آیه سوم
آن جا که قرآن کریم اوصاف بندگان صالح و «عباد الرحمان» را بر می شمارد، می فرماید:
(والذین لا یشهدون الزور واذا مروا باللغو مرو اکراماً)؛ (1)
و کسانی که شهادت به باطل نمی دهند (و در مجالس باطل شرکت نمی کنند) و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن می گذرند.
تفسیر آیه در کلام مفسران قرآن
1. شریف لاهیجی می نویسد:
(والذین لا یشهدون الزور) و آنانند که حاضر نشوند در مجالس غنا.
احادیث اهل بیت (ع) متکثر الورود است که، مراد از «زور» غناست، لیکن علی بن ابراهیم روایت کرده که، مراد از «زور» غنا و مجالست اهل لهو است؛ اعم از آن که غنا باشد یا غیر آن.(2)
2. امین الاسلام طبرسی (قدس سره).
(والذین لا یشهدن الزور)؛ کسانی که در مجالس باطل حاضر نمی شوند.
مجالس باطل شامل مجالس غنا، فحش و خنا هم می شود(3)
3. محمد جواد مغنیه (قدس سره):
در این آیه، مراد از «شهود» حضور و مراد از «زور» باطل است و مراد از «لغو» هر چیزی است که خیری در آن نباشد. بنابراین، معنای آیه شریفه چنین می شود: مؤمنان کسانی هستند که در مجالس باطل حاضر نمی شوند و کسی را درباره آن یاری نمی رسانند و هرگز مرتکب کار باطل نشده و هیچ گاه مجلس باطل تشکیل نمی دهند و آنان در گفت و گویی که خیری در آن نباشد شرکت نمی کنند. هرگاه به این نوع چیزها برخورد کنند گوش هایشان را از آلوده شدن باز می دارند. همان گونه که زبان هایشان را به طور کامل باز داشته اند. همانند زنبور عسل که، هرگاه با مردار و بوی بد و کریه برخورد نماید، به سرعت از آن می گذرد.(4)
4. میرزا محمد ثقفی تهرانی (قدس سره).
و آنان که حاضر نمی شدند در مجالس غنا و طرب و لهو و لعل… . و چون مرور و عبور نمایند و اتفاقاً به معصیت یا امر قبیح و بیهوده ای برخورند، به کمال متانت و بزرگواری از آن صرف نظر و چشم پوشی کنند و داخل و واقف و خائض در آن نشوند؛ مثلاً اگر ببینند در جایی ساز و نوازی است وارد نشوند، یا درویشی معرکه گرفته نایستند، یا جمعی مشغول بیهوده گویی و یاوه سرایی اند، با آن ها شرکت ننمایند و به «آقا منشی» و بزرگی رفتار نمایند و از آن بگذرند و وقتی بخواهند لفظ قبیحی ذکر نمایند، مانند نام مخصوص عورت، به کنایه از آن تعبیر نمایند و به این معانی اخباری از ائمه اطهار رسیده و شواهدی از لغت موجود است.(5)
5. علامه طباطبائی(قدس سره)
اگر مراد از «زور» در جمله (لا یشهدون الزور) دروغ باشد، این کلمه (زور) قائم مقام مفعول مطلق می باشد، و تقدیر کلام چنین می شود: لایشهدون شهاده الزور: بندگان خدای رحمان آن هایی هستند که شهادت دروغ نمی دهند» و اگر مراد از «زور » لهو باطل از قبیل غنا و امثال آن باشد، این کلمه (زور) مفعول به خواهد بود و معنای جمله چنین می شود، بندگان خدای رحمان کسانی هستند که در مجالس باطل حاضر نمی شوند. معنای دوم، با ذیل آیه مناسب تر است، زیرا در ذیل آیه می فرماید: (واذا مروا باللغو مرو اکراماً) مراد از «لغو» هر عمل و گفتاری است که مورد اعتنا نباشد، و هیچ فایده ای که غرض عقلایی بر آن تعلق نداشته باشد، و (به طوری که گفته اند) لغو، شامل همه گناهان می شود و مراد از «مرور به لغو» گذر کردن به اهل لغو است درحالی که سرگرم لغو باشند و معنای آیه این است؛ بندگان خدای رحمان چون به اهل لغو می گذرند و آنان را سرگرم می بینند، از ایشان روی گردان می شوند و خود را پاک تر و منزه تر از آن می دانند که در جمع ایشان در آیند و با ایشان اختلاط و همنشینی کنند.(6)
تفسیر نمونه، در بیان مفهوم آیه (و الذین لایشهدون الزور) می نویسد:
مفسران بزرگ، این آیه را دو گونه تفسیر کرده اند: بعضی از شهادت «زور» را به معنای «شهادت به باطل» دانسته اند، زیرا «زور» در لغت به معنای تمایل و انحراف است، و از آن جا که دروغ و باطل و ظلم از امور انحرافی است، به آن «زور» گفته می شود. این تعبیر (شهادت زور) در کتاب شهادات فقه نیز به همین عنوان مطرح است… .
تفسیر دیگر می گوید: منظور از «شهود» همان «حضور» است؛ یعنی بندگان خاص خداوند در مجالس باطل، حضور پیدا نمی کنند و در بعضی از روایات که از طریق ائمه اهل بیت (ع) رسیده، به مجلس «غنا» تفسیر شده است؛ همان مجالسی که در آنها خوانندگی لهوی توأم با نواختن آلات موسیقی یا بدون آن انجام می گیرد… .
این احتمال نیز دور به نظر نمی رسد که هر دو تفسیر در معنای آیه جمع باشد و به این ترتیب «عبادالرحمان» و بندگان خاص خدا، نه شهادت به دروغ می دهند و نه در مجالس لهو و باطل و گناه حضور می یابند؛ چرا که حضور در این مجالس علاوه بر امضای گناه، مقدمه آلودگی قلب و روح است.
سپس در ذیل آیه به دهمین صفت برجسته آنان، که داشتن هدف مثبت در زندگی است، اشاره کرده می گوید: آنها هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از کنار آن می گذرند: (و اذا مروا باللغو مرو اکراماً). در حقیقت، آنها نه در مجلس باطل حضور پیدا می کنند و نه آلوده ی لغو و بیهودگی می شوند.
و با توجه به این که «لغو» شامل هر کاری که هدف عاقلانه ای در آن نباشد می گردد، نشان می دهد که، آنها در زندگی همواره هدف معقول و مفید و سازنده ای را تعقیب می کنند، و از بیهوده گرایان و بیهوده کاران متنفرند و اگر این گونه کارها در مسیر زندگی آنان قرار گیرد، چنان از کنار آن می گذرند که بی اعتنایی آنها خود دلیل عدم رضای باطنی شان به این اعمال است و آن چنان بزرگوارند که هرگز محیط های آلوده در آنان اثر نمی گذارد و رنگ نمی پذیرند. بدون شک، بی اعتنایی به این صحنه ها در صورتی است که راهی بهتر از آن برای مبارزه با فساد و نهی از منکر، نداشته باشند، و گرنه آنها می ایستند و وظیفه خود را تا آخرین مرحله انجام می دهند.(7)
روایات معصومین (ع) در تفسیر آیه
1. در حدیث «صحیح» ابراهیم بن نعیم ابو صباح کنانی روایت کرده است:
عن أبی عبدالله (ع) قال: فی قوله عز وجل: (لا یشهدون الزور) قال: الغناء؛
امام صادق(ع) فرمود: مراد از «زور» در این آیه «غناء » و آواز خوانی است.(8)
بنابراین، معنای آیه با توجه به این روایت چنین می شود: بندگان خاص خدای رحمان کسانی هستند که در مجالس غنا و موسیقی حاضر نمی شوند.
2. عین عبارت حدیث فوق، با سند «صحیح» دیگر نیز از ابو صباح روایت شده است.(9)
3. در حدیث «حسن» ابو ایوب خزاز می گوید:
به مدینه مسافرت کردیم و پس از گرفتن منزل، به محضر امام صادق (ع) مشرف شدیم، امام (ع) از ما پرسید:
به کجا وارد شده اید؟
گفتیم: به منزل فلانی که کنیزهای آوازخوان دارد.
فرمود: کونوا کراماً؛ با کرامت باشید.
ما منظور امام را متوجه نشدیم و گمان کردیم امام (ع) به ما دستور می دهد که به صاحب خانه احسان و بخشش کنیم. دوباره برگشتیم و عرض کردیم: منظور شما از جمله «کونوا کراماً» چه بود؟
فرمود: اما سمعتم الله عز وجل یقول: (واذا مروا باللغو مرو اکراماً )؛
آیا نشنیده اید که خدای مهربان [در توصیف بندگان خاص خود] می فرماید: آنان هرگاه به لغو و بیهودگی (از قبیل غنا و امثال آن) برخورد کنند بزرگوارانه از آن می گذرند(10)
مجلسی اول (مولی محمد تقی متوفای 1070 هـ. ق) پس از نقل حدیث ابوایوب خزاز می فرماید:
پس با توجه به این حدیث، معنای آیه شریفه در مدح «عباد الرحمن» چنین می شود:
بندگان خاص خدا کسانی هستند که به مجالس باطل و غنا حاضرنمی شوند، و اگر به چنین مجلسی گذر کردند، بزرگوارانه از آن می گذرند و از حضور در مجلس گناه و از شنیدن غنا و سخن باطل خودداری می کنند.(11)
4. در روایتی آمده است: محمد بن ابی عباد که در گوش دادن به موسیقی و شراب خواری مشهور شده بوده، می گوید: از امام رضا (ع) درباره سماع (گوش دادن به غنا و موسیقی) سؤال کردم. فرمود:
لاهل الحجاز فیه رای و هو فی حیز الباطل واللهو، اما سمعت الله عز وجل یقول (واذا مروا باللغو مرو اکراماً)؛
اهل حجاز درباره آن رأیی بر جواز دارند، ولی بدان که آن در زمره اعمال باطل و لهو می باشد. آیا سخن خدا را نشنیده ای که می فرماید: بندگان خاص خدا هرگاه به لغو و بیهودگی برخورد کنند بزرگوارانه از آن می گذرند.(12)
5. در حدیث «مرسل» آمده است از امام صادق (ع) درباره تفسیر آیه (والذین لایشهدون الزور واذا مروا باللغو مرو اکراماً ) سؤال شد، امام فرمود:
من ذلک الغناء و الشطرنج؛
از مصادیق «زور» غنا و شطرنج است.(13)
6. در روایت مرسل دیگر در کتاب دعائم الاسلام آمده است: به امام صادق (ع) خبر رسید که تعدادی از شیعیان ایشان از کوفه به مدینه آمده و در خانه فردی که اهل غنا و موسیقی است منزل گرفته اند، حضرت به آنان فرمود:
کیف فعلتم هذا؛ چرا این کار را کردید؟
گفتند: یا بن رسول الله! غیر از آن خانه ای نیافتیم و این موضوع را نیز نمی دانستیم و پس از سکونت در منزل متوجه قضیه شدیم.
امام (ع) فرمود:
اما اذ کان ذلک، فکونوا کراماً: فان الله یقول: (و اذا مروا باللغو مرو اکراماً)؛
حال که چنین است، بزرگوار باشید (و خود را به گناه آلوده نکنید)، زیرا خداوند [در باره بندگان خاص خود ] می فرماید: «هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن می گذرند.»
از مجموع مطالب مذکور حرمت غنا و حضور در مجلس غنا استفاده می شود، گرچه ممکن است برخی در این مطلب خدشه وارد کنند. و بگویند: خداوند در این چند آیه سوره فرقان یک دسته دستورهای استحبابی برای «عباد الرحمان» بیان کرده است، پس می توانیم بگوییم: حضور در مجلس غنا حرام نیست، بلکه عدم حضور مستحب است.
در پاسخ می گوییم: درست است که برخی از دستورهایی که در اواخر سوره فرقان آمده استحبابی است، ولی برخی دیگر واجب و یا حرام است که از ملاحظه آیات آخر سوره (آیه 63 تا آخر سوره ) می توان این مطلب را به دست آورد.(14)
بنابراین، نمی توان گفت این آیه دستور استحبابی داده است، اگر چه حرمت را نیز به تنهایی از آن نمی توان استفاده کرد، ولی با ضمیمه کردن این آیه به آیات دیگر و روایاتی که در تفسیر آنها وارد شده است، شکی در حرام بودن غنا و حرمت حضور در مجلس غنا باقی نمی ماند.
شایان ذکر است که، از آیه شریفه، استفاده نمی شود که بندگان خاص در برابر گناه و گنهکاران سکوت کرده و وظیفه مهم نهی از منکر را نادیده می گیرند و تنها کاری که می کنند خودشان را به گناه آلوده نمی کنند، بلکه با ضمیمه این آیه به دلایل وجوب امر به معروف و نهی از منکر، روشن می شود که، مؤمن باید به مقتضای حکمت رفتار نماید؛ یعنی اگر دید زمینه نهی از منکر فراهم است، طبق وظیفه دینی خود، اقدام به نهی از منکر نموده و با گناه و گناه کار برخورد کرده و محیط را تغییر دهد و در صورت عدم امکان نهی ازمنکر، حداقل کاری که می تواند بکند در مجلس گناه شرکت نکند و یا پس از شرکت، اگر مشاهده کرد تبدیل به مجلس گناه شد، بی درنگ برخیزد و مجلس را (به عنوان اعتراض ) ترک نماید.(15)
آیه چهارم
در سوره مؤمنون نیز هنگام بیان ویژگی های مؤمنان رستگار، پس از بیان ویژگی خشوع در نماز می فرماید:
(والذین هم عن اللغو معرضون)؛ (16)
و آنها که از لغو و بیهودگی روی گردانند.
نظر مفسران در تفسیر آیه
1. امین الاسلام طبرسی (قدس سره) در تفسیر آیه می گوید:
مراد از «لغو» هر نوع کردار و گفتار بی فایده و بی اهمیت و چیزهای زشت و ممنوع است که باید از آنها اعراض نمود.
ایشان پس از نقل اقوالی در بیان مصداق «لغو» می گوید:
و فی روایه اخری: انه الغناء والملاهی؛ (17)
در روایت دیگر، مراد از «لغو» غنا و آوازخوانی و استعمال آلات موسیقی است.
2. محمد جواد مغنیه (قدس سره) در تفسیر این آیه می نویسد:
مؤمن حقیقی در سایه اشتغال به طاعت الهی، مجالی برای اشتغال به لغو و کارهای باطل ندارد، همان گونه که علی (ع) در تفسیر این آیه می نویسد:
ان اولیاء الله هم الذین نظروا الی باطن الدنیا؛ اذا نظر الناس الی ظاهرها، و اشتغلوا بآجلها؛ اذا اشتغل الناس بعاجلها؛
دوستان خدا کسانی هستند که به باطل دنیا می نگرند، هنگامی که مردم به ظاهر آن نگاه می کنند و آنان به آینده آن مشغولند، در حالی که مردم به امروز آن سرگرمند.(18)
3. در تفسیر شریف لاهیجی می نویسد:
و آن مؤمنانی که ایشان از قول و فعل بیهوده و بی فایده اعراض کنندگانند. در ارشاد مفید از حضرت امیرالمؤمنین (ع) روایت کرده که فرمود:
«کل قول لیس فیه الله ذکر فهو لغو » و از حضرت صادق (ع) مروی است که مراد از «لغو» غنا و ملاهی است.(19)
4. در تفسیر نمونه می نویسد:
دومین صفتی که بعد از خشوع برای مؤمنان بیان می کند این است که: « آنها از هرگونه لغو و بیهودگی روی گردانند». در واقع تمام حرکات و خطوط زندگی آنان هدفی را دنبال می کند، هدفی مفید و سازنده، چرا که لغو به معنای کارهای بی هدف و بدون نتیجه مفید است.
در حقیقت، لغو همان گونه که بعضی از مفسران بزرگ گفته اند، هر گفتار و عملی است که فایده قابل ملاحظه ای نداشته باشد و اگر می بینیم بعضی از مفسران آن را به باطل تفسیر کرده اند و بعضی به معنای همه معاصی… و برخی به معنای دروغ. و بعضی به معنای دشنام یا مقابله دشنام به دشنام و بعضی به معنای غنا و لهو و لعب و بالاخره برخی به معنای شرک تفسیر کرده اند، همه اینها مصداق های آن مفهوم جامع و کلی است… . در واقع مؤمنان آن چنان ساخته شده اند که، نه تنها به اندیشه های باطل و سخنان بی اساس و کارهای بیهوده دست نمی زنند، بلکه به تعبیر قرآن از آن «معرض» و روی گردانند.(20)
آیه پنجم
در سوره قصص ضمن بیان برخی از اوصاف مسلمانان مؤمن به کتاب آسمانی، می فرماید:
(و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه)؛ (21)
در تفسیر علی بن ابراهیم قمی (قدس سره) در حدیثی آمده است:
اللغو: الکذب و اللهو، و الغناء و هم الائمه (ع) یعرضون عن ذلک کله؛ (22)
مراد از «لغو» در این آیه: دروغ، لهو و غناست، و اعراض کنندگان از آن امامان هستند که از همه این کارها اعراض می کنند.
در تفسیر نمونه پس از نقل مطلب فوق از تفسیر قمی می نویسد:
پیداست که هر دو قسمت حدیث از قبیل بیان مصداق روشن است و گرنه «لغو» مفهوم گسترده ای دارد که غیر اینها را نیز شامل می شود و اعراض کنندگان از لغو نیز همه مؤمنان راستین هستند، هر چند امامان در صف مقدم جای دارند.(23)
آیه ششم
خدای مهربان، در بیان برخی از مصادیق حکمت در قالب دستورهایی به رسول گرامی اش می فرماید:
(و لا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولاً * و لا تمش فی الارض مرحاً انک لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولاً * کل ذلک کان سیئه عند ربک مکروهاً * ذلک مما اوحی الیک ربک من الحکمه…)(24)
از آن چه به آن آگاهی نداری پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسئولند، و روی زمین، با تکبر راه مرو؛ تو نمی توانی زمین را بشکافی، و طول قامتت هرگز به کوه ها نمی رسد همه اینها گناهش نزد پروردگار تو ناپسند است. این (احکام) از حکمت هایی است که پروردگارت به تو وحی فرستاده است.
علی بن ابراهیم قمی (قدس سره) با سند صحیح از امام باقر (ع) روایت کرده که پیامبر اکرم (ص) فرمود:
لا یزول قدم عبد یوم القیامه من بین یدی الله حتی یساله عن اربع خصال: عمرک فیما افنیته، و جسدک فیما ابلیته و مالک من این کسبته و این وضعته، و عن حبنا اهل البیت؛
روز قیامت در پیشگاه خدا هیچ بنده ای نمی تواند قدم بردارد تا از چهار چیز از وی سؤال شود: عمرت از کجا صرف کردی؟ بدنت در چه فرسوده کردی؟ مالت را از کجا به دست آوردی و کجا خرج کردی؟ و از دوستی ما اهل بیت.(25)
شیخ مفید نیز این حدیث را با سند صحیح روایت کرده و در زیر حدیث نوشته است:
مردی پس از شنیدن این مطالب عرض کرد: یا رسول الله علامت دوستی شما چیست؟
حضرت، دست بر دوش علی بن ابی طالب (ع) گذاشت و فرمود:
«محبه هذا؛ محبت و دوستی این مرد (علی )».(26)
روایات درباره آیه ششم
1. در حدیث «مرسل» عیاشی آمده است که حسن می گوید: من عادت کرده بودم برای گوش دادن به آواز خوانی بعضی از همسایگان در دستشویی بیشتر از معمول می نشستم، روزی به محضر امام صادق (ع) شرفیاب شدم، امام (ع) به من فرمود:
یا حسن ! (ان السمع والبصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولاً ) السمع و ما وعی، و البصر و ما رای، والفواد و ما عقد علیه.(27)
2. در روایت «مرسله» آمده است: مردی درباره گوش دادن به غنا و موسیقی، از امام صادق (ع) سؤالی نمود. امام (ع) او را از این عمل نهی کرد و این آیه را تلاوت فرمود:
(ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولاً)
سپس فرمود:
یسال السمع عما سمع، و الفواد عما عقد، و البصر عما ابصر.(28)
مضمون هر دو حدیث این گونه می شود: از گوش درباره آن چه شنیده، از دل درباره آن چه به آن اعتقاد داشته و از چشم درباره آن چه دیده است سؤال و بازخواست می شود.
3. در حدیث «صحیح»، مسعده بن زیاد می گوید: در حضور امام صادق (ع) بودم، مردی عرض کرد: پدر و مادرم فدای تو باد، من همسایگانی دارم که کنیزان خواننده ای دارند، می خوانند و می نوازند، و من گاهی که برای قضای حاجت به دستشویی می روم نشستن خود را طولانی تر می کنم، تا نغمه های آنها را بشنوم!
امام (ع) او را از این کار منع کرد و فرمود: «لا تفعل؛ این کار را نکن.»
عرض کرد: سوگند به خدا! من با پای خود به مجلس آنها نمی روم، تنها صدای آنها را از دور می شنوم.
امام فرمود: مگر گفتار خداوند را نشینده ای که می فرماید:
(ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولاً )؛
گوش، چشم و دل انسان در قیامت مورد سؤال و بازخواست قرار می گیرند؟
عرض کرد: آری، گویا هرگز این آیه را از هیچ کس – نه عرب و نه عجم – نشنیده بودم. اکنون توبه می کنم و از خدا می خواهم که مرا بیامرزد و دیگر مرتکب چنین گناهی نخواهم شد، ان شاءالله.
امام فرمود:
قم، فاغتسل، وصل ما بدالک؛ فانک کنت مقیماً علی امر عظیم ما کان اسوء حالک لو مت علی ذلک، احمد الله واساله التوبه من کل ما یکره؛ فانه لا یکره الا کل قبیح، و القبیح دعه لاهله؛ فان لکل اهلاً؛
برخیز، غسل توبه و نماز توبه به جای آور، زیرا مرتکب گناه بزرگی شده ای ! اگر با این گناه بدون توبه از دنیا می رفتی چه قدر بدبخت و تیره روز می شدی! [اکنون که موفق به توبه شدی] خدا را شکر کن و از او بخواه که توبه تو را از این گناه و از هر عمل بد بپذیرد، همانا
خداوند جز زشت، چیزی را بد نمی شمارد، و تو نیز کار زشت را به اهلش واگذار؛ زیرا هر کاری اهلی دارد.(29)
پیام این حدیث شریف- که سندش نیز «صحیح» می باشد – این است: ای پیروان خاتم انبیاء ! ای شیعیان امیر مؤمنان ! ای رهروان مذهب جعفری! و ای منتظران ظهور حجه بن الحسن العسکری! خود را از هرگونه آلودگی به گناه بر کنار دارید، زیرا مناسب شأن شما نیست.
گوش شما باید رهگذر آیات قرآن و دل هایتان مخزن معارف اسلامی باشد. صدای شهوت انگیز زنان و مردان آلوده و منحرف کجا و گوش مسلمان انس گرفته با قرآن کجا ! آلات لهو و لعب و موسیقی کجا و خانه مسلمانان آشیانه قرآن و لوازم نماز کجا ؟!
آری، هر کاری اهلی دارد و این گونه کارها شایسته افراد با ایمان نیست. «والقبیح دعه لاهله! فان لکل اهلاً».
پی نوشت ها :
1. فرقان (25) آیه 72.
2. تفسیر شریف لاهیجی، ج 3، ص 353.
3. مجمع البیان، ج 7- 8، ص 181. فحش و خنا، هر دو به یک معناست.
4. تفسیر کاشف، ج 5، ص 483. شایان ذکر است که، در سال 1358 شمسی مرحوم مغنیه در قم درس فقه می گفت. یکی از شاگردان پرسید: تلفظ صحیح نام شما چگونه است؟ فرمود: «مغنیه» نام روستایی است در لبنان و تلفظ صحیح آن به ضم میم، سکون غین، کسر نون و تشدید یاء می باشد.
5. روان جاوید در تفسیر قرآن مجید، ج 4، ص 93.
6. المیزان، ج 15، ص 244.
7. ج 15، ص 164 و 165.
8. وسائل الشیعه، ج 17، ص 304 ابواب ما یکتسب به، باب 99، حدیث 3.
9. همان، حدیث 5.
10. همان، باب 101، حدیث 2. از آن جایی که در باره «سهل بن زیاد» اختلاف است، این روایت را «حسنه» تعبیر کردیم. البته اگر توثیق بعضی را درباره او بپذیریم، این روایت، جزو روایات صحیح خواهد بود و مجلسی اول نیز این حدیث را به عنوان «القوی کالصحیح» نام برده است (روضه المتقین، ج 10، ص 158).
11. روضه المتقین، ج 10، ص 159.
12. وسائل الشیعه، ج 17، ص 308، باب 99، حدیث 19.
13. دعائم الاسلام، ج 2، ص 208، کتاب نکاح، فصل 4، حدیث 763.
14. به عنوان مثال، آیه 68 را ملاحظه نمایید که در توصیف «عبادالرحمن» می فرماید: (والذین لا یدعون مع الله الها آخر و لا یقتلون النفس التی حرم الله الا بالحق و لا یزنون…)
15. فتاوای علمای اسلام در این زمینه، در فصل نهم خواهد آمد.
16. مؤمنون (23) آیه 3.
17. مجمع البیان، ج 7- 8، ص 99.
18. تفسیر کاشف، ج 5، ص 358؛ نهج البلاغه، حکمت 432.
19. ج 3، ص 218.
20. ج 14، ص 195و 196.
21. قصص (28) آیه 55.
22. ج 2، ص 141.
23. ج 16، ص 114.
24. اسراء (17) آیات 36- 39.
25. تفسیر قمی، ج 2، ص 19.
26. امالی شیخ مفید، مجلس 42، ص 353.
27. وسائل الشیعه، ج 17، ص 311، ابواب ما یکتسب به، باب 99، حدیث 9.
صاحب وسائل، این حدیث را در این جا به صورت «مرسل» از تفسیر عیاشی نقل کرده، ولی همین حدیث را با اختلاف کمی در عبارت، در جلد 15، ص 167، ابواب جهاد نفس، باب 2، حدیث 2 به صورت مسند از کتاب کافی نقل کرده است که در سند آن، دو نفر به نام های: عبیدالله بن حسن و حسن بن هارون توثیق نشده اند.
28. جامع احادیث شیعه، ج 22، ابواب ما یکتسب به، باب 22، حدیث 5.
29. جامع احادیث شیعه، ج 22، ابواب ما یکتسب به، باب 22، حدیث 6، وسائل الشیعه، ج 3، ص 331، ابواب اغسال مسنونه، باب 18، حدیث 1؛ تفسیر المیزان، ج 13، ص 102؛ تفسیر صافی، ج 3، ص 192؛ بحارالانوار، ج 6، ص 34.
منبع: موسیقی وغنا از دیدگاه اسلام.