درد، دیدنی نیست. هیچکس نمیتواند درد را ببیند ولی نشانههایش را چرا. عرقی که روی پیشانی بیمار مینشیند و به خود پیچیدن و بیتابی، بخشی از نشانههای دردند. بعضی دردها اما سنگینترند. مادرانِ جوان ازدستداده، مویشان زودتر از همسنوسالانشان سفید میشود، از دردِ داغ جوان. دردی که دیدنی نیست اما کمر را خم میکند و مو را سفید.
غم و غصهٔ همهٔ انسانها یکسان نیست. بعضیها غصهٔ نداری و فقر را میخورند، بعضیها غصهٔ مریضی و بیماری و بعضیها غصههایی متفاوتتر. غصهٔ ازدواج و تحصیل و شغل و…، هر کس به فراخور حال و جایگاهش و سن و سالش، غم و غصههای خودش را دارد و شاید کمتر کسی پیدا شود که از زندگیاش رضایت کامل داشته باشد؛ هر چند گاهی غم و غصهها، خارج از اختیار انساناند و به همین دلیل انسان عاقل، در مقابل تمامی سختیهای دنیا، رفتار یکسانی از خودش نشان نمیدهد، در برابر مشکلاتی که راه چارهاش در اختیار او نیست، صبر میکند؛ و در برابر سایر آنها، تلاش میکند تا اوضاع را بهتر کند.
اما گذشته از تمامی اینها، در کنار کسانی که فقط غصهدار مشکلات خودشان هستند، عدهای هستند که غصهشان برای دردها و مصیبتهای خودشان نیست. از درد بیدینی مردم، غصه میخورند. دردشان، غربتِ خداست در میان مردم. غصهدارند که چرا گناه در جامعه زیاد است و چرا خوبها کم و نایاباند. این افراد تا جایی که میتوانند برای راهنمایی مردم به راه درست تلاش میکنند و در این راه از هر چه دارند میگذرند. وقتهایی که دیگران در حال برنامهریزی برای جمعکردن ثروت بیشتر هستند، آنها در فکر پیدا کردن راههای هدایت مردماند. آنها در این دنیا خیلی بیشتر از بقیه اذیت میشوند و زمان از دنیا رفتنشان، زمان شروع راحتی و آرامششان است.
خداوند مهربان هم پاداش این غم و اندوهشان را به بهترین نحو خواهد داد و اولین پاداششان را این قرار میدهد که بهراحتی جان میدهند و فرشتگان ایشان را در میان خود میگیرند و در بهشت برین، در جوار رحمت الهی، آرام میگیرند.
پیامبر گرامی اسلام (ص)، دلسوزترین آفریدهٔ خدا نسبت به بندگان بود و در لحظهلحظهٔ زندگی خود، غم و غصهٔ آنان را میخورد و حتی برای گناهکاران امتش نیز از خداوند مهربان، طلب رحمت و مغفرت مینمود و حضرت زهرا (س) در خطبهٔ فدکیه خود، جایگاه بلند پدرش را در نزد خداوند متعال، برای مسلمانانی که بهحق مسلم دخترش، دستدرازی کرده بودند بیان فرمود.
خطبه فدکیه:
ثُمَّ قَبَضَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ قَبْضَ رَأْفَهٍ وَ اخْتِیَارٍ وَ رَغْبَهٍ وَ إِیْثَارٍ فَمُحَمَّدٌ ص مِنْ تَعَبِ هَذِهِ الدَّارِ فِی رَاحَهٍ قَدْ حُفَّ بِالْمَلَائِکَهِ الْأَبْرَارِ وَ رِضْوَانِ الرَّبِّ الْغَفَّارِ وَ مُجَاوَرَهِ الْمَلِکِ الْجَبَّارِ صَلَّى اللَّهُ عَلَى أَبِی نَبِیِّهِ وَ أَمِینِهِ وَ خِیَرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ صَفِیِّهِ وَ السَّلَامُ عَلَیْهِ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ؛[1]
تا هنگامیکه خداوند او را بهسوی خود فراخواند، فراخواندنی از روی مهربانی و آزادی و رغبت و میل. پس آن حضرت (ص) از رنج این دنیا در آسایش بوده و فرشتگان نیکوکار در گرداگرد او قرار داشته و خشنودی پروردگار آمرزنده او را فراگرفته و در جوار رحمت او قرار دارد. پس درود خدا بر پدرم، پیامبر خدا و امینش و بهترین خلق و برگزیدهاش و سلام و رحمت و برکات الهی بر او باد.
پینوشت:
[1] طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج 1، ص: 99.