سنّت که جمع آن «سنن» است، در لغت به معنای راه، روش، طریقه، قانون، سرشت، آیین، رسم، شریعت و نهاد آمده است.1 این کلمه، از ریشه «سَنَّ» به معنای تیز کردن،صیقل دادن، راندن و راه بردن یک چیز در مسیر مشخص است.2
واژه سنّت، معانی و کاربردهای اصطلاحی گوناگون دارد که در همه موارد با معنای لغوی آن مرتبط است. مهمترین معانی اصطلاحی آن عبارتند از:
1. سنّت به معنای قوانین کلی و تغییرناپذیر
سنت به این معنا، شامل قوانین کلی و تخلفناپذیر است که تبیین روابط پدیدهها در نظام آفرینش و شرح و تبیین قانونمندی هستی و همچنین چگونگی عملکرد آن قوانین در جهان هستی را به عهده دارد. بنابراین، سنت در این معنا، شامل قوانین علّی و معلولی حاکم بر نظام عالم و آدم و پدیدهها، مانند قوانین حاکم بر جامعه، تاریخ و تحولات آنهاست. برهمین اساس، از دیدگاه قرآن، سنّت خدا در راستای محو و نابودی شرک و استکبار و وراثت مؤمنان بر جهان در حرکت است. و یا سنّت «امداد» که «کلیترین سنّتی است که خدای متعال در پی اعمال انسانها اعمال میکند؛ بدین معنی که خدای متعال هم کسانی را که طالب دنیا و کمالات مادّی و این جهانی باشند و در راه باطل و شرّ گام گذارند، یاری و کمک میکند و هم کسانی را که جویا و خواستار آخرت و کمالات معنوی و آخرتی باشند و در طریق حقّ و خیر نهند؛ یعنی وسایل پیشرفت و نیل به هدف را برای هر دو دسته فراهم میسازد.»3
تفاوت سنّت امداد با سنّت امتحان در این است که سنّت امداد، مسبوق به رفتار آدمیان است؛ یعنی انسان درپی اعمال خود سنّت امداد را در مییابد، درحالیکه سنّت امتحان مسبوق به افعال انسان نیست و انسانها چه بخواهند و یا نخواهند آزمایش خواهند شد. سنّت امداد که بر اساس آن، خداوند نعمتهای خود را در اختیار همگان قرار میدهد، در واقع بیانگر مقام رحمانیت خداست؛ زیرا خداوند بر اساس مقام رحمانیّت خویش، نیکان و بدان را از فیض عمومی خود بی بهره نمیگذارد. قرآن کریم میفرماید:
کُلاًّ نُمِدُّ هؤلاءِ وَ هَؤلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا (اسراء: 20)
و ما هر دو گروه را به لطف پروردگارت کمک خواهیم کرد و بخشش پروردگار تو منع شده نیست.
2. سنّت به معنای آداب و رسوم گذشتگان
سنّت و آداب و رسوم گذشتگان را میتوان به سنّت حسنه و سنّت سیئه و یا سنّت مقبول و سنّت مردود تقسیمبندی کرد. سنّت حسنه و مقبول، مجموعه آداب و رسومی است که انسانها در جوامع مختلف پدید آوردهاند و دین اسلام آنها را پذیرفته است. آداب و رسومی که به داد و ستد، ازدواج، روابط خویشاوندان و… مربوط میشوند، از این گونهاند که بیشتر آنها را شریعت اسلامی تأیید کرده است. در مقابل، آداب و رسوم بد و مردود که مخالف شریعت اسلامی، قرآن و سخنان معصومان هستند و گذشتگان آنها را وضع کردهاند و ممکن است در آینده نیز وضع گردند، مورد تأیید اسلام نیستند. اسلام انسان را به ایجاد سنّت نیک و آداب و رسوم صحیح مانند پل سازی، ساخت بیمارستان، ایجاد مراکز تعلیم و تربیت، دادن وامهای قرضالحسنه، سرکشی به بیماران و عیادت از آنها، شرکت در تشییع جنازه، تشویق کودکان و نوجوانان به فعالیتهای سازنده و… ترغیب کرده و ثواب زیادی برای وضع کنندگان و عمل کنندگان به آنها در نظر گرفته است. از سوی دیگر، آداب و شیوههای نادرستی که در طول سالها، موجب انحراف و گمراهی مردم شده، مانند ایجاد مراکز عیش و نوش، قماربازی، شراب خواری، اختلاط محرم و نامحرم، مراسم مختلف، کاستن از زشتی گناه و معصیت و… را ناپسند شمرده و به ایجادکنندگان و پیروان آن سنّتها وعده عذاب داده است.
سنّت به معنای آداب و رسوم گذشتگان، امروزه بیشتر در مقابل «مدرنیته» به کار میرود و به همه عناصر تفکر و عمل اقوام و ملّتهای گذشته گفته میشود. به عبارت دیگر، سنّت به این معنا مجموعه آداب و هنجارهایی است که پیشینیان به آن عمل کردهاند، ولی با گذشت سالها و قرنها کهنه شدهاند. ممکن است بعضی از این آداب و رسوم ارزشمند نباشند و به اصطلاح سنّت سیّئه و مردود به شمار آیند، ولی برخی بدون وارد دانستن کوچکترین نقد و ایرادی، به آنها پای بند هستند.
قرآن کریم این نوع سنّت را به بدی یاد کرده است و خاطر نشان میکند که هرگاه مشرکان از پاسخ به پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله ناکام میماندند، به رسم اجداد خود تمسک میجستند و میگفتند: ما گذشتگان و اجدادمان را چنین یافتیم، بنابراین ما هم همان گونه عمل میکنیم.4
در این نوع سنّت، زمینه ظهور ناسیونالیسمهای قومی، تباری، ملی و حتی زبانی فراهم میشود. اسلام با شکستن حد و مرزهای کاذب، هر نوع آداب و رسوم گذشتگان را، خوب یا بد تلقی نمیکند، بلکه با دعوت انسان به اندیشه و تعقّل، بین سنّت مقبول و مردود تفکیک قائل شده و سنّت مقبول و حسنه را برای همیشه دارای ارزش و اعتبار میداند. اسلام آداب و رسوم گذشتگان را که با سرشت و فطرت پاک انسانی و با احکام الهی منطبق باشد، محترم و ارزشمند و در غیر این صورت، آن را فاقد ارزش الهی و معنوی میداند. در حدیثی از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آمده است:
مَنْ سَنَّ سُنّهً حَسَنهً کان له أجرُها وَ أجْرُ مَنْ عَمِل بها مِنْ غَیر أنْ یَنْقُصَ مِنْ اجره شیءٌ، و مَنْ سنَّ سنهً سیئهً کان له وِزْرُها و وزرُ مَنْ عَمِلَ بها.5
هر کسی که رسم نیکی را در جامعه مرسوم سازد، خداوند دو پاداش به او میدهد: یکی پاداش کار نیک خود و دیگری به اندازه پاداش هر اشخاصی که به آن رسم نیک عمل کنند. و هر کسی که رسم بدی را رواج دهد، افزون بر گناه خودش، گناه تمام کسانی را که به آن رسم عمل کنند، بر عهده خواهد داشت.
چنانکه بیان شد، امروزه سنّت به این معنا را بهطور معمول، در مقابل مدرنیته قرار میدهند. واژه «مدرن» از ریشه لاتینی «Modo» به معنای «به روز بودن»، «جدید» و «نو» گرفته شده است. این مفهوم بیانگر تمایز پدیدههای نو و جدید نسبت به پدیدههای کهنه و قدیمی است. گاهی این واژه به عنوان نماد اندیشهها و شیوههای نوینی به کار میرود که جایگزین اندیشهها و شیوههای قدیمی و سنّتی در زندگی فردی و اجتماعی شدهاند و همچنین در حوزه پژوهشهای انسانی و زیباییشناسی و قرائتهای دینی کاربرد دارد. عمدهترین ویژگی مدرنیته، نقد و حتّی نفی گذشتگان است و در این نقد و نفی، سنّتهای حسنه و مقبول نیز مورد تاخت و تاز قرار میگیرند و در عرصههای نظری و عملی، اندیشهها و رفتارهای گذشتگان مردود اعلام میشود. روشن است که این نگرش، نگرشی افراطی است؛ زیرا مفهوم مدرن و مدرنیته، نفی همه آداب و رسوم و آموزههای گذشتگان و پشت پا زدن به همه آنها نیست.
3. سنّت در اصطلاح علم اصول و حقوق اسلامی
سنّت در این معنا، شامل سخنان و نحوه زندگی و سلوک فردی و اجتماعی و سکوت معصومین است که با بررسی و تحلیل آنها، احکام دین کشف میشود.
آنچه در بحث از سنّت الهی امتحان مقصود ماست، معنای اول از سنّت است؛ یعنی یک سلسله قوانین و نوامیسی که خداوند متعال بر جهان هستی حاکم کرده است که سه ویژگی اساسی دارند:
الف) کلی، عمومی و جهان شمولاند؛
ب) ناظر به نظام تکوین و تشریعاند؛
ج) تغییر ناپذیرند.
وجود این اصول و قوانین در اداره عالم و آدم که هر کدام در موارد معینی نقش خاص خود را ایفا میکنند، بیانگر اراده تکوینی و تشریعی خداست. بنابراین، در تعریف «سنّت الهی» میتوان گفت:
ضوابطی که در افعال الهی وجود دارد، یا روشهایی که خدای متعال امور عالم و آدم را بر پایه آنها تدبیر و اداره میکند.6
یکی از این ضوابط و قوانین کلی، سنّت «ابتلا» و «امتحان» است؛ زیرا اراده خداوند بر این تعلق گرفته است که انسان به هدف آفرینش خود، یعنی تقرب به خدا و بندگی او نایل شود. برای رسیدن به این هدف، او را مختار و آزاد آفریده تا با افعال و اعمال اختیاری خود، به کمال رسد. بنابراین، برای رسیدن انسان به این هدف بزرگ، وسایل و ابزار آن را نیز فراهم کرده است. یکی از اصلیترین وسایل، آزمایش انسان با سختیها و ناملایمات، راحتیها و خوشیها و… است. آدمی برای رسیدن به کمال خود، باید از مسیرهای گوناگون عبور کند و آزمایشهای زیادی را پشت سرگذارد تا ایمان واقعی و ادعایی او، هم برخود و هم بر دیگران آشکار شود. فردی از امام رضا علیهالسلامدرباره امتحان الهی پرسید و تفسیر آیه «احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنّا باللّه و هم لایفتنون» را خواست. امام در پاسخ فرمود:
یُفْتَنُونَ کما یُفْتَنُ الذَّهَبُ، یُخْلَصُونَ کَما یُخْلَصُ الذَّهَبُ.7
انسانها همانند طلا آزموده میشوند و چنانچه طلا را از دیگر فلزات مخلوط جدا میسازند، انسانها نیز به وسیله امتحان و آزمایش پاک و پیراسته میشوند.
انواع سنّتهای الهی
سنّتهای الهی، به اقسام مختلفی تقسیم بندی میشوند؛ در یک تقسیم بندی میتوان آن را به «سنّتهای آخرتی» و «سنّتهای این جهانی» تقسیم کرد.
سنّتهای آخرتی درباره زندگی آن جهانی و ابدی انسانها و پاداش و کیفر آخرتی اعمالشان است و سنّتهای این جهانی به زندگی این جهانی آدمیان مربوط است. سنّتهای این جهانی به نوبه خود به دو قسم تقسیم پذیرند. یکی سنّتهای این جهانی که به رفتارهای فردی اختصاص دارند و دیگر، سنّتهای این جهانی که به رفتارهای فردی اختصاص ندارد، یعنی یا اختصاص به رفتارهای اجتماعی دارند و یا رفتارهای فردی و اجتماعی، هر دو، را در بر میگیرند.8
در یک تقسیم بندی دیگر، سنّتهای الهی به «سنّت تکوینی» و «سنّت تشریعی» تقسیم میشوند؛ منظور از سنّت تکوینی خدا، قوانین ثابت و کلی است که در دل کائنات و ذرات هستی جریان دارد. یکی از بارزترین نمونههای سنّت تکوینی، سنّت هدایت عمومی موجودات است که آیه زیر به آن تصریح دارد:
رَبُّنَا الَّذی أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی (طه: 50)
پروردگار ما کسی است که به هر چیزی آفرینش آن را داد و سپس آن را هدایت کرد.
البته این سنّت، معنای گستردهتری نیز دارد و افزون بر سنّت هدایت تکوینی، شامل هدایت مردم توسط انبیا نیز میشود.
در این نوع سنّت تکوینی، یعنی سنّت هدایت و راهیابی که در دل هر موجودی هست، خداوند هر موجودی را به کمال شایسته خویش میرساند و از درون، آن را شکوفا میکند. دانه گندمی که در دل خاک قرار میگیرد، به برکت هدایت تکوینی، مسیر رشد و شکوفایی را طی میکند و به خوشه و سنبل تبدیل میشود. این نوع از هدایت، لازمه رحمت گسترده پروردگار است که شامل همه موجودات اوست. همچنین قوانین علّی و معلّولی حاکم بر جهان که هم در حیطهجان موجودات و هم در بیرون از جان آنها یعنی در شئون ظاهری آنها جریان دارد، نمونه دیگری از سنّت تکوینی است. «طغیان به هنگام رفاه و آسایش» از سنتهایی است که در شئون ظاهری بشر جریان دارد، یعنی احساس بینیازی در اثر داشتن مال و ثروت فراوان، موجب سرپیچی از حدود الهی میشود. خداوند در قرآن میفرماید:
کَلاّ إِنَّ اْلإِنْسانَ لَیَطْغی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی (علق: 6 و 7)
انسان طغیان میکند، وقتی که خود را بینیاز ببیند.
قوانین دیگری نیز وضع شده است که آنها را هدایت تشریعی مینامند. این نوع هدایت، ناظر به زندگی ظاهری، فردی و اجتماعی است که انتظام امور انسان بدون آنها ممکن نیست. قوانین حاکم بر روند اجتماعی ـ سیاسی اقوام و ملتها از اینگونهاند. برای نمونه، سنّت تشریعی خداوند بر این جاری است که سرنوشت هیچ ملتی تغییر نمیکند، مگر اینکه خودشان براساس میل و اراده و اختیار خود، آن را تغییر دهند. خداوند در قرآن میفرماید:
إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ (رعد: 11)
خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد، مگر آنکه خودشان دست به تغییر زنند.
همچنین سنّت الهی بر این جاری است که رفاه اجتماعی در پرتو تقوا و خدا ترسی به دست میآید:
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ وَ لکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ (اعراف: 96)
و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم، ولی آنها حق را تکذیب کردند،ما هم آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم.
مجموعه قوانین و قواعد تکوینی و تشریعی، به نام «دین» بر بشر عرضه شده است. سعادت انسان در گرو مطابقت اندیشهها، اخلاق و اعمال او با دین است و چون بین اندیشه، اخلاق و اعمال انسان با بدبختی و یا خوشبختی او رابطه حقیقی و علّی و معلولی وجود دارد و نه رابطه اعتباری، بنابراین از یک سو سنّت تکوینی خدا بر این است که همه انسانها با امتحان به کمال و مقام قرب الهی برسند و از سوی دیگر، در عالم تشریع و قانونگذاری، وسایل و چگونگی امتحان و عملکرد آن نیز مشخص شده است.
از میان همه انواع موجودات، بشر موجودی است که به کمال نمیرسد، مگر با یک سلسله افعال اختیاری و ارادی که آن نیز سر نمیزند، مگر از باورهایی نظری و عملی. درنتیجه، این نوع باید تحت قوانین زندگی کند، حال چه قوانین حق و چه باطل، چه خوب و چه بد. پس خدایی هم که عالم تکوین را راه انداخته، باید برای او از طرفی یک سلسله اوامر و نواهی که جامع آن را شریعت مینامیم، تشریع کند و از سوی دیگر، حوادث اجتماعی و فردی پدید بیاورد تا انسان در برخورد با این دو، آنچه را در قوه و استعداد دارد فعلیت دهد و در آخر یا سعادتمند شود و یا شقی و بدبخت گردد و آن چه در باطن و کمون وجودش هست، به ظهور برسد. اینجاست که نام محنت و بلا و امتحان و امثال آن هم بر این حوادث منطبق میشود و هم بر این تشریع.9
سنّتهای الهی و سنّتهای بشری
انسانها در زندگی اجتماعی و فردی خود، قوانین و مقرراتی را وضع میکنند که سنن اجتماعی، قومی و یا ملی نامیده میشود آداب و رسوم خاص هر قوم و ملّت، سنّت ویژه آنهاست. همچنین قوانین بین المللی که در سطح گستردهای، بهوسیله کشورها و سازمانهای جهانی وضع میشود، نوعی سنن و آداب اجتماعی هستند، مانند احترام به حسن همجواری، دخالت نکردن در امور داخلی کشورها و… ولی این سنن با سنّتهای الهی از دو نظر فرق دارند:
الف) در کلیّت، ثبات و راه کارها و فرایند حاکم بر چگونگی وضع آنها؛
ب) در غایت و هدف.
سنّتهای الهی قابل تغییر و تبدیل نیستند و ثبات و دوام دارند، به گونهای که آیه شریفه «و لن تجد لسنهِ اللّه تبدیلاً؛ و سنّت خدای متعال را دگرگون نخواهی یافت» به آن تصریح دارد ولی در مقررات و سنتهایی که به دست انسان ایجاد میشوند، ثبات و دوام کمتری به چشم میخورد و همواره در حال دگرگونی و تغییرند. علل عمده تغییر، دگرگونی و بیثباتی در قوانین بشری را میتوان چنین برشمرد:
الف) جهالت: ناآگاهی و جهل انسانها و مکاتب بشری به همه نیازهای مادی و معنوی انسان و زوایای حیات آدمی، باعث شده است که انسانها توانایی ایجاد قوانین دقیق، بیعیب و جامع را نداشته باشند؛ زیرا مکتبهای بشری از تبیین همه ابعاد انسان عاجزند و تنها برخی از زوایای وجود او را مورد توجه قرار دادهاند. به همین دلیل، از فهرست کردن همه نیازهای مادی و معنوی ناتوانند. از اینرو، به وظایف و تکالیف انسان نسبت به خود، همنوعان و اجتماع، محیط و جهانی که در آن زندگی میکند و مهمتر از همه، وظایفی که نسبت به خالق خود بر عهده دارد، به صورت همه جانبه توجه نشده است و اگر در برخی از مکاتب، به بعضی از بخشهای یاد شده توجه شده است، اما حتی از ایجاد ارتباط سنجیده و متناسب بین آنها ناتوان است. به همین دلیل، با گذشت زمان، نقص قوانین انسانی آشکار خواهد شد که قوانین و سننی که از این طریق و توسط مکاتب بشری سرنوشت انسان را در عرصه تاریخ رقم میزنند، در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، خانوادگی و… پاسخگوی همه جنبههای مادی و معنوی، آخرتی و این جهانی نیستند و سرانجام، همواره دست به تغییر آن مقررات و قوانین میزنند. نمونه آشکار این قوانین را میتوان در مکتب «اومانیسم» یا «انسان محوری» جستوجو کرد. در این مکتب، انسان از زوایای تنگ و تاریک محاسبات این جهانی و نظام حاکم بر روابط مادی و رفاه دنیوی بررسی شده و از ضروریترین نیازهای روحی و معنوی آدمی غفلت شده است.
ب) در نظر گرفتن منافع شخصی یا گروهی: در بسیاری از موارد، هدف انسان از وضع مقررات و سنن، حفظ منافع فردی و یا گروهی است. آدمی برای رسیدن به منافع شخصی و گروهی خود با ایجاد مقررات ویژهای، حتّی زمینه تجاوز به حقوق و منافع دیگران را فراهم میکند تا به هدف و مقصود این جهانی و مادی خود برسد، ولی در قوانینی که بهوسیله خداوند وضع میشود، هدف، تأمین سعادت انسان و رساندن او به ارزشهای برتر انسانی و الهی است. ازاینرو، چون خداوند بر مصالح و مفاسد امور و بندگان خویش آگاهی دارد و همه نیازهای واقعی و مادی و معنوی آفریدگانش را میداند و از سوی دیگر، بینیاز مطلقی است که از اعمال بندگان خویش سودی به او نمیرسد، قوانین و سننی را وضع کرده است که در عین جامع بودن، قافله بشریت را به کمال واقعی و سعادت ابدی رهنمون میکند. علامه طباطبایی میفرماید:
فرق جوهری و اساسی بین سنّتهای اسلامی و دیگر سنّتها در غایت و غرض از آن سنّتهاست؛ زیرا هدف اسلام از ایجاد و تأسیس سنّت این است که جهان هستی و دنیا به صلاح و خیر خود نایل شود؛ در حالی که غرض و هدف سنّتهای دیگر، برآورده کردن امیال و خواستههای خودشان است.10
رابطه سنّتهای الهی با اعمال انسان
برخلاف تصور برخی از فیلسوفان مغرب زمین، مانند دیوید هیوم ما بر این باوریم که میان قوانین تکوینی و تشریعی و اعمال انسان ارتباط وجودی و رابطه علّی و معلولی برقرار است؛ زیرا نظام عالم، نظام کنش و واکنش یا عمل و عکس العمل است و جریان علّیت در همه شئون هستی برقرار است. ازاینرو، این حقیقت و قانون که «انسان در گرو اندیشهها و اعمال خویش است»11، سنّت و قانون تخلفناپذیر خداست. بر اساس این قانون، هر عمل فردی یا اجتماعی، نتایج خود را بر فرد و جامعه به جا خواهد گذاشت. شخص و یا جامعهای که غرق در عیش و عشرت و دنیاطلبی و در پی فسق و فجور و گناه باشد، گرفتار سنّت «استدراج» خواهد بود؛ یعنی هر لحظه به گمراهی نزدیکتر میشود و در مقابل، افراد و جوامعی که در راستای استقرار آرمانهای الهی و توحیدی در حرکتند، به سمت جلب توفیق الهی و پیروزی گام برمیدارند. خداوند متعال میفرماید:
کَتَبَ اللّهُ َلأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلی. (مجادله: 21)
خداوند مقرّر کرده است که به یقین، من و فرستادگانم چیره میشویم.
بدینترتیب، کوچکترین اندیشه و عمل در نظام هستی، بیپاسخ نیست و تلاشهای انسان هر چه باشد، زیر پوشش یکی از سنتهای الهی قرار میگیرد. در حکمت متعالیه، به خوبی اثبات شده است که فصل اخیر انسان، حقیقت او را تشکیل میدهد و عقل او به دو قسم نظری و عملی تقسیم میشود. ایمان انسان ناظر به اعتقادات نظری و عقل نظری او و عملکردهای او ناظر به عقل عملی است. ازاینرو، آدمی نه تنها با اندیشهها و افکار خود، بلکه با اعمال و حتی نیّات خویش نیز متحد است و حقیقت او را مجموعههای یاد شده تشکیل میدهند. به همین دلیل، هر اندیشه، عمل و نیّتی که دارد، بیرون از جان و هویت او نیست و انسان مانند بنّایی است که ساختمان و بنای وجودی خویش را با مصالح اندیشه و عمل میسازد و سنّت خداوند هم بر این است که اندیشهها و اعمال زشت، آثار و پیآمدهای منفی و ناگواری برای فرد و اجتماع داشته باشد و اندیشهها و عملکردهای شایسته نیز پیآمدهای مثبت و گوارایی را در جامعه و فرد پدید آورد. ازاینرو، امتحان انسان با ثروت و فقر، جوانی و پیری، بهرهمندی از مقام دنیایی و یا بی بهرهبودن از آن، سلامتی و بیماری و… سازنده هویت اوست و ارتباط وجودی با حقیقت و هویت او خواهد داشت؛ هویتی که در قیامت نیز با آن محشور میشود و اعمال خود را مجسم خواهد دید.
برخی از سنتها و قوانین الهی
سنّت امداد
کُلاًّ نُمِدُّ هؤلاءِ وَ هَؤلاءِ (اسراء: 20)
هر یک از دو گروه (آخرت طلب و دنیا طلب) را یاری میکنیم.
سنّت استدراج
وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ(اعراف: 182)
و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج از جایی که نمیدانند، گرفتار مجازاتشان خواهیم کرد.
سنّت هدایت
رَبُّنَا الَّذی أَعْطی کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی. (طه: 50)
پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده، سپس هدایت کرده است.
سنّت پیروزی رهبران الهی
کَتَبَ اللّهُ َلأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلی (مجادله: 21)
خداوند چنین مقرر داشته که من و رسولانم پیروز شویم.
سنّت تغییر سرنوشت به خاطر تغییر روش
إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ (رعد: 11)
خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتی) را تغییر نمیدهد، مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند.
سنّت نابودی باطل
بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ (انبیاء: 18)
بلکه ما حق را بر سر باطل میکوبیم تا آن را هلاک سازد و این گونه، باطل نابود میشود.
سنّت رحمت
کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ (انعام: 54)
پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض کرده است.
سنّت نزول برکات بر جامعه در نتیجه تقوا
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ (اعراف: 96)
و اگر اهل شهرها و آبادیها، ایمان آوردند و تقوا پیشه میکردند، برکاتی از آسمان و زمین را بر آنها میگشودیم.
سنّت سختی در زندگی در صورت فراموشی خداوند
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکًا (طه: 124)
هر کس از یاد من رویگردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت.
سنّت وراثت اهل حق بر زمین
وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ اْلأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصّالِحُونَ (انبیاء: 105)
در زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتیم: بندگان شایستهام وارث (حکومت) زمین خواهند بود.
پینوشتها:
1. على اکبر دهخدا؛ لغت نامه، ج 8، ص 12146.
2. المنجد، ماده سَنَّ.
3. محمد تقى مصباح یزدى، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1367، ص 435.
4. زخرف: 22.
5. راغب اصفهانى؛ مفردات، ماده وزر.
6. جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص 425.
7. محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، کتاب الحجه، نشر دارالکتب الاسلامیه، ص 370، ح 4.
8. همان، ص 426.
9. المیزان، ترجمه: موسوى همدانى، ج 4، ص 48.
10. المیزان، انتشارات الاعلمى، ج 4، ص 239.
11. مدثر: 38: «کل نفس بما کسبت رهنیه».
منبع:کتاب “سنت امتحان در زندگی انسان”