادت است، انسان را به‏هماهنگى با کتاب آفرینش فراخوانده و به محبت الله و اولیاء اودعوت مى‏نماید.

موجبات محبت
موجبات محبت فراوان است، و مابه خواست‏خداوند متعال درگفتارهاى آینده به بررسى آنهامى‏پردازیم. نفع‏رسانى محبوب به‏محب، یکى از موجبات محبت است.
قرآن کریم مى‏فرماید: فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ماینفع‏الناس فیمکث فى‏الارض. (4)
اما کف (و خاشاک روى آب) نابود گرددولى آنچه براى مردم سودمند است درزمین پایدار بماند.
زبد، کف و خاشاک که خود فاقدکمال است چگونه مى‏تواند به جامعه‏بشرى نفع رسان باشد؟
کور چگونه مى‏تواند عصا کش‏کور دیگر بشود، خودش درهوى‏خواهى و علو طلبى مانده،ادعاى خلیفه‏اللهى، مرشدیت‏خلق‏مى‏کند.
خاشاکهاى تاریخ، سلاطین جور،حکام ستمگر، از خوبیها چه داشتندکه بتوانند عطا کنند و سودببخشند!؟
اما آب; اول; طهور است، پاک وپاک کننده، چه هنرى از این بالاتر؟محیط زیست را از آلودگى پاک‏مى‏کند، به جنگ میکروبها و آفتهامى‏رود، هوا را طراوت و طهارت‏مى‏دهد و حیات بخشى دارد، حیات‏هر ذى حیاتى از آب است، پس آب به‏دلیل نفع رسانى‏اش باقى مى‏ماند ومحبوب حیات داران عالم است.
علما و دانشمندان ربانى،مجاهدان و شهیدان الهى که بعد ازپیشوایان معصوم، علیهم‏السلام،نقش آب را در طهارت بخشى و حیات‏دهى در جامعه انسانى دارند، محبوب‏انسانها و باقى به بقاء حق وجاویدانند.
على، علیه‏السلام، مى‏فرماید: … العلماء باقون ما بقى‏الدهر (5)
دانشمندان پایدار و جاویدان‏اندچندانکه روزگار به جا است.
قرآن مى‏فرماید: و لا تقولوا لمن یقتل فى سبیل‏الله امواتا بل احیاء و لکن لاتشعرون. (6)

خورشید هم نفع‏رسان است
چگونه راه را از چاه تشخیص‏مى‏دهید، به چه وسیله؟ اگر نور نباشدچطور؟
الله نورالسموات و الارض. (7)
خداوند راه و چاه را به شمانمایانده و همگان را به پیمودن‏صراط مستقیم امر فرموده است.
نور او به وسیله عقل «حجت‏درون‏» و پیامبر، صلى‏الله‏علیه‏وآله،و ائمه، علیهم‏السلام، «حجج‏برون‏»به انسان مى‏رسد.
پس هادى بالذات و اول اوست،نفع رسانى‏اش براى همه لایقان عالم‏است، و لذا محبوب هدایت‏یافتگان وروشن ضمیران است.
رسول اکرم، صلى‏الله‏علیه‏وآله،خورشید آشکار هدایت که بایدها ونبایدها را از طرف خداوند براى‏مردم بیان داشت، صراط مستقیم وطریق ظلمت را معین نمود وصحراى خشک و خزان زده فکر واندیشه بشر را با باران رحمت آیات‏و آب حیات مواعظ و روایات، زندگى‏دوباره و جان تازه بخشید، نیزمحبوب زنده دلان و پاک سیرتان‏است.
پیامبرى که بیشتر از همه انبیادر راه بیدارى مردم و سعادت‏جامعه بشرى، رنج و شکنجه دید وبراى رضاى محبوبش صبر واستقامت را پیشه ساخت.

حب شى مستلزم حب‏آثار شى‏است
انسان محب، خدا را براى نعم،خاصه نعمت هدایتش دوست‏مى‏دارد و پیامبر را به خاطر خدا و به‏جهت نفع رسانى، طهارت بخشى ونور فشانى‏اش محبت مى‏ورزد.
سؤال این است: آیا آنکه در نفع‏رسانى و حیات بخشى به جامعه‏بشرى، کمالات و فضایل انسانى،نفس ( خود) رسول الله،صلى‏الله‏علیه‏وآله، است، از محبت‏محبان مستثنى است!؟
راستى آیا کسى مى‏تواند، پیامبررا دوست داشته باشد، ولى قلبش‏خالى از محبت على، علیه‏السلام،باشد؟
اینچنین کسى در دوستى‏اش‏دروغگو و کاذب است، زیرا روح وجان نبى و ولى، طبق آیه شریفه‏مباهله (8) و روایات منقول از فریقین‏متحد و دوستى هر کدام، مستلزم‏دوستى دیگرى است.
شما را به خدا حدیث منقول ازفریقین «کتاب الله و عترتى‏» چه‏مى‏گوید؟
کتاب‏الله یعنى کتاب خدا، عترتى‏یعنى عترت من پیامبر، آیا کسى‏مى‏تواند خدا را دوست داشته باشدولى با کتابش بیگانه و مخالف باشد،ادعاى دوستى با رسول الله،صلى‏الله‏علیه‏وآله، بکند و دوستى‏عترتش را نادیده بگیرد؟
دوستى عترت چگونه تحقق‏مى‏یابد؟ آیا مقدم داشتن مفضول برفاضل، خانه‏نشین نمودن «من عنده‏علم الکتاب‏» (9) و شمشیر کشیدن براعلم امت و استاد فرشته و ملک،دوستى عترت، علیهم السلام،محسوب مى‏شود؟
مگر حب پیامبر مستلزم حب آثارو وابستگان آن حضرت، نیست؟
پس چرا آثار و احادیث‏حیات‏بخش پیامبر، صلى‏الله‏علیه‏وآله، محوگردید، و بیان و نشر آن ممنوع اعلام‏شد؟
چرا هر چه در تاریخ اسلام‏مى‏نگریم کمتر دوستى و دوست‏نسبت‏به خاندان عصمت،علیهم‏السلام، پیدا مى‏کنیم و بیشترین‏صفحات تاریخ را ستم در حق‏اهل‏البیت، علیهم‏السلام، پر کرده‏است؟
مسلمانان این زمان باید پاسخگوباشند که چرا با یگانه وارث پیامبر،صلى‏الله‏علیه‏وآله، حضرت مهدى، علیه‏السلام، بیگانه‏اند و نسبت‏به یاداو و اهداف مقدسش بى تفاوت؟
مگر اهل سنت‏به وجود و قیام وظهور حضرت مهدى، علیه‏السلام،بى‏عقیده‏اند!؟
مگر احادیث‏حضرت مهدى،علیه‏السلام، را بسیارى از صحابه;مثل عثمان‏بن عفوان، طلحه‏بن‏عبیدالله، عبدالرحمن‏بن عوف،ابوهریره، عبدالله‏بن عمر، انس‏بن‏مالک و… نقل نکرده و در کتابهاى اهل‏سنن مثل ابوداود ترمذى، ابن ماجه ومسانیدى مثل مسند احمد و… گزارش‏این موضوع مقدس ثبت نشده است!؟
چرا ائمه جمعه و خطباى‏مسجدالحرام و مسجدالنبى،صلى‏الله‏علیه‏وآله، درباره این‏موضوع سرنوشت‏ساز سخن‏نمى‏گویند و با بیان احادیث‏المهدى،علیه‏السلام، از کتب خودشان، قلوب‏مسلمین را در برابر تهاجم دشمنان‏اسلام تسکین نمى‏دهند؟ مگر شمانباید دوستدار عترت باشید؟ و مگرحضرت مهدى، علیه‏السلام، از عترت‏رسول‏الله، صلى‏الله‏علیه‏وآله،نیست!؟
آیا سنت رسول خدا،صلى‏الله‏علیه‏وآله، دوستى به عترت‏را درس نمى‏دهد!؟
آیا ابن تیمیه در کتاب فتاوایش (10) و دیگر بزرگان اهل سنت احادیث‏قیام و ظهور حضرت مهدى،علیه‏السلام، را متواتر و غیر قابل‏انکار معرفى نکرده‏اند!؟
مگر ابو نعیم، صاحب کتاب‏«اخبارالمهدى‏» و ابن حجر هیثمى،صاحب کتاب «القول‏المختصر فى‏علامات‏المهدى‏المنتظر» از علماى‏شما نیستند!؟ مگر «رابطه‏عالم‏الاسلامى‏» حجاز در جواب‏سؤال «ابومحمد کنیایى‏» مساله قیام‏و ظهور حضرت مهدى، علیه‏السلام،را از اخبار متواتر معرفى نکرده‏است!؟ (11)
به چه علت اگر شیعه‏اى محبت‏قلبى خودش را نسبت‏به عترت و (بقیه‏عترت)، بقیه‏الله «حضرت مهدى، علیه‏السلام‏» بروز دهد و در فضاى پرمعنویت مسجدالحرام و مسجدالنبى‏صبح جمعه‏اى به یاد آن یگانه مصلح‏بشریت اظهار مودت کند و دعاى فرج‏آن حضرت را که فرج و گشایش‏مؤمنین و آزادى مسلمین از اسارت‏کفار و مستکبرین است، بخواند،مشرک خوانده مى‏شود و تحت‏محاکمه قرار مى‏گیرد؟
راستى سرزنش کنندگان شیعه،حدیث‏شریف نبوى «من مات و لم‏یعرف امام زمانه مات میته‏جاهلیه‏» (12) را چه پاسخ مى‏دهند؟
حدیث مذکور منقول از فریقین‏است، و مدلولش این است که در هرزمانى باید امام و رهبرى وجودداشته باشد، بنابراین امام و پیشواى‏زمان ما چه کسى است؟
شما را به خدا از بحث فرار نکنید ومجادله به غیر علم ننمایید، امامى که‏عدم شناختنش، کفر به حساب بیاید، یعنى افراد بى معرفت در حق او درصف کفار و مشرکین قرار گیرند، آیامى‏تواند حاکم غیر معصوم باشد؟
ما قائل به امامت آن آقایى هستیم‏که سنتش سنت نبوى است، و انبیا ظهورش را بشارت داده و حکومتش‏را مظهر قسط و عدل و آیینه ایزدنمامعرفى کرده‏اند.

محور محبتها
برادرى و اخوت مسلمین باید براساس محور محبت‏خداوند و اولیا اوباشد، در تفسیر آیه شریفه‏«واعتصموا بحبل‏الله جمیعا و لاتفرقوا» (13) مفسران شیعه و اهل‏سنت روایاتى نقل کرده‏اند مبنى براینکه «حبل‏الله‏» حضرت على،علیه‏السلام، است. (14)
حضرت رسول اکرم،صلى‏الله‏علیه‏وآله، فرمود:
بنا یصبحون اخوانا بعدضلاله‏الفتنه کما بنا اصبحوااخوانا بعد ضلاله الشرک. (15)
به وسیله ما مردم بعد از گمراهى‏فتنه به برادرى روى مى‏آورند همانطورکه به وسیله ما پس از گمراهى شرک‏برادر شدند.
در حدیث کمى تدبر نمایید،نمى‏فرماید «بى‏» یعنى به وسیله من،مى‏فرماید «بنا» یعنى به وسیله ما پس‏محور برادرى، دوستى پیامبر،صلى‏الله‏علیه‏وآله، و اهل بیت ایشان‏است، احترام و تعظیم مقام بالا ووالاى ایشان است.
اخوت شیعه و دوستى و محبت‏گرم آنان با یکدیگر به محبت آنان‏نسبت‏به رهبران معصوم برمى‏گردد.امروز نقطه اصلى مودتها و کانون‏مرکزى و اساسى محبتهاى مؤمنان‏نسبت‏به یکدیگر قلب عالم هستى،حضرت ولى‏الله‏الاعظم، علیه‏السلام،است.
کسانى که خواهان تالیف قلوب‏اندباید جامعه مسلمین «اعم از اهل سنت‏و شیعه‏» را به این نقطه اصلى و محوراساسى; یعنى وجود مطهر و منور ومقدس حضرت ولى عصر،علیه‏السلام، توجه داده با بیان آیاتى‏که در مورد آن جناب است، تشریح‏روایاتى که «فریقین‏» درباره آن‏حضرت نقل کرده‏اند و بیان وظایف‏در زمان غیبت، افکار را به این باب‏بزرگ الهى سوق دهند.
در دعاى ندبه مى‏خوانیم:
این مؤلف شمل الصلاح والرضا.
کجاست آقایى که پراکندگى در امور دین و صلاح و رضاى مؤمنان را جمع‏مى‏کند؟
راستى چه سعادتمند هستندمردمى که به ولى خداوند و وارث‏انبیا و ائمه طاهرین، علیهم‏السلام،حضرت مهدى، علیه‏السلام، مودت ودوستى ورزیده و در نتیجه این حب،صفات محبوب را پیدا کرده‏اند. مگرنه‏این است که بر دوستى آثارى‏مترتب است، از جمله اینکه محب‏صفات محبوب را به خود مى‏گیرد.
و این خود دلیلى دیگر بر لزوم ترویج و تبلیغ حب ولى خدا درجامعه انسانى است.
دلسوزان جامعه، معلمان ومربیان، کسانى که علیه انحطاطفرهنگى و تهاجم فکرى قدم‏برداشته، دنبال پیشگیرى و یا درمان‏مفاسد اجتماعى هستند، بایدتابلوهاى تقوى و فضیلت،جوانمردى و عدالت را که در زندگى‏اهل بیت، علیهم‏السلام، وجود دارد به‏نمایش گذاشته، حیات سر تا سرنورانى و اهداف مقدس حضرت‏مهدى، علیه‏السلام، را به تمام‏زبانهاى جهان ترجمه نموده، مبلغ‏دوستى مصلح بشریت‏بشوند.
امام زمان دوست داشتنى‏اند،زندگى زیبایى دارند، اهداف والا وحیات بخشى دارند، مگر مى‏شودکسى ایشان را بشناسد و زیبایى‏صورت و سیرتشان را ببیند ولى‏دوستشان نداشته باشد؟
جاذبه وجود مطهر خاتم الانبیا،صلى‏الله‏علیه‏وآله، را در تاریخ‏خوانده‏اید؟ آن گونه بود که از «اویس‏قرنى‏» با اینکه رسول‏الله،صلى‏الله‏علیه‏وآله، را رؤیت ننموده‏محب دلباخته و پیرو استوارى‏ساخته بود. همین جاذبه در وجودخاتم الاوصیا وجود دارد، شما که ازتهاجم فرهنگى و تلاش شرق و غرب‏در ترویج فساد گله و شکایت داریدچرا از جاذبه‏هاى الهى حضرت‏مهدى، علیه‏السلام، نمى‏گویید ونمى‏نویسید، چرا نسل جوان را به‏معرفت و شناخت صاحب زمان‏نزدیک نمى‏کنید؟
تشکیل کلاس شناخت آن‏بزرگوار، نقل تشرفات معتبر و بیان‏دستگیرى و عنایات حضرت، ترویج‏مراسم ندبه و اشک در فراق آن‏جناب، مس وجود آدمى را مبدل به زرناب مى‏سازد و جوان طاغى و گمشده‏راه را، خاضع متقى مى‏نماید.
پیامبر اسلام، صلى‏الله‏علیه‏وآله،خریداران ولایت آن حضرت را به‏شگفتى ایمان و عظمت‏یقین وصف‏فرموده است:
… ان اعجب الناس ایمانا واعظمهم یقینا قوم یکونون فى‏آخرالزمان لم یلحقوا النبى وحجبتهم الحجه، فآمنوا بسوادعلى بیاض. (16)
شگفت انگیزترین مردم از نظر ایمان‏و بزرگترین آنها از نظر یقین کسانى‏هستند که در آخرالزمان زندگى مى‏کنند وبا اینکه پیامبر را ندیده و حجت (الهى) هم‏از دیدگان آنها غایب است، ولى ایمان‏دارند به آنچه در کتب نوشته شده است.
شگفتى ایمان این مردان الهى درآخرالزمان به این است که تبلیغات‏مسموم و تهاجم فرهنگى دشمنان دراعتقاداتشان اثر نمى‏گذارد، و دل به‏آیات قرآن و روایات معتبره پیامبراسلام، صلى‏الله‏علیه‏وآله، و عترت‏ایشان، علیهم‏السلام، داده، تسلیم‏قوانین و مقررات دین مى‏باشند و این‏در حالى است که محبوبان الهى را باچشم ظاهر ندیده و جمال نورانى‏پیامبر، صلى‏الله‏علیه‏وآله، و حجت‏الهى را ظاهرا مشاهده ننموده‏اند. اماءدر واقع با تقواى قلبى که داشته‏اند، دراثر مطالعه و تفکر در آثار و احادیث‏اهل‏البیت، علیهم‏السلام، و چشیدن‏شیرینى ذکر و نام آن بزرگواران وشرکت در مجالسشان و در سایه‏خدمت در راه دوست و دفاع از حریم‏محبوب الهى حضرت مهدى، علیه‏السلام، بصیرت و بینایى یافته،نادیده را با چشم دل دیده‏اند و دل به‏او داده‏اند.
امام صادق، علیه‏السلام،مى‏فرمایند: یا ابابصیر: طوبى لشیعه‏قائمنا المنتظرین لظهوره فى‏غیبته و المطیعین له فى ظهوره،اولئک اولیاء الله الذین لا خوف‏علیهم و لا هم یحزنون. (17)
اى ابا بصیر! خوش به حال شیعیان‏قائم ما، آنها که در زمان غیبت، انتظار اورا مى‏کشند، و زمان ظهور، فرمان آن‏حضرت را اطاعت مى‏کنند، آنها اولیاءخدایند که خوفى بر آنها نیست، و اندوهى‏ندارند.
و این مقام و بلندى نام که امام‏صادق، علیه‏السلام، توصیف‏مى‏فرمایند، نشات گرفته از معرفت وشناختى است که شیعیان در زمان‏غیبت نسبت‏به امامشان کسب‏مى‏کنند.
باید دانست که سبب غیبت اوابرهاى جهل و نادانى است که بر فکرو اندیشه انسانها نشسته و آنها را ازدیدار خورشید باز داشته است.منتظران ظهور و طالبان نور آنهایى‏هستند که با تلاش پیگیر و فعالیت‏فراوان در زدودن ابر نادانى جامعه‏نسبت‏به حضرت ولى عصر،علیه‏السلام، مى‏کوشند و در تمسک به‏حبل ولایت، ابراز دوستى نسبت‏به‏پیشوایان هدایت و برائت از اعداءقرآن و عترت، علیهم‏السلام،مى‏خروشند.
از امام هفتم، علیه‏السلام، نقل‏شده که فرمود: «طوبى لشیعتنا المتمسکین‏بحبلنا فى غیبه قائمنا الثابتین‏على مولاتنا و البرائه من اعدائنا،اولئک منا و نحن منهم.» (18)
خوشا به حال شیعیان ما، آنها که درغیبت قائم ما متمسک به حبل ولایت ماهستند و در دوستى ما و دشمنى با اعداءما استوار و ثابت قدم‏اند، آنها از ما هستندو ما از آنها.
رمز این محبت، جاذبه الهى‏حضرت مهدى، علیه‏السلام، است،عارفان به آن حضرت، متنعم به این‏جاذبه‏اند، و در امواج خروشان این‏کشش غرق‏اند، براى همین سر از پانمى‏شناسند و سرفرازیشان درسربازى نمودن است، خدمت در راه‏دوست، یارى به وابستگان و دوستان‏دوست، کارشان است.
دل جز ره عشق تو نپوید هرگز جز محنت و درد تو نجوید هرگز صحراى‏دلم عشق‏تو شورستان‏کرد تامهر کسى در آن نروید هرگز

پی نوشت :

1. الحرالعاملى، محمدبن‏الحسن،وسائل‏الشیعه، ج‏11، ص‏435.
2. همان.
3. سوره جمعه (62)، آیه‏1.
4. سوره رعد (13)، آیه 17.
5. فیض‏الاسلام، علینقى، ترجمه و شرح‏نهج‏البلاغه، ص‏1156.
6. سوره بقره (24)، آیه 154.
7. سوره نور (24)، آیه 35.
8. سوره آل‏عمران (3)، آیه 61.
9. من عنده علم الکتاب، حضرت على،علیه‏السلام، مى‏باشند، ر. ک: شواهد التنزیل،ج‏1، ص‏307.
10. ر. ک: بیانیه رابطه العالم الاسلامى به‏نقل از: مکارم شیرازى، ناصر، مهدى انقلابى‏بزرگ، ص‏154.
11. الفتوى فى مساله المهدى المنتظر پاسخ‏رابطه‏العالم الاسلامى در مکه به یک مسلمان‏کنیایى. ر. ک: مکارم شیرازى، ناصر، همان،ص‏146; مهدى‏پور، على‏اکبر، او خواهد آمد،ص‏83.
12. براى مطالعه سند حدیث و شرح آن‏ر.ک: فقیه ایمانى، مهدى، شناخت امام یا راه‏رهایى از مرگ جاهلى.
13. سوره آل عمران (3)، آیه 103.
14. ر. ک: القندوزى، حافظ سلیمان‏بن‏ابراهیم، ینابیع الموده، ج‏1، ص‏139.
15. الصدوق، محمدبن على‏بن‏الحسین،کمال‏الدین، و تمام‏النعمه، باب‏22.
16. الصافى‏الگلپایگانى، لطف‏الله،منتخب‏الاثر، ص‏513; القندوزى، حافظسلیمان‏بن ابراهیم، همان، ص‏494.
17. الحرالعاملى، محمدبن‏الحسن،اثبات‏الهداه، ج‏3، ص‏476.
18. همان، ج‏3، ص‏477.
منبع: پایگاه امام مهدی علیه السلام

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید