متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی به همراه پاسخ سوالات مسابقه
تاریخ پخش: 12/03/90
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
چون این بحث در آستانهی سالگرد رحلت حضرت امام پخش میشود و مهمترین کار امام حالا بگوییم، از مهمترین کارها، چون امام همهی کارهایش مهم بود. یکی از مهمترین کارهای امام این ولایت فقیه است و البته من ولایت فقیه را سالهای قبل گفتم، منتها حالا من اگر سه بار هم تکرار کنم هر ده سال یکبار جا دارد. ولی این حرفهایی که میخواهم بگویم، حرفهای نویی است میخواهم بزنم. بیست تا دلیل عقلی، نه قرآنی. بیست تا دلیل عقلی، یادداشت کردم، برای ولایت فقیه. غیر از دلیلهای قرآنی. بتوانم در این 28 دقیقه بیست تا را بگویم خوب است، از همهی طلبهها، و معلمین امور تربیتی، اساتید دانشگاه و همهی فرهنگ دوستان که همهی کشور هستند، تقاضا دارم این بحث را با عنایت گوش بدهید. یعنی این بحث را زیادی گوش بدهید. چون ممکن است شما سی ساعت هم مطالعه کنی به این بیست تا نکته دیر برسی. دلیل عقلی بر ولایت فقیه، بیست تا دلیل، بسم الله الرحمن الرحیم، موضوع: دلایل عقلی ولایت فقیه.
1- استمرار هدایت الهی در طول تاریخ
دلایل عقلی یعنی کار به قرآن و حدیث هم نداریم، عقل خودمان… بعد آنوقت دلایل قرآنی و حدیثیاش را هم میگوییم. یکی اینکه ما نمیتوانیم بگوییم: خدایی که «لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّهٍ» (سبأ/3) یعنی ذرهای چیزی از چشم خدا پنهان نیست، یک مرتبه بعد از پیغمبر خدا مردم را رها کند. عقل قبول نمیکند، که خداوندی که برای هر چیز جزئی حدیث داریم، برای خوردن، همین خوردن، برای غذا خوردن هم حدود سه هزار تا حدیث داریم. چه بخور؟ چقدر بخور؟ چطور بخور؟ کی؟ زمان؟ مکان؟ برای خوابیدن دستور دارد. پیغمبری که یک چنین دین جامعی آورده که برای مسائل جزئی تا مسائل اقتصادی، سیاسی، نظامی، حقوقی، آخر یک مرتبه مردم را رها کند. بگوید: هیچی به هیچی! عقل اجازه نمیدهد.
یک رییس کارخانه را عقل اجازه نمیدهد که بگوییم: کارخانه را درست کرد و کارگرهایش را رها کرد و رفت. یک چوپان را بگوییم گوسفندهایش را رها کرد. یک مادر را بگوییم: بچهاش را رها کرد. اصلاً اگر بگوییم: خدا جامعه را به کسی نسپرده است، این با حکمت خدا سازگار نیست.
2- حکومت بر مردم، حق خداست
2- دوم اینکه ما حکومت را حق خدا میدانیم. چون آن کسی که خلق کرده است، آن هم حق دارد امر و نهی کند. من چه کاره هستم که به شما بگویم، بکن یا نکن. میگوید: تو چه کاره هستی؟ تو چه کاره هستی؟ آن شبی که مادر مرا زایید، آزاد زایید. بله قربان گو نزایید. انسان آزاد است. به چه دلیل بله قربان بگوید؟ انسان بله قربانگوی احدی نیست، جز خدا! «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ» (یوسف/67) و حکومت اسلامی ابزار این حاکمیت خداست. اگر خدا باید حاکم باشد، ابزار حکومت خدا حکومت اسلامی است.
3- زندگی بشر اجتماعی است، یعنی ما مثل یک بوته نیستیم که خودمان سبز شویم، خودمان خشک شویم، کار به بوتهی بغلی نداشته باشیم. زندگی ما اجتماعی است. در زندگی اجتماعی تزاحم است. چون در یک منافعی هم او میکشد، هم این میکشد. چون در زندگی با هم هستیم. در زندگی گروهی بِکش بِکش است. بکش بکش است. تزاحم پیش میآید، برای تزاحم قانون میخواهیم. برای قانون، قانونگذار میخواهیم. اگر ولایت فقیه نباشد، یعنی چه؟ یعنی خداوند بشر را خلق کرد، زندگیاش هم طوری است که نیاز به جامعه دارد. یعنی من نیاز به شما دارم. کفاش به نانوا، نانوا به قصاب، قصاب به نجار، زندگی بشر اجتماعی است، در زندگی اجتماعی درگیری و تزاحم است. درگیری قانون میخواهد، قانون، قانونگذار میخواهد. کسی بگوید: ولایت فقیه هیچی، یعنی هیچی به هیچی! بشر هم نمیتواند قانونگذاری کند. چرا؟ برای اینکه کسی حق دارد قانون بگذارد که اطلاع کامل داشته باشد. یک دکتر برای جسم خواسته باشد پزشک خوبی باشد، باید از قند و اوره و فشار و تب و… یعنی باید همهی خصوصیات جسمی مرا بداند تا نسخهاش درست باشد. وگرنه دارو میدهد کلیهاش خوب شود، کبد خراب میشود، کبد خوب میشود، چشم. چشم، گوش، اگر دکتری خواسته باشد نسخهاش کامل باشد باید تمام شرایط درونی بدن را همینطور که نسخهی پزشک وقتی خوب است که اطلاع کامل داشته باشد، قانون هم وقتی قانون حق است، که اطلاع کامل داشته باشد. ما کسی را جز خدایی که اطلاع کامل داشته باشد، نداریم.
در زمان خودمان، الآن بعضی کشورهای غربی حالا 119 مرتبه قانون اساسیاش عوض شده است. در کشور خودمان صبح میگویند: خیابان یک طرفه، عصر میگویند: دو طرفه! هر روزی هر کاری میکنی یک… الآن شنیدم که ایرانیهای خارج از ایران گفتند: این چیزی که دولت میدهد، یارانهها را به ما هم بدهد. سرباز نمیدهیم، صدام به ایران حمله کرد ما رفتیم خارج خوش باشیم، خطری برای ایران آمد، به درک! ما در رفاه باشیم، اما اگر یک پول نفت فروختید به ما هم برای خارج… حالا مثلاً یعنی هرکاری بکنی، یک جای آن…
3- علما و فقها، نزدیکترین افراد به امامان معصوم
کسی میتواند قانونگذار باشد که اطلاع کامل و جامع داشته باشد و جز خدا کسی اطلاع ندارد و بنابراین قانون حق خداست، خدا هم این قانون را از طریق اولیائش به ما داده است. ولایت فقیه همین است. ولایت فقیه یعنی حکومت اولیاء خدا! اولش شخص پیغمبر است. بعدش ائمهی اطهار هستند، ائمهی اطهار هم به ما گفتند: حالا که دست شما به امام معصوم نمیرسد، لااقل نزدیکترین کس به امام معصوم چه کسی است؟ نزدیکترین کس به امام معصوم چه کسی است؟ آن کسی که علم امام را داشته باشد. آن کسی که علم امام را داشته باشد، نزدیکترینش مراجع تقلید هستند. اگر عصمت ندارند نزدیکترین مقام به عصمت عدالت است. حالا که معصوم نیستی عادل باش. حالا که علم تو علم لدنی نیست، لااقل بیشترین اطلاع از علم آنها داشته باش. خوب این به طور طبیعی است. یک جنازه را میخواهند نماز بخوانند، میگویند پسر بزرگ اجازه بدهد. چون نزدیکترین کس به این مرحوم اولاد اکبرش است. اگر یک کسی از دنیا رفت، نماز قضایی دارد، اولی ترین کس که این نماز قضای پدر را بخواند، اولاد بزرگتر است. این چیز عقلی و طبیعی است. در دنیا هم همینطور است.
شما اگر در خانهی کسی رفتی گفتند: نیست، میگویی: آقازادهشان هستند؟ در آقازادهها هم میخواهی پسر بزرگش باشد.این استدلال نمیخواهد، تمام عقلا این کار را میکنند. پس ببینید یکبار دیگر نصفش را من میگویم و نصفش را شما بگویید. چون ما آزاد آفریده شدیم، بله قربان گوی هیچکس نیستیم. و چون زندگی ما اجتماعی است درگیری میشود، قانون میخواهیم و قانون، قانونگذار میخواهد. قانونگذار باید علم جامع و کامل و به همه ی شرایط ما داشته باشد. و وقتی هم دستمان به معصوم نمیرسد، نزدیکترین فرد به امام معصوم نزدیکترین فرد به علم امام، اعلم است. که باید اعلم باشد. نزدیکترین فرد به عصمت، عادل است. یعنی آن کسی که عادل است، یک قدم به عصمت نزدیکتر است. اینها دلایل روشنی است.
4- بهرهگیری از علم و عدالت، در حدّ امکان
خوب یک قانون عقلی است. میگویند: «ما لا یدرک کله لا ترک کله» آخوندها این را میگویند. آقا شما اگر رفتی دوش آب داغ بگیری، اگر آب داغ نبود از آب نیمگرم استفاده کن. نه اینکه یا آب داغ، یا آب یخ، اگر نیم کیلو غذا میخواهی که سیر شوی، و نیم کیلویش نبود، با آن مقداری که هست یک لقمه میخوریم. یعنی چیزی کلی… یعنی هرچه، آقا اگر طلبکار هستی، از کسی هم یک میلیون میخواهی، میگوید: یک میلیون ندارم. میگویی: آقا نصفش را بده. ثلثش را بده. قسطی بده. یعنی نمیگویی حالا که نداری پس هیچی! حالا که نداری پس هیچی نیست! یعنی چیزی که کلش را به دست نمیآوری لااقل جزئیاش را به دست بیاوری. این قانون عقلی است. «ما لا یدرک کله…» اگر مصالح واقعی توسط امام معصوم بدست نمیآید، لااقل توسط اعلم عادل بخشیاش تأمین شود. ما که دستمان به معصوم نمیرسد. ما که دستمان به معصوم نمیرسد نباید بگوییم: پس هیچی، اصلاً ولایت فقیه را نمیخواهیم. هرکسی هرکاری دلش میخواهد بکند. عقل میگوید اگر به بیست نرسیدی، به نوزده، به نوزده نرسیدی به هجده، اینطور نباشد یا بیست یا صفر، ما آزاد آفریده شدیم. بله قربانگوی احدی نیستیم. کسی حق امر و نهی دارد که من را ساخته است. آن کسی که مرا ساخته باید قانون را وضع کند. او از طریق انبیا گفته و وقتی هم انبیا نیست، نزدیکترین کس به انبیاء فقیه عادل است.
5- کفر به طاغوت و نفی سلطه ظالمان
مسألهی دیگر، در قرآن به ما گفتند: «فَمَنْ یَکْفُرْ…» بگویید… «بِالطَّاغُوتِ» (بقره/256) «ْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا» (نساء/60) به ما گفتند مراجعه به طاغوت نکن. خوب اگر به طاغوت مراجعه نکنیم کجا برویم؟ اگر گفتند این جاده ممنوع است اگر یک کوچه تابلو ورود ممنوع زدند باید کوچهی بغلیاش باز باشد. اگر گفتند به طاغوت مراجعه نکن، پس باید یک کسی را معین کنند که لااقل ما به او مراجعه کنیم. به چه کسی مراجعه کنیم؟ به طاغوت مراجعه نکنیم. پس درگیریها و اختلافات را به چه کسی مراجعه کنیم؟ عقل میگوید: کسی که میگوید: به طاغوت مراجعه نکن، پس باید کسی باشد که به او مراجعه کنیم. در قرآن خدا گله میکند، میگوید: مردم یک مردمی هستند که «وَ إِذا جاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذاعُوا» (نساء/83) یک خبر امنیتی، یا وحشتی آمد فوری پخش میکنند. حق ندارید هر خبری را پخش کنید. این را به اهل استنباط ارجاع بدهید، «لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَه» اهل استنباط تحلیل کنند به شما خبر را بگویند. خوب خبر یک لحظه است. ناوگان کجا آمد، کجا حمله شد؟ چه شد؟ قرآن میگوید: خبرهای لحظهای را به اهل استنباط بدهید، آنوقت ما قوانین دائمیمان را لازم نیست به اهل استنباط بدهیم. اگر برای ساختن یک اتاق مجوز از شهرداری میخواهیم، اگر خواستیم یک شهری بسازیم، مجوز از شهرداری نمیخواهیم؟ اگر برای یک چیز جزئی خواستیم… قرآن میگوید: حتی مسائل لحظهای را به اهل استنباط بدهید. خودتان پخش کنید ممکن است آفاتی داشته باشد. اگر مسائل جزئی را به اهل استنباط بدهیم، آنوقت تمام قوانینی که صبح تا شام با آن کار میکنیم، نباید اهل استنباط بوده. ولایت فقیه یعنی چه؟ یعنی کسی که دین را استنباط میکند. استنباط یعنی چه؟ استنباط یعنی آب کشیدن از چاه! یعنی بتواند نگاه به آیه کند، بتواند به آیه نگاه کند از درون آیه این قرآن چاه است، بتواند از چاه آب بکشد. اینکه میگویند فقیه، یعنی کسی که بتواند حکم خدا را استنباط کند. چطور الآن میگویند: فلانی تحلیل سیاسی میدهد؟ یعنی اخبار را کنار هم میگذارد، از درون اخبار یک استنباطی میکند. مسائل سیاسی استنباط میخواهد، لحظهای است.
6- استنباط احکام، تخصص فقهای دین
مسألهی دیگر قرآن میگوید: «لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَسْتَنْبِطُونَه» بعد میگوید که «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطان» (نسا/83) میگوید: به اهل استنباط مراجعه کنید، اگر به اهل استنباط مراجعه نکنید، «لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطان» یعنی اگر فقیه عادل برای شما تحلیل و استنباط نداشته باشد، دیگران شما را میبرند. مثل بچه! سینهی مادر را در دهان بچه نگذاری سر شیشهای می مکد. و لذا به ما گفتند هرکس بچه دارد در خانه بچه شود. چون اگر شما بچه شدی، بچه ات میخواهد بازی کند، اگر شما بچه شدی، بچهی شما تأمین میشود، اگر بچهات در کوچه میرود بازی میکند آنوقت معلوم نیست دیگر مسألهی اخلاقیاش، بهداشتی اش، دیگر دست شما نیست. «من کان له صبیّ فلیتصبّی» یعنی چه؟ یعنی نیاز بچه را تأمین کنید، وگرنه بچه آفت پذیر است، آسیبپذیر است. قرآن میگوید: خبرها را به اهل استنباط بدهید، که از نطر علمی و عدالت قدرت تشخیص داشته باشد، اگر نکنید پشت سرش میگوید، «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُم» این فضل خداست، که دست شما را در دست فقیه گذاشته است. اگر این کار را نکنید، «لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطان» هرکسی شما را به یک سویی میبرد. خوب این واقعاً انسان نیاز دارد. حالا یک قصهای برایتان بگویم.
بعد از انقلاب در تهران یک سری موقوفات بود. ساختمانهای ناصرالدینشاه و مظفرالدین شاه و موقوفات و بازار و خیابان وتیمچه و… خوب شاه که سقوط کرد، و اوقاف شاه سقوط کرد، گفتند: که این اموال را به چه کسی بدهیم؟ چهار گروه بودند. یکی سازمان تبلیغات یک نظر بود که اینها را به سازمان تبلیغات بدهیم.2- جامعه روحانیت مبارز. 3- اداره اوقاف، 4- میراث فرهنگی، چند جلسه نشستند هرکسی میگفت اختیار این اموال برای من باشد، من از درآمدش این کار را میکنم. بالاخره بعد از چند جلسه گفتند: برویم ببینیم امام چه میگوید؟ رفتند پهلوی امام و گفتند: آقا اموال سنگینی است، درآمد سنگینی هم دارد، متصدی و تولیت با چه کسی باشد؟ پیشنهاد سازمان تبلیغات، اوقاف، میراث فرهنگی، روحانیت مبارز، امام یک خرده فکر کرد، گفت: هیچ کدام! گفتند: اِ… پس چه کسی؟ گفت: اگر این مدرسه خبر شود هیچکدام از شما اصلاً متوجه نمیشوید. چون پشت مبز ادارهتان و خانه تان هم جای دیگر است. برو ببین نزدیکترین آخوند به آن مدرسه چه کسی است، تولیت را به او بده، کلید را هم به او بده که صبح به صبح به مدرسه سر بزند. شما خواسته باشید سر بزنید تاریخ میزنید که 02/08/90 فلان و تا سر بزنیم مدرسه خراب شده است. نزدیکترین… گاهی وقتها مثلاً مسائل جنگ و جبهه گاهی وقتی تاب میخورد میآمدند نزد امام، امام یک چیزی میگفت همه آرام میشدند. همه آرام میشدند. اگر دستتان در دست اهل استنباط نباشد، «لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطان»
اصلاً به چه دلیل ما پیغمبر میخواهیم؟ عقلمان ناقص است. به چه دلیل ناقص است؟ پشیمان میشویم. هرکس در عمرش پشیمان میشود، دلیل بر این است که عقلش کوتاه است. اگر عقل کامل بود هیچ کس پشیمان نمیشد. پس بشر عقلش ناقص است. دلیل؟ پشیمانیها… هرکسی صد بار، دویست بار کمتر یا بیشتر پشیمان میشود.
انتخاب انسان هم قابل اعتماد نیست. چون اگر انتخاب انسان درست بود، دیگر هیچ همسری از همسرش طلاق نمیگرفت. پس آمار طلاق مثلاً اگر سه میلیون طلاق در دنیا داریم، حالا که بیشتر داریم. اگر میلیونها طلاق هست، پس پیداست انتخاب انسان درست نیست. میلیاردها پشیمان شدیم، شش میلیارد جمعیت است هرکدام صد بار در عمرشان پشیمان شده باشند، میشود ششصد میلیارد پشیمانی. پشیمانی و طلاق دلیل بر این است که عقل ما کامل نیست. وگرنه نه پشیمان میشدیم و نه همسر طلاق میدادیم. خوب پس حالا که اینطور است نیاز به وحی داریم. خوب پیغمبر که رفت چه؟ پیغمبر که رفت عقل ما کامل میشود؟ به همان دلیلی که عقل ناقص پیغمبر میخواهد، به همان دلیل عقل ناقص امام میخواهد، بعد از امام هم به همان دلیل عقل ناقص فقیه میخواهد. آقای قرائتی! فقیه پشیمان نمیشود؟ بله فقیه ممکن است پشیمان شود، ممکن است فقیه اشتباه هم بکند، اما ضریب اشتباهش از دیگران کمتر است.=
توجه کنید انسان از چهار راه آسیب میپذیرد:
7- راههای آسیبپذیری افراد عادی
1- از راه هوسهای درونی، من این بحث را در ده، بیست تا دانشگاه گفتم. منتهی نمیدانم در تلویزیون هم گفتم یا نگفتم؟ ولی وقتی گفتم تمام دانشجوها و اساتید دانشگاه تحسین کردند. چون همینطور فرمول ریاضی است. از چهارراه انسان گزیده میشود. یا از هوسهای درونی است. هوسش است دست به یک کاری میزند بعد میبیند بد شد. دنبال هوسش رفت. یا از راه فشار بیرونی است. تحریکات بیرونی، پولش میدهند، رشوهاش میدهند، با پول، تهدید، فحشش میدهند، طومار مینویسند، راهپیمایی میکنند، یک موجی راه میاندازند و او را هل میدهند. یا از بیرون او را تحریک میکنند. یا از هوس است. یا بیخبری است.
جهل، از راه جهل است. جاده را نمیداند میرود در دره میافتد. این غذا را نمیداند مسموم است میخورد مریض میشود. فقیه از این سه راه بیمه است. فقیه از راه جهل بیمه است. این راه بسته است چرا؟ برای اینکه فقیه باید اعلم باشد. باسواد ترین! یا واقعاً اعلم اعلم باشد، یا بین چند نفر که یکی از این چند نفر اعلم هستند. پس جهل نیست، از راه جهل گول نمیخورد. از راه هوسهای درونی هم بیمه است. چرا؟ چون در روایات مرجعیت مینویسند، اینکه می نویسم حدیث است. مینویسند «مخالفاً لهواء» شرط مرجع تقلید و فقیه این است که هوا پرست نباشد. از راه تحریکات بیرونی هم مصون است. چرا؟ برای اینکه شرط فقیه این است که عادل باشد. عادل یعنی چه؟ من عادل را به چربی مثال میزنم. دست شما که چرب است آب میریزی این چربی پس میزند. عادل یعنی انسان یک حالتی دارد به گناه که میرسد گناه را پس میزند. یعنی نمیشود در روحش اثر گذاشت. بله فقیه از یک راه ممکن است اشتباه کند. و آن این است که تجدید نظر، امروز یک مطالعه میکند، نظرش برمیگردد. تجدید نظر در عمرش چند بار؟ مثلاً یک مرجع تقلید که رسالهاش پنج هزار تا مسأله دارد با کم و زیادش، ممکن است پنج تا از این مسائل را تجدید نظر کند. خوب وقتی دست ما به امام معصوم نمیرسد، دنبال چه کسی برویم؟ لااقل فقیه از سه راه بیمه است. ممکن است اطلاعاتش، تجربهاش به مرور اضافه شود، ولذا همهی پروفسورهای دنیا علمیترین کتابها را هم که نوشتند، مثلاً مینویسند چاپ هفدهم با تجدید نظر! یعنی تجدید نظر قابل پذیرش است در دنیای علم.
همین مهندسی که اینجا را ساخته اگر خراب کند، دوباره خواسته باشد بسازد، ممکن است یک جای این ساختمان را تجدید نظر کند. نقشش را عوض کند. و لذا نگاه میکنیم مهندسهای درجه یک ساختمانهایی که در یک خیابان میسازند، ساختمان شانزدهم با پانزدهم فرق میکند. پانزدهم با سیزدهم فرق میکند. این تجدید نظر در دنیا قابل قبول است. ببینید دلیل ولایت فقیه چیست؟ انسان زندگیاش اجتماعی است. در زندگی اجتماعی درگیری میشود، در درگیری قانون میخواهیم، قانونگذار باید کسی باشد که تحت تأثیر هوسها نباشد، اطلاعاتش هم جامع و کامل باشد. و او فقط خداست. قانون فقط خداست. «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّهِ» خداوند قانونش را از طریق انبیاء گفته، وقتی پیغمبر و امام نیست اگر مردم رها شود این خلاف حکمت خداست. یعنی خداوند نعوذ بالله، نعوذ بالله، نعوذ بالله، نعوذ بالله، نعوذ بالله، نعوذ بالله عادل نیست. که برای یک گروهی پیغمبر بفرستد، برای یک گروهی امام بفرستد ما هم همینطور به امید خدا رها کند! بگوید: بروید دنبال کارتان!
آن خدایی که به خاطر حکمت دست بشر را در دست پیغمبر گذاشته بعد هم در دست اهل بیت گذاشته، بعد از اهل بیت در زمان غیبت اهل بیت، باید دست ما را در دست یک کسی بگذارد. رها کردن بشر حکیمانه نیست. عقل قبول نمیکند. یک چوپان بزغالههایش را رها نمیکند، یک مدیر کارخانه، کارخانه را رها نمیکند. یک ماشین رانندهاش را… آخر مگر میشود بشر رها شود؟ بعد از غیبت هیچی به هیچی! دستمان را در دست خدا نگذاریم «لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطان». دنبال کسانی میرویم که پر از هوس هستند. پر از جهل هستند، پر از گناه هستند. دستمان را در دست چه کسی بگذاریم؟
8- اوامر و نواهی قرآن درباره پذیرش حاکمان
اصلاً اگر حکومت نباشد قرآن یک مشت آیه دارد، این آیهها ارشادی است. یعنی اگر قرآن هم نبود، عقلمان میفهمید. مثلاً چهار تا کلمه مینویسم منتها خیلی آیههایش شاید به بیست تا برسد، میگوید: «لا تُطِع» (احزاب/1) یعنی از اینها اطاعت نکن. در یک سری از آیات میگوید: «لا تُطیعُوا» (شعرا/151) اطاعت نکنید، یکسری از آیات میگوید: «لا تَتَّبِع» (مائده/48) تبعیت نکن، یک سری از آیات میگوید: «لا تَتَّبِعُوا» (بقره/168) تبعیت نکن، وقتی میگوید: نه، نه، نه، نه، پس چه؟ وقتی میگوید: به طاغوت مراجعه نکن، پس به چه کسی مراجعه کنم؟ وقتی میگوید «لا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِماً» (انسان/24) گناهکار را پیروی نکن. «أَوْ کَفُوراً» از کافر پیروی نکن. «وَ لا تُطیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفینَ» (شعرا/151) گوش به حرف این ولخرج و اسرافکار نده. «لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ» (اعراف/142) گوش به حرف آدمهای مفسد نده. «لا تَتَّبِعْ أَهْواءَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ» (جاثیه/18) گوش به حرف آدمهای جاهل نده. «وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» (کهف/28) آدم های افراطی را به حرفش گوش نده. آخر وقتی میگویی نه نه نه، پس چه؟ پس چه؟ ما وقتی به جوانها میگوییم: این کار خلاف است، این کار خلاف است، این کار خلاف است، پس باید راه ازدواج را باز کرد. نمیشود بگوییم: آقا ازدواج نکن، همهی راهها را هم ببندیم. خوب پس چه کند؟ پس چه کند؟
در قرآن صدها آیه داریم راجع به امور سیاسی، قضایی، اجتماعی، حقوقی. کتابی را یکی از دوستان از تفسیر نور جمعآوری کرده، دو هزار و هفتصد نکتهی حقوقی. من خودم باور نمیکردم قرآن اینقدر مسائل حقوقی دارد؟ دادیم به دکترهای حقوق تحسین کردند حالاچاپ شده است. تازه من حقوقدان هم نبودم. به عنوان یک طلبه تفسیر نوشتم، منتهی او چون دکترای حقوق بوده، برداشته آیات حقوقی را درآورده است. حقوق بینالملل در قرآن، حقوق کیفری، حقوق جزایی، حقوق خانواده، حقوق جنگ، حقوق عمومی، حقوق خصوصی، اوه… وقتی قرآن این همه آیهی حقوقی، سیاسی، قضایی، چه و چه دارد، آنوقت اینها بدون حکومت، بدون ولایت فقیه قابل اجرا است؟ ولایت فقیه میخواهند وگرنه قابل اجرا نیست.
اصلاً تمام عقلای دنیا از مسلمانی هم بیرون برویم. تمام کرهی زمین به کارشناس مراجعه میکنند. لباسش خیاط است، ساختمانش مهندس است. مریض میشود پزشک، تمام عقلا به کارشناس مراجعه میکنند، زنده باد اسلام! زنده باد شیعه! چرا؟ برای اینکه اسلام میگوید آن کارشناس باید دو تا شرط اضافه داشته باشد. 1- باید عادل باشد. فقط کارشناس باشد کافی نیست. باید عادل باشد. باید اعلم هم باشد. باسواد ترین باشد، پس اگر، عقلای دنیا به کارشناس مراجعه میکنند، ما از همهی عقلا عاقلتر هستیم. چون هم به کارشناس مراجعه میکنیم، هم کارشناس ما دو تا شرط دارد. عادل باید باشد، و باید اعلم باشد.
9- نصب هارون در غیبت حضرت موسی
موسی سی روز رفت مناجات کند در کوه طور تا تورات را بگیرد. «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثینَ لَیْلَه» (اعراف/142) این سی روزی که حضرت موسی میخواست کوه طور برود، یک کسی را جای خودش گذاشت. به هارون گفت: هارون تو برادر من هستی، برادر بزرگتر من هستی، خلیفهی من باش. «هارُونَ اخْلُفْنی» (اعراف/142) یعنی خلیفهی من باش. من میگویم عقل قبول میکند موسی برای سی روز جانشین گذاشت. آنوقت پیغمبر از دنیا برود، دست ما را در دست کسی نگذارد؟ امام زمان غایب شود دست امت را در دست کسی نگذارد. این با لطف خدا سازگار است؟ اگر مادری، پدری، بچههایش را به کسی نسپارد این پدر خوبی است؟ این مادر خوبی است؟ این پدر و مادر بی عاطفه نیست؟ چطور برای سی روز که موسی از شهر بیرون میرود، سی روز «اخْلُفْنی» به هارون گفت: تو خلیفهی من باش. آنوقت پیغمبر رفت و علی را معرفی نکرد؟ میشود این را قبول کنیم؟ چطور میتوانیم بگوییم: ابوبکر دلش به حال مردم بیش از پیغمبر سوخت؟ ابوبکر وقتی میخواست برود عمر را تعیین کرد. ولی پیغمبر از دنیا رفت هیچ کس را تعیین نکرد. میتواند کسی، مسلمان میتواند این حرف را بزند؟ بگوید: سوز ابیبکر نسبت به امت بیش از سوز پیغمبر بود. پیغمبر امت را رها کرد، ابوبکر گفت: بعد از من عمر!
قرآن یک آیه دارد میگوید: مسلمانها باید عزیز باشند. بدون ولایت فقیه مسلمانها ذلیل هستند. ما زمانی که ولایت فقیه در مملکتمان مطرح نبود، همهجا بر سر ما میزدند. تحقیر میشدیم. الآن به برکت ولایت فقیه در دنیا عزیز هستیم. در دنیا عزیز هستیم. هرکس سفرهای خارج برود، این عزت اسلام را میفهمد. یعنی الآن دنیا میگویند: میشود در مقابل آمریکا ایستاد. و این به خاطر این است که امام خمینی فرمود: آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. الآن هم شبها که تلویزیون کلمات امام را پخش میکند، شما حساب کنید بعد از ولایت فقیه، این ایران به کجا رسید. البته نمیگوییم مسأله نداریم. هرجای ایران را دست بگذاری، مسأله هست. اما با همهی مسائل، با همهی توسریهایی که شرق و غرب زدند، باز هم روی پا هستیم و روز به روز قویتر هم میشویم.
میگویند یک کسی اسمش مخفی بود، خیلی لاغر بود. گفتند: مخفی خان چقدر لاغری؟ گفت: من باید مرده باشم. باز خوب است ماندم! گفتند: چطور؟ گفت: مگر نمیبینی هرکس به رفیقش نامه مینویسد در نامهاش مینویسد مخفی نماند… همه مینویسند مخفی نماند… من ماندم. جمهوری اسلامی که درست شد، شرق و غرب از طریق صدام گفتند: جمهوری اسلامی نماند. ما نه اینکه ماندیم، روز به روز قوی هم شدیم. این به برکت ولایت فقیه است. یک بچه دستش در دست پدرش نباشد، هر لاتی نگاهش کند، بچه میترسد. اما وقتی دستش در دست پدرش است، میبیند یک آدم هرزه نگاهش میکند، به هرزه میگوید: … (خنده حضار) عقل میگوید: خدای حکیم مردم را رها نکرده است. به همان دلیلی که پیغمبر دارد و امام دارد بعد از امام هم باید یک کسی باشد. اگر به عصمت مطلقه نمیرسیم لااقل به عدالت. اگر به علم بینهایت پیغمبر و امام دستمان نیست لااقل به اعلم! اگر دستمان به معصوم نمیرسد، به کسی که نزدیکترین فرد است به معصوم. اگر بگوییم: ولایت فقیه نباشد، یعنی کفار ما را ذلیل کنند. یعنی هرج و مرج شود. یعنی قانون ما را کسانی وضع کنند که پر از هوس و کجفهمی هستند. سلام و صلوات خدا بر امام خمینی که این مسأله ی ولایت فقیه را از درون کتابها آورد و مطرح کرد.
خدایا روح امام، روح شهدا، روح همهی کسانی را که برای انقلاب زحمت کشیدند، و از دنیا رفتند را روحشان را از ما راضی و ما را پاسدار خونها و خدماتشان قرار بده.
من وقتی اینجا آمدم متوجه شدم که تولد امام باقر(ع) هم هست. امام خمینی جرقهای از امام باقر است. گوشهای از علم امام باقر را دارد. ما که امامها را درک نکردیم.
خدایا امنیت کامل را بر بلاد اسلامی حاکم و توفیق معرفت، مودت، اطاعت به اهل بیت را روز به روز زیاد بفرما.
«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»
« پاسخ سؤالات مسابقه »
1- براساس قرآن، حکومت بر مردم، حق ذاتی و واقعی کیست؟
1) خداوند
2) پیامبران
3) امامان
2- منشأ نیاز بشر به حکومت چیست؟
1) نیازهای اقتصادی
2) نیازهای اخلاقی
3) زندگی اجتماعی
3- نزدیکترین افراد به امام معصوم (علیهالسلام) کیست؟
1) عابد عادل
2) فقیه عادل
3) فقیه عابد
4- آیه 256 سوره بقره به کدام کفر اشاره کرده است؟
1) کفر به خدا
2) کفر به طاغوت
3) کفران نعمتها
5- آیه 28 سوره کهف از پیروی چه کسانی نهی کرده است؟
1) مسرفان
2) مفسدان
3) افراطیون
لینک شرکت در مسابقه : www.gharaati.ir/quiz/index.php
منبع:پایگاه اطلاعات قرآنی و مذهبی