نویسنده: اصغر طاهرزاده
وقتی خداوند در این آیه میفرماید: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهی طَیِّبَهی»؛ هرکس عمل صالحی انجام دهد – از زن و مرد – در حالی که مؤمن باشد، او را به حیات طیب احیاء میکنم؛ عملاً راه زندگی همراه با آرامش و نتیجهگیری کامل را در جلو ما قرار میدهد، دیگر اضطرابِ اینکه چه باید بکنیم و چه باید نکنیم در درون خود نداریم، راهی مطمئن به ما پیشنهاد میکند. بزرگانی که تکلیفشان را در این دنیا خوب فهمیدند طوری نبودند که همواره در درونشان خاری به جانشان فرود رود. چون راه زندگی خود را در این دنیا معلوم کردند، فهمیدند چه کسی هستند و بناست چه کاری بکنند. از آیه فوق آموختند بناست عمل صالح یعنی آنچه را دین پیشنهاد میکند پیشهی خود کنند و ایمان به خدا را هم در قلب خود دائماً محفوظ نگه دارند. لذا میبینید نمازشان را سر وقت میخوانند، و کاری که در راستای بندگی باشد و از دستشان برآید انجام میدهند و دیگر هیچ. چون از نظر آنها دیگری وجود ندارد. حالا ماشینهای مدل جدیدی آمده است، به آنها چه مربوط، چون راهی را انتخاب کردهاند که این چیزها در آن راه قدر و قیمتی ندارد که بتواند آنها را از آن راه منصرف کند. گفت:
مَر سفیهان را رباید هر هوا *** چونکه نَبْوَدشان گرانی قوا
اینها با تعریفی که به کمک آیه فوق برای زندگی خود کردند حجابهای بین خود و خدا و عالم قدس را کنار زدند، حالا شما عزیزان این را امتحان کنید و خود را در وادی وظیفه الهی وارد نمایید تا ببینید چگونه راهِ به سوی خدا جلو قلبتان باز میشود. مثلاً بخواهید در نمازتان تشهد را با حضور قلب بخوانید، بگویید فعلاً کار من در این دنیا این است که تشهد خود را بخوانم، اصلاً زندهام برای همین کار، به خودمان بفهمانیم در حال حاضر کار ما همین است. باز در وقت رکوع بفهمیم کار ما همین رکوع کردن است، اگر این حالت را آرامآرام بعد از مدتی به خود بفهمانید، ملاحظه میکنید که تمام وسوسهها چون دودی بر هوا میرود، شما میمانید و نظر به زیباییهای عالم معنی، و آرامآرام نزدیک شدن به «حیات طیبه». حیات پاکی که از هرگونه وَهمیات و وسوسه مبرّا است. در چنین فضایی میبینید به راحتی ارتباطتان با عالم غیب برقرار میشود، دیگر قلب مشکلی ندارد. دلیل موضوع هم از نظر علمی مشخص است زیرا تا انسان بیزمان نشود با عالم بیزمان نمیتواند ارتباط برقرار کند. اگر شما قبل و بعد را با خودتان به مسجد بیاورید، با توجه به اینکه قبل و بعد جنس ماده است و ماده با غیب سنخیت ندارد، لذا میبینید هرچه تلاش بکنید نمیتوانید قلب را در حضور ببرید. تمام دستورات دین بر مبنای نظر به آیه فوق و امثال آن است و اگر آن دستورات عمل شود به نتیجه فوقالعادهی «حیات طیب» میرسید. این آیه میفرماید اگر زندگی شما این شد و خود را اینطور تعریف کردی که آمدهای در این دنیا تا عمل صالح انجام دهی، عملی که جنبهی الهی در آن مطرح باشد و قلب در حین عملْ نظر به حق داشته باشد، اگر آن عمل و فعالیت در بازار و کسب و کار هم باشد، و علاوه بر حُسن فعلی و پسندیده بودن عمل از نظر شرعی، حُسن فاعلی هم داشته باشد و طرفِ ایمان به حقایقِ عالم در آن موجود باشد، در چنین حالتی دیگر بدون هیچ دغدغهای راه پر نتیجهای را در پیش گرفتهای. آری اگر توانستی به نور آیه فوق خود را اینطور تعریف کنی، راه را پیدا کردهای، به خود فهماندهای من کارم در این دنیا آن کارهایی است که حق برایم روشن نموده است. لذا چون کارتان کار حقی است در مشغلههای زندگی آنچنان لغزیده نمیشوید که ارتباط شما با خدا قطع شود و گرفتار کارهای روزمرّه گردید. بزرگان ما هم مثل من و شما فعالیتهای مربوط به زندگی زمینی را دارند، هم غذا میخورند هم کار و کاسبی دارند ولی توانستهاند قلبشان را همواره در محضر حق نگه دارند و این حالت بسیار گرانقدری است، گفت:
اول قدم آن است که او را یابی *** آخر قدم آن است که با او باشی
هنر بزرگان در این است که در هیچ حالی توجه قلبی خود را از نظر به خدا به جای دیگر نمیاندازند و در هیچ حال از آن عالَم خارج نمیشوند و از کارها و صحنههایی که خطر بیرونآمدن از آن عالَم را دارد سخت پرهیز میکنند. دائماً باید به قلبمان القاء کنیم که خداوند فرمود: هر کس در این دنیا عمل صالح انجام دهد و مؤمن هم باشد به حیات طیب میرسد، و زندگی ما جز این نیست. حاصل چنین رویکردی شروع زندگی حقیقی است. در چنین فضایی اگر انسان در سختترین صحنههای زندگی قرار گرفت که قلب هر انسانی را میرباید، او در آرامش کامل مستقر است و قصهاش قصه انسانهایی میشود که خداوند در وصف آنها فرمود: «رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهی وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاهی وَإِیتَاء الزَّکَاهی یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ»؛ (1) انسانهایى که نه تجارت و نه داد و ستدى آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات به خود مشغول نمىدارد و از روزى که دلها و دیدهها در آن زیرورو مىشود مىهراسند. در آیه بعد از این آیه نیز در سوره نور میفرماید: «لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَیَزِیدَهُم مِّن فَضْلِهِ وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاء بِغَیْرِ حِسَابٍ»؛ (2) تا خدا بهتر از آنچه انجام مىدادند به ایشان جزا دهد و از فضل خود بر آنان بیفزاید و خداست که هرکه را بخواهد بىحساب روزى مىدهد. یعنی وقتی در هر حال توجه قلب شما به سوی حق بود برکاتی نصیب شما میشود که غیر قابل پیشبینی خواهد بود، چون در آخر آیه فرمود: «وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاء بِغَیْرِ حِسَابٍ»؛ وقتی چنین آدمهایی خانه هم میسازند شاکله فکریشان این است که میخواهیم عمل صالح انجام دهیم، در راستای انجام عمل صالح باید یک خانهای هم بسازیم، دیگر قلبشان در سیمان و آجر فرو نمیرود. وقتی این کارها آدم را میرباید و از مسیر اصلی میلغزاند که یادش میرود جای این خانه در زندگیاش کجاست. و این موقعی است که جای خودش را فراموش میکند، حیات طیب را مقصد و مقصود خود نمیگیرد و نگران حیات آلوده به دلدادن به دنیا و تجملات نیست.
پینوشتها:
1 – سوره نور، آیه 37.
2 – سوره نور، آیه 38.
منبع مقاله :
طاهرزاده، اصغر، (1388) زن آنگونه که باید باشد، اصفهان: لُبالمیزان، چاپ اول