ضرورت توجه به اخلاق
انسانها خواهان کمال و سعادت هستند. یکی از موانع بزرگ که بر سر راه رسیدن به کمال وجود دارد پیروی از هوای نفس است. آلوده شدن به رزایل و مفاسد اخلاقی، فرد و جامعه را به ورطه هلاکت می اندازد. بی شک تهذیب نفس و اصلاح آن می تواند نقش به سزایی در سعادت فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی داشته باشد، به گونه ای که اگر انسان تمام علوم را تحصیل کند و همه طبیعت را به تسخیر خود درآورد، اما از تسخیر درون و تهذیب نفس خود عاجز باشد، از رسیدن به کمال باز خواهد ماند، چه بسا نابسامانی هایی که در سطح جهان پدید می آیند و گرفتاری هایی که بشر امروزه با آن دست به گریبان است، ناشی از گرفتاری در دام هوی و هوسها است.
جامعه های مترقی و به اصطلاح متمدن، به جهت روگردانی از ارزش های اصیل انسانی، روز به روز به جاهلیت نزدیک تر می شوند و نور معنوی که سبب روشنایی دلهاست، جای خود را به تیرگی می دهد و قلب ها زنگار فراموشی موازین اخلاقی می گیرد و مسلمانان نیز به خاطر عمل نکردن به معارف بلند اسلام، هر روزه گرفتار مشکلاتی هستند. احیای ارزش های اصیل اخلاقی و بازگشت به اصول فراموش شده ی اسلامی، شرط لازم حاکمیت بخشیدن اسلام در جوامع اسلامی است.
فراگیری و عمل به دستورهای اخلاقی، انسان را از هر گونه عیب و نقص منزه و مبرا ساخته و او را به قله سعادت می رساند، مهار نیروهای سرکش نفس و رام نمودن آن ها و قرار دادن شان در مسیر اعتدال سبب می شود تا حکمت و عدالت و عفت تقویت شود و افراد به مکارم اخلاق برسند.
علم اخلاق، علم شناخت معادن موجود در سرزمین نفس است که باید آنها را استخراج نمود و به صورت مکارم اخلاق برای بهره برداری عمومی آماده ساخت!! و با این علم است که نهال گل های زیبا و معطر فضایل در صفحه نفس غرس می شود و مکارم اخلاق به وجود می آید و رایحه ی دل انگیز آن مشام سعادت طلبان را نوازش می دهد.
مکارم اخلاق، علاوه بر آن که صاحبش را به عالی ترین درجات انسانیت در دنیا می رساند و بر دیگران برتری می دهد، در آخرت هم به عالی ترین درجات بهشت ارتقاء خواهد داد. از این رو لازم ترین علمی است که باید آن را فرا گرفت. امام کاظم علیه السلام در سخنی زیبا، ضرورت فراگیری این علم را بیان می کند و می فرمایند: «الزم العلم لک ما دلک علی صلاح قلبک و اظهر لک فساده»(1) لازم ترین علم ها برای تو، آن علمی است که دل و ضمیر وجودت را اصلاح کند و فساد اخلاق تو را ظاهر سازد.
رسالت اخلاق
امتیاز و برتری انسان بر سایر موجودات، همانا عقل و قوه استدلال اوست. از طرفی هر فرد از افراد انسان با غرایزی همانند حب ذات، میل به کمال، استخدام دیگران، علاقه به مال و مقام و … آفریده شده است. این غرایز که ضامن بقای انسان و سرچشمه هر نوع تحرک و جنبش حیاتی او هستند، آن چنان در روان آدمی ریشه دارند که گاهی سرنوشت او را بدست گرفته و خط و مشی زندگی او را تعیین می کنند و با قدرت و سرکشی خیره کننده ای از نفوذ و بینایی عقل کاسته و آن را محدود می سازند، این جاست که نقش اخلاق در زندگی و لزوم رهبری صحیح غرایز روشن شده و مسئولیت علمای اخلاق، ارزیابی می شود. پس شکوفایی انسانیت انسان، به عنوان رسالت اخلاق معرفی می گردد.امیرالمؤمنین علی علیه السلام در کلامی زیبا می فرمایند: «من سما إلی ما یرتقیه تخلف بالأخلاق النفسانیه و أدرک العلوم اللاهوتیه و من ادرک العلوم اللاهوتیه صار موجودا بما هو انسان دون أن یکون موجودا بما هو حیوان؛»(2) کسی که خود را به اخلاق بیاراید و شخصیت خویش را بپرورد انسان است وگرنه حیوان خواهد بود.
رسالت علم اخلاق این است که با شناسایی استعدادهای گوناگون انسان و فضایل و رذایل روح آدمی، چگونگی ایجاد تعادل در میان امیال گوناگون و راه و روش تربیت نفس را میسر سازد؛ به گونه ای که انسان بتواند به کمال شایسته خود نایل شود. تفسیر واقعی این کمال و سعادت به آن است که انسان به قدر ظرفیت و استعداد خود، چه در صفات نفسانی و چه در حوزه ی رفتاری، جلوه ی اسماء و صفات الهی گردد، تا در حالی که همه جهان طبیعی به تسبیح جمال و جلال خداوند متعال مشغول اند، انسان با اختیار و آزادی خویش، مقرب ترین و کامل ترین و گویاترین مظهر الهی باشد.
پس می توان چنین نتیجه گرفت: رسالت علم اخلاق، شناسایی خلق های پسندیده و خوی های ناپسند و راه پیراستن نفس از خلق های ناپسند و روش آراستن نفس به سجایای پسندیده است. طبیعی است، وقتی شخص به آنچه که شرع مقدس به عنوان فضیلت بر شمرده است عمل نمود و از آنچه نهی کرده اجتناب کند، متخلق به اخلاق الهی می گردد و مظهر اسماء و صفات حضرت حق جل و علا می شود.
حال که اهمیت و رسالت اخلاق روشن شد به تعریف آن می پردازیم:
تعریف اخلاق
ماده خلق (بالفتح) به معنای صورت ظاهری است و خلق (بالضم) به معنای صورت باطنی است. صورت باطنی انسان همچون صورت ظاهرش، دارای هیئت و ترکیبی زشت یا زیبا است. راغب در مفردات هر دو را (خلق و خلق) در اصل یکی می داند لکن خلق (بالفتح) مخصوص شکل ها و هیأت هایی می داند که با چشم و بصر درک می شوند و خلق (بالضم) به سجایا و قوایی که با بصیرت قابل درکند.(3)
مجمع البحرین خلق (بالضم) را به سجیه و طبیعت و کیفیت نفسانی که افعال از آن به آسانی صادر می شود، معنا کرده است.(4)
علمای اخلاق برای آن تعاریفی ذکر نموده اند: ابن مسکویه چنین می گوید: «خلق همان حالت نفسانی است که انسان را به انجام کارهایی دعوت می کند، بی آنکه نیاز به تفکر و اندیشه داشته باشد.»
پس سلسله صفاتی که در نفس و روح انسان ثابت و ریشه دار است و به صورت ملکه شده و به راحتی منشأ صدور اعمال خوب یا بد می شود، اخلاق نامیده می شود. گاهی این افعال و اعمال شرعا و عقلا پسندیده است که به آن اخلاق نیکو و گاهی ناپسند می باشد که به آن اخلاق بد می گویند.(5)
پی نوشت :
1- مستدرک الوسایل، ج 12، ص 166.
2- مستدرک سفینه البحار، ج 8، ص 311.
3- مفردات راغب، ص 159، ماده” خلق”.
4- مجمع البحرین، ج 1، ص 693، ماده “خلق”.
5- ر.ک: اخلاق شبر، ص 31 و درسهای اخلاق اسلامی، محمدی گیلانی، ص 23 و اخلاق در قرآن، مکارم شیرازی، ج 1، ص 24.
منبع: مجله ی خلق پیش شماره سوم