سند کدام یک از مقاتل، معتبرتر است؟
عرش نیوز ؛ یکی از مواردی که همواره درباره آن بحثهایی بود، مقتلخوانی امام حسین(ع) و واقعه جانسوز کربلاست.
در همین زمینه و نیز ابعاد مظلومیت امام حسین(ع) گفتوگویی ویژه داشتیم با آیتا… سید محمد یثربی که ایشان با بزرگواری بسیار پاسخ گفتند
سابقه مقتلخوانی به چه زمانی باز می گردد؟
– مقتلخوانی سابقه دیرینهای دارد که به ظهر روز عاشورا برمیگردد.
حضرت زینب(س) در روز عاشورا، مقتلخوانی را در مظلومیت حضرت سیدالشهدا(ع) آغاز کردند.
سپس در مجالس عبیدا… بن زیاد و یزید در کوفه و شام، وقایع کربلا را تشریح و مردم را به گریه و زاری وادار نمودند.
همچنین منش و گفتار حضرت امام سجاد(ع) در مواقف مختلف، بیانگر احیای وقایع جانسوز روز عاشورا است.
نقل میکنند حضرت امام زین العابدین(ع) زمانی که آب یا طفل شیرخواری را میدیدند گریه میکردند یا زمانی که میدیدند گوسفندی ذبح میشود به یاد وقایع کربلا میافتادند و اشک میریختند؛ تا جایی که ابوحمزه ثمالی به ایشان(ع) فرمودند: مظلومیت و شهادت در خاندان شما امری بیسابقه نبوده است، پس گریه و جزع فراوان شما برای چیست؟
حضرت(ع) در پاسخ، وقایع جانسوز کربلا را بازگو نموده و فرمودند: اگر قتل و شهادت عادت ماست، اما اسارت خاندان رسولخدا(ص) امر بدیع و جدیدی به شمار میرود.
مقتل خوانی تا عصر حضرت امام محمد باقر(ع) ادامه داشت و در مجالسی که مؤمنان و شیعیان ایشان حضور داشتند شاعرانی همچون کمیت ، مقتل حضرت سیدالشهدا(ع) را میخواندند و حاضران مجلس اشک میریختند.
در عصر حضرت امام صادق(ع) نیز این سنت حسنه تداوم یافت. عبدا… بن سنان میگوید:
«من در روز عاشورا به حضور حضرت امام صادق(ع) مشرف شدم و آن بزرگوار را دیدم که چهره شأن تغییر نموده و محزون هستند و اشکهایشان از چشمان ایشان(ع) فرو می ریزد، عرض کردم: ای پسر رسول خدا (ص)! برای چه گریانی؟ خداوند چشمان شما را گریان نکند! حضرت(ع) فرمودند: آیا نمیدانی که حضرت حسین بن علی(ع) در چنین روزی دچار مصیبت گردیدند».(بحارالأنوار، جلد 45، صفحه 63)
در مورد حضرت امام کاظم(ع) نقل میکنند هیچ فردی ایشان را در ایام محرم خندان ندیده است.
در عصر حضرت امام رضا(ع) که شرایط اجتماعی نسبت به گذشته مساعد بود، مقتلخوانی فراوانی از ایشان همانند روایت «ریان بن شبیب» نقل شده است؛ نمونه دیگر، اشعاری که دعبل در حضور حضرت امام رضا(ع) در مناقب حضرت سیدالشهدا(ع) سروده است.
در زمان حیات حضرت امام هادی(ع)، ایشان نیز اصرار فراوانی بر احیای سنت مقتلخوانی داشتند؛ تا جایی که حضرت، نذر کردند در صورت بهبود کسالت شان به زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) بروند.
این سنت تا زمان حضرت بقیه ا…(عج) تداوم پیدا کرد و به ایشان زیارتی به نام زیارت ناحیه مقدسه نسبت داده شده است که خود مقتلی کامل و جامع است.
در این زیارت، عمده وقایع روز عاشورا و نامهای شهدای خاندان بنی هاشم و اصحاب حضرت سیدالشهدا(ع) ذکر شده است.
بنابراین، معصومین(ع) تلاش فراوانی نمودهاند تا وقایع عاشورا از اذهان مردم پاک نشود و این سنت تداوم داشته باشد.
پس از زمان حیات حضرات معصومین(ع) و در عصر غیبت حضرت امام زمان(عج) مقتلخوانی جزو سنتهای رایج و شایع در بین علما و دانشمندان بوده است؛ بویژه زمانی که دیالمه موفق شدند پایتخت حکومت(بغداد) را تصرف کنند، مسأله تعطیلی بازار در روز عاشورا و اقامه عزای حضرت سیدالشهدا(ع) به سنتی حسنه تبدیل شده بود و بتدریج مقتلخوانی حضرت سیدالشهدا (ع) موجب اشتغال افراد خاصی شده بود تا این سنت را محافظت کنند.
سپس مجالس مقتلخوانی، در محافل و منازل علمای دین بر پا میشد و در کتابهایشان، وقایع روز عاشورا را بیان میکردند. مرحوم شیخ مفید( قدسسره) در کتاب «ارشاد» بخش عمدهای از وقایع عاشورا را بیان نموده است؛ همچنین سیدمرتضی و سید رضی، قصیدههایی در رثای وقایع عاشورا سروده و در کتابهایشان ذکر کردند.
بنابراین، سابقه مقتلخوانی بسیار روشن و چشمگیر بوده و به صورت یک سنت در میان علمای شیعه وجود داشت. عمدهترین و مهمترین دلیل برای خواندن مقتل سیدالشهدا(ع) این است که واقعه عاشورا فراموش نشود و در قرون آینده نیز نام و یاد حضرت امام حسین(ع) باقی بماند.
سند کدام یک از کتابها، معتبرتر است؟
– کتابهای تاریخی معمولاً تحت نظر حاکمان وقت یا عوامل آنان تدوین شده است.
بدیهی است که حکومتهایی همانند حکومت بنیامیه و بنیعباس علاوه بر اینکه مدافع اهل بیت (ع) نبودند؛ به دشمنی با ایشان نیز میپرداختند؛ بنابراین مورخان زیر سلطه حاکمان دست به قلم می شده و به تدوین وقایع تاریخی اهتمام می ورزیدند.
قدیمی ترین مقتلی که امروز وجود دارد، «مقتل ابی مخنف» است . متأسفانه به دلیل عدم نگهداری از محتوای مواریث و کتابهای قدیمی، اصل این مقتل در دسترس نیست.
آنچه امروزه به عنوان «مقتل ابی مخنف» موجود می باشد، بخش هایی است که از طبری یا ابن اثیر نقل شده است.
حال آیا طبری یا ابن اثیر، بدون تصرف و کم و زیاد، محتوای مقتل ابی مخنف را در کتاب هایشان نقل کردند یاخیر، مشخص نیست؟
بنابراین، این کتاب برگرفته از کتابهای اهل سنت است و همین اندازه که آنان به وقوع حادثه جانسوز عاشورا اقرار و اذعان کردند، قابل اعتنا و احترام است.
بعضی افراد می گویند باید مقاتل به صورت مکتوب و دارای شهرت و اعتبار باشد. در پاسخ به این افراد باید گفته شود هیچ یک از نویسندگان مقاتل در روز عاشورا حاضر نبودند و فقط به نقل از دیگران به صورت شفاهی اعتماد و در کتابهایشان ذکر میکردند.
زمان وفات ابی مخنف که اولین مقتل را در مورد وقایع جانسوز کربلا نوشته است، سال 157 هـ.ق میباشد؛ بنابراین وی، وقایع عاشورا را در زمان حیات خود درک نکرده است.
آنچه در مقتل خود ثبت نموده است به نقل از دیگران و اعتماد او به گفتار دیگران است. اما معلوم نیست کسانی که ابومخنف از آنها نقل نموده است، ثقه و مورد اعتماد بوده اند یا خیر.
از طرفی به دلیل اینکه فاصله زمانی طبری و ابن اثیر(نقلکنندگان کتاب مقتل ابی مخنف) با ابی مخنف زیاد بوده است، نمیتوان به نقل این افراد اعتماد نمود.
اما در عین حال چارهای جز اعتماد کردن به آنان نداریم. ابیمخنف به دلیل موانعی که برای ثبت و ذکر کتبی مقاتل وجود داشت، به نقل شفاهی از دیگران اعتماد نمود؛ بنابراین، باید به نقل راویان و بیان تاریخ شفاهی اعتماد کنیم.
اعتماد به تاریخ شفاهی، باعث می شود مطالبی از نسلی به نسلهای آینده منتقل شود. بر همین مبنا، میتوان به کتابهای مقاتل دیگران؛ همچون مقتل لهوف(سید بن طاووس)، مثیرالأحزان، مقاتل الطالبین اعتماد کرد؛ زیرا نویسندگان این کتابها، انسانهای موثقى بودند و از روى هواهاى نفسانى چیزى را جعل و نقل نمىکردند.
این افراد به مشهوراتى که در بین مردم به صورتى شفاهى رایج بوده، اعتماد مىنموده و در کتابهایشان مکتوب مىکردند.
لذا هیچ دلیلى بر ضعف این مقاتل نداریم، تا مطالب آن را مورد نقد و بررسى قرار دهیم؛ زیرا در زمان حیات نویسندگان آنها، موانع جدى براى ثبت و ضبط مطالب وجود داشته است.
به عنوان نمونه، کسى که مقدمه صحیفه سجادیه را مطالعه کند، به دشوارى و مشقت کتابت این ادعیه پى مىبرد؛ زیرا وقتى به فضاى حاکم در آن زمان رجوع مىکنیم، می بینیم کتابت این کتابها، عملى بسیار دشوار بوده است و تمام افراد نمىتوانستند به جرگه نویسندگان بپیوندند.
به دلیل اینکه بسیارى از مطالب به صورت شفاهى دست به دست مىشد و به کتابت در نمی آمد، با وفات صاحبان آن، این مطالب نیز مدفون مىشده است.
نقل واقعه کربلا مثل مطالب فقهى یا اصولى نیست که نیازمند سند صحیح اصطلاحی باشد. بر اساس مبنایى که گفته شد، مطالب مقاتل دیگر مثل روضه الشهدا، روضه الواعظین و اسرار الشهاده مورد اعتماد قرار مىگیرد؛ زیرا در خلوص و دیانت و فقاهتِ بعضی از نویسندگان این کتاب ها، هیچ تردیدى وجود ندارد.
زیرا آنان مشهوراتى را که در بین مردم رواج داشته، ثبت و ضبط نمودند و مردم نیز این مطالب را به صورت شفاهى از نسلهاى قبل گرفته بودند.
نکته مهم دیگر این است که اگر محتوای مقاتل با شخصیت حضرات معصومین(ع) و جایگاه والاى مقام عصمت سازگار نباشد، قابل پذیرش نیست.
همچنین، در نقل تاریخ و به طور خاص در مورد مقاتل، دقتهای عقلانی کاربرد و جایگاه خاصی ندارد؛ زیرا اگر صحت و سقم وقایع تاریخى را با موازین و دقتهای عقلى محاسبه کنیم، اصل واقعه عاشورا نیز قابل پذیرش نخواهد بود.
عقل نمىپذیرد که جمعیتى حدود 100 نفر با لشکر 30هزار نفرى بجنگند، اما در عین حال این حادثه در تاریخ اتفاق افتاده است.
بعضى افراد مىخواهند واقعه عاشورا را طبق معیارهاى عقلى بسنجند. نتیجه این نوع نگرش این است که یا مىخواهند بنىامیه را از انجام این واقعه هولناک تطهیر کنند یا با نفى این قضایا، چیزى به ساحت ائمه اطهار(ع) اضافه نمایند.
در جواب باید گفت با نفى کردن این مسائل، نه چیزى به ساحت حضرات معصومین(ع) اضافه مىشود و نه وحشىگرىهاى بنىامیه در واقعه کربلا از تاریخ پاک مىشود.
اشعار حماسى که در کتابهاى قدیمی شیعه وجود دارد، حاکى از آن است که بنی امیه بدترین جنایات را مرتکب شدند و بر اجساد شهدا اسب تاختند.
ابعاد مختلف مظلومیت امام حسین(ع) را توضیح دهید و اینکه چرا صفت «مظلوم» برای ایشان به کار میرود؟
– معیار براى تشخیص و شناسایى ظالم و مظلوم این است که اگر کسى حقوق فردى یا اجتماعى را از شخصى سلب کند، او ظالم و کسى که حقوقش ممنوع شده است، مظلوم مىباشد.
با این تعریف، به خوبى مظلومیت حضرت سیدالشهدا(ع) آشکار مىشود؛ زیرا ایشان و دیگر ائمه اطهار(ع) از حقوق شخصىشان محروم بودند، چه برسد به حقوقی که خداوند متعال به عنوان افراد برگزیده براى ایشان در نظر گرفته بود.
به همین دلیل در اغلب زیارات، ظالمین آل محمد را لعن مىکنیم بویژه در زیارت صحیح السند عاشورا آمده است. «اللهمّ العن اوّل ظالمٍ ظلم حقّ محمد وآل محمد وآخر تابع له على ذلک».
بنابراین، مظلومیت، مخصوص حضرت سیدالشهدا(ع) نبوده است بلکه تمام خاندان رسول خدا (ص) مورد ظلم و ستم قرار گرفتند.
البته ویژگى خاصّى که حضرت سیدالشهدا(ع) را از دیگر حضرات معصومین(ع) ممتاز مىسازد، به نحوه شهادت ایشان و برخورد آن جماعت درندهخو و وحشى برمىگردد که براى رسیدن به اموال ناچیزى، تمام معیارهاى اخلاقی و انسانی را زیر پاگذاشتند.
لذا در اغلب زیارتهای مخصوص حضرت اباعبدا… الحسین(ع) مىخوانیم: «أیّها المظلوم ، یابن المظلوم ، لعن ا… اُمّه قتلتک وظلمتک».
حضرت امام صادق(ع) مىفرمایند: «روزى از عید مسلمین همچون قربان و فطر نیست که بیاید و در آن روز مصیبت اهل بیت علیهمالسلام تازه نشود زیرا آنان مىبینند که حقشان در دست دیگران است».(وسائل الشیعه ، جلد 7 ، أبواب صلاه العید ، باب 31 ، حدیث 1 ، صفحه 475)
فلسفه گریستن بر امام حسین(ع) چیست؟ چرا به گریستن در ماه محرم و بر امام حسین (ع) توصیه شده است؟
– گریه براى مظلومیت حضرت سیدالشهدا(ع) به زمان حضرت آدم(ع) باز مىگردد.
در روایات آمده است که اول مقتل خوان حضرت سیدالشهدا(ع)، جبرئیل بوده است و حضرت آدم و حضرت حوا براى مصیبتهاى حضرت اباعبدا…(ع) اشک ریختند. (بحارالأنوار، جلد 44، صفحه 245، حدیث 44)
علاوه بر ایشان حضرت نوح و حضرت ابراهیم نیز با شنیدن مصائب حضرت امام حسین(ع) گریستند. بنابراین، گریه کردن شیعیان براى حضرت اباعبدا…(ع) بعد از روز عاشورا امرى بدیع و نو نبوده است.
حضرت امام صادق(ع) مىفرمایند:«هر نوع گریه و ضجهاى کراهت دارد غیر از گریه و ضجّه براى حضرت امام حسین(ع)». (وسائل الشیعه ، جلد 3 ، صفحه 282)
بنابراین، اولین ثمره در اشک ریختن بر حضرت سیدالشهدا(ع) احیاى امر اهل بیت(ع) مىباشد.
ثمره دوم، اشک و جزع مصداق تولى اهل بیت(ع) و اظهار تبرى و بیزارى از دشمنان اهل بیت(ع) مىباشد؛ زیرا گریستن نوعى فریاد بر سر مشرکین و ظالمینى است که بر حق این خاندان ظلم کردند.
نواصب و وهابیت از بر پا کردن مجالس روضه، اظهار ترس مىکنند و روز عاشورا را جشن مىگیرند تا اینکه این واقعه فراموش شود، فراموش شدن این واقعه یعنى فراموش شدن کسانى که به حق این خاندان ظلم و خیانت کردند. اما شیعیان معتقدند تولى و ولایت، بدون تبرى و بیزارى کامل نمىشود.
ثمره سوم، نصرت و یارى کردن به مکتب اسلام و معارف اهل بیت(ع) است.
حضرت امیرالمومنین على(ع) مىفرمایند : «خداوند تبارک و تعالى متوجه زمین شد و ما را انتخاب نمود و شیعیانى براى ما برگزید که ما را یارى مىکنند.
براى شادمانی ما خوشحالاند و براى غم ما غمگین مىگردند. جان و مال خود را در راه ما مىبخشند. ایشان از ما مىباشند و به سوى ما باز خواهند گشت». (بحارالأنوار ، جلد 10 ، صفحه 114)
طبق این روایت، یکى از مصادیق یارى کردن به اهل بیت(ع) اظهار شادى در هنگام شادى ایشان و اظهار غم و اندوه در ماتم ایشان مىباشد.
ثمره چهارم، حضرات معصومین(ع) صاحبان حق بر شیعیان مىباشند و حقوق صاحب حق باید ادا شود. شیعیان با اشک و گریه، اداى این حق عظیم را بجا مىآورند . حضرت امام صادق(ع) مىفرمایند:
«هیچ شخصى براى حضرت امام حسین(ع) گریه نمىکند، مگر اینکه به حضرت فاطمه علیهاالسلام خواهد رسید و ایشان را خوشحال مىکند و همچنین به رسول خدا (ص) مىرسد و این شخص گریان، حق ما را ادا خواهد کرد». (بحارالأنوار ، جلد 45 ، صفحه 207)
ثمره پنجم، شیعیان با گریه بر مصیبتهاى حضرت سیدالشهدا(ع)، فرمان خداوند را عمل مىکنند.
پروردگار متعال در قرآن مىفرماید: «بگو من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمىکنم جز دوست داشتن نزدیکانم (اهل بیتم)». (سوره شورى، آیه 23)
مودت و محبت از امور باطنى است و این امور براى آشکار شدن به واسطهای مادی نیاز دارد . انسان با اشک ریختن، مودت و دوستى قلبى خود را به حضرات معصومین(ع) آشکار می سازد.
امام سجاد(ع) مىفرمایند: «هر گاه چشم مؤمنى براى شهادت حضرت امام حسین(ع) به قدرى پر از اشک شود که به گونههاى صورتش بچکد، خدا او را دائم در غرفههاى بهشتى جاى خواهد داد .
هر مؤمنى که چشمش براى آن اذیتهایى که در دنیا به ما اهل بیت رسیده، به قدرى پر از اشک شود که به گونههاى صورت وى برسد خدا او را در جایگاه صداقت در بهشت جاى خواهد داد». (بحارالأنوار، جلد 44، صفحه 281)
منبع:قدس
منبع: مرکز مطالعات شیعه