6 عامل عزت آفرین در قرآن

6 عامل عزت آفرین در قرآن

 

کلمه «عزت» به معنای حالتی است که مانع شکست و مغلوب شدن انسان می‌شود، و «ذلت» به معنای نبود حالت عزت و شرافت در انسان است به گونه‌ای که انسان ذلیل، به راحتی شکست را می‌پذیرد و مغلوب می‌شود،[1] میل و علاقه به «عزت» و فرار و تنفر از «ذلت» یک امر فطری است که در نهاد تمام انسان‌ها وجود دارد، شکوفایی «عزت» نیاز به علل و عواملی دارد که عدم توجه به این عوامل سبب خاموشی آن می‌شود، و در مقابل حالت ذلت و مغلوب شدن و پذیرش شکست در انسان تقویت می‌شود.
انسانی که طعم شیرین عزت را بچشد، هیچ طعم تلخ ذلت و خواری را نمی‌پذیرد، حضرت امام علی ـ علیه‌السّلام ـ می‌فرماید: کسی که نفس عزیز و شریفی دارد، آن را با پلیدی گناه، خوار و ذلیل نمی‌سازد.[2] برخی از عوامل عزت از دیدگاه قرآن کریم و روایات اسلامی:

1. تکیه، توکل و ارتباط با خداوند متعال

خداوند متعال سرچشمه عزت به معنای واقعی است، و سایر موجودات و مخلوقات در ذات خود فقیر و ذلیل هستند و همه به خداوند متعال نیازمندند و مالک همه آن‌ها خداوند عزیز است، قرآن کریم می‌فرماید: «مَنْ کانَ یرِیدُ الْعِزَّه فَلِلَّهِ الْعِزَّه جَمِیعاً» [3] کسی که خواهان عزت است، عزت یکسره از آن خداست.
تمسک به قرآن کریم و استمداد از آن نیز عامل عزت و سربلندی است؛«تَنْزِیلُ الْکتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکیمِ. این کتابی است که از سوی خداوند عزیز و حکیم نازل شده است.» چون خداوند متعال منشأ عزت و عظمت است، قرآن کریم نیز که کلام و سخن اوست در بردارنده عوامل عزت و بزرگواری انسان است
اگر انسان بخواهد به عزت برسد به دو بال که یکی اعتقاد و پرستش خدای یگانه و دیگری عمل صالح که در راستای اعتقاد صورت می‌گیرد، نیاز دارد،
خداوند متعال می‌فرماید: «
إِلَیهِ یصْعَدُ الْکلِمُ الطَّیبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یرْفَعُهُ
»[4] سخنان پاکیزه (اعتقادهای صحیح) به سوی او بالا رود و عمل صالح آن را در بالاتر رفتن کمک می‌رساند.
حضرت علی ـ علیه‌السّلام ـ می‌فرماید: «العزیز بغیر الله ذلیل؛[5] عزیزی که عزتش از غیر خداست، ذلیل است.

2. قرآن کریم و دین مقدس اسلام

تمسک به قرآن کریم و استمداد از آن نیز عامل عزت و سربلندی است؛«تَنْزِیلُ الْکتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِیزِ الْحَکیمِ؛[6] این کتابی است که از سوی خداوند عزیز و حکیم نازل شده است.» چون خداوند متعال منشأ عزت و عظمت است، قرآن کریم نیز که کلام و سخن اوست در بردارنده عوامل عزت و بزرگواری انسان است.
خداوند متعال می‌فرماید: «فَاسْتَمْسِک بِالَّذِی أُوحِی إِلَیک إِنَّک عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ وَ إِنَّهُ لَذِکرٌ لَک وَ لِقَوْمِک وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ»؛ آنچه را بر تو وحی شده محکم بگیر که تو بر صراط مستقیمی، و این مایه یادآوری (و عظمت) تو و قوم تو است و به زودی سؤال خواهید شد.[7]

3. ارتباط با رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ و اهل‌بیت گرامی آن حضرت

رسول گرامی اسلام و اهل‌بیت عزیز آن حضرت ـ علیهم‌السلام ـ مصداق اکمل ارتباط با خدا از راه ایمان به او و عمل صالح و عزت‌آفرینی هستند؛ زیرا آن حضرت در مقام اتصال به سرچشمه تمامی کمالات به جایی رسید که خداوند درباره او می‌فرماید: «وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ»؛[8] و تو اخلاق بزرگ و برجسته‌ای داری.» و از جمله فضایل برجسته اخلاقی، عزت و شرافت نفس آن حضرت است.
انسانی که عزت نفس داشت و روزی خود را تنها از خدا خواست، شرافت و عزت خویش را همواره حفظ می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّه وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ…»؛ و عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است
قرآن کریم در جایی دیگر بر پیروی و ارتباط با پیامبر و اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ تأکید کرده و می‌فرماید: «
یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَی‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الآخِرِ ذلِک خَیرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً
»؛[9] ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر (اوصیای پیامبر) را… اگر به خدا و روز رستاخیر ایمان دارید! این (کار) برای شما، بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است.
پیامبر گرامی نه از خود ذلت نشان داد و نه به کسی از مؤمنان اجازه داد تا به ذلت تن بدهند؛ چنان‌که می‌فرماید: هیچ مؤمنی نباید نفس خود را ذلیل و خوار بشمارد.[10] هنگامی که از حضرت امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ درخواست شد که سخنی که با گوش خود از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ شنیده‌اید را نقل کنید، ایشان این سخن را نقل کردند: خداوند کارهای بزرگ و رفیع و باشرافت را دوست دارد و کارهای پست و ذلیل را خوش نمی‌دارد.[11]

4. ارتباط با مؤمنان

ارتباط با مؤمنان که افتخار بندگی خدا را دارند و عزت خویش را از سرچشمه اصلی ـ یعنی خداوند عزیز ـ گرفته‌اند، می‌تواند عامل عزت و مانع ذلت‌پذیری باشد، قرآن کریم می‌فرماید: «… وَ لِلَّهِ الْعِزَّه وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکنَّ الْمُنافِقِینَ لا یعْلَمُونَ»؛[12] … و عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است، ولی منافقان نمی‌دانند.

5. روزی حلال

پیامبر گرامی ـ صلی الله علیه و آله ـ روزی و کسب حلال را جهاد قلمداد می‌کند و می‌فرماید: خداوند دوست می‌دارد که بنده‌اش را در تلاش برای طلب روزی حلال ببیند.[13] و از کنار سفره‌های حلال است که انسان‌های عزیز و شکست‌ناپذیر به پا می‌خیزند، حضرت امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ می‌فرماید: …سینه‌‌های پاکیزه و طیبی که ما از آن شیر نوشیده‌ایم ذلت را بر ما روا نمی‌داند.[14] از کلام حضرت امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ برمی‌آید که کسب رزق حلال در عزتمند شدن انسان‌ها تأثیر دارد، و لقمه حلال انسان را از بسیاری از مفاسد، ذلت‌ها و خواری‌ها برحذر می‌دارد، و تأثیر روزی حلال است که انسان‌ها را در برابر سستی و شکست، استوار نگه می‌دارد و او را به انسانی شجاع و باشرف تبدیل می‌کند.
انسانی که عزت نفس داشت و روزی خود را تنها از خدا خواست، شرافت و عزت خویش را همواره حفظ می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّه وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ…»؛[15] و عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است…».
بنابراین، تلاش برای کسب روزی حلال و عزت نفس داشتن و توکل و تکیه بر خداوند متعال و عزت نفس داشتن، باعث عزت و شرافتمندی انسان می‌شود.

6. مربیان شایسته

قرآن کریم، انسان را موجودی شریف و عزیز می‌داند تا آن‌جا که درباره او می‌فرماید: «… وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»؛[16] و در وی از روح خود دمیدم… و در جایی دیگر او را به عنوان جانشین و خلیفه خویش معرفی می‌کند و می‌فرماید: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَه» [17] من در زمین جانشینی ـ برای مخلوق پیشین یا نماینده‌ای از خود ـ خواهم آفرید، و برای به عزت و کمال رساندن و نزدیک شدن به منشأ و سرچشمه عزت، مربیان و پیامبرانی را فرستاد تا با عزت و کرامت، انسان‌ها را تربیت کنند و راه پیمودن و رسیدن به عزت و شرافت را بیاموزند.
امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ مصداق روشن «نفس مطمئنه» است که خداوند او را عزیز دانسته و به سوی خویش دعوت فرموده است، بنابراین، هر فرد یا اجتماع و حکومتی، اگر بخواهد در دنیا و آخرت عزیز و عزتمند زندگی کند باید به عوامل مذکور تمسک و عمل کند، در غیر این صورت به عوامل ذلت و خواری تن داده و عوامل دیگری که در تقابل با عوامل مذکور باشند در واقع همان عوامل ذلت و خواری به شمار می‌آیند
حضرت امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ که در جهان مظهر و الگوی عزت و شرافت است از عامل راهنما و مربیان شایسته برخوردار بود و از مربیانی همچون پیامبر اکرم، حضرت علی، حضرت فاطمه و امام حسن ـ علیهم‌السلام ـ بهره جست و همواره وصیت پدر بزرگوار خویش را در گوش داشت که می‌فرماید: نفست را از هر زبونی و پستی دور بدار هر چند تو را به نعمت‌های بی‌شمار رساند؛ زیرا هرگز برابر آنچه از نفس خویش صرف می‌کنی، عوض نخواهی یافت و بنده دیگری مباش، که خداوند تو را آزاد گردانیده است.[18] حضرت امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ می‌فرماید: موت فی عزّ خیر من حیاه فی ذل مرگ با عزت و شرف از زندگی همراه با ذلت و خواری بهتر است[19] هم چنین آن حضرت فرمود: هیهات منا الذله[20] ذلت و خواری به مراتب از ما اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ به دور است. و این فریاد پر خروش از حنجره‌ای بر می‌آید که در تمام عمر خود با قلبی سرشار از ایمان به خدا و کارنامه‌ای درخشان، مرتبط با رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و مؤمنان بوده و همواره از رزق حلال ارتزاق نموده و در محیطی سالم با مربیان شایسته‌ای عزت را به تمام معنا تفسیر کرد و مظهر شرف و جوانمردی قرار گرفت و فرمود:‌ انسان‌هایی که در فضای جوانمردی تنفس کرده‌اند و جان‌های شریف، مذبح و قتلگاه بزرگواران را بر اطاعت دونان ترجیح می‌دهند.[21] قرآن کریم درباره چنین افرادی که نَفْسی باشرف و عزت دارند می‌فرماید: «یا أَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّه ارْجِعِی إِلى رَبِّک راضِیه مَرْضِیه فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»؛[22] تو ای روح آرام یافته!‌ به سوی پروردگارت بازگرد در حالی هم تو از او خشنودی و هم او از تو خشنود است و در سلک بندگانم داخل شو و در بهشتم وارد شو، و امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ مصداق روشن «نفس مطمئنه» است که خداوند او را عزیز دانسته و به سوی خویش دعوت فرموده است، بنابراین، هر فرد یا اجتماع و حکومتی، اگر بخواهد در دنیا و آخرت عزیز و عزتمند زندگی کند باید به عوامل مذکور تمسک و عمل کند، در غیر این صورت به عوامل ذلت و خواری تن داده و عوامل دیگری که در تقابل با عوامل مذکور باشند در واقع همان عوامل ذلت و خواری به شمار می‌آیند.[23]

پی‌نوشت‌ها:

[1] . ر.ک: راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تهران، مکتبه المرتضویه، ص 344ـ345.
[2] . تمیمی آمری، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ص 231.
[3] . فاطر/ 10.
[4] . فاطر/ 10، ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 18، ص 187ـ198.
[5] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ج 75، ص 10.
[6] . زمر./ 1.
[7] . زخرف/ 43ـ44.
[8] . قلم/ 4.
[9] . نساء/ 59.
[10] . حر عاملی، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل‌البیت ـ علیهم‌السلام ـ ، ج 16، ص 158.
[11] . احسائی، ابن ابی جمهور، غوالی اللاّلی، قم، سیدالشهدا، ج 1، ص 67.
[12] . منافقون/ 8.
[13] . شعیری، تاج‌الدین، جامع الاخبار، قم، انتشارات رضی، ص 139.
[14] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، همان، ج 45، ص 7.
[15] . منافقون/ 8.
[16] . ص/ 72.
[17] . بقره/ 30.
[18] . ر. ک: تفسیر نمونه، همان، ج 23، ص 370 ـ 377.
[19] . ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج‌البلاغه، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ج 16، ص 93.
[20] . ابن شهر آشوب، محمد، المناقب، قم، انتشارات علامه، ج 4،ص 68.
[21] . سید بن طاووس، لهوف، تهران، انتشارات جهان، ص 97.
[22] . فجر/ 27ـ30.
[23] . ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 20، ص 413ـ416؛ مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، همان، ج 26، ص 438.

منبع:http://www.ettelaat.com

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید