چرا «ابن قتیبه» از وقوع احراق درب خانه حضرت زهرا (علیها السلام)، سخنی به میان نمی آورد؟ او که تهدید به احراق را به صراحت نقل کرده، به تبعیت از چه ضابطه و معیاری، به چنین تحریفی دست یازیده است؟
انگیزه «ابن قتیبه» (یا هر نویسنده متعصب سنی مذهب که ماجرای «تهدید عمر مبنی بر به آتش کشاندن خانه حضرت فاطمه علیها السلام را در کتاب خود نقل می کند.) از ثبت «تهدید عمر»، اثبات مظلومیت حضرت علی (علیه السلام) و ایراد طعن و خدشه به خلافت ابوبکر، نمی باشد، بلکه برعکس، او در فضای اعتقاد غلطش به حقانیت خلافت ابوبکر، و با انگیزه: «مذمت حضرت علی (علیه السلام) و محکوم نمود آن حضرت به تخلف از انجام بیعت با خلیفه رسول خدا»، به ثبت «تهدید عمر بن خطاب»، دست یازیده است.
بنابراین، مؤلف کتاب «الإمامه و السیاسه»، به پشتوانه عقاید تند تسنن گرایانه اش، فقط به ثبت وقایعی می پردازد که با انگیزه فوق، در تعارض قرار نگیرد؛ یعنی: انگشت اتهام خواننده را به سمت نظام خلافت بازنگرداند.
پس، ثبت جعلیات و کتمان یا تحریف واقعات توسط ابن قتیبه، در راستای صیانت از همین انگیزه (حفظ و نگهداری مذمت حضرت علی علیه السلام در ذهن مخاطب) صورت می پذیرد، لذا در هنگام تألیف کتاب، از درج هر سند و مدرکی که دلالت آن – به گونه ای – با انگیزه فوق (مذمت حضرت علی علیه السلام توسط خواننده) در تعارض قرار گیرد، اجتناب شده است.
در واقع باید گفت: چون این احتمال همواره وجود دارد که برخی از خوانندگان کتاب، با مشاهده اسناد حاکی از وقوع آتش افروزی، به ناگاه، انگشت اتهام را به سوی ابوبکر و نظام خلافت، نشانه روند؛ ثبت «وقوع احراق درب» در این کتاب، نوعی «نقض غرض» محسوب گشته و با توجه به این نکته که «احادیث حاکی از وقوع احراق، قابل تشکیک در دلالت و قابل تأویل در الفاظشان نمی باشند»، از اشاره به وقوع این حادثه خاص، اجتناب شده است. یعنی احادیث حاکی از تحقق آتش افروزی، نص صریح و گویا محسوب می شوند و معنای آنها (وقوع احراق) قابل تأویل و دگرگون سازی به معانی دیگری نمی باشد.
بر اساس این مبنا، به روشنی می توان حدس زد که در ماجرای هجوم، آتش مهیبی افروخته شده؛ چرا که در فضای فکری مخاطب سنی، شعله ور شدن چند بوته کوچک خار – همچون فریادهای تهدید آمیز به احراق -، قابل پذیرش و توجیه است و نیازی به سانسور خبری ندارد.
منبع: راهنمای یاوران فاطمیه (مجموعه پرسش و پاسخ های پژوهشی)، به اهتمام: علی لباف، چاپ سوم، مرکز فرهنگی انتشارات منیر، 1390ش، صص 112-111