اخلاق معاشرت (قسمت ششم)

اخلاق معاشرت (قسمت ششم)

 

10. حریم خانه و زندگى
منظور، حریم زمینى و جغرافیایى مورد نظر نیست، بلکه حریم حقوقى و آسایش و آزادى افراد، منظور است.
زندگى شخصى افراد و اوضاع خصوصى داخل خانه و روابط درونى، حد و حریمى دارد که باید پاس داشته شود، تا روابط دوستى و صفا نیز محفوظ بماند، چرا که تعدى به این حریم و مراعات نکردن این حق، کدورتها و دشمنیهایى را در پى دارد.
بگذارید سخن را این گونه آغاز کنیم، با طرح یک سؤال:
آیا شما دوست دارید کسى سرزده و بى‏خبر، وارد خانه‏ى شما بشود؟
آیا ناراحت نمى‏شوید اگر دیگران، بدون رضایت شما در کیف و کمد یا اتاق و محل کار شما را باز کنند؟
آیا از دید زدن دیگران به دست خط و نوشته‏هاى محرمانه یا خصوصى‏تان، بدتان نمى‏آید؟
آیا اگر کسى از اسرار شما مطلع شود، یا آنکه خودتان رازى را با کسى در میان بگذارید، بخصوص اگر راز خانوادگى و مربوط به زندگى خصوصى شما باشد، او هم به دیگران برساند، خوب است؟
آیا خوشتان مى‏آید که بدون رضایت شما، کسى در اموال و وسایل شما تصرف کند؟
دید زدن به درون خانه‏ى شما چطور؟
اینها و مسایلى از این قبیل، نشان مى‏دهد که شما براى زندگى و خانه‏ى خویش، حریمى قایل هستید و دوست ندارید که آنها نادیده گرفته شود. مراعات یا عدم مراعات این نکات نیز، از جمله موضوعات «اخلاق معاشرتى» است که در اسلام براى آن قانون و حکم خاص وجود دارد. این مسأله را کمى بازتر مطرح مى‏کنیم:

خانه، یا محل آرامش و ایمنى
به محل مسکونى هر فرد یا خانواده‏اى، «مسکن» هم گفته مى‏شود. یعنى اینکه خانه، محل قرار و استقرار و آرامش و سکون نفس و اطمینان خاطر است. از این رو، انسان باید در محل سکونت خویش، احساس امنیت و آرامش داشته باشد. براى تأمین این «احساس آرامش» نیز، اقدامهاى گوناگونى لازم است. از طرز معمارى خانه و نداشتن اشراف بر آن و مناسب بودن همسایه‏ها گرفته، تا نحوه‏ى ارتباط دیگران و همسایگان و تردد کنندگان به خانه.
در اتاق خصوصى، نباید کسى واهمه‏ى ورود ناگهانى دیگران را داشته باشد.
در خانه‏ى شخصى هم، نباید دیگران بى‏اجازه یا بى‏رضایت یا سرزده وارد شوند. اگر خانه‏اى مصون از دید زدن دیگران و چشم‏چرانى نگاههاى آلوده نباشد، «مسکن» نیست، بلکه عامل تشنج و اضطراب است.
اینکه باید بر در خانه یا اتاق، «پرده» باشد، براى جلوگیرى از افتادن نگاه ناروا به درون خانه است. اینکه قبل از ورود به خانه‏اى باید در زد، اجازه گرفت و خبر داد، براى همین نکته است. البته، هم صاحب خانه باید در تجهیز خانه‏اش و تأمین وسایلى که به این «ایمنى» و «آرامش» و «آسایش» کمک مى‏کند بکوشد، هم رهگذران، همسایگان، طبقات بالا و خانه‏هاى مشرف باید نگاه خود را کنترل کنند.
اگر بر در خانه‏اى پرده نباشد، باید کنار راست یا چپ ایستاد و در زد و یا صاحبخانه را صدا کرد، تا چشم به درون خانه نیفتد.
بگذارید از اسوه‏ى اخلاق بیاموزیم:
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله که رفتارش مایه‏ى درس و الگو براى همگان است، وقتى به در خانه‏ى کسى مى‏آمد، روبه‏روى در نمى‏ایستاد؛ بلکه سمت راست یا چپ قرار مى‏گرفت و مى‏فرمود: «السلام علیکم». با این سلام دادن بلند، اجازه‏ى ورود مى‏گرفت. زیرا آن روزها هنوز معمول نشده بود که همه در برابر خانه‏شان پرده بیاویزند. (1).
یک بار هم «ابوسعید خدرى» روبه‏روى خانه‏ى حضرت ایستاد و اذن ورود طلبید. حضرت فرمود: روبه‏روى در، اجازه‏ى ورود مگیر! (2).
وقتى اشخاص به خانه‏ى شخصى خود وارد مى‏شوند، نوعى «پناهگاه» امن و آسوده را برگزیده‏اند تا استراحت کنند و آزاد باشند. این نکته ایجاب مى‏کند که حریم و حرمت داخله‏ى منزلها حفظ شود و بى‏اجازه، کسى وارد خانه‏ها نگردد.

استیذان و استیناس
در اینجا با دو واژه‏ى قرآنى و حدیثى که به همین مسأله مربوط مى‏شود آشنا مى‏شویم. استیذان یعنى «اذن طلبیدن»، اجازه گرفتن و رخصت خواستن هنگام ورود به خانه یا اتاق کسى دیگر. استیناس نیز به معناى طلب انس و آشنایى و بى‏خبر وارد نشدن و اجازه‏ى قبلى گرفتن است.
همچنان که گذشت، خداوند خانه‏ها را محل آسایش افراد قرار داده و براى آنها احکام ویژه‏اى مقرر کرده است. جه بسا کسى خسته یا بیمار یا بى‏حال است و آمادگى پذیرش کسى را ندارد.
یا در خانه‏اش کسى است که با وجود او، نمى‏خواهد دیگرى را پذیرا باشد.
یا اوضاع خانه به نحوى است که دوست ندارد دیگران، آن حالت و وضع را ببینند.
یا از نظر لباس و وضع پوشش در شرایطى است که آماده‏ى آمدن کسى نیست، یا وقت و هنگامى است که لباسها را درآورده و به استراحت نیم روز یا شبانه پرداخته و مایل یا مهیاى آن نیست که کسى مزاحم یا وارد شود یا… یا…
به هر دلیلى گاهى شرایط به گونه‏اى است که بى‏اذن وارد شدن، صاحبخانه را ناراحت مى‏کند. در چنین مواقعى باید «اجازه» گرفت.
دیده‏اید که افراد یک خانه، وقتى از پیش، در جریان آمدن کسى باشند یا خودشان مهمان دعوت کرده باشند، خانه را مرتب و خود را مهیاى پذیرش و پذیرایى مى‏کنند. ولى وقتى کسى بى‏خبر و سرزده وارد مى‏شود، هر کدام به گوشه‏اى فرار مى‏کنند، یا با شتاب و عجله، به جمع و جور کردن وسایل خانه و سامان دادن به وضع ظاهرى منزل مى‏پردازند. این یعنى چه؟ یعنى اینکه افراد، همیشه آمادگى پذیرش دیگران را – بخصوص بى‏خبر و ناگهانى – ندارند.
در چنین مواردى وظیفه داریم که «استیذان» یا «استیناس» کنیم و بدون خبر دادن و سرزده وارد نشویم، تا به حریم امنیت شخصى افراد در درون خانه، تعدى نکرده باشیم.
نحوه‏ى خبر دادن متفاوت و بسته به شرایط و محیطها و اشخاص گوناگون است.
با «در زدن»، «اجازه گرفتن»، یا الله گفتن، زنگ زدن، سرفه کردن، پا بر زمین کشیدن یا به هر وسیله‏ى ممکن باید صاحب خانه یا ساکن اتاق و محلى را خبر داد. اگر اجازه‏ى ورود داده شد، وارد مى‏شویم، وگرنه، بدون هیچ ناراحتى برمى‏گردیم. همچنان که اگر ما در شرایط نامساعد بودیم و براى ورود کسى به خانه یا محل کار، تمایل نشان ندادیم، انتظار داریم که نرنجد و این را «توهین» تلقى نکند.

از پیشوایان بیاموزیم
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله همواره براى ورود به خانه‏ى دیگران، اجازه مى‏گرفت. اجازه گرفتنش هم به این صورت بود که با صداى بلند، به اهل خانه سلام مى‏داد و منتظر جواب مثبت مى‏ماند. حتى براى ورود به خانه‏ى دخترش فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز بیرون خانه مى‏ایستاد و با صداى بلند سلام مى‏کرد. شنیدن جواب از داخل خانه به معناى آمادگى آنان براى ورود پیامبر بود و آن حضرت داخل مى‏شد. (3).
به نظر برخى فقها، این اجازه گرفتن سه بار لازم است. برخى هم یک بار را کافى مى‏دانند. ولى رعایت جنبه‏ى اخلاقى اقتضا مى‏کند سه بار، اعلان قبلى شود.
امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید:
براى ورود به خانه‏اى، اذن گرفتن و اعلام، سه بار است: بار اول، تا بشنوند. بار دوم براى آنکه خود را جمع و جور کنند. در مرتبه‏ى سوم اگر مایل بودند اجازه دهند، والا، اذن نمى‏دهند و اجازه گیرنده برمى‏گردد: «الأستیذان ثلاثه: اولهن یسمعون، والثانیه یحذرون و الثالثه ان شاؤوا اذنوا و ان شاؤوا لم یفعلوا فیرجع المستأذن». (4).
در سیره‏ى پیامبر نسبت به حضرت زهرا علیهاالسلام نوشته‏اند که گاهى در خانه‏ى آنها مى‏آمد، سلام مى‏داد، پاسخ نمى‏شنید. تا بار سوم، که مى‏خواست برگردد، آنان جواب مى‏دادند. حضرت مى‏پرسید: چرا جواب نمى‏دادید؟ مى‏گفتند: یا رسول الله، دوست داشتیم که صداى تو را بشنویم(این نمونه و شبیه آن در مورد قیس بن سعد بن عباده هم نقل شده است).
سرزده وارد خانه شدن، حتى خانه‏ى خود نیز ناپسند است. در آداب سفر آمده است که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نهى کرد که اگر کسى شبانه از مسافرت برگشت، سرزده وارد خانه شود، مگر آنکه قبلا اعلام کند و خبر دهد: «نهى رسول الله صلى الله علیه و آله ان یطرق الرجل اهله لیلا اذا جاء من الغیبه حتى یؤذنهم.» (5).

از زبان قرآن
گفتیم که موضوع «استیذان»، در قرآن هم آمده است و نشان دهنده‏ى اهمیت این مسأله در روابط اجتماعى و خانوادگى است. جایگاه این مسأله در آیات قرآن، بیشتر مسایل جنسى و نگاههاى ناخواسته است و آیات قبل و بعدش نیز به کنترل چشم و نگاه مرتبط است. چه بسا سرزده وارد اتاق یا خانه یا محلى شدن، سبب مى‏شود که نگاه به چهره یا اندام یا صحنه‏اى بیفتد که ابلیس وسوسه‏گر، انسان را به دام و کام فتنه بکشد. از این رو اجازه‏ى ورود گرفتن، یک پیشگیرى احتیاطآمیز از هر نوع نگاه ناروا یا دیدن صحنه‏هاى ناپسند یا غیرحلال است.
از زبان قرآن بشنویم که مى‏فرماید:
«اى ایمان آورده‏ها! به خانه‏هایى جز خانه‏ى خویش وارد نشوید؛ مگر آنکه قبلا خبر دهید و اذن بگیرید و بر اهل خانه سلام کنید. این برایتان بهتر است؛ باشد که پند بگیرید. اگر در خانه، کسى را نیافتید، وارد خانه نشوید تا آنکه به شما اجازه دهند و اگر به شما گفتند: «برگردید»، شما هم برگردید. این برایتان پاکیزه‏تر(و رشد دهنده‏تر) است.» (6).
اگر اجازه داده نشد، بدون ناراحتى باید برگشت. دلیلى بر ناراحت شدن نیست. خانه، خانه‏ى دیگرى است و آماده و متمایل نبوده که وارد شویم. این «ادب قرآنى» است که خدا به ما یادآورى مى‏کند که نحوه‏ى ورود به خانه‏ى دیگران، هم با اجازه باشد، هم همراه با سلام، هم بدون ایجاد وحشت و اضطراب، به نحوى که آنان احساس «انس» کنند؛ استیناس!
به تعبیر مرحوم علامه طباطبایى: این اجازه گرفتن براى ورود به خانه، کمک مى‏کند که ساکن خانه خود را بپوشاند و از خودش ایمن و خاطرجمع باشد و این روش پسندیده، کمک مى‏کند تا اخوت و برادرى و الفت و تعاون عمومى در مسیر آشکار کردن خوبیها و پوشاندن ناخوشایندیها استمرار یابد. (7).
ابوایوب انصارى از پیامبر خدا مى‏پرسد که یا رسول الله، این استیناس که در آیه‏ى قرآن مطرح است، چیست؟ حضرت پاسخ مى‏دهد: گفتن سبحان‏الله، الحمدلله،الله اکبر، سرفه کردن براى اهل خانه. (8).
روایت است که مردى به رسول خدا عرض کرد: آیا من براى وارد شدن نزد مادرم نیز اجازه بخواهم؟
پیامبر فرمود: آرى. آن مرد پرسید: مادرم خدمتکارى جز من ندارد، آیا لازم است هر بار که بر او وارد مى‏شوم، اذن و اجازه بگیرم؟ حضرت فرمود: آیا دوست دارى که مادرت را عریان ببینى؟ مرد گفت: نه. فرمود: پس اجازه بگیر و وارد شو! (9).
آموزش قرآن درباره‏ى استیناس و اذن گرفتن، هم درباره‏ى خانه‏هاى خودمان است، هم خانه‏ى دیگران و در هر دو مورد، احترام گزاردن به حرمت ساکنان خانه و محترم شماردن حقوق شخصى آنان است.

اذن و اجازه
نهاد «خانواده»، از مقدسترین نهادهاست. سلامت و استوارى آن نیز، مورد توجه اسلام است. نوع برخوردها نسبت به تحکیم رشته‏هاى این نهاد، یا گسستن پیوندها و آفت‏خیز کردن آن مؤثر است.
خانواده و خانه، حد و حریمى دارد که باید رعایت شود و مورد تعدى و «مرزشکنى» قرار نگیرد. تهاجم و تعدى به این حدود و حقوق، گاهى هم از طریق «نگاه» است که کنترل آن ضرورى است.

چشمهاى بى‏بها
آنچه سبب بى‏بهایى چشمها مى‏شود، بى‏محابایى آنهاست، یعنى شناختن حریمها و مراعات نکردن حقوق شخصى دیگران و ورود به قلمرو ممنوع.
چشم، گوهر ارزنده و نعمت عظیم الهى است و ارزش آن برابر با کل وجود و جان آدمى است، تا آنجا که اگر کسى دو چشم دیگرى را کور کند، دیه‏ى کامل یک انسان بر عهده‏ى اوست. (10) و دیه‏ى یک چشم، به قدر نصف دیه‏ى انسان است. اما همین چشم، اگر نگاه خائنانه کند و به خانه‏ها و عورات و اسرار و درون خانه‏ى مردم و به نوامیس دیگران نگاه دزدانه کند و در آن حالت، بزنند و آسیب ببیند، دیه ندارد. این بى‏ارزشى چشم ناپاک را مى‏رساند که بى‏اذن و به ناروا و حرام، وارد حریم دیگران مى‏شود و مرتکب گناه مى‏گردد. فتواى حضرت امام قدس سره چنین است:
«دید زدن به خانه‏ى مردم و نگاه به نامحرم گناه است و صاحبخانه حق دارد سنگى یا چیزى به طرف او پرتاب کند و ضمانى هم بر او نیست. حتى اگر به درون خانه‏هایى دور، با ابزارى(مثل دوربین قوى) نگاه کند، مثل آن است که از نزدیک نگاه کند. نگاه به درون خانه‏ى کسى از طریق نصب آینه نیز همین حکم را دارد.» (11).
این حرمت‏شکنى براى چشمهاى ناپاک، نهایت حرمت‏گذارى براى حقوق شخصى در زندگى خصوصى انسانهاست. در حدیثى از رسول اکرم صلى الله علیه و آله آمده است:
«هر کس به خانه‏ى همسایه‏اش سرک بکشد تا به عورت مردى یا موى زنى یا بدن او نگاه کند، بر خداوند رواست که او را همراه منافقان به آتش دوزخ افکند….» (12).
و نیز فرموده است:
«من اطلع فى بیت بغیر اذنهم فقد حل لهم ان یفقأوا عینه»؛ (13).
هر کس بى‏اجازه، به خانه‏اى دید بزند، آنان حق دارند که چشمش را کور سازند. در حدیث دیگرى امام صادق علیه‏السلام فرموده است: در چنین حالتى اگر چشمش را معیوب کنند، دیه‏اى بر آنان نیست. (14).
در نقلهاى متعددى آمده است که رسول خدا صلى الله علیه و آله در خانه‏ى خویش مشغول شانه زدن خود بود – و با یکى از همسرانش بود – کسى از شکاف در، درون خانه را دید مى‏زد. پیامبر اسلام فرمود: اگر نزدیک تو بودم، چشمت را با همین شانه درمى‏آوردم. یا: برخاست به سراغش رفت… که مرد، گریخته و صحنه را ترک کرده بود. (15).
از این سو، بى‏اجازه وارد حریم زندگى کسى شدن تا این حد ناپسند است، از آن سو هم سفارش به اجازه گرفتن براى ورود به خانه‏ى دیگرى و استیذان و استیناس شده است(که در بخش پیشین، به تفصیل گذشت).

درسى براى نوجوانان
ادب دیگرى که قرآن مى‏آموزد و به سلامت خانوادگى و اخلاقى جوانان نابالغ مربوط مى‏شود، اجازه گرفتن براى ورود به اتاق پدر و مادر است. این نکته را، هم خود نوجوانان باید رعایت کنند، و هم والدین باید به نحوى شایسته و هنرمندانه و بدون بدآموزى و تحریک، آنان را توجیه کنند.
گاهى پدر و مادر، در اتاق خویش ممکن است به استراحت مشغول باشند، با لباسهاى راحت و وضعى متناسب با خواب. سرزده وارد شدن کودکانى که در سنین قبل از بلوغ باشند، ممکن است عوارضى داشته باشد و نوجوانان را به برخى مسایل انحرافى بکشد. اینجاست که باید نوجوانان، در بزنند، اجازه بگیرند و بى‏اطلاع و اذن، وارد اتاق دیگران نشوند. آموزش قرآن این است که هم غلامان و خدمتکاران خانه، و هم کودکانى که به سن بلوغ جنسى نرسیده‏اند، سه بار و در سه هنگام، اذن بگیرند. این سه وقت عبارت است از:
1. پیش از نماز صبح
2. هنگام استراحت ظهر
3. شب، بعد از عشاء
این سه وقت را قرآن کریم به نام «راز» و «سر» پوشیدنى(عورت) یاد مى‏کند و جز این سه وقت را – که معمولا ممکن است افراد در این مواقع، با لباس زیر و وضع خاص یا نیمه لخت یا بدون پوشش کافى باشند – بلامانع اعلام مى‏کند. متن آیه قرآن چنین است:
(یا ایها الذین آمنوا لیستأذنکم الذین ملکت ایمانکم و الذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مرات من قبل صلاه الفجر و حین تضعون ثیابکم من الظهیره و من بعد صلاه العشاء ثلث عورات لکم…). (16).
در این آیه، یک مرحله جلوتر و فراتر از اجازه گرفتن براى ورود به «خانه» را هم مطرح کرده است، یعنى ورود به اتاق شخصى در مواقعى خاص. ممکن است برخى، تردد کودکان را نزد بزرگترها امرى ساده و عادى تلقى کنند و بچه‏ها از این رهگذر، صحنه‏هایى ببینند و با مسایلى روبه‏رو شوند که برایشان غیرقابل هضم و درک یا بدآموز باشد و به انحراف بیفتند. این مسأله در یک نگاه عام‏تر، به کنترل روابط همسران نسبت به توجه و دیدن و فهمیدن کودکان مربوط مى‏شود که… بماند! و به این اشاره بسنده کنیم و بگذریم، چرا که مسأله چندان مهم است که باید نوشته‏اى مفصل و مستقل پیرامون آن نگاشت.
به هر حال، این مسأله به ظاهر ساده و جزیى، از چنان اهمیتى در «تصحیح معاشرت» دارد که قرآن کریم به تفصیل و با ذکر جزئیات به آن پرداخته است، تا خانواده‏ها و فرزندان گرفتار بیماریهاى روانى و اخلاقى نشوند و از آثار سوء عصبى و روانى نبودن کنترل و حریم در معاشرتها، بخصوص در مورد خلوت‏سرا و تردد و دیدن و فهمیدن کودکان، مصون بمانند. در پرونده‏ى بسیارى از گرفتاران به بیماریهاى جنسى و انحرافات اخلاقى از این نوع، اعترافاتى به چشم مى‏خورد که نشان دهنده‏ى تأثیر منفى این گونه ولنگاریها و نبودن حریم در معاشرتها است. و توجه یافتن کودکان و نوجوانان به برخى از اسرار زندگى خصوصى والدین، که آنان را به گناه مى‏کشد، جاى دقت و تأمل است، که حضرت امیر علیه‏السلام فرمود: «کم من نظره جلبت حسره» (17)، چه بسا نگاهى که حسرت مى‏آورد!

چرا بى‏اجازه
بارى… رعایت حریم حقوق دیگران در معاشرتها ما را به بحث از استیذان
و استیناس کشاند. ولى سخن اصلى آن است که احترام گذاشتن به این حقوق فردى، شرط اخوت اسلامى در یک جامعه‏ى مکتبى است و پاى‏بندى به این اصول، ضامن تداوم دوستیهاست.
این عمل بى‏اذن و اجازه، تنها مربوط به ورود به خانه و اتاق اشخاص نمى‏شود؛ دامنه‏اى گسترده دارد.
اگر کسى یادداشتى مى‏کند و نامه‏اى مى‏نویسد، نباید دزدانه به آن نگاه کرد.
اگر کسى رازى را به امانت نزد ما مى‏گوید، نباید خیانت کرد و اسرارش را فاش ساخت.
اگر کسى کلید خانه، کمد، کیف یا سویچ ماشین و موتور را به دست ما داد، نباید بیش از حدى که یقین به اذن و رضایت او داریم، در آن تصرف کنیم.
اگر دو نفر با هم صحبت خصوصى مى‏کنند، چه حضورى، چه تلفنى، «گوش ایستادن» و به نجواها گوش کردن و «استراق سمع» کردن و شنود گذاشتن، جایز نیست.
اگر حامل نامه‏اى به دیگران هستیم، حق گشودن نامه و مطالعه‏ى محتواى آن را نداریم.
اگر پاکتى براى شخصى فرستاده مى‏شود و تأکید مى‏کنند که «شخصا مفتوح فرمایید»، دیگرى حق باز کردن و مطالعه‏ى آن را ندارد(مگر با اجازه‏ى طرف اصلى).
بى‏اجازه نمى‏توان سر کمد و کیف و جیب و دفتر کسى رفت و چیزى برداشت یا خواند یا تصرف کرد. اگر روى جزوه، بولتن یا خبرنامه‏اى مهر «محرمانه» خورده است، یا نقل مطلبى از جایى یا کسى منوط به «اجازه» دانسته شده است، در همه‏ى این موارد، بى‏اذن کار کردن، نوعى خیانت است و دور از ادب اسلامى و انسانى.
اگر فیلم یا آلبومى «خانوادگى» است، دیگرى بى‏اجازه حق نگاه کردن به آن را ندارد.
اگر گفتند: راضى نیستیم مطالب این دفتر را بخوانى، یا اگر مطلبى و انتقادى و مقاله‏اى نوشتند و با نوشتن «امضاء محفوظ» گفتند که راضى به افشاى نام نیستند، افشاى آن خلاف ادب و قانون و وجدان است.
اگر کسى مطلبى را با ما در میان گذاشت و تأکید کرد که: «راضى نیستم به کسى بگویى»، تا چه اندازه رعایت مى‏کنیم؟ آیا حاضریم اینها را هم جزء حقوق و حدود اشخاص به حساب آوریم و مراعات کنیم؟!
پس، مجموعه‏ى آنچه «راز شخصى» و اسرار زندگى خصوصى محسوب مى‏شود، بسیار است. تنها در خانه و اتاق و نامه و راز هم خلاصه نمى‏شود. ممکن است حتى نوعى از غذا و میوه و خوراکى در خانه و یخچال و… کسى باشد ولى دوست نداشته باشد که آن را بدانند. یا یک بیمارى یا نقص عضو و جسم در کسى باشد که نخواهد دیگرى آن را بداند. یا در شرایط بحرانى خاصى قرار داشته باشد که نخواهد مردم بدانند. همه‏ى اینها در قلمرو «حریم شخصى» است و ورود به آن «اجازه» مى‏خواهد.
گاهى در یک خانواده، یک «اختلاف» است، ولى دوست ندارند که اقوام و آشنایان از این اختلاف باخبر شوند. وسوسه شدن براى پى بردن به آن، و فاش ساختن براى دیگران هم از همین مقوله‏ى غیرمجاز و غیرمأذون است.
«سید قطب»، در اشاره به این نکته‏ى لطیف قرآنى و آداب اجتماعى مى‏نویسد:
«امروز ما مسلمانان، نسبت به این گونه امور دقیق و ظریف، حساسیت خود را از دست داده‏ایم. گاهى شخصى به خانه‏ى برادرش حمله‏ور مى‏شود، هر لحظه از لحظات شب و روز که باشد، برایش فرق نمى‏کند. آن قدر در مى‏زند تا باز کنند و اگر در به رویش باز نکنند برنمى‏گردد تا آنکه صاحب خانه را به ستوه آورد و در بگشایند. گاهى در خانه، تلفن وجود دارد و مى‏تواند پیش از آمدن، تلفنى تماس گرفته و خبر دهد تا اجازه بدهند یا روشن شود که موقعیت مناسب نیست. ولى این راه و شیوه را رها مى‏کند تا بى‏خبر و بى‏موقع وارد شود و بدون قول و قرار قبلى به خانه‏اش رود. متأسفانه چنان شده که عرف هم نمى‏پذیرد که اگر چه صاحب خانه ناراحت و رنجیده شود، از آمدن بى‏خبر و غیرمنتظره بازگردد. ما مسلمانان امروز، سرزده و بى‏خبر، هر لحظه که بخواهیم وارد خانه‏ى هم مى‏شویم و اگر وقت غذا باشد و غذاى مناسبى پیش ما نیاورد، در دلمان مى‏رنجیم. یا شب دیرهنگام به خانه‏ى کسى مى‏رویم، اگر آخر شب از ما نخواهد که همان جا بخوابیم، در دل رنجیده مى‏شویم، بى‏آنکه به عذر آنان در این گونه مواقع توجه داشته باشیم. این نشانه‏ى آن است که ما هنوز، به ادب اسلام و ادب رسول خدا مؤدب نشده‏ایم، برده‏ى عرف خطاکاریم. ولى اگر همین گونه مراعات آداب را در غیرمسلمانان ببینیم، برایمان شگفت جلوه مى‏کند و نمى‏کوشیم دریابیم که ریشه‏ى این ادبها در شریعت خود ما نهفته است و باید به آن اصل خویش برگردیم….» (18).
به هر حال، هر چند در نوع ارتباطات، گاهى با خویشاوندان و دوستان بسیار صمیمى مواجه هستیم، ولى هرگز این «مجوز» ورود به «منطقه‏ى ممنوعه» از زندگى شخصى آنان شمرده نمى‏شود، مگر آنکه «اذن صریح» داشته باشیم.
در روایات، «نگاه» همچون تیرى مسموم از تیرهاى شیطان قلمداد شده است. گاهى «گناه»، در پى یک «نگاه» پدید مى‏آید. و اگر کسى نتواند چشمها و پلکهاى خود را تحت اختیار و کنترل داشته باشد، به روز سیاه مى‏نشیند. حیف است که انسان از راه نگاه، جهنمى شود. به فرموده‏ى حضرت على علیه‏السلام: چشمها شکارگاه شیطان است: «العیون مصائد الشیطان.» (19).
این سخن نیز از حضرت مسیح علیه‏السلام است که:
«ایاکم و النظر الى المحذورات فانها بذر الشهوات و نبات الفسق»؛ (20).
از نگاه به آنچه «ممنوع» است بپرهیزید، چرا که چنین نگاهى بذر شهوت و رویش فسق و گناه است.
بکوشیم تا در سخن، نگاه، رفتار، معاشرت و ارتباط، از آنچه خارج از قلمرو «اذن» و «اجازه» قرار دارد، وارد نشویم.

پی نوشت :

(1). تفسیر فخر رازى، ج 23، ص 198
(2). همان
(3). تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 586؛ تفسیر نمونه، ج 14، ص 431
(4). وسائل الشیعه، ج 14، ص 141
(5). مکارم الاخلاق، ص 266
(6). نور (24) آیه‏ى 27 و 28) لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتى تستأنسوا…)
(7). المیزان، ج 15، ص 118
(8). مجمع البیان، ج 14، ص 135
(9). همان
(10). رساله‏ى نوین، امام خمینى، ج 4، ص 285
(11). تحریر الوسیله، امام خمینى، ج 1، ص 492، بحث دفاع(مسایل 39 – 38 – 37 و ص 491 مسایل 30 و 31)
(12). وسائل الشیعه، ج 14، ص 141
(13). منهج الصادقین، ملا فتح‏الله کاشانى، ج 6، ص 292
(14). وسائل الشیعه، ج 19، ص 50
(15). همان، ص 48 و 49
(16). نور (24) آیه‏ى 58) این بحث را در تفسیر نمونه، ج 14، ص 538 مطالعه کنید)
(17). غررالحکم، ج 4، ص 549
(18). فى ظلال القرآن، سید قطب، ج 6، ص 91
(19). غررالحکم، ج 1، ص 335
(20). میزان الحکمه، ج 10، ص 71

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید