حکایتهای اخلاقی

حکایتهای اخلاقی

 

« آب سیب »
«گویند: چند ساعت قبل از وفات محدث قمی، مقداری آب سیب برایش آوردند. دخترکی خردسال از سادات در منزل آن مرحوم بود. محدث می گویند: اول بدهید این دختر بچه علویه از آن بنوشد. بعد به من بدهید! اطرافیان هم ابتدا آب سیب را به دخترک دادند تا قدری نوشید، سپس محدث باقیمانده را به نیت استشفا سرکشید!»
حاج شیخ عباس قمی مرد تقوا و فضیلت / 64 – سیمای فرزانگان / 254.

«تهیه ی دارو»
یکی از بزرگان گفتند که : وقتی، یکی از طلاب بیمار شد، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری علیه الرحمه دارویش را تهیه کردند و به منزل برده به خانواده دستور دادند که آن را آماده کنند و سپس خودش دارو را به حجره ی آن طلبه آورد و حتی به خادمش نداد که بیاورد.
سیمای فرزانگان / 306
بزرگان نکردند در خود نگاه
خدا بینی از خویشتن بین، مخواه (سعدی )

«ادب» (1)
وقتی میرزا حبیب الله علیه الرحمه در حال احتضار و جان دادن بود، هر چه پای او را رو به قبله دراز می کردند او پای خود را جمع می کرد و چیزی می گفت و چون چند بار اینکار تکرار شد از میرزا علت را پرسیدند، به زحمت قبل از فوت گفت: چون وضو ندارم، پایم را رو به قبله دراز نمی کنم!
مرگی در نور / 86
یکی از اساتید اخلاق حوزه ی علمیه ی قم فرمودند: مکرر مشاهده کردم که آیت الله العظمی بروجردی رحمت الله علیه و امام خمینی قدس سره الشریف هنگام خروج از حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها عقب عقب می آمدند برای رعایت ادب، پشت به ضریح مقدس نمی کردند.

پی نوشت:

1. سیمای فرزانگان/274

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید