خدایت بیامرزد! آگاه باش که پروردگار را بر تو حقوقى است که سراپاى وجودت را فراگرفته است:
و اکبر حقوق الله علیک ما اوجبه لنفسه تبارک و تعالی من حقه الذی هو اصل الحقوق ومنه تفرع؛ ثم (ما) اوجبه علیک لنفسک من قرنک الی قدمک علی اختلاف جوارحک.
ترجمه: بزرگترین حقوق خداوند بر تو حقیست که آن ذات مقدس به عنوان حق خود رعایت آنرا برتو واجب نموده است؛ حقـی که اصل حقوق است و از آن حقـوق دیـگر منتشر ومتفرع میشود و در درجه دوم حق خودت بر خودت میباشد؛ که این حقوق از فرق سر تا کف پای ترا شامل میشود.
فجعل لبصرک علیک حقا و لسمعک علیک حقا و للسانک علیک حقا و لیدیک علیک حقا و لرجلک علیک حقا و لبطنک علیک حقا و لفرجک علیک حقا فهذه الجوارح السبع التی بها تکون الافعال.
ترجمه: پس خداوند متعال بر تو واجب کرده رعایت حق چشمت و حق گوشت و حق زبانت و حق دستهایت و حق پایت و حق شکمت و حق عورتت را؛که این اعضای هفت گانه؛ سبب افعال و اعمال تو میباشد و از این اعضا بعنوان وسیله ای برای رسیدن به امیال و آرزوهایت استفاده مینمائی
ثم جعل عزوجل لافعالک علیک حقوقا فجعل لصلاتک علیک حقا و لصومک علیک حقا و لصدقتک علیک حقا و لهدیک علیک حقا ولافعالک علیک حقا
ترجمه: سپس خداوند متعال از برای افعال و کردار تو نیز به عهده تو حقوقی را قرار داد پس بر گردن تو گزاشت حـق نماز و حق روزه و حق صدقه و حق قربانی را و هم چنین سایر افعال و کارهائی که از تو صادر میشود همه را بر عهدهء تو حقـوقی است که از طرف خدای متعال جعل شده است.
ثم تخرج الحقوق منک الی غیرک من ذی ( ذوی ) الحقوق الواجبه علیک و اوجبها علیک حق ائمتک ثم حقوق رعیتک ثم حقوق رحمک.
ترجمه: آنگاه حقوقی را که غیر تو برتو دارد از کسانی که دارای حقوق لازم و واجب الرعایه برتو میباشند و خداوند آن حقوق و رعایت آنرا بر تو واجب نموده است پس واجب ترین آن؛ حق پیشوایان؛ بعد حقوق زیر دستان و بعد حقوق نزدیکان میباشد.
فهذه حقوق یتشعب منها حقوق.
ترجمه: این حقـوقی که ذکر شد ریشه و اصل سایر حقوق است و تمام حقـها به این حقوق برگشته و از آن منتشر میشود
فحقوق ائمتک ثلاثه اوجبها علیک؛ حق سائسک بالسلطان؛ ثم ( حق ) سائسک بالعلم؛ ثم حق سائسک بالملک؛ و کل سائس امام.
ترجمه: پس حقوق پیشوایانی که خداوند برذمه توگزاشته است و رعایت آنرا واجب نموده است؛سه قسم است؛حق کسی که پیشوای تو در حکومت است و بعد حق کسی که پیشوای تو در علم است و بعد حق کسی که پیشوای تو در مُلک است و هرکسی که ترا از جهتی اداره کند پیشوای تو به حساب می آید.
و حقوق رعیتک ثلاثه اوجبها علیک؛ حق رعیتک بالسلطان؛ ثم حق رعیتک بالعلم فان الجاهل رعیه العالم؛ و حق رعیتک بالملک من الازواج و ما ملکت من الایمان.
ترجمه: حقـوق رعیت یا کسانی که به نحوی از انحاء تحـت سرپرستی تو قراردارند نیز سه قسم است که خداوند رعایـت آنرا بر تـو واجب نمـوده است؛ کسی که تحـت سیـطره و حکومت تو قرار دارد برتو حقـی دارد و کسی که از تو علم فرا میگیرد برتو حقی دارد زیرا که جاهل رعیت عالم است.
و کسی که تحت تکفـل تو قرار دارد مثل زنی که با او ازدواج نموده ای یا کسانی کــه مملوک تو هستند همه برتو حقوقی دارند.
و حقوق رحمک کثیره متصله بقدر اتصال الرحم فی القرابه؛ فاوجبها علیک حق امک؛ ثم حق ابیک؛ ثم حق ولدک؛ ثم حق اخیک ثم الاقرب فالاقرب و الاول فالاول.
ترجمه: اما کسانی رحم تو هستند؛ پس حقـوق آنان زیاد است؛باندازهء تعداد اقارب و نزدیکان انسان و خداونـد بر تو واجـب نموده است حق مادرت و حق پدرت و حـق فرزندانت و.حق برادر و خواهرت و بعد حق سایر نزدیکانت؛ پس هرکه قریبتر است مقدم تر است و رعایت حقش در اولویت قرار دارد.
ثم حق مولاک المنعم علیک؛ ثم حق مولاک الجاری نعمته علیک ( علیه نعمتک ) ثم حق ذی المعروف لدیک؛ ثم حق موذنک بالصلاه؛ ثم حق امامک فی صلاتک؛ ثم حق جلیسک.
ترجمه: بعد حـق مولا و ولی تست که بر تو احسان میکند و بعد حـق غلام و نوکرت هست که تو به او احسان مینمائی و بعد حق کسانی که نسبت به تو احسان نموده اند وبعد حق اذان گوینده برای نماز و بعد حـق کسی که امام تو در نماز است و بعد حـق کسی که هم مجلس یا هم نشین تو میباشد.
ثم حق جارک؛ ثم حق صاحبک؛ ثم حق شریکک؛ ثم حق مالک؛ ثم حق غریمک الذی تطالبه؛ ثم حق غریمک الذی یطالبک؛ ثم حق خلیطک؛ ثم حق خصمک المدعی علیک؛ ثم حق خصمک الذی تدعی علیه؛ ثم حق مستشیرک؛ ثم حق المشیر علیک.
ترجمه: سپس حق همسایه و حق رفیق و حق شریک و حق مال و حق کسی که به او قرض داده ای و حق کسیکه از او قرض گرفته ای و حق کسی که باتو معاشرت دارد و حق کسی که مدعی تو میباشد و حـق کسی که تو مدعی او میباشی و حق کسی که از تو مشورت می خواهد و حق کسیکه تو از او مشورت می خواهی.
ثم حق مستنصحک؛ ثم حق الناصح لک؛ ثم حق من هو اکبر منک؛ ثم حق من هو اصغر منک؛ ثم حق سائلک؛ ثم حق من سالته؛ ثم حق من جری لک علی یدیه مسائه بقول او فعل او مسرّه بذلک بقول او فعل عن تعمد منه او غیر تعمد منه؛ ثم حق اهل ملتک عامه؛ ثم حق اهل الذمه ثم الحقوق الجاریه بقدر علل الاحوال و تصرف الاسباب فطوبی لمن اعانه الله علی قضاء ما اوجب علیه من حقوقه و وفقه و سدده.
ترجمه: سپس حق کسیکه اورا راهنمائی نموده ای وحق کسی که ترا راهنمائی کرده هست و حق کسیکه بزرگتر است و حق کسیکه کوچک تر است؛ و حـق کسیکه چیزی از تو میخواهد و حق کسیکه تو از او چیزی میخواهی؛ و حق کسیکه بـدی یا خوبی از او به تو رسیده است؛ چه از روی عمد یا از روی خطا؛ اعـم از آنکه آن خـوبی یا بدی گفتار باشد یا رفتار؛ بعد حق همه مسلمانها به طـور عموم؛ و حق غیر مسلمانها کـه در حال جنگ و نبرد با مسلمانها نباشند؛ وبعد حقوق هر حادثه و پیش آمدی که پیش می آید و اتفاق می افتد.
پس خوشا به حال کسیکه خداوند اورا کمک نماید بر انجام آنچه که بر او واجب کرده است از حقوق و رعایت آن و توفیقش دهد و راهنمائی اش نماید.
منبع: رساله حقوق امام سجاد علیه السلام