اصبغ بن نباته که یکى از اصحاب و یاران امام علىّ علیه السّلام است ، حکایت کند:
مدّتى پس از آن که مولاى متقیّان علىّ علیه السّلام به شهادت رسید، محضر مبارک حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السّلام شرفیاب شدم و عرضه داشتم : یاابن رسول اللّه ! درخواستى دارم ، اگر اجازه بفرمایى آن را مطرح کنم ؟
و امام حسین علیه السّلام پیش از آن که من سخن را ادامه دهم ، فرمود: اى اصبغ ! آمده اى تا کارى کنم که بتوانى برخورد جدّم رسول الّله صلّى اللّه علیه و آله را با ابوبکر، در مسجد قبا، بنگرى ؟
عرض کردم : بلى ، اى پسر رسول خدا! خواسته من همین است .
امام علیه السّلام در همان مجلسى که در شهر کوفه بودیم ، فرمود: برخیز، و من جاى خود برخاستم و ایستادم ، ناگهان خود را در مسجد قُبا دیدم ؛ و چون بسیار تعجّب کرده و متحیّر شدم .
حضرت ضمن تبسّمى ، اظهار داشت : اى اصبغ ! حضرت سلیمان بن داود علیهماالسّلام نیروى باد در کنترل و اختیارش بود و در یک چشم بر هم زدن مسافتى را به سرعت مى پیمود.
و ما اهل بیت عصمت و طهارت ، بیش از حضرت سلیمان و دیگر پیامبران علیهم السّلام به تمام علوم و فضائل آشنا و آگاه مى باشیم .
عرضه داشتم : با این حرکت طىّ الارض از کوفه به مکّه در کمتر از یک لحظه ، تصدیق مى کنم ، که شما از همه بالاتر مى باشید.حضرت فرمود: آرى ، تمام علوم و معارف الهى نزد ما اهل بیت رسالت خواهد بود؛ و ما محرَم اسرار و علوم خداوند متعال هستیم .
من با شنیدن چنین مطالبى ، اظهار داشتم : خدا را شکر مى کنم که مرا از دوستان شما اهل بیت رسالت قرار داده است .
آن گاه حضرت فرمود: اکنون وارد مسجد شو.
وقتى داخل مسجد رفتم ، دیدم که حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله در محراب نشسته و عباى خود را بر دوش افکنده است .
بعد از آن امام علىّ علیه السّلام را دیدم که گریبان ابوبکر را گرفته است و هر دو در حضور رسول خدا ایستاده اند.
و حضرت رسول انگشت مبارک خود را به دندان گرفت ؛ و اظهار داشت : اى ابوبکر! تو و یارانت پس از رحلت من ، مرتکب حرکت ناشایسته اى شده اید.(1)
1-مناقب ابن شهرآشوب : ج 4، ص 52 ، بحارالا نوار: ج 44، ص 184، ضمن حدیث 11.
منبع: چهل داستان وچهل حدیث از امام حسین علیه السلام ، حجت الاسلام والمسلمین عبدالله صالحی