روزى حسن بصرى خدمت امیر المؤ منین (علیه السلام) کنار شط فرات بود ظرفى را آب نموده آشامید بقیه آنرا روى زمین ریخت . على (علیه السلام) فرمود در این کار اسراف نمودى زیرا آب را بر زمین ریختى و بر روى آب نریختى . حسن از روى اعتراض گفت شما خون مسلمین را مى ریزى اسراف نمى کنى من به این مقدار آب اسراف نمودم .
حضرت فرمود اگر من در ریختن خون مسلمین اسراف مى کنم چرا به آنها کمک نکردى و جزء شورشیان با من جنگ ننمودى . حسن گفت من آماده جنگ شده لباس و سلاح پوشیدم تا با شامیان همراه شوم همین که از منزل بیرون آمدم هاتفى صدا زد قاتل و مقتول در جهنم هستند از تصمیم خود منصرف شدم . فرمود راست گفتى او برادرت شیطان بود.(1)
1- انوار نعمانیه ، ص 226.
منبع: آگاه شویم،حسن امیدوار،جلد نهم.