اوصاف حضرت مریم (علیها السلام)در قرآن مجید

اوصاف حضرت مریم (علیها السلام)در قرآن مجید

“و مریم ابنت عمران التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا…”
این آیه عطف است به جمله”امرأت فرعون”، و تقدیرش این است که: “و ضرب الله مثلا للذین امنوا مریم… ـ خداوند مریم را مثل زده برای کسانی که ایمان آورده‏اند…”.
در خصوص مریم (ع) می‏بینیم که به نام مبارکش تصریح نموده، ولی در باره همسر فرعون چنین کاری نکرد، اصولا در قرآن کریم جز مریم نام هیچ زنی برده نشده، تنها آن جناب است که در حدود بیست و چند سوره و در سی و چند آیه نام او را برده است.
“التی احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا” ـ در این قسمت از آیه مریم را به خاطر عفتش می‏ستاید، و ستایش مریم (ع) در قرآن کریم مکرر آمده، و شاید این به خاطر رفتار ناپسندی باشد که یهودیان نسبت به آن جناب روا داشته، و تهمتی باشد که ایشان به وی زدند، و قرآن کریم در حکایت آن می‏فرماید: “و قولهم علی مریم بهتانا عظیما” (1) و در سوره انبیاء هم نظیر این قصه آمده می‏فرماید: “و التی احصنت فرجها فنفخنا فیها ” (2).
“و صدقت بکلمات ربها” ـ یعنی مریم کلمات پروردگار خود را که به قول بعضی (3)
همان وحی انبیا باشد، تصدیق کرد.بعضی (4) دیگر گفته‏اند: مراد از کلمات خدای تعالی در اینجا وعده و تهدید و امر و نهی خداست.ولی این وجه درست نیست، زیرا بنا بر این، دیگر احتیاج نبود نام کتب خدا را ببرد، چون کتب آسمانی همان وعده و وعید و امر و نهی است.
“و کتبه” ـ منظور از کتب خدای تعالی همان کتبی است که شرایع خدای تعالی در آن است، شرایعی که از آسمان نازل شده، مانند کتاب تورات و انجیل، و اصطلاح قرآن هم در کتب آسمانی همین است، و شاید منظور از تصدیق کلمات پروردگارش و تصدیق کتب خدای تعالی این باشد که مریم (ع) صدیقه بوده، همچنان که در آیه زیر فرموده: “ما المسیح بن مریم الا رسول قد خلت من قبله الرسل و امه صدیقه” (5).
“و کانت من القانتین” ـ یعنی مریم از زمره مردمی بود که مطیع خدا و خاضع در برابر اویند، و دائما بر این حال هستند، و اگر مریم (ع) را با اینکه زن بود، فردی از قانتین خواند با اینکه کلمه مذکور جمع مذکر است، بدین جهت بود که بیشتر قانتین مردان هستند.
مؤید اینکه قنوت به این معنا است این است که قنوت به همین معنا در آیه‏ای دیگر، در خصوص مریم (ع) آمده، آنجا که ملائکه به حکایت قرآن کریم مریم را ندا داده می‏گویند: “یا مریم اقنتی لربک و اسجدی و ارکعی مع الراکعین” (6).
ولی بعضی (7) از مفسرین احتمال داده‏اند مراد از قانتین خصوص قوم و قبیله خود مریم باشد، چون آن جناب از خاندان و از بیتی به وجود آمد که عموما اهل صلاح و طاعت بودند.
ولی این احتمال بعید است، اولا به خاطر وجهی که قبلا ذکر کردیم، و ثانیا به خاطر اینکه آیه شریفه در مقام تعریض به دو تن از زنان رسول خدا (ص) است، و در چنین مقامی مناسب آن است که منظور از قانتین عموم اهل طاعت و خضوع برای خدا باشد.

بحث روایتی
در تفسیر برهان از شرف الدین نجفی، و او بدون ذکر سند از امام صادق (ع) روایت کرده که در شان نزول آیه شریفه”ضرب الله مثلا للذین کفروا امرأت نوح و امرأت لوط…”فرموده: این مثل را خدای تعالی برای عایشه و حفصه زده، که علیه رسول خدا (ص) و در دشمنی با آن جناب دست به دست هم داده، سر او را فاش کردند (8).
و در مجمع البیان از ابو موسی از رسول خدا (ص) روایت کرده که فرمود: از مردان، بسیاری به حد کمال رسیدند، ولی از زنان به جز چهار نفر به حد کمال نرسیدند، اول آسیه دختر مزاحم همسر فرعون، و دوم مریم دختر عمران، و سوم خدیجه دختر خویلد، و چهارم فاطمه دختر محمد (ص) بودند (9).
و در الدر المنثور است که احمد و طبرانی و حاکم، (وی حدیث را صحیح دانسته)، از ابن عباس روایت کرده‏اند که گفت: رسول خدا (ص) فرموده: افضل زنان اهل بهشت، خدیجه دختر خویلد، و فاطمه دختر محمد (ص)، و مریم دختر عمران، و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون است، و در فضیلت او همین بس که خدای تعالی داستانش را در قرآن برای ما ذکر کرده که گفت: “رب ابن لی عندک بیتا فی الجنه” (10).
و در همان کتاب آمده که طبرانی از سعد بن جناده روایت کرده که گفت: رسول خدا (ص) فرمود : خدای تعالی مریم دختر عمران و همسر فرعون و خواهر موسی را در بهشت به ازدواج من در آورد (11).

پی‏نوشت‏ها:

1) و بهتان بزرگی که به مریم زدند، سوره نساء، آیه .156
2) و به یاد آور زنی را که دامان خود را از آلودگی به بی‏عفتی پاک نگهداشت و ما از روح خود در او دمیدیم.سوره انبیاء، آیه .91
3 و 4) روح المعانی، ج 28، ص .164
5) مسیح پسر مریم غیر از فرستاده‏ای نبود، فرستاده‏ای که قبل از او هم فرستادگانی بودند و مادرش صدیقه و راستگو بود.سوره مائده، آیه .75
6) ای مریم! برای پروردگارت قنوت و سجده کن، و با راکعان رکوع کن.سوره آل عمران، آیه .43
7) تفسیر قرطبی، ج 18، ص .204
8) تفسیر برهان، ج 4، ص .358
9) تفسیر مجمع البیان، ج 10، ص .320
10 و 11) الدر المنثور، ج 6، ص .246
منبع: ترجمه تفسیر المیزان، ج 19

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید