آخرالزمان در یهود و مسیحیت
در تعالیم بسیاری از ادیان خبر از وقوع آخرالزمان و پایان دنیا در زمان نامشخصی در آینده آمده است. در حالیکه چنین حادثهای با نابودی تمدن بشری یا پاکسازی زمین از زندگی انسان، در اذهان تجلی مییابد، مذاهب آزاداندیش معمولاً با نگاه تشبیهی به آن نگریسته و آن را نمادی از مرگ میدانند.
اغلب مذاهب در تعالیم خود ادعا میکنند «برگزیدگان» یا «شایستگان» مذهب حقیقی واحد، از حوادث آینده در امان خواهند ماند و به پاس کشمکشها و رنجهایی که در این میان تحمل کردهاند به سوی بهشت رهنمون میشوند. همچنین گفته شده ناشایستگان (بیایمانان یا پیروان دیگر ادیان) با زندگی ابدی در دوزخ، سرگردانی معنوی یا نابودی روبرو میشوند. از منظر دیدگاههای میانهروتر بهشت و جهنم واقعی نبوده، تشبیهی از حالات روحانی و معنوی در زندگی و یا بعد از آن به حساب میآیند.
این موضوع در کتب مذهبی با واژه «آخرتشناسی»1 شناخته شده و میتوان ردپای آنرا در ابتداییترین اعصار تمدن یافت. افسانههای مشهوری در ارتباط با پایان جهان وجود دارد. از جمله داستان «رگناروک»2 و کتاب مکاشفه. کتاب مکاشفه توصیفگر جنگ پایانی میان خیر و شر و «آرماگدون» پیشگویی شده از منظر مسیحیت میباشد.
آخرالزمان یهودی
در کتاب تلمود در رساله آودا زراه3 در صفحه 9A آمده است جهان ما تنها شش هزارسال عمر خواهد نمود:
تنا دبی ایلییا هو4 آموخت: جهان مقدر است ششهزار سال عمر کند. دو هزارسال اول «پوچ» است؛ دو هزار سال بعد عصر تورات است. [از ابراهیم تا کامل شدن میشنا، قسمت اول تلمود]؛ و دوهزار سال بعد [آخر] دوره ماشیح است؛ یعنی عصر مسیحایی ممکن است در این دوره آغاز شود. به خاطر گناهان ما [یهودیان] بسیاری از [فرصتهای آمدن ماشیح] سپری شده [و ماشیح هنوز نیامده است].
در آیین یهودیان پایان دنیا «آچاریت هیامیم»5 (به معنی آخرالزمان) نام دارد که طی آن هزاران حادثه برای واژگونی جهان کهنه و آغاز مرحله جدیدی که در آن همه انسانها خداوند را ـ به عنوان کسی که بر همه کس و همه چیز حکمرانی میکند ـ میشناسند، رخ میدهد. یکی از حکیمان تلمود میگوید: «پایان دوران را برسان، اما اجازه بده من آن زمان را نبینم.» چون این دوره با کشمکشها و رنجهای فراوانی همراه خواهد بود.
تقویم یهودی (لاچ)6 کاملاً براساس زمان فرض شده خلقت جهان در کتاب پیدایش تنظیم شده است. بسیاری (بهطور برجسته محافظهکاران، یهودیان اصلاحطلب و بعضی مسیحیان) معتقدند عصر تورات نمادین است. برمبنای تعالیم یهودیان دیرین و یهودیان ارتودوکس عصر حاضر، این دستهبندی دقیق و واقعی است و همیشه استوار بوده و خواهد بود.
تنظیمهای دقیق با سالهای کبیسه، به منظور در نظر گرفتن تفاوت میان تقویم قمری و تقویم شمسی به عمل آمده است؛ زیرا تقویم یهودیان براساس هر دو میباشد. بنابراین سال 2000 میلادی برابر است با سال 5760 تقویم یهودی، از زمان آفرینش جهان؛ براساس این محاسبات پایان جهان در سال 2240 روی خواهد داد.
برمبنای عقاید رایج یهودی، پایان جهان با حوادث زیر همراه است.
. تجمع یهودیان پراکنده و تبعید شده در اسرائیل؛
. شکست همه دشمنان اسرائیل؛
. ساخت معبد سوم در اورشلیم (قدس) و از سرگیری آیین قربانی و امور معبد؛
. تجدید حیات مردگان یا جذبه؛
. و ظهور مسیحای یهودیان که پادشاه اسرائیل خواهد بود. او یهودیان اسرائیل را به اسباط اولیهشان تقسیم خواهد کرد. در این زمان یأجوج پادشاه مأجوج به اسرائیل حمله میکند. یأجوج کیست و ملت مأجوج کدام ملت است هنوز مشخص نیست. مأجوج وارد جنگ بزرگی میشود که در آن بسیاری از نیروهای هر دو طرف کشته میشوند و خداوند در آن مداخله نموده و یهودیان را نجات میدهد. این جنگ «آرماگدون» نام گرفته است.
خداوند پس از اینکه این دشمن را برای همیشه نابود کرد، همه نیروهای اهریمنی را از بین میبرد. بعداز سال 6000 ، (هزاره هفتم) عصر قدوسیت، آسودگی، زندگی روحانی و صلح فراگیر آغاز میشود که «اُلام هابا»7 نام دارد.
گروهی از یهودیان «هسیریک»8 معتقدند «ماشیح» احتمالاً آمده و مأموریت خود را آغاز نموده است. شکست عراق توسط ارتش ایالات متحده در جنگ خلیج در سال 1991 و اینکه اسرائیل صدمات جدی در آن جنگ ندید، به عنوان نشانهای از حضور ماشیح در سرزمین به شمار رفته است. این عقیده از سوی تمام گروههای دیگر یهودی که هنوز منتظر «آخرالزمان» سنتی نوشتههای انبیا و کتاب مقدس یهودیان میباشند مردود اعلام گردید.
آخرالزمان مسیحی
مسیحیان اولیه در قرن اول میلاد نگرانیهایی از زمان وقوع آخرالزمان داشتند. آنها معتقد بودند آخرالزمان در زمان حیاتشان روی خواهد داد. «پل» (حواری) پایان جهان را با درد زایمان مقایسه کرد و این مقایسه، چنین مینمود که جهان در حال حاضر آبستن نابودی خود است. اما هیچ کس نمیدانست کی اتفاق خواهد افتاد. زمانی که پیروان پل در «تسالونیکا» توسط رومیها مورد اذیت و آزار قرار میگرفتند، بسیاری گمان میکردند این نشانه نزدیکی آخرالزمان است.
با این وجود شک و تردید گسترش مییافت. در دهه 90 مسیحیان میگفتند: «ما این چیزها را در زمان پدرانمان هم شنیدهایم [پایان جهان]. اما ببین ما پیر شدهایم و هیچ کدام اتفاق نیافتاد.»
در دهه 130 «سنت ژاستین مارتیر»9 ادعا کرد خدا به این دلیل پایان جهان را به تأخیر انداخته که میخواهد گسترش مسیحیت را در سراسر جهان مشاهده کند.
در دهه 250 میلادی، «سنت سپرییان»10 نوشت که گناهان مسیحیان در آن زمان مقدمه و گواه نزدیکی پایان بوده است. با این حال تا قرن سوم بیشتر مردم معتقد بودند زمان پایان بسیار فراتر از زمان حیاتشان است.
این عقیده وجود داشت که مسیح غیبگویی درباره آینده را تقبیح نموده و به این سبب این تلاشها برای پیشگویی آخرالزمان بیثمر میماند. با این وجود به کمک عقاید یهودی پیشگوییها ادامه مییافت. با استفاده از این سیستم، تاریخ پایان در 202 میلادی ثبت شد. اما وقتی این تاریخ سپری شد همه امیدها روی سال 500 میلادی تمرکز یافت. با گذشت این تاریخ، زمان پایان در افق محو شد و بهطور فزایندهای دور شمرده شد.
در حال حاضر بسیاری از مسیحیان معتقدند آخرالزمان نزدیک است. بعضی فرقهها آنرا در زمان حیات خود یا اندکی بعداز آن میپندارند.
منبع: سایت منتظران