سفارش هایى به ابوذر

سفارش هایى به ابوذر

 

درس اخلاق حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)
متن حدیث:
عَنْ اَبى ذَرٍّ (رَضِىَ اللهُ عَنْهُ) قالَ، قالَ رَسُولُ اللهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) لِرَجُل وَ هُوَ یُوصیهِ: اَقْلِلْ مِنَ الشَّهَواتِ یَسْهَلْ عَلَیْکَ الْفَقْرُ، وَ اَقْلِلْ مِنَ الذُّنُوبِ یَسْهَلْ عَلَیْکَ الْمَوْتُ، وَ قَدِّمَ ما لَکَ اَمامَکَ یَسُرَّکَ اللِّحاقُ بِه، وَاقْنَعْ بِما اُوتیتَهُ یَخِفَّ عَلَیْکَ الْحِسابُ، وَ لا تَتَشاغَلْ عَمّا فُرِضَ عَلَیْکَ بِما قَدْ ضُمِنَ لَکَ; فَاِنَّهُ لَیْسَ بِفائِتِکَ ما قَدْ قُسِّمَ لَکَ، وَ لَسْتَ بِلاحِق ما قَدْ زُوِىَ عَنْکَ. فَلاتَکُ جاهِداً فیما اَنْصَحَ نافِداً، وَاسْعَ لِمُلْک لازَوالَ لَهُ، فى مَنْزِل لاَانْتِقالَ عَنْهُ.(1)
ترجمه:
از ابوذر غفارى روایت شده که پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به مردى سفارش مى کرده و مى فرمود: شهوات (و خواسته هاى نفسانى) را کم کن، تا فقر بر تو آسان گردد و بتوانى آن را تحمّل کنى. از گناهانت بکاه تا مرگ بر تو آسان گردد، و (چیزى از) مالت را پیش فرست تا دیدار آن تو را (در قیامت) خوشحال گرداند، به آنچه به تو مى رسد و به سوى تو مى آید قانع باش تا حساب بر تو آسان گردد. خودت را به طلب روزى که براى تو ضمانت شده مشغول نکن (و براى طلب آن حرص مزن) تا واجبات از تو ترک شود; چرا که آنچه براى تو تقسیم شده است از دست تو نخواهد رفت و به آنچه از کف تو رفته است نمى توانى برسى بنابراین براى آنچه ناخالصى و فنا شدن آن روشن است نکوش. در مورد چیزهاى فانى نکوش بلکه براى کسب آخرت که باقى و جاودان است بکوش.
شرح حدیث:
حضرت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در این حدیث، سفارشاتى را متذکّر شده اند و در پایان راجع به روزى بحث مى کنند:

دستور اول، تقلیل شهوات
اگر شهوات را کم کنى، تحمّل فقر براى تو آسان مى شود. مجموع ثروت دنیا صرف در سه قسمت صرف مى شود:
ضروریات زندگى; مسائل رفاهى; هوس ها و مقدارى که صرف ضروریّات زندگى مى شود از همه کمتر است، در حالى که هوس ها و شهوات بیشتر ثروت ها را جذب مى کند. به همین جهت حضرت مى فرماید: اگر شهوات را کم کنید فقر بر شما آسان مى شود، چون بیشتر افرادى فقیر، فقیر نیازهاى اصلى نیستند، چرا که فقر یا در مقابل مسائل رفاهى است و یا در مقابل هوس ها است مثلا معتقد است که این خانه براى او کوچک است و به دنبال تهیّه خانه بزرگتر است و بسیارى از این گونه مسائل غیر ضرورى را در بسیارى از اوقات به عنوان ضرورى جلوه مى دهد، در حالى که در واقع این گونه نیست. بسیارند کسانى که خودشان را براى چیزهاى غیر ضرورى به درد سر مى اندازند; خانه اى در اندازه و شأن خود دارد و قسمت عمده بدهکاریهایش تمام شده، امّا مقدارى فکر کرده و مى گوید: «مِنْ سَعادَهِ الرَّجُلِ سِعَهُ دارِه; از خوشبختى انسان این است که خانه اى وسیع داشته باشد.» و به علاوه فردا بچه هاى ما بزرگ مى شوند، بستگان ما مى آیند، خلاصه آرام آرام براى خودش چیزهایى مى بافد و سرانجام خانه اش را مى فروشد و باز قسط و بدهى جدید براى خودش مى خرد.
یکى از مشکلات مردم این است که نمى توانند بى دردسر زندگى کنند. باید دردسرى در زندگى شان باشد، همیشه باید بدهکار باشند. و به طور خلاصه مشکل آنها بى مشکلى است. این مسأله، براى کسانى که کارهاى علمى انجام مى دهند خطرناک است، چون کارهاى فکرى مثل عبادت حضور قلب مى خواهد. اگر حضور قلب نباشد نمى توان درس خواند، تدریس کرد و چیزى نوشت.
نمى گوییم اگر خداوند به انسان داد، دور بیندازد بلکه بحث در این است که اینها را ضرورت هاى زندگى پنداشتن و تمام عمر را صرف آن کردن، درست نیست. وقتى شهوات نباشد اصلا فقر نیست. البته باید قبول کنیم که در نیازهاى اولیه زندگى هم، بعضى فقیرند.

دستور دوّم: تقلیل گناه
بین کم کردن گناه و آسانى مرگ رابطه وجود دارد و به همین جهت حضرت این کلام بلند را فرموده اند در اینجا باید پرسید: چرا انسان از مرگ مى ترسد؟
چون مرگ را فنا و نیستى; و پایان همه چیز مى پندارد و مرگ را دریچه اى به عالم باقى و عالم وسیع تر نمى داند معلوم است که انسان از تاریکى، از نابودى مى ترسد. امّا اگر مؤمن باشد، از مرگ نمى ترسد و یکى از خدماتى که انبیا به بشر کرده اند این است که ترس مرگ را از بشر گرفتند.
البتّه ممکن است کسى مؤمن باشد و عالم آخرت را قبول داشته باشد، امّا چون پرونده اش تاریک و سیاه است از مرگ مى ترسد، که این شخص جز توبه راه دیگرى ندارد.
مرگ چون دلق رنگارنگى است که مؤمن از جان خویش به دور مى افکند و از محیط تنگ و تاریک دنیا پا بیرون مى نهد و آن گاه با اولیاى الهى محشور مى گردد. «اَلدُّنْیا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّهُ الْکافِرِ» دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است(2) و اگر در زندان را باز کرده و بگویند: بفرمایید بیرون! آیا کسى ناراحت مى شود؟ راحت شدن از این دنیا ناراحتى ندارد.
البتّه این جمله، تفسیر دیگرى هم دارد: گناه باعث مى شود که در لحظه مردن، مرگ بر انسان سخت گردد; یعنى، وابستگى او به دنیا آن قدر زیاد است که در وقت جان دادن لحظات و سکرات مرگش دردناک است، اما اگر گناه نباشد جان دادن نیز آسان مى شود.

دستور سوّم: ترک دنیاپرستى
در اینجا نیز حضرت به توجّه به آخرت و عدم تلاش براى دنیا و به تعبیر صحیح تر، ترک دنیاپرستى دعوت مى کند; به عبارت دیگر، حدیث مى گوید: روزى تو را خدا مى رساند و تضمین کرده است و از دست نخواهد رفت پس خود را مشغول حرص زدن در طلب روزى نکن، تا واجبات را ترک کنى; و به قول معروف: آنچه قسمتت است به تو مى رسد.
حضرت در ادامه مى فرمایند: خیال نکن با دست و پا کردن، چیزى که بنا هست به تو برسد، نمى رسد، یا آنچه نباید برسد به تو مى رسد. بنابراین در مورد چیزهاى فانى شدنى، کوشش نکن، بلکه براى کسب آخرت – که باقى است – بکوش.
در اینجا چند نکته وجود دارد:
1- درباره روزى، تعبیر آیات و روایات پیچیده است و در ابتدا نوعى تضاد احساس مى شود، چون از یک طرف آیات و روایات زیادى داریم که روزى را مقسوم مى داند. به عنوان مثال آیه مى فرماید: «ما مِنْ دابَّه فِى الاَْرْضِ اِلاّ عَلَى اللهِ رِزْقُها…; هیچ جنبنده اى در زمین نیست مگر اینکه روزى او بر خداست» و یا روایاتى داریم که مى فرماید انسان تا زمانى که زنده است، روزى دارد. از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) پرسیدند: اگر کسى را داخل اتاقى بکنند و تمام منافذ آن را ببندند، روزى او از کجا مى رسد؟ حضرت فرمودند: از همان مجرایى که مرگ او مى تواند برسد، روزى او هم مى تواند برسد. پس مطابق این آیات و روایات روزى یک امر ضمانت شده و قطعى است.
در مقابل احادیثى داریم که به تلاش دعوت کرده و مى فرماید صبح زود از خواب برخواسته به دنبال کار بروید، چون بیکار ملعون است و باید به وسیله زراعت، دامدارى و…، روزى را تحصیل کرد.
در ابتدا به نظر مى رسد که تضادى باشد، امّا رفع این تضاد شاید از این راه ممکن باشد، که روزى تضمین شده انسان، مانند استجابت دعا شروطى دارد.
بنابراین تلاش هم یکى از شرایط آن است و با این توضیح، تضاد بر طرف مى شود.
2- در دنیا میلیون ها نفر از گرسنگى مى میرند، اگر روزى مقسوم است چرا اینها از گرسنگى مى میرند؟
اگر افرادى از گرسنگى مى میرند نشانه ظلم بشر است، مثل این که ظالمى، مظلومى را در زندان نگهدارد و به او غذا ندهد تا از گرسنگى بمیرد، پس نمى توان این را به حساب دستگاه آفرینش گذاشت. قاره آفریقا که بیشتر قربانیان گرسنگى را دارد قاره اى پر از الماس و معادن مهم است . عدّه اى ستمگر ثروت ها را مى برند، بعد غذاهاى اضافه را در زباله مى ریزند در نتیجه عدّه اى دیگر، از گرسنگى مى میرند; مثلا، براى این که قیمت گندم و دیگر اجناس در بازار پایین نیاید، آنها را در دریا مى ریزند یا احتکار مى کنند اگر چه به قیمت قربانى شدن میلیون ها انسان باشد، پس اگر مظالم بشر نبود چنین مصیبت هایى پیش نمى آمد.
خدا عقل داد تا بشر بر طبق فطرت الهى ره بپوید و براى رفاه زندگى دنیاى خودش، زحمت بکشد و تولید بیشترى بکند; و البتّه منافاتى ندارد که جمعیت را هم کنترل و محدود کند.
در روایات تقسیم دیگرى هم داریم که رزق و روزى بر دو قسم است:
1- رزقى که تو آن را مى طلبى.
2- رزقى که آن تو را مى طلبد.
روزى ها نیز مثل قضا و قدر محتوم و معلّق دارد: روزى هاى حتمى آنهایى است که خواه ناخواه به سراغ تو مى آید و معلّق آنهایى است که تو باید به دنبالشان بروى. از این تقسیم بندى که حضرت على(علیه السلام) در نهج البلاغه بیان کرده معلوم مى شود آن روایاتى که مى گوید: روزى حتماً سراغ انسان مى آید، حتى اگر در زندان باشد; مراد روزى هاى حتمى است.

پی نوشت :

1. بحار، ج 74، ص 187.
2. بحار، ج 6، ص 154.
منبع:پایگاه حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید