نویسنده:دکترسید حمیدرضا علوی
14 ـ اجتناب ازحرص و طمع
حضرت امام محمد باقر(ع) می فرماید :
« با کشتن و میراندن طمع در خود ، عزتت را باقی نگه دار و حفظ کن » (1)
از سخن فوق این گونه برمی آید که شخص ممکن است صاحب عزت گردد اما نتواند عزت خود را پایدار و مداوم نگه دارد . طمع یکی از مهمترین عواملی است که شخص عزیز را خوار و ذلیل می سازد .
بدون شک ، انسانی که به کالای حقیر دنیا حرص می ورزد و جهت به دست آوردن آن از هیچ کار و درخواست و منت کشیدنی از مردم دریغ نمی ورزد ،به شحصیت و اصالت انسانی خویش لطمه خواهد زد و سربلندی و عزت خود را نابود خواهد ساخت .
بیهوده نیست که ازوصایای لقمان نسبت به فرزندش آن بود که اگر می خواهی تمامی عزت دنیا را درخود جمع کنی ، طمع و خواسته ی خود را از آنچه در نزد مردم است قطع نما . (2)
15 ـ قناعت
حضرت علی (ع) می فرماید :
« قناعت ،انسان را به سوی عزت سوق خواهد داد » (3)
قناعت ،نقطه ی مقابل حرص و طمع است و همان گونه که طمع ذلت آفرین است ، قناعت عزت بخش است .معنای دقیق قناعت ، « نداشتن » نیست ،بلکه « نخواستن » است ، به طوری که انسان به مقامی نایل آید که دلبسته ی متاع دنیا نگردد و وابسته ی مادیات و مظاهردنیا نشود و به کالای دنیا عشق نورزد .
قطعاً چنین مقامی زمانی میسرخواهد گردید که آدمی حقیقت دین خدا را آن گونه که هست ببیند و به هستی و نظام حاکم بر آن آنگونه که شایسته است معرفت و شناخت پیدا کند و به این حقیقت مجزوم و مسلم برسد که تعلقات دنیا ، قطع ازخدا و معنا ، جز بر تزلزل و اضطراب آدمی نخواهد افزود ، و شادی حقیقی جز در پرتو احساس بی نیازی نسبت به مادیات دنیا امکان پذیر نخواهد بود .
بدیهی است انسانی که به چنین مقامی ( مقام قناعت ) نایل آید به راستی شکست ناپذیر خواهد بود و هیچ ترس و هراسی در زندگی برای او نخواهد بود و هم در نزد خود احساس سربلندی و سرافرازی می نماید و هم دیگران او را عزیز و سرافراز و سربلند خواهند دید .
این جاست که حضرت مولی الموحدین علی (ع) ازعزت قناعت و ذلت دنیاپرستی سخن می گویند و چنین بیان می دارند :
«این خانه را مغرور آرزوها از کسی که پس ازمدت کوتاهی از این جهان رخت بر می بندد ،به مبلغ خروج از عزت قناعت و دخول درذلت دنیا پرستی خریداری نموده است » (4)
16 ـ صداقت و راستی و اجتناب از جهل و نادانی
حضرت امام جعفر صادق (ع) صداقت و راستی را عزت و جهل و نادانی را خواری و ذلت می داند . (5)
تمامی گناهان و خطاهایی که از آدمیان سر می زند و حرمت و شخصیت و عزت آنان را نابود و ضایع می سازد ریشه در جهالت و نادانی و عدم برخورداری از شناخت و معرفت صحیح و استوار دارد . بدون تردید ، انسانی که زیبایی و نیکویی را بر نمی گیزند مشکل معرفتی دارد .
از طرف دیگر،آنجا که بینش و بصیرت حاکم است و علم و آگاهی غلبه دارد ، اندیشه ی نیکو و رفتار زیبا معنا می یابد که صداقت و راستی از زیباترین آنهاست و نخستین نتیجه ی پسندیده اش شامل خود آدمی می گردد که آن همانا عزت و سرافرازی دردنیا و آخرت است .
17 ـ رعایت انصاف
حضرت علی (ع) رعایت انصاف را از جانب فرد ،سبب افزایش عزتمندی او قلمداد می کند . (6)
اگر آدمی به راستی بتواند آنچه را که برای خود می پسندد برای دیگران نیز بپسندد ، نه تنها در نظرآنان عزیز و محبوب خواهد شد بلکه در پیشگاه خدای متعال نیز بر عزتش افزوده خواهد گردید .گذشته از این ، تمرین چنین عادت پسندیده ای احساس عزت واقعی را در خود فرد نیز پرورش خواهد داد و تقویت خواهد نمود .
18 ـ خودداری از آزار و اذیت مردم و سبک شمردن آنان
حضرت امام جعفرصادق (ع) عزت انسان مومن را در خودداری از آزار و اذیت مردم می داند . (7)
شک نیست آن که مردم از او درامانند در نزد آنان محترم و عزیزخواهد بود . از طرف دیگر،باید توجه داشت که حضرت رسول اکرم (ص) می فرماید :«ذلیل ترین افراد کسی است که مردم را سبک شمارد » (8)
19 ـ عفو و بخشش و حسن ارتباط با دیگران
حضرت امام محمد باقر و حضرت امام جعفر صادق (ع) سه مورد را سبب افزایش عزت انسان می دانند :
«عفو و گذشت نسبت به کسی که به فرد ستم کرده است ،و اعطا و بخشش نسبت به کسی که از انسان دریغ ورزیده است ، و ارتباط با کسی که با انسان قطع دوستی کرده است » (9)
اصولاً بزرگوارانه برخورد کردن با افرادی که با انسان با بزرگواری برخورد نکرده اند ، دال بر شخصیت اصیل و افق دید و عزتمندی بسیاربالای انسان است ، زیرا تا وقتی آدمی به مقام عزت نایل نشده و از عزت نفس بالایی برخوردار نگردیده باشد ، هرگز نخواهد توانست کارهای خطا آلود دیگران را نسبت به خود با دیدی کریمانه ببیند و با تشخیص حقیقی ضعف خطاکاران از خطای آنان درگذرد و حتی با روح بلند و آسمانی خویش برای آنان دلسوزی نماید و در جهت خیرو خوبی و صلاح آنان آن هم با نیتی الهی قدم بردارد .
20 ـ ترک قیل و قال ها و مجادلات بی جا و بی مورد
حضرت علی (ع) عزت انسان مومن را در ترک قیل و قال می داند . (10)
حقیقتاً باید اعتراف نمود آنان که درگیر قیل و قال ها و مجادلات بی موردند ،درواقع ، با این رفتار زننده ی خود اثبات می کنند که هنوز در بند الفاظ و کلمات محبوس و مسجونند ، این عمل زشتشان پرده ازافکار و نیات آلوده شان بر خواهد داشت که آنان هنوز گرفتار حب جاه و شهرتند و درفکر طرح خود و کسب اعتبار و وجهه درنظر مردم دنیایند ،و بدین گونه است که نیازمندی و احتیاج خود را به جلب نظر دیگران آشکار خواهند ساخت و از طرف دیگر ضعف اخلاقی و حتی ضعف علمی خود را نیز بر همگان روشن خواهند نمود و توسط خود اسباب ذلت و خواری و حقارت خود را فراهم خواهند ساخت و متانت و وقار خویش را در دیدگاه صاحب نظران از دست خواهند داد و افرادی خام و سبک جلوه خواهند کرد . اما برخلاف آنها ،علما و انیدشمندان متخلق ،خاموشی و سکوت به موقعشان نه ازسرنادانی ،که ازکثرت دانایی است ،و سخن گفتنشان با منطق و استدلال و برهان و تحقیق است و برخاسته از بینشی جامع و ژرف و تفکری همه جانبه و به منظورتبیین حقیقت و طرح حق ـ و نه طرح خود ـ می باشد و اگر هم در این راستا رنجی بر روح بلند آنان مستولی می گردد ازسرعدم روشن شدن حقیقت برای بعضی کوته بینان خردنگر و غافل است و نه ازجهت عدم کسب اعتبار و وجهه در نظراهل دنیا .
عزت پنداری ( کاذب )
شخصی که واجد معیارهای حقیقی عزت و عوامل واقعی موثردرایجاد یا افزایش عزت ـ که درمبحث قبل عنوان و تشریح گردید ـ باشد ،دارای عزت حقیقی خواهد بود و حقیقتاً نزد خدای متعال و بندگان خوب خدا عزیز و عزتمند می باشد .
از سوی دیگر،اگرفردی فاقد معیارها و خصوصیات مذکورباشد ،اما به واسطه ی فقدان بینش و بصیرت و به علت برخورداری ازمواردی نظیر مال و ثروت و مکنت و …خود را دارای عزت بداند ،در این صورت ،فقط درخیال باطل خود واجد عزت است و در نزد خدا و اشخاص صاحب نظر هرگز عزیز و عزتمند نمی باشد ،و لذا عزت او فقط عزتی پنداری و کاذب است .دراین راستا حضرت امام علی (ع) می فرمایند :«هرعزتی که دین آن را تایید نکند ، ذلت و خواری است » (11)
حضرت امام جعفر صادق (ع) فردی را که با غیرخدا (نظیرمال و ثروت و … ) به ظاهرعزتی یافته ،حقیقتاً خوار و ذلیل می شمارند . (12)
یکی از خصوصیات شیطان این بود که با غیر خدا ـ یعنی با خلقت خود از آتش خودرا عزیزشمرد وخویشتن را عزتمند ومغروریافت :
«اغترته الحمیه وغلبت علیه الشقوه وتعزز بخلقه النار،واستوهن خلق صلصال »(13)
درتفسیرروان جاوید درتفسیر آیه ی 139 سوره ی نسا این گونه آمده است :کوته نظران همین که دیدند کفارداری ثروت ومکنت وریاست می باشند مایل به دوستی با آنها می شوند به گمان آنکه حشرومعاشرت ورفاقت با آنها موجب عزت وافتخار است،درصورتی که ازثروت ومکنت وریاست آنها بهره نمی برند وبه وبال عقاید فاسده واعمال کاسده ی آنها گرفتارمی شوند وناچارمی شوند که دراوضاع زندگی {از}آنهاتقلید وتبیعت کنند(14)
امیرالمومنین علی (ع)از گروهی از گذشتگان سخن می گویند که به حسب ظاهرازعزت بالایی هم برخورداربودند.اما سرانجام پس از مرگ،آن عز ت ظاهری را از دست دادند.آن حضرت ،آنان را این گونه توصیف می نمایند:
«آنان پیش ازشما به جایی که مقصد شما است رخت کشیدند ،وزودتر ازشما به آبشخورتان رسیدند.پایه هایی داشتند بلند،ودرجرگه هایی بودند سرافرازارجمند.پادشاهان یا رعیت راه خویش را به درون برزخ سپردند،ورخت به دل زمین بردند….»(15)
همچنین علامه ی طباطبایی درتفسیر المیزان درتفسیرآیه ی شریفه ی «واذا قلیل له اتق الله اخذته العزه بالاثم فحسبه جهنم ولبس المهاده »(16)ازعزت پنداری وباطل که با اثم و نفاق کسب می شود ودل فرد را بیمارمی سازد سخن می گوید.فردی که آن چنان عزتی را درخود احساس می کند دچارنخوت وغرورمی گردد،بی خبراز این که عزت مطلق (که تحت تاثیر هیچ عاملی ازبین نمی رود )تنها ازناحیه ی خدای سبحان است ،وحاشا برخدای متعال این که چیزی را که مخصوص خود اوست وتنها به بندگان خاص می دهد به بنده ای بدهد که باعث گناه وشراوگردد. پس معلوم می شود عزت مورد بحث دراین آیه عزت خدایی نیست ،بلکه اصلاً عزت نیست ،بلکه غروری است که اشخاص جاهل وظاهربین آن را عزت می پندارد(17)
پی نوشتها :
1 ـ «اطلب بقاء العز باماته الطمع » ( بحار الانوار،ج 78 ، ص 164 ؛ میزان الحکمه ؛ ج 6 ،ص 296 ) .
2 ـ « ان اردت ان تجمع عز الدنیا فاقطع طمعک مما فی ایدی الناس » (بحارالانوار ، ج 13 ؛ ص 420 ؛ میزان الحکمه ، ج 6 ، ص 292 ) .
3 ـ « اقناعه تودی الی العز » ( غرر الحکم و درر الکلم ،به نقل از : میزان الحکمه ؛ ج 6 ، ص 294 ) .
4 ـ آشتیانی و امامی ، ترجمه ی نهج البلاغه ، ص 145 . «اشتری هذا المغتر بالامل ،من هذا المزعج بالاجل ، هذه الدار بالخروج من عز القناعه ، و الدخول فی ذل الطلب و الضراعه » ( نهج البلاغه ، نامه ی 3 )
5 ـ «الصدق عز و الجهل ذل » ( بحار الانوار، ج 78 ، ص 78 ؛ میزان الحکمه ، ج 6 ، ص 290 ) .
6 ـ « الا انه من ینصف الناس من نفسه لم یزدد الله الا عزا » ( بحار الانوار ، ج 75 ، ص 33؛ میزان الحکمه ، ج 6 ، ص 293 ) .
7 ـ « شرف المومن قیامه بالیل و عزه کف الاذی عن الناس » ( بحار الانوار ، ج 75 ، ص 52 ؛ میزان الحکمه ، ج 6 ) .
8 ـ « اذل الناس من اهان الناس »(بحار الانوار ، ج 75 ؛ ص 142 ؛ مشکوه الانوار ، ص 226 ؛ میزان الحکمه ، ج 3 ، ص 444 ) .
9 ـ بحارالانوار ، ج 7 ، ص 403 ؛ بحارالانوار، ج 78 ، ص 209 ، میزان الحکمه ، ج 6 .
10 ـ «حسن خلق المومن من التواضع و عزه ترک القال و القیل ».(بحارالانوار ، ج 77 ، ص 267 ؛ میزان الحکمه ، ج 6 ، 290 ) .
11 ـ «کل عز لا یویده الذین مذله » ( غرر الحکم و دررالکلم ، به نقل از : میزان الحکمه ، ج 3 ، ص 443 ) .
12 ـ « العزیز بغیر الله ذلیل » ( بحار الانوار ، ج 78 ، ص 10 ؛میزان الحکمه ، ج 6 ، ص 289 ) .
13-نهج البلاغه،خطبه ی 1.
14-ثقفی تهرانی ،میرزا محمد،روان جاوید در تفسیر قرآن مجید ،ج2،ص139.
15-شهیدی ،سید جعفر،ترجمه ی نهج البلاغه ،ص253.«اولئکم سلف غایتکم ،و فراط منا هلکم الذین کانت لهم مقاوم العز و حلبات الفخرملوکاً و سوقاً .سلکوا فی بطون البرزخ سبیلاً سلطت الارض علیهم فیه….»(نهج البلاغه ،خطبه ی 1)
16-بقره/206.
17 ـ تفسیرالمیزان ،ترجمه :سید محمد باقر موسوی همدانی ، ج 2 ، ص 145
منبع:نشریه پایگاه نور ،شماره 8