نویسنده:خطیب شهیر استاد سید حسن احمدی اصفهانی
محمد رضا رحمتی شهرضا
پیراهن حضرت یوسف(ع)
صحبت از پیراهن حضرت یوسف(ع)در سه جای قرآن آمده است.یکی آنجاکه برادران در پی حسادت به او، تصمیم به قتل ایشان گرفته واو را درچاه انداختند و برای آنکه نزد پدر دلیلی آورده باشند که پدر باور کند یوسف به صورت طبیعی، و نه از طریق توطئه، سربه نیست شده است،و از این جهت عواطف پدر را به سوی خود جلب کنند،فکری کرده و در جواب پدر گفتند:
«یا ابانا ذهبنا نستیق و ترکنا یوسف عند متاعنا اکله الذنب»(1)
(ای پدر!ما رفتیم و مشغول مسابقه شدیم،و یوسق را نزد اثاث خود گذاردیم و گرگ او را خورد!تو هرگزسخن مارا باورنخواهی کرد،هرچند راستگو باشیم!»
«وجاؤعلی قمیصه بدم کذب»(2)
و پیراهن او را با خونی دروغین(آغشته ساخته، نزد پدر)آوردند.
هرچند برادران از این نکته غافل بودند که لااقل پیراهن یوسف را از جا پاره کنند تا دلیل حمله گرگ باشد،آنها پیراهن برادر را که صاف و سالم از تن او بدرآورده بودند خون آلود کرده نزد پدر آوردند، پدر هشیار پرتجربه همین که چشمش بر آن پیراهن افتاد، همه چیز را فهمید و به دروغ آنان پی برد.
مورد دیگری در قرآن که صحبت از پیراهن حضرت یوسف(ع)شده است،ان جاست که بعد از کامجویی همسر عزیزمصر و فرار حضرت یوسف(ع)برای آلوده نشدن به گناه، این پیراهن دلیلی محکم برپاکدامنی حضرت یوسف(ع)برای آلوده نشدن به گناه، این پیراهن دلیلی محکم برپاکدامنی حضرت یوسف(ع)می شود.
قرآن می گوید خداوند حامی نیکان و پاکان است، اجازه نمی دهد، این جوان پارسای مجاهد با نفس در شعله های تهمت بسوزد، لذا در قرآن می خوانیم:
«و شهد شاهد من اهلها ان کان قمیصه قد من قبل فصدقت و هو من الکاذبین»(3)
در این هنگام شاهدی از خاندان آن زن گواهی داد، که برای پیداکردن مجرم اصلی،از این دلیل روشن استفاده کنید:اگر پیراهن یوسف از جلو پاره شده باشد، آن زن، راست می گوید، و یوسف دروغگو است و اگر پیراهنش از پشت سرپاره شده است، آن زن دروغ می گوید و یوسف راستگو است.
چه دلیلی ازاین زنده تر، چرا که اگر تقاضا از طرف همسر عزیز بوده، او به پشت سریوسف دویده است و یوسف در حال فرار بوده که پیراهنش را چسبیده،مسلماً از پشت سر پاره می شود، و اگر یوسف به همسر عزیز هجوم برده و او فرار کرده یا رو در رو به دفاع ازخویش برخاسته، مسلماً پیراهن یوف از جلو پاره خواهد شد.
عزیز مصر،این داوری را که بسیار حساب شده بود پسندید، ودر پیراهن یوسف خیره شد، وهنگامی که دید پیراهنش از پشت سرپاره شده(مخصوصاً با توجه به این معنی که تا آن روز دروغی از یوسف نشنیده بود)رو به همسرش کرد و گفت:این کار ازمکر وفریب شما زنان است که مکر شما زنان،عظیم است.
مورد آخر آنجایی است که قرآن می فرماید حضرت یوسف(ع)پس از آنکه خود را به برادران معرفی می کند پیراهن خویش به عنوان هدیه و نشانه برای پدرش حضرت یعقوب(ع)می فرستد که بواسطه آن پیراهن، چشمان یعقوب(ع)که از گریه بردوری یوسف نابینا شده بود، شفا پیدا کرده و روشنایی خود را بازمی یابد.قرآن این مطالب را در آیه ای چنین بیان می کند که حضرت یوسف(ع)به برادران دستورداد:«اذ هبوا بقمیصی هذا فالقوه علی وجه ابی یات بصیرا واتونی باهلکم اجمعین»(4)
این پیراهن مرا ببرید، و برصورت پدرم بیندازید، بینا می شود!و همه نزدیکان خودرانزد من بیاورید!»
حال این پیراهن، که طبق بیان نورانی برخی روایات اهل بیت(ع)یک پیراهن بهشتی بوده که از ابراهیم خلیل(ع)درخاندان یعقوب(ع)به یادگارمانده بود(5)،به عنوان امانت نزد امام زمان «عج»است تا نشانه ای برحقانیت ایشان باشد و بیانگر این مطلب باشد که هر چه خوبان دارند او به تنهایی یکجا دارد…
در روایتی می خوانیم:
«عن مفضل بن عمر عن ابی عبدالله(ع)قال:سمعته یقول اتدری ما کان قمیص یوسف(ع)قال:قلت لا.قال:ان ابراهیم(ع)لما اوقدت له النار اتاه خبرئیل(ع)بثوب من ثیاب الحنه فالبسه ایاه فلم یضره معه حر و لا برد فلما حضر ابراهیم الموت جعله فی تمیمه و تلقه علی اسحاق و علقه اسحاق علی یعقوب فلما ولد یوسف(ع)علیه فکان فی عظده حتی کان من امره ماکان فلما اخرجه یوسف بمصر من التمیمه وجد یعقوب ریحه و هو قوله …انی لاجد ریح یوسف لولا ان تفندون فهو ذلک القمیص الذی انزله الله من الحنه قلت جعلت فداک فالی من صار ذلک القمیص قال الی اهله ثم قال کل نبی ورث علما او غیره فقد انتهی الی آل محمد(ع).»(6)
مفضل بن عمر گوید:امام صادق(ع)به من فرمود:«آیا می دانی پیراهن یوسف(ع)چه بود؟»عرض کردم:نه!فرمود:«چون برای ابراهیم(ع)آتش افروختند، جبرئیل(ع)جامه ای از جامه های بهشت برایش آورد، او پوشید، و با آن جامعه،گرما و سرما به ابراهیم زیانی نمی رسانید چون مرگ ابراهیم فرا رسید، آن را در غلافی نهاد و به اسحاق آویخت واسحاق آن را به یعقوب آویخت و چون یوسف(ع)متولد شد، آن را براو آویخت و در بازوی او بود تا امرش به آنجا که باید برسد، رسید[زمام حکومت مصر را به دست گرفت]و چون یوسف آن را در مصر از غلاف بیرون آورد، یعقوب بوی خوش آن را دریافت وهمین است که قرآن می فرماید:«[بعقوب]گفت:«من بوی یوسف را احساس می کنم، اگر مرا به نادانی وکم عقلی نسبت ندهید»!»و آن همان پیراهنی بود که خدا از بهشت فرستاده بود.»
عرض کردم:قربانت گردم آن پیراهن به چه کسی رسید؟ فرمود:«به اهلش رسید و هنگامی که قائم ما [امام مهدی«عج»]ظهور کند، با او خواهد بود.»سپس فرمود:«هر پیغمبری که دانش یا چیز دیگری را به ارث گذاشته به آل محمد(ص)رسیده است.»
شیخ صدوق(رحمه الله)پس از نقل این روایت می فرماید:«و روایت شده است که چون قائم(ع)ظهور کند پیراهن یوسف در بر اوست و عصای موسی وانگشتر سلیمان(ع)همراه اوست.»(7)
الواح موسی(ع)
قرآن کریم درباره این الواح که به حضرت موسی(ع)داده شده چنین می فرماید:
«و کتبنا له فی الالواح منکل شیء موعظه و تفصیلا لکل شیء فخذها بقوه و امر قومک یاخذوا باحسنها»(8)
و برای او در الواح اندرزی از هر موضوعی نوشتیم و بیانی از هر چیز کردیم.پس آن را با جدّیت بگیر!و به قوم خودبگو:به نیکوترین آنها عمل کنند!
الواح جمع لوح و به معنای چیزهایی است که پهن باشد مثل تخته ها، خواه از چوب باشد یا غیر آن.هر چندمعلوم نیست که آن الواح از چوب بوده یا فلز و غیره؛ به قولی آن ها از چوب بوده و از آسمان بوده اند و به قولی از زمرد و به طول ده ذراع بوده اند.آنچه مسلم است این الواح از غیب به دست حضرت موسی رسیده است.(9)
امام صدق(ع)درحدیثی به سعید سمان فرمودند:
«و ان عندی لرایه رسول الله(ع)المغلبه وان عندی الواح موسی و عصاه.»(10)
«الواح موسی وعصای او نزد من است.»
ابوبصیرگوید:امام صادق(ع)به من فرمود:
«ان الله عزّو جلّ لم یعط الانبیاء شیئا الا وقد اعطاه محمدا(ع)قال و قد اعطی محمدا جمیع ما اعطی الانبیاء وعندنا الصحف التی قال الله عزوجل ـ:«صحف ابراهیم وموسی»(11)قلت جعلت فداک هی الالواح قال نعم.»(12)
«ای ابا محمد!خدای عزوجل چیزی به پیغمبران عطا نفرمود، جز آنکه آن را به محمد(ص)عطا کرد و همه آنچه به پیغمبران داد، به محمد هم عطا فرمود و آن صحفی که خدای عزوجل می فرماید«صحف ابراهیم وموسی»نزد ماست.»عرض کردم:آیا آن صحف همان الواح است؟ فرمود:«بلی.»
مفضل بن عمر گوید:امام صادق(ع)فرمود:
«ان سلیمان ورث داود وان محمدا ورث سلیمان و انا ورثنامحمدا و ان عندنا علم التوراه و الانجیل و الزبور و تبیان مافی الالواح قال قلت ان هذا لهو العلم قال لیس هذا هو العلم ان العلم الذی یحدث یوما بعد یوم و ساعه بعد ساعه.»(13)
«سلیمان از داود ارث برد و محمد از سلیمان ارث برد و ما از محمد ارث بریم.علم تورات وانجیل و بیان آنچه در الواح(جناب موسیع)بود نزد ماست.»
امام صادق(ع)می فرمود:
«…الواح موسی(ع)عندنا وعصا موسی عندنا ونحن ورثه النبیین.»
«الواح موسی(ع)وعصای او نزد ماست وما وارث پیغمبرانیم.»(14)
پیداست وقتی که الواح، دست به دست به حضرت صادق(ع)رسیده، بعداز ایشان نیز دست به دست به سایرائمه رسیده تا آنکه به دست مبارک امام مهدی «عج»رسیده است.
«عن حبه العرنی قال سمعت امیرالمؤمنین(ع)یقول ان یوشع بن نون کان وصی موسی بن عمران و کانت الواح موسی من زمرد اخضرفلما غضب موسی(ع)القی الالواح من یده فمنها ما تکسر ومنها ما بقی و منها ا ارتفع فلما ذهب عن موسی الغضب قال یوشع بن نون اعندک تبیان ما فی الالواح قال نعم فلم یزل یتوارثها رهط من بعد رهط حتی وقعت فی ایدی اربعه رهط من الیمین وبعث الله محمدا(ع)بتهامه و بلغهم الخبر فقالوا ما یقول هذا النبی قیل ینهی عن الخمر و الزنا و یأمر بمحاسن الاخلاق و کرم الجوار فقالوا هذا اولی بما فی ایدینامنا فاتفقوا ان یاتوه فی شهر کذاوکذا فاوحی الله الی حبرئیل ان انت النبی(ع)فاخبره فاتاه فقال ان فلانا وفلانا وفلانا ورثوا الواح موسی(ع)و هم یاتونک فی شهر کذاو کذا فی لیله کذا و کذا فسهر لهم تلک اللیله فجاء الرکب فدقوا علیه الباب وهم یقولون یا محمد قال نعم یا فلان بن فلان و یا فلان بن فلان و یا فلان بن فلان و یا فلان بن فلان این الکتاب الذی توارثتموه من یوشع بن نون وصی موسی بن عمران قالوا نشهد ان لااله الا الله وحده لا شریک له و انک محمد رسول الله والله ما علم به احد قط منذ وقع عندنا قبلک.»(15)
حبه عرنی گوید:از امیرالمومنین(ع)شنیدم می فرمود که یوشع بن نون وصیّ موسی بن عمران بود، الواح موسی از زمرّد سبز بود.وقتی موسی خشمگین شد الواح را از دست خود انداخت.بعضی شکست و بعضی باقی ماند و مقداری نیز بالا رفت.پس از تسکین خشم موسی یوشع بن نون گفت آیا در نزد تو توضیح آنچه درالواح بود هست؟موسی(ع)گفت:آری پیوسته به ارث، گروهی از گروهی دیگرمی گرفتند تا رسید به چهاردسته ازیمن.خداوند محمد(ص)رامبعوث کرد.این خبر به آنها رسید.گفتند:این پیامبر چه می گوید؟گفتند:شراب و زنا را حرام کرده، و دستور به اخلاق خوب وخوش رفتاری با همسایه می دهد.گفتند او به این الواحی که در دست ماست شایسته تر است.قرار گذاشتند در فلان ماه این الواح را خدمت ایشان ببرند.
خداوند به جبرئیل وحی کرد که برو خدمت پیامبر وجریان رابگو!جبرئیل آمد و گفت:فلان کس و فلان کس وارث الواح موسی(ع)شده اند.آنها درفلان ماه و فلان شب الواح را برای شما می آورند.
آن شب پیامبر اکرم(ص)بیدار بود.تا قافله آمدند درب را کوبیدند در حالی که می گفتند یا محمد.پیامبر(ص)فرمود:«آری فلان کس پسر فلان کس و فلان کس پسر فلانی و یا فلان کس پسر فلان کس!کو آن کتابی که به ارث از یوشع بن نون وصی موسی بن عمران به شما رسیده است؟»گفتند:ما شهادت می دهیم به اینکه خدایی جز خدای یکتا نیست(وحده لا شریک له)و اینکه محمد پیامبر اوست.به خدا قسم کسی از وقتی در اختیار ما قرار گرفته تاکنون جز شما از این جریان اطلاع نداشته است.»
در روایتی آمده که مردی از اهل بلخ به خدمت حضرت امام محمد باقر(ع)رسید.حضرت به او فرمود:
«…یا خراسانی تعرف وادی کذا و کذا قال نعم قال له تعرف صدعا فی الوادی من صفته کذا و کذا قال نعم قال من ذلک یخرج الدجال قال ثم دخل علیه رجل من اهل الیمن فقال له یا یمانی اتعرف شعب کذاو کذا قال نعم قال قال له تعرف شجره فی الشعب من صفتها کذا و کذا قال له نعم قال له تعرف صخره تحت الشجره قال له نعم قال فتلک الصخرهالتی خفظت الواح موسی علی محمد(ع)»(16)
«ای مرد خراسانی!آیا فلان بیابان را می شناسی؟ گفت:آری.فرمود:«آیا شکافی به این اوصاف رادر آن بیابان سراغ داری؟» گفت:آری.فرمود:«دجال از آنجا بیرون می آید.»
راوی گفت:آنگاه مردی از اهل یمن به خدمت حضرت(ع)فرمود:«ای مرد یمنی!آیا دره ای با این علائم در یمن سراغ داری؟» گفت:آری.فرمود:«آیا درختی به این اوصاف در آن دره سراغ داری؟»گفت:آری.فرمود:«آیادرختی به این اوصاف ر آن دره سراغ داری؟»گفت:آری.فرمود:آن صخره را که در زیر درخت است می شناسی؟»گفت:آری.فرمود:«این همان صخره بود که الواح موسی(ع)را حفظ کرد تا به محمد(ص)رسید.»
اسحاق ثعلبی گوید رسول خدا(ص)فرمود:
«ان فی غار ثور فی جبلها(وقیل غار غیران)رضراضا من الواح موسی
و کسرعصاه و رضراضا فیه تابوت السکینه فلیس تمر سحابه شرقیه ولاغربیه وکوفیه و لا قبلیه الا احبت ان تلقی برکتها و لا تمضی الایام و اللیالی حتی یستخرجها المهدی.»(17)
«در غار ثور درکوه آن(گفته شده غار غیران)خورده ریزهایی از الواح موسی وجود دارد.پس ابری شرقی و غربی وکوفه ای و قبله ای از آن جاعبور نمی کند، مگر این که دوست دارد برکتش را به آن جا فرو ریزد و روزها و شب ها نمی گذرد، مگر این که «مهدی(ع)» آن را استخراج می کند.»
طشتی که حضرت موسی(ع)در آن قربانی می کرد
طبق بیان نورانی روایات، از جمله سیره حضرت موسی(ع)این بود که سنت حسنه قربانی را اجرا نموده و گوشت قربانی را بین فقراء و نیازمندان، در راه خدا تقسیم می نمود.این عمل قربانی در طشتی انجام می شد که در روایات بسیاری آمده که نزد ائمه اطهار(ع)بوده و هم اکنون نزد حضرت صاحب العصر، امام مهدی«عج»است.
امام صادق(ع)در ضمن حدیثی به سعید سمان فرمودند:
«…و ان عندی الطست الذی کان موسی یقرب به القربان…»
«طشتی که موسی(ع)قبل را در آن انجام می داد نزد من است.»(18)
پیداست وقتی که این طشت دست به دست به حضرت صادق(ع)رسیده، بعد از ایشان نیز دست به دست به سایر ائمه رسیده تا آنکه به دست مبارک امام مهدی «عج»رسیده است.
پی نوشت ها :
1. .سوره مبارک یوسف، آیه 17.
2. .سوره مبارک یوسف، آیه18.
3. .سوره مبارک یوسف، آیه 26.
4. .سوره مبارک یوسف، آیه 93.
5. .نورالثقلین2:464.
6. .الکافی 1:232.
7. .کمال الدین وتمام النعمه 2:153.
8. .سوره مبارکه اعراف، آیه 144.
9. .معارف و معاریف2:384.
10. .الکافی1:233.
11. .سوره مبارک اعلی ، آیه 19.
12. .الکافی 1:225.
13. .الکافی 1:225.
14. .الکافی 1:231.
15. .بحارالانوار26:189.
16. .بحارالانوار 52:191.
17. .الملاحم و الفتن:116؛ ینابیع الموده 3:136و 138.
18. .الکافی 1:233.
منبع:امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وارث ودایع نبوت و امامت / حسن احمدی اصفهانی ؛ محمد رضا رحمتی شهرضا/قم :تهذیب.1389