تاریخ پخش: 31/06/90
متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی به همراه پاسخ سوالات مسابقه
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
عزیزانی که پای تلویزیون بحث را میبینند در آستانهی زمانی بحث را میبینند که سه مناسبت است، ما هم این نیم ساعت، 28 دقیقه را تقسیم بر سه میخواهیم بکنیم، اگر بشود. یکی به مناسبت اول مهر، راجع به علم میخواهم صحبت کنم. یکی به مناسبت شهادت امام صادق(ع) چندجملهای راجع به امام صادق(ع) میخواهم صحبت کنم، یکی به مناسبت هفتهی دفاع مقدس که راجع به دفاع مقدس میخواهم صحبت کنم. چون از هیچ کدام نمیشود گذشت. نه میشود از دفاع گذشت، و نه میشود از امام صادق(ع) گذشت، و نه میشود از حدود 20 میلیون دانشجو و مدرسهای که میروند مدرسه و یک میلیون معلم و استاد، از آنها هم نمیشود گذشت. پس سعی میکنیم حرفهایمان را جمع و جور کنیم.
یک تابلویی من برای علم درست کردهام، این تابلو را بد نیست اگر یک خطاطی هست، بنویسد، در دانشگاه یا در دبیرستان یا در مدرسه این را تابلو کند، حتی در حوزهی علمیه و مدارس این تابلو وجود داشته باشد.
چه علمی؟ چرا علم هر چه گسترش پیدا میکند، انسانها بهتر نمیشوند؟ شما نمیتوانی بگویی هر کشوری که دانشگاهش بیشتر است، آمار فسادش کمتر است. یک چنین ادعایی هیچ کسی نمیتواند بکند. علم به تنهایی نجات نمیدهد. اینهایی که در دنیا جنایت میکنند، بیسوادها نیستند. باسوادها جنایت میکنند. بحث ما این است که چه علمی؟ چون اهمیت علم را لازم نیست که من بگویم چقدر مهم است. ولی عرض کنم که…
دربارهی اهمیت علم همین بس که علم روی نجس هم اثر دارد. سگ نجس است، اما همین سگ نجس اگر آموزش ببیند، برود و یک گوسفندی را برای شما شکار کند، آن گوسفند حلال است. چرا؟ برای اینکه سگش آموزش دیده است. یعنی آموزش روی سگ نجس هم اثر میگذارد. این برای پستترین موجودات! برویم بهترین موجودات…
1- ارزش علم و علم آموزی در قرآن
بهترین موجودات انبیاء هستند، پیغمبری سوار الاغ بود، از قریهای خرابه گذشت، گفت: خدایا این مردمی که مردهاند، چطور زنده میکنی؟ تا گفت چطوری؟ همانجا که روی الاغ بود خدا همین پیغمبر را صد سال مرگش داد. قرآن بخوانم. «فَأَماتَهُ اللَّهُ» (بقره/259) پیغمبر را خدا صد سال میراندش. مرگش داد. «ثُمَّ بَعَثَهُ» ترجمهاش را بلدید؟ «ثُمَّ بَعَثَهُ» سپس مبعوثش کرد. صد سال مرگش داد، بعد از صد سال «ثُمَّ بَعَثَهُ» «قالَ کَمْ لَبِثْتَ» از او پرسید چند وقت است که اینجایی؟ چشمهایش را باز کرد و گفت: «یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ» یعنی چه؟ یک روز یا بخشی از یک روز. گفت: صد سال پیش سؤال کردی، مرگت دادم. حالا نگاه کن، خودت و خرت با هم مردید، الاغت را نگاه کن. «انْظُرْ إِلى حِمارِکَ» «حِمارِ» یعنی؟ «انْظُرْ إِلى حِمارِکَ» نگاه کن الاغت را می خواهم روبروی چشمت زنده کنم. چه میخواهم بگویم؟ علم به قدری ارزش دارد، به خصوص علم تجربی، که میارزد یک پیغمبر صد سال بمیرد که یک چیزی یاد بگیرد.
پس علم هم در پستترین موجودات اثر دارد، «مکلبین» اسمش در قرآن آمده است. «مکلبین» از «کلب» است. «کلب» یعنی سگ! «مکلب» یعنی سگ آموزش دیده! علم به قدری ارزش دارد که روی پستترین موجود اثر میگذارد، روی بهترین موجود هم اثر دارد. از پیغمبر تا سگ! یعنی بالاترین انسانها، با پستترین موجودات. بنابراین ارزش علم به مناسبت اول مهر بر کسی پوشیده نیست. اما آن چیزی که الان ما در آن مشکل داریم، این است که این علمها خیلیهایش فایده ندارد.
چه علمی؟ بسم الله الرحمن الرحیم. موضوع: چه علمی مفید است؟
2- آموختن دانش در مسیر بندگی خدا
1- علمی که برای خدا، در راه خدا، برای خدمت به خلق خدا باشد. این علم ارزش دارد. قرآن میگوید: «اقْرَأْ» (علق/1) همهی دنیا «اقْرَأْ» دارند، منتها قرآن میگوید: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَب» یعنی تحصیل برای خدا باشد، برای مدرک نباشد. سه سال دیگر بازنشست میشویم، برو یک لیسانس بگیر، روی حقوقت اثر دارد. اصلاً میآید سر کلاس مینشیند برای اینکه یک مدرکی بگیرد، حقوقش بالا برود. کاری ندارد که استاد چه میگوید.
من یک آیه مینویسم نخوانید، چون اگر بخوانید سجدهی واجب دارد. و اینجا هم که نمیشود، سجده کرد. هیچ کس پای تلویزیون هم نخواند. سورهی علق اولش میگوید: «اقْرَأْ» یعنی قرائت کن، «بِاسْمِ رَب» آخر سورهی «اقْرَأْ» میگوید: سجده کن و قرب به خدا پیدا کن. اول سوره میگوید «اقْرَأْ» آخر سوره میگوید سجده کن. یعنی علمی ارزش دارد، که شما را به بندگی خدا بکشاند. الان علم ما را به بندگی نمیکشاند. در نماز جماعت آموزش و پرورش، بچههای راهنمایی بیشتر نمازخانه میآیند، یا دبیرستانیها؟ دبیرستانیها بیشتر نماز جماعت میآیند یا دانشجوها؟ دانشجوها بیشتر نماز جماعت میآیند یا مثلاً کسانی دیگر؟ اگر هر چه باسوادتر بود، تواضعش نسبت به پدر و مادر، نسبت به استاد، دبستانیها ادبشان نسبت به معلم بیشتر است یا راهنماییها؟ راهنماییها ادبشان نسبت به استاد بیشتر است یا دبیرستانیها؟ اگر دیدید هر چه باسوادتر میشود، به سجده، به قرب به خدا، به ادب، به تواضع نزدیک میشود، آن علم مفید است. اما اگر هرچه باسوادتر شد، غرورش بیشتر بشود، تکبرش بیشتر شود، این علم مفید نیست.
پس چه علمی؟ علمی که همراه «اقْرَأْ»اش ما را به سجده بیاندازد. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: «ثمره العلم العباده [العبودیه]» (غررالحکم/حکمت798)
3- علم همراه عمل، برای خدمت به مردم
2- همراه با عمل! «کَبُرَ» «کبیر» یعنی بزرگ. «کَبُرَ مَقْتاً» «مَقْتاً» یعنی غضب. یعنی «کَبُرَ غضب» بزرگ است غضب خدا بر کسی که عالم هست، ولی اهل عمل نیست. عالم بیعمل در جهنم عذابش از بقیهی جهنمیها بیشتر است.
3- همراه با ادب! در روایات داریم: «عَالِمٌ مُتَهَتِّک» یعنی باسواد است، اما خیلی بد دهن است.
4- علم بدون وقفه! فارغ التحصیل ما نداریم. خدا در قرآن پیغمبر را میگوید: «مِنْ لَدُنَّا عِلْماً» (کهف/65) یعنی علمش لدنی است. یعنی علمش وصل به علم خداست. پیغمبری که علمش وصل به علم خداست، میگوید: تو فارغ التحصیل نیست، نصفش را من میخوانم، نصفش را شما بخوانید. «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنی عِلْماً» (طه/114) «قُلْ» به پیغمبر میگوید: «قُلْ» بگو! «رَبِّ زِدْنی عِلْماً» یعنی تو هم که پیغمبر هستی، فارغ التحصیل نیستی! قانع نشوید به دیپلم و لیسانس و فوق لیسانس و دکتری و اینها!
5- علم برای خدمت! ذوالقرنین علم داشت، سفرهایی به شرق و غرب کرد. مشکلات مردم را با علمش حل کرد. عالمی که در خانه بنشیند، بیخاصیت است. در دعاها داریم: «و علماً نافعا» علم مفید! در دعا داریم: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَعُ» (بحارالانوار/ج83/ص18) پناه میبرم از علم بیخاصیت. بعضی از علمها هیچ خاصیتی ندارد. شما بدانی چه میشود؟ هیچ طوری نمیشود. یک کسی بود، حالا اسمش را نمیبرم، او را میشناسید. تاریخ تولد تمام شخصیتهای مملکت را حفظ بود. میگفت: فلان وزیر تاریخ تولدش فلان است. فلان وکیل، فلان سفیر، فلان… آخر چه فایدهای دارد که مثلاً شماره کفشش چند است. خیابان دو حرفی قدیمی… جدول روزنامه حل میکند. خیابان دو حرفی قدیمی در تهران… فکر میکند و میگوید: آهان خیابان ری! حالا مثلاً حالا اگر نمیدانستی، چه خاکی بر سرت میشد؟ هیچ! حالا گه فهمیدی، چه گلی به سرمان میزنی؟ هیچ! اینقدر حرفهای لغو در کتابها هست، قرآن وقتی قصه میگوید، روح قصه را میگوید. یوسفی بود، حالا چه فرقی میکند سیزده ساله یا چهارده ساله؟ چاهی که در آن افتاد، چاه کنعان، سمت راست منطقه بود، یا سمت چپ؟ چاه ده متر بود، یا یازده متر، یا دوازده متر؟ با طناب یوسف را در چاه انداختند و پایینش کردند، یا هلش دادند؟ سن برادران، اسم برادران، اسم مادر یوسف… یعنی در سورهی یوسف، صدها نکته است که خدا اصلاً مطرح نکرده است. نیاز نیست مطرح بشود. مهم این است که میخواهد بگوید، آقا پسرها حسود دارید، حسودها به اسم بازی شما را از هدف پرت میکنند. همانطور که یوسف برادرانش حسود بودند، به اسم بازی بردندش و پرتش کردند. شما هم همه یوسفید، شما را هم به اسم بازی میبرند، شما را هم از هدف پرت میکنند، روح قصه را ببینید.
4- علم واقعی، در خدمت صالحان نه ظالمان
قارون با یک تشکیلاتی عبور کرد، عدهای گفتند: خوشابه حالش، عربیهایی که میخوانم قرآن است. «یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ» (قصص/79) کاش ما هم مثل قارون یک چنین عظمتی داشتیم. قرآن در پشت سر این آیه میفرماید که «وَ قَالَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ» (قصص/80) آنهایی که علم داشتند گفتند: «وَیْلَکُمْ» وای بر شما! شما چشم به قارون دوختید، «ثَوَابُ اللَّهِ خَیرٌْ» در انتخاب بین مادیت و معنویت هر کس که به سمت معنویت رفت او باسواد است. اما اگر کسی علم دارد، نگاه میکند بین داروسازی و هروئین سازی درآمد کدامها بیشتر است؟ من کاری ندارم که کدام مردم را میکشد و کدام مردم را نجات میدهد؟ دارو مردم را نجات میدهد، هروئین مردم را میکشد. پولش کجا بیشتر است؟
قرآن میگوید: نشانهی علم این است که «وَ قَالَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیر» اگر بین حق و باطل، سمت حق رفتید ولو سودش کم بود، معلوم میشود که علم شما مفید است. اما الان دانشمندان تخصصشان را به جنایتکاران میفروشند، این طاغوتها چطور طاغوت شدند؟ طاغوتهای جهان چگونه طاغوت شدند؟ زمان شاه، شاه مگر طاغوت نبود؟ بسیاری از متخصصین، تخصصشان را به شاه فروختند، اگر کسی باسواد باشد، ولی تخصصش در اختیار طاغوت باشد که این علم نیست. تخصصمان در خدمت چه کسی باشد؟
6- علم برای نشر! افرادی هستند یک شعر دارند به کسی نمیگویند، یادداشتهایشان را به کسی نمیدهند. اگر علم داری نشر بده. «زَکَاهُ الْعِلْمِ نَشْرُهُ» (غررالحکم/ح131)
7- علم همراه با تجربه! بعضی وقتها آدم کتاب میخواند، ولی باید بلند شود و در دنیا هم بگردد، «سیرُوا فِی الْأَرْض» شش بار «سیرُوا فِی الْأَرْض» است. «أَفَلَمْ یَسیرُوا» چرا کوچ نمیکنید؟ توبیخ میکند. یعنی علمتان را با تجربه تقویت کنید.
8- علم همراه با گرایش روحی! خیلی وقتها انسان در یک دانشکده درس میخواند، اما آن درس را دوست ندارد. آن چیزی را که میخوانید باید دوست هم داشته باشید. چون اگر دوست داشتید در روحتان میماند، وگرنه محفوظات است.
5- علم همراه حق پذیری
9- علم همراه با اراده! بعضیها باسواد هستند، خوب میشناسند، ولی اراده ندارند، قرآن راجع به افرادی میگوید: اینها «یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ» (بقره/146) پیغمبر را مثل بچهشان میشناختند. علمای یهود و علمای مسیحیت پیغمبر را خوب شناختند، پیغمبر اسلام را، «یَعْرِفُونَهُ» پیغمبر را میشناختند، «کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ» همینطور که ابن و پسرشان را میشناختند. ولی تصمیم نداشتند ایمان بیاورند، میداند که سیگار ضرر دارد، ولی اراده ندارد. میداند که این فیلم بد است، ولی اراده ندارد. الان کسی هست که نداند آمریکا دشمن ما است؟ باز هم پای ماهوارهها مینشینند. این ماهوارهها را چه کسی تولید میکند؟ دوست شما تولید میکند؟ آخر یک جو عقل که خوب است. از این عقلمان استفاده کنیم. ما که عقلمان زیاد است.
سؤال: چرا در این ماهوارهها، اختراعات و ابتکاراتشان را یاد ما نمیدهند؟ سکس هر چه بخواهید برایتان میفرستند. کافی نیست که یک جوان بفهمد در این ماهوارهها و اینترنتها چه خبر است؟ آیا علم مرا اضافه میکنند؟ اختراع و ابتکار یاد من میدهند؟ یا مرا هوسباز میکنند؟ حالا نمیخواهیم آنها یاد ما بدهند. خود بچههای ایران هم که یک چیزی کشف میکنند میگویند: چرا کشف کردی؟ اصلاً شما چرا انرژی هستهای دارید؟ نه که یاد ما نمیدهند، خودتان هم یاد گرفتید ناراحت هستند. آخر کافی نیست که بفهمیم اینها دشمن ما هستند. از هرچه خوشت آمد آن خیر تو است؟ علم دارند. یعنی الآن کسی در ایران نیست بفهمد آمریکا دشمن ما است. کسی در ایران نیست که نداند آمریکا دشمن ما است. خوب پس اینهایی که پای ماهواره مینشینند پیداست علم دارند اما علمشان بیخاصیت است. یعنی علم دارند، اراده ندارند. مثل کسی که مقاله مینویسد برای ضرر سیگار ولی دل از سیگار نمیکشد.
پس ببینید این دانشگاهها و توسعه دانشگاهها که هی روز به روز هم بیشتر میشود این را خروجیاش را هم نگاه کنید. خروجیاش چیست؟ حوزه هم همینطور است. حوزه هم باید خروجیاش را نگاه کند. اگر بیشترین اسلامشناس در قم است، باید بیشترین بچهها بچههای قمی باشند. اگر قدیمیترین حوزهها حوزهی علمیه نجف است باید جوانهای نجف از همهی جوانهای عراق یک سر و کله بهتر باشند. اگر دیدیم حوزه علمیه نجف است اما بچههای نجف بهتر از جاهای دیگر نیستند. بچههای ما مثل بچههای شهرهای دیگر هستند. اگر دیدیم باید تجدید نظر کنیم. چه حوزه، چه دانشگاه. با کسی هم رودروایسی نداریم. اگر دانشمندی مثلاً بنده طلبه هستم. اگر من در خانه طوری عمل کردم که دختر من زن آخوند نشد، خواستگار برای دخترم میآید، میگوید: اگر آخوند است من قبول نمیکنم. پیداست من آخوند شکستخوردهای هستم. یعنی یک آخوندی نبودم که رفتار من دختر مرا به آخوند خوشبین کند. استاد دانشگاه باید یک طور باشد، معلم باید یک طور باشد. فامیلها باید یک طوری باشد که هرکس باسوادتر است به او عشق بورزند. نه بگویند مدرکش بالا است. خوب مدرکش بالا است. چند دفعه خانهی شما سرکشی کرده است. چند تا عیادت کرده است؟ چند تا احوالپرسی کرده است. مردم خیلی کار به علم ندارند، کار به عمل دارند.
6- علم همراه اخلاق
من یک خاطره هست فکر میکنم گفته باشم ولی حالا باز هم میگویم. اگر نگفتم که دفعه اول باشد اگر هم گفتم دو بار بشنوید. چهار سال برای جوانها کلاسداری مجانی داشتم. مجانی به معنای واقعی، یک ریال در آن پول نبود. از قم در آن شهر میرفتم سخنرانی میکردم. یک روز شاگردان ما رفتند دیدن یک آقایی و برگشتند، گفتند: آقا او است. یعنی چه؟ یعنی تو آقا نیستی. گفتیم: خوب حالا بنده هم ایشان را قبول دارم. اما شما در یک ربع چه دیدید؟ من چهار سال است معلم هستم. یک ربع شما ملاقات کردید. گفتند: ما دیدن آقا رفتیم، آقا بیرون رفت و برگشت نفهمیدیم چه کار داشت. وقتی آمدیم کفشهایمان را بپوشیم دیدیم آقا وقتی بیرون رفت برای این بیرون رفت. دیده پشت در آفتاب است، آفتاب هم داغ است، آفتاب داغ به کفشها میتابد ما وقتی برگردیم کف پای ما میسوزد. رفته یک گونی تر کرده و روی کفش ما انداخته که آفتاب به کفش ما نتابد. ما چهار سال کلاسداری کردیم او هم یک گونی تر کرد. گونی تر او چهار سال ما را مالید و رفت. (خنده حضار)
الآن مردم مشکل علم ندارند، مشکل برخورد دارند. اول مهر است. باید بگوییم انشاءالله همه حوزه و دانشگاه و آموزش و پرورش و همه برای خدا درس بخوانیم. دنیا واقعاً چیزی نیست. میخواهید نرخ دنیا را هم برایتان بگویم. البته حالا در استخدام بسته است، حالا اگر یکبار درش باز شد، شما سی سال استخدام میشوید، بیست سال هم بازنشسته پنجاه سال، پنجاه تا دوازده ماه ششصد ماه میشود. ششصد تا صد هزار تومان پسانداز کنی که به حضرت عباس نمیشود، ششصد تا صد هزار تومان شصت میلیون میشود. شصت میلیون پول یک خانه است. چه دادی؟ 50 سال. چه گرفتی؟ یک خانه.
حیف نیست این که خودمان را به یک خانه بفروشیم؟ من نمیگویم خانه نخرید. میگویم: نیت شما خانه نباشد. اما انسان بدون مسکن که نمیشود. نیت شما، شما الآن اینجا از اکسیژن استفاده میکنید اما هیچکدام نیتتان اکسیژن نیست. بنده اینجا آمدم آب خوردم. البته ماه رمضان که نیست. یکوقت تلویزیون ماه رمضان نشان میدهد، میگویند: شیخ آب خورد. ماه رمضان که نیست. من آب خوردم اما برای آب اینجا نیامدم. نیت شما دنیا نباشد، اما برای دنیا هم باید تلاش کرد که از دنیا عقب نمانیم. این شاخهی اول بحث ما به مناسبت اول مهر بود. صلواتی ختم کنید. (صلوات حضار)
7- جایگاه مجاهدان و رزمندگان در راه خدا
راجع به دفاع مقدس، آدم یک کسی را که دوست دارد میگوید: قربانت برم! قربان چشمهایت، قربان دست و پاست! گاهی که خیلی دوستش دارد میگوید: قربان کفشهایت. گاهی که دیگر خیلی اوج میگیرد علاقهاش میگوید: قربان آن خاک زیر کفشت! خدا در قرآن برای دفاع مقدس نگفته جان رزمنده، گفته: «وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً» (عادیات/1) «فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا» (عادیات/2) «عادِیاتِ» جمع عادیه است. عادیه اسبی که میدود. «ضَبْحاً» یعنی اُه اُه میکند. یعنی قسم به اُه اُه اسبی که زیر پای رزمنده است. به رزمنده قسم نخورده، به اُه اُه اسبش قسم خورده است. حالا اُه اُه برای سینه است، میگوید: زیر سم اسب. «فَالْمُورِیَاتِ قَدْحًا»، «موریات» جمع موریه است. موریه یعنی جرقه، اسب که سماش به سنگ میخورد جرقه میزند، میگوید: به آن جرقههایی که زیر سم اسب است. که آن اسب زیر پای رزمنده است.
این ارزش دفاع است. ارزش قوای مسلح است. ای قوای مسلح به اُه اُه اسبت قسم، به جرقهی سم اسبت قسم. اگر بنا باشد قوای مسلح هر کشوری یک تابلو بزند، به جمهوری اسلامی هم بگویند: شما هم یک تابلو بیاور، برای عظمت و ارزش قوای مسلح، بنده پیشنهادم این است، میگویم: این آیه را بخوان. قوای مسلح به قدری ارزش دارد که خدا به اُه اُه اسب زیر پایش و به جرقهی سم اسب زیر پایش قسم خورده است.
قرآن راجع به دفاع، نه دفاع فقط جسمی، از هر جهت «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ» (بقره/279) ایرانیها این کلمه را میتوانند حفظ کنند. «لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ» آیهی قرآن است. نه ظلم بکن، نه زیر بار ظلم برو. حدیث داریم روز قیامت به ظالم و مظلوم گیر میدهند. به ظالم میگویند: چرا ظلم کردی، به مظلوم میگویند: چرا زیر بار ظلم رفتی؟ هفت سال، هشت سال دفاع مقدس، معلوم شد که برنده چه کسی است؟ این دفاع مقدس یک مشت آیات را برای ما تفسیر کرد. ما قبلاً در قرآن میخواندیم «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ» (اعراف/128) میگفتیم: یعنی چه؟ «وَ الْعاقِبَهُ لِلتَّقْوى» (طه/132) پایان کار با متقین است. ما دیدیم امام با تقوا بود، صدام بیتقوا کدام یک برنده شدند؟امام حسین برنده شد یا یزید؟ موسی برنده شد یا فرعون؟ این جنگها تفسیر آیهها است. قرآن میگوید: «إِنَّا لَنَنْصُرُ» یاری میکنیم، «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا» ما انبیاء را یاری میکنیم، نه فقط انبیاء، «وَ الَّذینَ آمَنُوا» پیروان انبیاء را هم یاری میکنیم. در آخرت نه، «فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا». «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذینَ آمَنُوا فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا» (غافر/51) یعنی در همین دنیا طرفداران حق پیروز هستند. جمهوری اسلامی روز به روز جلوه میکند، آمریکا و اسرائیل روز به روز سیلی میخورند. در این سی سال آمریکا چقدر سیلی خورده است؟ چقدر پرچمش آتش زده شده است؟ چقدر تحقیر شده است؟ عزتش شکست. این نتیجه ظلم است. همه جمع شدند.
در قرآن یک آیه داریم میگوید: بیست بر دویست پیروز است. وقتی گفتند: آمریکا بیست میلیون، ببخشید دویست میلیون جمعیت دارد، جمهوری اسلامی هم تصمیم گرفت به رهبری امام (ره) بگوید: خوب آمریکا دویست میلیون جمعیت دارد، ما هم یک لشگر بیست میلیونی درست میکنیم. بسیج بیست میلیونی. و قرآن یک آیه دارد میگوید: بیست بر دویست پیروز است. این آیه قرآن است. بیست بر دویست پیروز است. آیهاش این است. «عِشْرُونَ صابِرُونَ»، «عشرون» یعنی بیست تا، «صابرون» یعنی مقاوم. «عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ» (انفال/65) «مِائَتَیْنِ» یعنی دویست تا. بیست بر دویست پیروز است آیهی قرآن است. «عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ» چقدر خوب است بچههای ایران این کلمات را حفظ کنند. بیست بر دویست پیروز است. آیهی قرآن است. «عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ». «کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثیرَه» (بقره/249) جنگ لبنان نشان داد، جنگ سی و سه روز، بیست بر دویست پیروز است. نشان داد قذافی را، نشان داد مبارک را، دیگران را هم نشان خواهد داد. در طول تاریخ!
قرآن میگوید: باطل کف است. «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً» (رعد/17) کف بالا نشین است ولی تمام میشود. خودش را نشان میدهد ولی تمام میشود. آنچه ماندگار است آب است. باطل کف است، باطل جولانی دارد، ولی حقیقت ندارد. باطل خواب است. باطل حباب است. باطل رفتنی است. «إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً» (اسراء/81) «کان» این «کان» بار دارد. نمیگوید:«إِنَّ الْباطِلَ زَهُوقاً». «إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً»! این «کان» یعنی سنت خداست. باطل رفتنی است. میشود انسان با دروغ چهار تا قلم تجارت کند، با کلک، یک پستی بگیرد، اما بالاخره دیر یا زود قصه لو میرود. ریش مصنوعی میشود گذاشت ولی دو تا عطسه کنی پایین میافتد.
یک قصهای من میترسم گفته باشم. حالا چه اشکالی دارد؟ این هم احتمال میدهم گفته باشم. مگر حالا یک چیزی را گفتیم همه مردم هستند؟ یک چیزی را خواسته باشی همه مردم ایران بشنوند باید سی، چهل بار بگویی هر دفعه یک عده میشنوند.
ناصرالدین شاه ماه رمضان یک افطاری به علمای تهران میداد، علما گفتند: امسال افطاری نمیرویم. دربار نمیخواست این قصه را به ناصرالدین شاه برساند. شب افطاری علما که شد، گفتند: چند تا طلبه مصنوعی درست کنیم. چند تا جوان را گرفتند و عمامه سرش گذاشتند، و دنبال یک آیتالله مصنوعی میگشتند. سرچشمه تهران یک خربزه فروش بود یک قیافهی خیلی قشنگی داشت. گفتند: این را برای آیتاللهی ببریم. گفتند: درآمدت چقدر است؟ گفتند: دو برابر به تو میدهیم، یک شب بیا افطار فقط لباس را ما به تو میپوشانیم. یک لباسی به این آقای خربزه فروش نشاندند و یک افطاری و گفتند آقا الحمدلله امشب علما افطار کردند. گفت: نه علما بایستند کارشان دارم. گفتند: آقا اینها همه منبر دارند. مسجد دارند، بگذارید بروند. گفت: نه! یک دقیقه صبر کنند. ناصرالدین شاه آمد قیافهها را دید. نشست خربزه بخورد. گفت: آقایان ببخشید دربار نتوانستند خربزه شیرین برای شما تهیه کنند، من معذرت میخواهم. خربزهها بیمزه است. یک مرتبه این آیتالله گفت: دکان خودم میآمدند! ببین وقتی خربزه فروش را آیتالله کردی، لو میرود.
چه باطلی تا حالا ماندگار شده است؟ و چه حقی تا حالا کتمان مانده است؟ ما هی تخممرغها را رنگ میکنیم. یک باران میآید رنگش میپرد. با یک خرده آب دهان رنگش پاک میشود. اما دم طاووسی را که خدا رنگ کرده هرچه هم شیلنگ بگیری پاک نمیشود. چیزهای خدایی ماندگار است. شاه عباس تاجش کو؟ حرمسرایش؟ فرشهایش؟ طلاهایش؟ تمام چیزهای ناصرالدین شاه پودر شد. اما یک چیز از شاه عباس مانده و آن کاروانسرای شاه عباسی. این هم به خاطر اینکه در جاده کربلا ساخته است. چیزی که رنگ خدایی داشته باشد ماندگار است. اسلام و جمهوری اسلامی ماندگار است. هرچه هم در سرش میزنند، ماندگارتر میشود. مثل بعضی قالیها هست که هرچه پا میخورد قیمتیتر میشود. مگر کم با ما مخالفت کردند. از زمین و آسمان هشت سال بمباران، هر کشوری بود یک ماه دوام نمیآورد. هشت سال! سلام و صلوات خدا بر امام و بر شهدا. این هم مربوط به دفاع مقدس. خدا قول داده حزب الله غالب است. خدا قول داده «إِنَّ اللَّهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذینَ آمَنُوا» (حج/38) خدا قول داده باطل کف است و رفتنی است. خدا قول داده بیست بر دویست پیروز است. اینها قولهای خداست، خدا قول داده «وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقینَ». این هم برای دفاع مقدس.
8- آخرین سخن امام صادق(علیهالسلام)
و اما راجع به امام صادق یکی دو دقیقه بگویم. در آستانه شهادت امام صادق(ع) هستیم. چند جلد کتاب هست، آخرین کلمات بزرگان. مردان بزرگ آن آخرین کلمهای که میگویند و از دنیا میروند آن دیگر عصارهی عمرش است. امام صادق لحظات آخر چشمش را باز کرد. فرمود: همه فامیل جمع شوند. جمع شدند. آخرین کلمه را گفت و از دنیا رفت. گفت: ما شفاعت نمیکنیم کسی که نماز را سبک بشمارد. آقایانی که مدیر اداره هستید پای تلویزیون هستید. بینی و بینالله اتاق خودت قشنگتر است یا نمازخانه اداره؟ چرا هرکس میخواهد با خدا مذاکره کند در دخمه برود؟ هرکس میخواهد با مدیر مذاکره کند در اتاق لوکس بیاید؟ هرکس اتاق خودش بهتر از نمازخانه است، این نماز را سبک شمرده است. منتهی ممکن است توجه نداشته باشد. حالا که توجه پیدا کردید، وزیر مسکن این برجهایی که هرشب نشان ما میدهی، انبوهسازی، دست شما درد نکند. اما در این برجها نباید سر و کلهی مسجد هم پیدا شود. بنده در این سالها ساختمانهایی که پای تلویزیون دیدم، مسجد ندیدم. ما صدها شهرک داریم که مسجد ندارد. دولت نباید نماز را سبک بشمارد. اول مسجد بعد خانه. «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاس» (آلعمران/96) خدا میگوید: ما اول مسجدالحرام را درست کردیم و بعد باقی شهرها را. به مسجد رو کنید.
شما برای فیزیک و شیمی و مدرسهات چقدر تا حالا حساس هستی؟ اما یک مرتبه شما که پای تلویزیون هستی نمیدانم چه کسی هستی؟ یکبار زنگ زدی الو! مدیر مدرسه، من پدر یا مادر یکی از بچهها هستم. از اینکه در مدرسه نماز جماعت برقرار کردید، بچهی من را هم با نماز آشنا میکنید، به خاطر نماز با یک تلفن تشکر میکنم. یک تلفن به شما کردند؟ سی، چهل هزار تا نماز جماعت در آموزش و پرورش هست. میلیونها بچه نماز جماعت میروند. یک تلفن از یک پدر شده است؟ یک تلفن از یک مادر شده است؟ اما اگر بند کفش بچهی ما تا به تا باشد، میگوییم: آبرویم رفت، برویم بازار بندهای کفشش یک شکل شود. شش تا بشقاب باید گلاش یک شکل باشد. اگر یکی از این بشقابها گلاش به آن پنج تا نخورد میگوییم: خاک بر سر ما کند. گل این به آن نمیخورد! برای گل سفال به بازار میرویم. ولی برای نماز بچهمان یک تلفن کردیم. در چند خانه کتاب اسرار نماز است؟ حالا نویسندهاش هرکس میخواهد باشد. روی نماز تکیه کنیم. تا نماز حل نشود پول خرج جای دیگر نکنید. به حمدالله وضع نماز در این سالها خیلی خوب شده است. نماز عاشورا، تاسوعا، جادهها، نسبت به گذشته خیلی خوب شده است. اما خیلی راه دیگر باید برویم تا به نماز مطلوب برسیم. اخرین سفارش امام صادق این بود.
خدا آیتالله کاشانی را رحمت کند. شهادت امام صادق زمان شاه هم تعطیل رسمی بود. و خدا رحمت کند آیتالله العظمی گلپایگانی را، روز شهادت امام صادق من هم طلبهی جوانی بودم، فیضیه مزدوران شاه با چماق ریختند چه کتکی زدند. چه افرادی را پرت کردند؟ چه خونها ریختند؟ سی چهل تا طلبه دور آیتالله العظمی گلپایگانی نشستند که به ایشان لطمه نخورد. جان ایشان را از دست مزدوران نجات دادند ولی خیلی طلبهها لت و پار شدند، بعضی شهید شدند، بعضی را از پشتبام پرت کردند. آغاز حرکت ما کتکی بود که طلبهها در مدرسه فیضیه خوردند. ولی نمیدانم چه حسابی بود آن کتک سهم من هم نشد. ما آن زمان بودیم و خودمان را برای هر خطری آماده کرده بودیم.
خدایا کسانی که در طول تاریخ حق را شکستند عذابشان را زیاد کن. و کسانی که در طول تاریخ طرفدار حق بودند بر درجاتشان بیافزا. روح انبیاء و اوصیا و شهدا و امام و پدران و مادرانی که ما را با اسلام و اهل بیت آشنا کردند روحشان را از ما راضی و ما را پاسدار خونها و خدمات آنها قرار بده.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- خداوند برای نشان دادن صحنهی قیامت، یکی از پیامبرانش را چند سال مرگ داد؟
1) یک سال
2) ده سال
3) صد سال
2- آغاز و انجام سورهی علق بر چه امری تأکید دارد؟
1) علم همراه عبادت
2) علم همراه خدمت
3) علم همراه عمل
3- در روایات چه علمی مورد سفارش واقع شده است؟
1) علم زیاد
2) علم مفید
3) هر دو مورد
4- بر اساس آیهی 146 سورهی بقره چه کسانی از ایمان آوردن به پیامبر اسلام سرباززدند؟
1) کسانی که او را نمیشناختند
2) کسانی که او را میشناختند
3) کسانی که با او دشمن بودند
5- خداوند در مورد رزمندگان اسلام به چه چیزی سوگند یاد کرده است؟
1) نفس اسبان در جبهه
2) جرقه زیر سم اسبان
3) هر دو مورد
منبع:www.gharaati.ir