وقتى که حضرت نوح (ع ) سوار کشتى شد، همه دنیا را سیر کرد، تا به سرزمین کربلا رسید، همینکه به سرزمین کربلا رسید، زمین کشتى او را گرفت ، بطورى که حضرت نوح (ع ) ترسید غرق شود، دستها را به دعا و نیایش برداشت ، وپروردگارش را خواند و عرضکرد: خدایا، من همه دنیا را گشتم ، مشکلى برایم پیدا نشد، ولى تا به این سرزمین رسیدم ترس و وحشت عجیبى برایم ظاهر گشت ، و بدنم لرزید و خوف شدیدى تمام وجودم را گرفت ، که تا بحال اینجورى نشده بودم ، خدایا علتش چیست ؟
حضرت جبرئیل (ع ) نازل شد و فرمود: اى نوح در این سرزمین سبط خاتم پیغمبران و فرزند خاتم اوصیاء کشته مى شود. و روضه کربلا را خواند.
حضرت نوح (ع ) منقلب گشته و اشکهایش سرازیر شد و فرمود: اى جبرئیل قاتل او کیست که اینطور ناجوان مردانه حسین (ع ) را بشهادت میرساند؟!
حضرت جبرئیل (ع ) فرمود: او را کسى که نفرین شده اهل هفت آسمان و هفت زمین است مى کشد.
حضرت نوح (ع ) (درحالیکه ناراحت وگریان بود) قاتلین او را لعنت کرد، و کشتى براه افتاد تا به کوه جودى (حرم شریف حضرت امیرالمؤ منین على (ع ) است ) رسید و در آنجا ایستاد.(1)
زخم ترا شویم از اشک دودیده
بوسه بگیرم زرگهاى بریده
واى حسینم واى حسینم
شکوه برم بر خدا با دل خسته
یک بدن و این همه نیزه شکسته
واى حسینم واى حسینم
بسکه مرا زد عدو از ره کینه
سوخت به حال دلم قلب سکینه
واى حسینم واى حسینم
قاتل تو مى برد محمل ما را
گوشه ویران دهد منزل ما را
واى حسینم واى حسنیم
خواست به لبهاى تو خنده نباشد
بعد تو زینب دگر زنده نباشد
واى حسینم واى حسینم
موسم دورى ما و تو رسیده
همسفرم شو به رگهاى بریده
واى حسینم واى حسینم
داغ تو دیشب چراغ دل ما بود
خیمه آتش زده منزل ما بود
واى حسینم واى حسینم (2)
1- بحار 44، 234. ناسخ 1، 271 منتخب 48
2- گلچین گل نغمه ص 86
منبع: داستانهایی از گریه بر امام حسین علیه السلام،تالیف علی میر خلف زاده