از کارهایی که امام سجاد علیه السّلام در زندگی شریف خود به آن اشتیاق بسیار داشتند تصدق بر فقیران برای رفع ناراحتی و نشاط بخشیدن به زندگی آنان بوده و دیگران را نیز به این کار تشویق می نمودند، به این جهت که این عمل نزد خداوند دارای اجری بس بزرگ است، می فرمود: هیچ کسی بر مستمند مستضعفی صدقه نمی دهد مگر این که دعای مسکین در همان ساعت در حق وی به اجابت می رسد.
اکنون به بعضی از خصلت های نیکو و انواع صدقات آن حضرت اشاره می کنیم:
الف. صدقه دادن لباس
آن حضرت در زمستان جبه خز و در تابستان دو جامه مصری به تن می کردند و در پایان زمستان یا پایان تابستان آن جامه ها را در راه خدا صدقه می دادند یا فروخته و با پولش صدقه می دادند[1] و می فرمودند: «من از خدای خود شرم دارم که پول لباسی را که در آن عبادت خدا را کرده ام به مصرف شخصی برسانم»[2].
ب. صدقه دادن چیزهایی که بیشتر دوست داشت
امام علیه السّلام بادام و شکر صدقه می داد در این باره سؤال شد، این آیه را تلاوت فرمودند: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ؛ به مقام برتر نایل نشوید مگر اینکه از آنچه دوست تر می دارید انفاق کنید[3].
روایت شده که ایشان از انگور خوشش می آمد در روزی که روزه دار بود وقت افطار کنیز آن حضرت خوشه انگوری نزد وی آورد در همین هنگام مستمندی نزد امام علیه السّلام آمد و امام خوشه انگور را به او دادند، کنیز کسی را فرستاد تا آن خوشه انگور را از آن سائل خریداری کرده و دوباره نزد امام نهاد، در این هنگام باز سائل دیگری آمد و امام خوشه انگور را بدو بخشید و کنیز هم باز کسی را فرستاد تا آن را از او خریداری کرده و نزد امام نهاد در این وقت مستمند سوم درب خانه را نواخت و باز امام خوشه انگور را به او داد[4].
ج. تقسیم اموال
امام علیه السّلام دو مرتبه اموال خود را دو قسمت کرده یک قسمت را برای خود نگاه داشته و قسمت دیگر را بر فقرا و مستمندان تصدق کرد[5].
د. صدقه دادن پنهانی
محبوب ترین چیز نزد امام سجاد علیه السّلام صدقه دادن پنهانی بود تا کسی او را نشناسد، او می خواست تا تنها پیوندش با نیازمندانی که به آن کمک می کرد محبت خدای متعال و برادری مستحکم اسلامی با نیازمندان جامعه باشد، امام علیه السّلام در راه ترغیب به این عمل می فرمودند: «صدقه پنهان آتش غضب خداوند را فرومی نشاند»[6].
مستمندان نیز به این کار امام علیه السّلام عادت کرده بودند جوری که هرشب بر در خانه های خود می ایستادند و منتظر او می شدند و هنگامی که او را می دیدند با خوشحالی به هم مژده می دادند که: «صاحب الجراب» یا «انبان به دوش» آمد، [چون آن نمی دانستند که این شخص کیست][7].
امام سجاد علیه السّلام پسر عمویی داشتند که بعضی از شبها به در خانه اش رفته و مقداری پول به او می دادند، آن شخص که ایشان را نمی شناخت به ایشان می گفت: علی بن الحسین اصلا توجهی به حال من ندارد و آن حضرت را نفرین می کرد، امام علیه السّلام این کلمات را می شنید ولی از وی درگذشته و خود را به او معرفی نمی کرد، وقتی که امام سجاد علیه السّلام از دنیا رفتند آن کمک های شبانه قطع شد و آن مرد فهمید آنکه در دل شب به او کمک می کرده امام علی بن الحسین علیه السّلام بوده است، لذا همیشه به حالت گریه و برای عذرخواهی به سر قبر ایشان می آمد[8].
ابن عایشه گوید: از اهل مدینه شنیدم: تا علی بن الحسین علیه السّلام زنده بود صدقه پنهان از ما قطع نشد[9].
امام علیه السّلام بسیار در عطایای خود کتوم بود و هنگامی که چیزی به کسی می داد صورت خود را می پوشانید تا طرف مقابل او را نشناسد[10].
ذهبی گوید: او در خفا بسیار صدقه می داد[11].
امام سجاد علیه السّلام غذایی را که میان نیازمندان پخش می کرد در انبانی ریخته و بر دوش خود می کشید که به مرور زمان جای آن انبان در پشت ایشان باقی مانده بود[12].
ه. اخلاص امام علیه السّلام
امام علیه السّلام در تمام نیکوکاری ها و کمک هایی که به فقرا می کرد جز خدا و آخرت چیز دیگری را نمی جست و صدقات و بخشش های او آلوده به هیچ غرض دنیوی نبود.
زهری که از اصحاب امام سجاد علیه السّلام است می گوید: در شبی سرد آن حضرت را دیدم که کیسه آردی را بر دوش خود حمل می نماید، پیش رفتم و گفتم: ای پسر رسول خدا این چیست؟ امام پاسخ دادند: «قصد سفر دارم و توشه آن را به جای امنی حمل می نمایم» زهری گفت: غلام من آنرا به جای شما حمل می کند، امام علیه السّلام امتناع فرمودند، زهری التماس کرد تا خود به جای امام آن کیسه را حمل کند ولی امام علیه السّلام با اصرار بر تصمیم خود فرمودند: «کسی جز من نمی تواند آنچه باعث نجات من در این سفر بوده و رسیدن مرا به مقصد نیکو می گرداند حمل کند، تو را به خدا سوگند می دهم که به راه خود بروی».
زهری بازگشت، پس از چند روز امام علیه السّلام را دید در حالی که او گمان داشت که امام به سفر رفته است، عرض کرد: ای پسر پیامبر اثری از آن سفری که فرمودید نمی بینم، و امام در پاسخ او فرمودند: «ای زهری آن سفر چنان که تو پنداشتی نیست بلکه این مرگ است که خود را برای آن مهیا می کنم، همانا آمادگی برای مرگ خودداری از حرام و سخاوتمندی در خیرات است»[13].
پی نوشت ها:
[1] تاریخ دمشق 36/ 161.
[2] مناقب آل بى طالب 4/ 167 به نقل از حلیه الأولیا 3/ 136- 140.
[3] مناقب آل ابى طالب 4/ 167.
[4] محاسن 2/ 361 چاپ مجمع جهانى اهل بیت علیهم السّلام، فروع کافى 6/ 350.
[5] مناقب آل ابى طالب 4/ 167 حلیه الأولیا 3/ 140 و جمهره الأولیا 2/ 71 و تهذیب الکمال 231.
[6] مناقب آل ابى طالب 4/ 165 از ثمالى و ثورى، و تذکره الحفاظ 1/ 75 و اخبار الدول/ 110 و نهایه الارب 21/ 326 و کشف الغمه 2/ 289 به نقل از مطالب السئول از حلیه الأولیا. و در کشف 2/ 312 به نقل از جنابذى از ثورى از امام سجاد علیه السّلام که مىفرمود «انّ الصّدقه تطفىء غضب الربّ» که کلمه« سر» در آن نیست.
[7] مناقب آل ابى طالب 4/ 166.
[8] کشف العمه 2/ 319 به نقل از نثر الدرر آبى.
[9] حلیه الأولیا و به نقل از آن در مناقب آل ابى طالب 4/ 166 و کشف الغمه 2/ 290 به نقل از مطالب السئول 4/ 136، البدایه و النهایه ابن کثیر 9/ 114، صفه الصفوه 2/ 54، الاتحاف بحب الاشراف/ 49 ألأغانى 15/ 326.
[10] مناقب آل ابى طالب 4/ 166 از امام از امام باقر علیه السّلام.
[11] تذکره الحفاظ 1/ 75.
[12] تاریخ یعقوبى 2/ 303 چاپ بیروت.
[13] علل الشرایع 1/ 27 و به نقل از آن در بحار 46/ 65- 66.
منبع: حوزه نت