با اندکی بررسی و پژوهش حول تاریخ و سرگذشت پیشوایان مظلوم و مقتدر شیعه متوجه می شویم که این ذوات مقدسه برای دستیابی به اهداف و آرمان های وحیانی و آسمانی خود با چه مخاطرات و سختی های طاقت فرسایی مواجه بودند. هر چند که دستگاه جور و طاغوت همواره تلاش داشت امامان معصوم علیهم السلام را در اوج مظلومیت محصور نماید؛ ولی با این وجود این اولیای الهی با تدابیر هوشمندانه و مدیریت استراتژی خود توانستند خیل مشتاقان و ارادتمندان به خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام را با برنامه های انسان ساز خود هدایت کرده، زمینه جهانی شدن فرهنگ و اندیشه اهل بیت علیهم السلام را فراهم نمایند.
امام موسی کاظم علیه السلام از جمله امامان شیعی است که برای اجرایی کردن برنامه های جامع هدایت و انسان سازی در جامعه با مشکلات و مخاطرات فراوانی مواجه بود. شخصیت آسمانی و عرشی که در سال ۱۲۸ قمری، متولد شد.[1] میلاد او با فروپاشی امویان و به قدرت رسیدن عباسیان مصادف شده بود. هفتمین امام شیعیان که در سال ۱۴۸ق پس از شهادت پدرش، امام صادق(علیه السلام)، به امامت رسید. به اذعان تاریخ پژوهان مدت 35 ساله امامت و رهبری ایشان با سیطره و هژمونی سیاسی خلفای عباسی همچون: منصور، هادی، مهدی و هارون همزمان بود.[2] در عظمت وجودی این خورشید هدایت از امام صادق علیه السلام این چنین نقل شده است: « فَإِنَّهُ أَفْضَلُ وُلْدِی وَ مَنْ أُخَلِّفُ مِنْ بَعْدِی وَ هُوَ الْقَائِمُ مَقَامِی وَ الْحُجَّهُ لِلَّهِ تَعَالَی عَلَی کَافَّهِ خَلْقِهِ مِنْ بَعْدِی؛[3] او برترین فرزندان و بازماندگان من است و اوست که پس از من، در جایگاه من قرار میگیرد و پس از من، حجت خدا بر همه مخلوقات است.»
نوعاً حکومت های طاغوتی برای تثبیت و محکم کردن پایه های قدرت خود از هیچ ظلم و ستمی دریغ نمی ورزند، در میان خلفای عباسی نیز این اصل ظالمانه به روشنی مشاهده می شود به طوری که منصور دوانیقی، هادی و هارون و حتی مهدی عباسی که اوایل با چهره ای مقبول در میان مردم جا باز کرده بود این حربه شیطانی را در پیش گرفتند به طوری که ایشان نه فقط بسیاری از شیعیان را به قتل رساندند، بلکه فقها و شخصیت های بزرگ اهل تسنن را که با آنها مخالفت می کردند را نیز مورد آزار و اذیت قرار می دادند.[4] در این میان امام کاظم علیه السلام برای دست یابی به اهداف انسان ساز و هدایت بخش خود از استراتژی و تاکتیک های هوشمندانه ای بهره می جست تا اینکه جامعه اسلامی از انوار قدسی این امام همام بهره مند شوند و نظام شیعه از هم گسسته نشود.
راهبرد و استراتژی امام کاظم علیه السلام در جامعه غبار آلود عباسی
امام موسی کاظم علیه السلام در دوره زعامت و رهبری خود بر جهان اسلام با مشکلات و فتنه های گوناکون و متنوعی مواجه بود. از یک طرف سیطره و هژمونی ظالمانه ی حکومت عباسی بود و از طرف دیگر جولان افرادی که تلاش داشتند از فضای فتنه انگیز حکومت عباسی سوء استفاده کرده جامعه شیعی را فرقه فرقه کرده و انشعابات و بدعت هایی را در آن وارد نمایند. شکل گرفتن و جولان فرقه های نوظهوری همچون اسماعیلیه، فطحیه و ناووسیه از این دست بود. از طرف دیگر غالیان و افراطیونی وجود داشتند که هر یک به نوبه خود تلاش داشتند برخی از باورهای غلط و منحط خود را وارد در شریعت اسلامی نمایند.[5]
در این میان امام موسی کاظم علیه السلام علاوه بر حفظ و نگهداری جامعه شیعه از فتنه ها افراطیون و تجزیه طلبان مذهبی، به دنبال انتقال مفاهیم پاک آسمانی به جویندگان هدایت بود. مفاهیمی که اعتقادات صحیح را در اختیار محبان راستین قرار دهد و حکومت طاغوتی عباسی را از حیث سیاسی به رسمیت نشناسد. سؤالی که در این خصوص مطرح می باشد این است که امام موسی کاظم علیه السلام با چه تکنیک و برنامه ای به جنگ با مشکلات پیش رو رفتند. در ادامه به برخی از تاکتیک های مبارزاتی و فرهنگی امام کاظم علیه السلام اشاره خواهیم کرد.
1-تقویت جنبش نرم افزاری و تولید علم و فرهنگ در سایه سار قرآن
در سایه شوم حکومت عباسی و سیطره سیاسی و نظامی آنها فرصتی برای قیام و نبرد سخت با جبهه طاغوتی وجود نداشت. کما اینکه معدود قیامها و جنبش های مبارزاتی که در زمان این امام همام نیز شکل گرفت(قیامهای علویان، قیام شهید فخ، قیام یحیی بن عبدالله و تشکیل حکومت ادریسیان) نوعاً محکوم به نابودی شدند. از اینرو امام موسی کاظم علیه السلام با درایت و هوشمندی تنها راه نجات امت از فتنه عباسیان را تقویت جنبش نرم افزاری و تولید علم و فرهنگ می دانستند. در این خصوص سید بن طاووس این چنین گزارش داده است: «گروه زیادی از یاران و شیعیان خاص امام کاظم علیه السلام و رجال و خاندان هاشمی در محضر آن امام همام گرد می آمدند و سخنان گوهر بار و پاسخ های آن حضرت را یادداشت می نمودند و هر حکمی که در مورد هر پیش آمدی صادر می نمود ضبط می کردند.»[6] البته حضرت برای تقویت جنش نرم افزاری و تولید علم خود با شاگرد پروری و گسیل سفیران هدایت در این زمینه نیز پیش قدم بودند که در قسمت بعد به آن اشاره خواهیم کرد.
استراتژی امام کاظم و هژمونی حاکمان عباسی
2-شبکه سازی و دیپلماسی فعال فکری و فرهنگی
یکی دیگر از کارهای فعالیتهای امام کاظم علیه السلام در سازماندهی و فرهنگ سازی جامعه شیعی، تقویت و مدیریت شبکه سرّی نواب و وکالت بود. شبکه ی سرّی و اطلاعاتی که به طور مخفیانه و به دور از چشم جاسوسان عباسی به نوعی سفیر فکری، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی امام کاظم علیه السلام به شمار می آمدند و رفع نیازهای مختلف جامعه شیعی اعم از نیاز اقتصادی، نیاز فکری و فرهنگی را در دور ترین نقاط جغرافیایی بر عهده گرفته بودند. با توجه به جو خفقان و سرکوب گرایانه عباسی به طور گسترده و روشن فرصت ارتباط گیری امام کاظم علیه السلام با شیعیان و محبان به حداقل رسیده بود. در این میان امام موسی کاظم علیه السلام برای اینکه ارتباط جامعه شیعی که در نقاط پراکنده از جامعه اسلامی حضور داشتند با منبع امامت قطع نشود سازمان وکالت را مدیریت می کردند. به طور خلاصه می توان وظیفه سازمان وکالت را این چنین برشمرد، استفاده از نیروهای توانمند علمی، اخلاقی و متعهد برای تحقق اهدف بسیار مهم و در جهت زمینه سازی و آماده سازی جامعه برای عصر غیبت صغرا…[7]
3-حضور در کرسی های آزاد اندیشی و روشنگری دینی و سیاسی
یکی از تکنیک های راهبردی که امام موسی کاظم علیه السلام به وسیله آن توانست به اهداف استراتژی خود دست یابد حضور در کرسی های آزاد اندیشی و جلسات مناظره و گفتگو بود. کرسی های مناظره و گفتگوی علمی که بیشتر در جهت تعمیق اندیشه ی شیعی و شبهه زدایی از ارکان فکری و فرهنگی آن صورت می پذیرفت، جلسات علمی که به خوبی می توان از ماحصل آن سندهای راهبردی مکتب شیعه را استخراج نمود. به طور کلی می توان این چنین مناظرات حضرت را دسته بندی کرد:
الف). مناظرات امام موسی کاظم(علیه السلام) با خلفای عباسی،[8] امام کاظم(ع) با مهدی عباسی مناظرههایی درباره فدک و نیز حرمت خمر در قرآن انجام داده است. با هارون عباسی نیز مناظراتی داشته است. از آنجا که هارون میخواست خویشاوندی پیامبر(صلی الله علیه و اله) با خود را نزدیکتر از نسبت او با موسی بن جعفر نشان دهد، امام کاظم(علیه السلام) در حضور هارون به نزدیکتر بودنِ انتساب خویش به پیامبر تصریح کرد.[9] ب). مناظره با دانشمندان یهودی و مسیحی[10] ج). مناظره با برخی از سران فرق اسلامی از جمله ابوحنیفه[11]
پی نوشت ها:
[1]. طبرسی، اعلام الوری، ج۲، ص۶.
[2]. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص۳۸۵.
[3]. مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۲۰.
[4]. ر.ک: عبدالرحمن السیوطی، تاریخ الخلفا، بغداد، مکتبه المثنی، ص 259؛ و همچنین ر.ک: مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 414.
[5]. نوبختی، فرق الشیعه، ص۶۶-۷۹.
[6]. ر.ک: مهدی پیشوایی، سیره پیشوایان، ص 414.
[7]. سیره و زمانه امام موسی کاظم، مجموعه مقالات همایش، انجمن تاریخ پژوهان حوزه علیمه قم، ص 382.
[8]. ابن شهر آشوب، المناقب، ج۴، ص۳۱۲-۳۱۳.؛ صدوق، عیون أخبار الرضا، ج۱، ص۸۴-۸۵.؛ کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۰۶.
[9]. ر.ک: کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۰۶.؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۲۵، ص۳۰۱. صدوق، عیون أخبار الرضا، ج۱، ص۸۴-۸۵.؛ شبراوی، الاتحاف بحب الاشراف، ص۲۹۵.؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰، ص۲۴۱-۲۴۲.
[10]. ابن شهر آشوب، المناقب، ج۴، ص۳۱۱-۳۱۲.
[11]. کلینی، الکافی، ج۳، ص۲۹۷.