امام صادق علیه السلام جامه ی زبر کارگری بر تن و بیل در دست داشت و در بوستان خویش سرگرم بود. چنان فعالیت کرده بود که سراپایش را عرق گرفته بود.
در این حال ابوعمرو شیبانی وارد شد و امام را در آن تعب و رنج مشاهده کرد.
پیش خود گفت شاید علت اینکه امام شخصا بیل به دست گرفته و متصدی این کار شده این است که کسی دیگر نبوده و از روی ناچاری خودش دست به کار شده. جلو آمد و عرض کرد: «این بیل را به من بدهید، من انجام می دهم».
امام فرمود: «نه، من اساسا دوست دارم که مرد برای تحصیل روزی رنج بکشد و آفتاب بخورد». [1]
[1] . «انی احب ان یتأذی الرجل بحرّالشمس فی طلب المعیشه. » : بحارالانوار ، ج /11ص 120.
منبع: داستان راستان،شهید مطهری،جلد اول.