تغییرات ساختار خانواده امروز ایرانی

تغییرات ساختار خانواده امروز ایرانی

نویسنده: بهناز موحدی

 

خانواده به عنوان اولین کانونی که فرد در آن قرار می‌گیرد، دارای اهمیت شایان توجهی است. اولین تأثیرات محیطی که فرد دریافت می‌کند، از محیط خانواده است و حتی تأثیرپذیری فرد از دیگر محیط‌ها می‌تواند نشأت‌گرفته از همین محیط خانواده باشد. خانواده پایه‌گذار بخش مهمی از سرنوشت انسان است و در تعیین سبک و خط مشی زندگی آینده، اخلاق، سلامت و عملکرد فرد در آینده نقش بزرگی بر عهده دارد.
عواملی چون شخصیت والدین، سلامت روانی و جسمانی آنها، شیوه‌های تربیتی خانواده، شغل و تحصیلات والدین، وضعیت اقتصادی و فرهنگی، محل سکونت، حجم و جمعیت، روابط اجتماعی و بسیاری متغیرهای دیگر در خانواده وجود دارد که شخصیت فرزند، سلامت روانی و جسمانی او، آینده شغلی، تحصیلی، اقتصادی، سازگاری اجتماعی و فرهنگی، تشکیل خانواده او و غیره را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
خانواده با وجود اینکه اولین واحد اجتماعی شناخته می‌شود، دارای پیچیدگی‌های فراوانی است؛ به طوری که شناخت آن و تأثیرات و کارکردهای آن بسیار مورد توجه صاحب‌نظران مختلف بوده است و بر این اساس کارکردهای متفاوتی نیز برای آن ارائه شده است. این کارکردها، گستره وسیعی دارد و شامل عرصه‌هایی چون بهداشت روانی، جامعه‌پذیری، کارکرد اقتصادی و جنسیتی می‌شود. به طور خلاصه، می‌توان برخی از کارکردهای خانواده را چنین برشمرد:
الف. خانواده کانون اولیه تربیت فرزندان است؛
ب. خانواده جایگاه پرورش و رشد و محبت و عواطف انسانی فرزندان است؛
پ. ریشه ایجاد ارتباط‌های انسانی خانواده است؛
ت. کانون پرورش و انتقال ارزش‌ها خانواده است؛
ث. خانواده، سرچشمه انتقال اصول وراثتی و ژنتیکی است؛
ج. نیازهای بدنی و روانی زن، برای مادر شدن، زایمان و … در خانواده برآورده می‌شود؛
چ. نیاز شدید پدر برای مسئولیت‌شناسی، خدمت‌گزاری و … در خانواده است؛
ح. بقای نسل سالم و با پشتوانه طبیعی و متعادل، در خانواده ممکن است؛
خ. خانواده ریشه اصلی پرورش حس تعهد‌شناسی، مسئولیت‌پذیری، قانون‌گرایی و ضابطه‌پذیری است.

جایگاه خانواده از منظر اسلام
از دیدگاه اسلامی، هدف عالی تشکیل خانواده و مهم‌ترین کارکرد آن، با توجه به آیه شریفه «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم موده و رحمه ان فی ذلک لایات لقوم یتفکرون»(1) به سکونت و آرامش رسیدن اعضاست.
خانواده با وجود اینکه در اکثر جوامع مورد توجه است، در جهان‌بینی اسلامی اهمیت و ارزش شایان توجهی دارد. در این جهان‌بینی، خانواده گروهی متشکل از افراد است که دارای شخصیت مدنی، حقوقی و معنوی است که بر اساس نکاح (عقدی که ارتباط یا مشروعیت ارتباط زن و مرد را معین می‌کند) پدید می‌آید. چنین ارتباطی رابطه‌ای ساده‌انگارانه و فاقد مسئولیت‌پذیری نیست. بلکه پیمان مهم و با اهمیتی است که از جنبه‌های مختلف برای دو طرف مسئولیت‌هایی ایجاد می‌کند؛ چرا که سلامت چنین پیمانی که اولین پایه‌های تشکیل یک خانواده است، ضامنی است برای سلامت کل جامعه.
اسلام از همان ابتدای تولد، برنامه‌ها و دستورهای خاصی را برای رشد و تربیت کودک تنظیم فرموده و اجرای آن را بر عهده خانواده قرار داده است. به طوری که در سراسر دوره کودکی و نوجوانی که مهم‌ترین دوران رشد و تربیت کودک است، برنامه‌های خاص و سفارش‌های تربیتی بسیاری را در انتخاب اسم، شیر دادن و از شیر گرفتن، در محبت و مهرورزی به کودکان و در رعایت عدالت و وفای به عهد نسبت به آنها چه در دوره‌ی بلوغ و چه در دوره‌ی نوجوانی بیان داشته است.
اسلام آیین الهی و مقدسی است که برای خانواده اهمیت فراوان قائل است و آن را سنگ بنای مهم حیات اجتماعی می‌شناسد. اسلام وحدت جامعه را از وحدت زوجین و وحدت اعضای خانواده می‌داند و علایق انسانی موجود در خانواده را قابل گسترش و نشر در جامعه به حساب می‌آورد. اسلام معتقد است برای اینکه جامعه‌ها تحت ضابطه درآیند، چاره‌ای جز این نیست که نخست خانواده تحت ضابطه درآید و هرگونه نظم و سازندگی باید از خانواده آغاز گردد و دامنه سازندگی و گسترش، به جامعه کشانده شود و حیات اجتماعی تحت نظم و ضابطه درآید.
اسلام خانواده را کانون اخلاقی جامعه می‌داند. نوع تربیت و ارتباطات موجود در خانواده موجد وحدت و منش اجتماعی است. همچنین از آن جهت که کودک پستی‌ها و دنائت‌ها را در خانواده تجربه می‌کند و می‌آموزد، آن را مرکزی سرنوشت‌ساز در جنبه انحراف و عصیان ذکر کرده است. صفات اجتماعی کودک برخاسته از خانواده است. اسلام خواستار نسلی است سالم، پاک و عفیف و موجد افتخار برای جامعه انسانی و چنین نسلی، جز در دامن خانواده سالم نمی‌تواند تربیت شود. وظیفه‌ای که خانواده در برابر تربیت فرد دارد و نقش مهمی که در این زمینه ایفا می‌کند، در واقع به وظیفه او در قبال تربیت جامعه پیوند می‌خورد.
بر این اساس، اسلام با مد نظر قرار دادن تأثیرات خانواده در تربیت فرزندان، سلامت اجتماع را در گرو خانواده سالم می‌داند. خانواده سالم، علاوه بر رشد و شکوفایی فرزندان، تربیت سالمی را نیز که همسران از یکدیگر دریافت می‌کنند، از نظر دور نگه نمی‌دارد. خانواده سالم، چارچوب امنی برای همسر و فرزندان آنهاست. این چارچوب گسترش یافته، چارچوب امن جامعه را فراهم می‌کند.

تغییرات ایجاد شده در ساختار خانواده امروز ایرانی
خانواده بیش از دیگر نهادهای اجتماعی در جامعه ایرانی، در چارچوب کارکردی مطلوب خود عمل کرده است و در عین حال، با چالش‌هایی روبه‌روست. در ایران امروز، خانواده مثل هر پدیده دیگر اجتماعی، دچار تحولاتی شده و این تحولات نیز خارج از اراده افراد و متناسب با دیگر تغییرات اجتماعی رخ داده است. نقش زن در خانواده، نقش کودکان، نقش پدر، ابعاد خانواده، الگوهای خانواده و … تماماً در حال تغییر است و بدیهی است با تغییر نقش‌ها، بخشی از کارکردهای خانواده دچار اختلال می‌شود.
با گسترش شهرنشینی، خانواده گسترده و سنتی گذشته، شامل پدر و مادر و فرزندان و پدربزرگ و مادربزرگ و نوه‌ها، کاهش یافته و شکل غالب خانواده، مشهور به خانواده هسته‌ای است که شامل پدر و مادر و فرزندان ازدواج نکرده است.
نقش تعیین کننده و انحصاری مرد در معیشت از میان رفته و با اشتغال انبوه زنان به کارهای خارج از خانه، قدرت چانه‌زنی آنها افزایش یافته است.
اشتغال زنان، سبب کاهش آسایش و راحتی، مستولی شدن خستگی ناشی از کار در منزل و خارج از آن، کم شدن آستانه تحمل روانی نسبت به اعمال کودکانه به دلیل فشارهای مضاعف بر مادر، عدم وجود زمان کافی جهت ارتباط فکری و روحی با همسر و فرزندان به دلیل حضور تمام وقت در خارج از منزل و کارهای متداول منزل، عدم وجود فرصت کافی برای استراحت و تفریح و ورزش و پرداختن به سلامتی خود، عدم مراقبت و فقدان نقش مثبت تربیتی برای فرزندان به دلیل ضیق وقت، عصبانیت، پرخاشگری، اضطراب، تضعیف روابط عاطفی میان همسران و بالاخره بروز شکاف و اختلاف در خانواده و ده‌ها مشکل دیگر است که سیر صعودی آن در سال‌های آتی می‌تواند سلامت و بهداشت روانی مادر و خانواده و در نهایت جامعه را بیش از امروز به مخاطره افکند.
بر اساس تحقیقات، برخی از خانواده‌های ایرانی، امروزه با «کاهش فضای عاطفی در خانواده و سرد شدن ارتباطات انسانی در محیط خانواده روبرو هستند که این پدیده می‌تواند به رخداد طلاق ذهنی و عاطفی منجر گردد. این دسته از خانواده‌ها در ظاهر دارای مشکلی نبوده و در سرشماری به حساب می‌آیند، در صورتی که اعضای خانواده با نوعی اجبار در کنار هم زندگی‌ می‌کنند که به خانواده‌های اضطراری معروف هستند.»(2)
طبق اعلام رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی ایران اکنون در بیش از 60 یا 70 درصد از خانواده‌های پیرامون خود، شاهد طلاق عاطفی هستیم که زن و مرد تنها با هم زندگی می‌کنند و هیچ احساسی نسبت به همدیگر ندارند.
شکل دیگر خانواده امروز ایرانی که به تبع شرایط اقتصادی و اجتماعی، رایج شده، «خانواده‌هایی هستند که مرد به دلیل مقتضیات شغلی تنها در برخی از روزهای ماه و یا هفته می‌تواند در کنار خانواده باشد و در دیگر ایام به دور از خانواده است. در این خانواده‌ها، زنان با دشواری‌های بسیاری مواجه هستند؛ زیرا مرد از یک طرف هست و از یک طرف نیست، از یک سو باید دیدگاه‌های او را در تصمیم‌گیری‌ها در نظر گرفت و از سوی دیگر باید بدون او خانواده را اداره کرد و در این شرایط زن، دچار ابهام در نقش و مسئولیت‌های چندگانه می‌شود.»(3)
خانواده‌های «تفرد یافته» شکل دیگری از خانواده امروز ایرانی است. «در این نوع خانواده‌ها هر یک از اعضا یک کلید از آپارتمان و یک کلید از اتاقش دارد و هر کس برای خودش زندگی می‌کند و در این خانواده‌ها سرمایه اجتماعی، حمایت‌ها و انسجام جمعی رو به کاهش است.»(4)
عامل تفرد، نقش بسزایی در ایجاد چنین چالشی در خانواده‌های امروزی دارد و منجر به واگرایی اعضای خانواده نسبت به یکدیگر می‌شود.
در دنیای پرشتاب فناوری امروز، ابزارهایی وجود دارد که افراد را به صورت انفرادی به خود مشغول می‌کند و آنها را از تعامل با دیگران باز می‌دارد. رسانه‌های جمعی از این دسته ابزار به شمار می‌روند. البته این موضوع نافی منافع از ابزار تکنولوژیک نیست، اما نوع بهره‌برداری غیر فرهنگی از ابزار فنی موجب شده است که کارکرد آنها عمدتاً در جهت تقویت فردگرایی سوق پیدا کند؛ به عبارتی، اگر جریان فرهنگی شدن ابزارهای رسانه‌ای تحقق بیابد، مضرات آنها به شدت کاهش می‌یابد و کارکرد اصلی خود را پیدا می‌کنند؛ گرچه برخی نظریه‌ها بیانگر این مطلب هستند که ذات ابزار الکترونیک به دلیل استفاده از عنصر تغییر، نمی‌توانند موجد آرامش باشند، بلکه مخل آنند. برخی دیگر، این نظریه را افراطی و یکسویه می‌دانند. کارکرد رسانه‌های جمعی به ویژه رسانه‌های شنیداری و غیر متعامل به دلیل کارکرد متنوع خود و ایجاد تغییرات پیوسته، بتدریج جای ارتباط بین فردی، از نوع چهره به چهره را گرفته و موجب شده است فضای انفرادی، به جای فضای جمعی و عاطفی در خانواده حاکم شود؛ به طوری که گسرش تکنیکی رسانه‌های شنیداری و رایانه‌ای، ارتباط مستقیمی با فردگرایی و دوری از فضای روانی و عاطفی خانواده را نشان می‌دهد. به عبارت دیگر، این ابزار، بتدریج فضای روانی و محیطی گفتگو را در ارتباطی بین فردی در خانواده، خدشه‌دار می‌کنند و اعضای خانواده را به جای همگرایی، به واگرایی سوق می‌دهند، تا جایی که هر عضو خانواده، صرفاً در فضای فیزیکی مشترکی زندگی می‌کند، اما هیچ تعاملی با دیگران نخواهد داشت. در این مسیر، تعامل واقعی فرد به جای آنکه با افراد دیگری در محیط خانواده سامان بیابد، با رسانه‌های الکترونیک، شکل می‌گیرد و به دلیل برتری تکنولوژیک و تجهیزات خیره‌کننده رسانه‌ای، نوعی رعب فرهنگی و انفعال شخصیتی در فرد ایجاد می‌شود. نتیجه این می‌شود که افراد خانواده، به جای گفتگوی صمیمی با یکدیگر که می‌تواند به تقویت پیوندهای عاطفی و انسجام اعضای خانواده منجر شود، با ابزار الکترونیک ارتباط برقرار می‌کنند؛ ارتباطی که فاقد بار عاطفی، احساسی و هیجانی است. بر اساس تحقیقات گروه جامعه‌شناسی خانواده دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، میزان گفتگوی زوجین در طول شبانه‌روز به کمتر از 17 دقیقه می‌رسد. همچنین آمارهای رسمی نشان می‌دهد که میزان تلویزیون تماشا کردن افراد ایرانی، نزدیک به چهار ساعت و نیم در روز است. بدیهی است در صورتی که چاره‌اندیشی مناسبی برای شیوع این پدیده در خانواده‌ها صورت نگیرد، با کاهش برخی از کارکردها و کاهش انسجام و هم‌گرایی در خانواده‌های ایرانی روبه‌رو خواهیم شد.
خانواده‌های با سرپرست زن، نوعی دیگر از خانواده‌ها هستند که به جهت بی‌سرپرستی یا بدسرپرستی ناشی از طلاق یا فوت یا از کارافتادگی، اعتیاد، مفقود شدن همسر و دیگر علت‌ها از دیرباز در جامعه وجود داشته‌اند. افزایش این خانواده‌ها در سال‌های اخیر که به تبع افزایش دیگر پدیده‌های اجتماعی، همچون طلاق یا اعتیاد و بیکاری همسر است، توجه برانگیز است. طبق اطلاعات، سرشماری سال 1385 نشان‌دهنده‌ی آن است که بالغ بر 9/4 درصد از خانوارهای کشور را زنان سرپرستی می‌کنند. به عبارت دیگر، از هر یازده خانوار کشور، یک خانوار را زنان اداره می‌کند.
داده‌های آماری، حاکی از افزایش خانوارهای زن سرپرست در سه دهه اخیر است، به طوری که در سال‌های 1355، 1365 و 1375 خانوارهای زن سرپرست، به ترتیب 3/1 ، 7/7 ، و 8/4 درصد از کل خانوارهای ایرانی را تشکیل داده‌اند. البته ویژگی‌های فرهنگی و عرفی حاکم نیز ممکن است منجر به کم‌شماری زنان سرپرست خانوار شود و قطعاً آمار سرشماری، رقم واقعی زنان سرپرست خانوار را در کشور نشان نمی‌دهد. بر اساس سرشماری 1385، نسبت خانوارهای دارای سرپرست زن با افزایش سن سرپرست افزایش می‌یابد و بخش عمده‌ای از آنان، در سنین بالای 65 سال قرار دارند.
اینگونه خانواده‌ها با از دست دادن مرد خانواده، نان‌آور خود را از دست می‌دهند و گاه مجبور می‌شوند از دیگر وابستگان نیز سرپرستی کنند. در اینگونه خانوارها، زنان باید به تنهایی علاوه بر سرپرستی خانواده و کسب درآمد و مدیریت اقتصادی، مواظبت از بچه‌ها، کارهای خانه و بهبود شرایط زندگی اعضای خانوار را نیز بر عهده بگیرند. در چنین شرایطی، نقش باز تولیدی زنان، آنان را مجبور به کار پاره‌وقت، انعطاف‌پذیر یا اشتغال خانگی می‌کند. این شرایط زنان را از آموزش و کسب مهارت بازداشته، موجب دریافت دستمزد کمتر نیز می‌شود. دشواری ترکیب شغل زن با مراقبت از خانواده، موجب تمرکز فعالیت این زنان در بخش غیررسمی بازار کار، نیز می‌شود. این عوامل و دیگر عوامل اجتماعی، اوضاع را برای فقر بیشتر زندگی خانوارهای با سرپرست زن فراهم و به نوعی زنان سرپرست را با استهلاک بیشتر جسمی و روحی و بازنشستگی زودرس مواجه می‌کند.
گذشته از مشکل تأمین معاش و به طور ویژه مسکن، مسئله فقدان همسر نه تنها بار سنگین مالی و اقتصادی زندگی را بر زنان تحمیل می‌کند، بلکه به علت عوامل فرهنگی و اجتماعی حاکم بر جامعه آنان را با افسردگی روبه‌رو می‌کند، که این امر تابع شرایط زندگی ایشان است. بنابراین، زنان سرپرست خانوار استعداد بیشتری برای آشفتگی‌های هیجانی، از جمله افسردگی و مبتلا شدن به انواع بیماری‌های جسمی و روحی را دارند.
متأسفانه علی‌رغم رویکرد کلی نظام مقدس جمهوری اسلامی نسبت به قشرهای آسیب‌دیده و آسیب‌پذیر، از جمله زنان سرپرست خانوار در قوانین کلان از جمله قانون اساسی (اصول 10، 20، 21، 29)، سند چشم‌انداز بیست‌ ساله کشور، قانون ساختار نظام جامع تأمین اجتماعی و ظرفیت‌های پیش‌بینی شده در قانون برنامه چهارم توسعه و پیش‌بینی اجرای طرح نظام جامع تأمین اجتماعی برای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار، همچنان این زنان، در کشور با چالش‌های توجه‌برانگیزی مواجه‌اند. در حالی که بر اساس سرشماری 1385 تعداد کل این زنان 1.641.044 نفر با فرض کم‌شماری برآورد گردیده است، اکنون مسئولیت پوشش بیمه‌ای زنان سرپرست خانوار فاقد تمکن، بر عهده کمیته امداد و بهزیستی است. و طبق اطلاعات وزارت رفاه و تأمین اجتماعی، زنان سرپرست خانوار تحت پوشش سازمان بهزیستی در سال 1385 برابر با 147000 نفر و تعداد زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد در همین سال، برابر با 841.639 نفر است. به عبارت دیگر مجموعاً 988.639 نفر زن سرپرست خانوار فاقد تمکن مالی، در سال 1385 تحت پوشش نهادهای حمایتی قرار داشته‌اند و مبرهن است که شرط بهره‌مندی زنان از حمایت‌های بیمه‌ای سازمان‌های حمایتی نیز عدم تمکن مالی، سرپرستی و عائله‌مندی است؛ لذا لازم است به پوشش جامع تأمین اجتماعی آنان در برنامه‌ریزی‌ها توجه ویژه‌ای داشت. همچنین از آنجایی که طبق سرشماری 1385، نسبت خانوارهای دارای سرپرست زن با افزایش سن سرپرست افزایش می‌یابد و بخش توجه‌برانگیزی از آنان در سنین 65 سال قرار دارند که این روند نیز نسبت به سال‌های قبل، در حال افزایش است. توجه به کاهش توانمندی‌ها و امکانات آنان در سنین بالاتر و تدوین برنامه‌های مناسب برای آنان امری است ضروری و در مجموع در صورتی که به این موارد توجه نگردد، با توجه به روند رو به رشد متغیرهای متداخل در افزایش تعداد زنان سرپرست خانوار(طلاق، اعتیاد و …) نهاد خانواده و اجتماع با تهدیدهای دیگری مواجه می‌شود؛ از جمله افزایش تکدی‌گری، کودکان خیابانی، فرار از منزل، زنان خیابانی، خودکشی و افزایش آمار مفاسد اخلاقی و … .

افزایش سن ازدواج و تجردزیستی
در سال‌های اخیر، مجموعه‌ای از علل و عوامل اجتماعی و فرهنگی منجر به افزایش سن ازدواج و تجرد به ویژه برای دختران شده ست.
در بررسی آماری پدیده فوق، ملاحظه می‌شود که میانگین سن در اولین ازدواج برای مردان در کل کشور در دوره زمانی 1345 تا 1385، 1/2 سال افزایش، معادل نرخ رشد 4/8 درصد است. در نقاط شهری، نرخ رشد میانگین سن در اولین ازدواج برای مردان، 3/5 درصد و در نقاط روستایی 4/5 درصد است. در حالی که برای زنان نرخ رشد میانگین سن در اولین ازدواج در همین دوره زمانی در کل کشور تقریباً 26 درصد، در نقاط شهری 22/6 درصد و در نقاط روستایی 30/7 درصد است. بنابراین، نرخ رشد میانگین سن در اولین ازدواج برای زنان بیش از مردان بوده است و جالب توجه این است که بیشترین افزایش سن اولین ازدواج در بین زنان در نقاط روستایی مشاهده می‌شود. همچنین طبق آخرین سرشماری کشور، میزان تجرد قطعی در مردان 1/3 درصد و میزان تجرد قطعی در زنان 1/8 درصد گزارش شده است.
بالا رفتن سن ازدواج در دختران و پسران و افزایش آمار دختران مجرد در سال‌های آتی می‌تواند به افزایش اضطراب‌ها و فشارهای عصبی و شیوع افسردگی و اختلالات رفتاری و آسیب‌پذیری جنسی بینجامد و با سپری شدن دوران شور زندگی انگیزه تشکیل خانواده را کم و دخترانی را که به سنین بالا رسیده‌اند، از دسترسی به تشکیل خانوده مأیوس کند. گذشته از آن، افزایش سن ازدواج و تجرد قطعی ازدواج را از دایره شرعی و قانونی خارج می‌کند و امنیت خانواده را به مخاطره می‌اندازد و آسیب‌های دیگری را همچون افزایش طلاق به جهت ارتباطات نامشروع، به همراه خواهد داشت.
کم شدن انگیزه ازدواج و بالا رفتن سن آن می‌تواند پیامد عوامل متعددی باشد که شاید بتوان مهم‌ترین آنها را حاکمیت فرهنگ مادی و رشد فردگرایی دانست؛ لذا مهیا نبودن شرایط مناسب اقتصادی و اشتغال به تحصیل از موانع اساسی ازدواج شمرده می‌شود و این مسئله شروع زندگی زناشویی را در چهارچوب قانونی و شرعی تا زمان اتمام تحصیل و کسب دارای مناسب از دید فرد به تأخیر می‌اندازد. کسانی هم که قبل از تأمین اقتصادی کافی مبادرت به ازدواج کرده‌اند، به دلیل آنکه نه مهارت‌های لازم را برای سپری کردن زندگی در شرایط حداقلی فرا گرفته‌اند و نه خود را از دام فرهنگ مصرف زده رهانیده‌اند، گرفتار معضلاتی در زندگی خواهند شد که حیات خانوادگی آنان را تهدید می‌کند.
گسترش تک‌زیستی و تجرد و کاهش قداست خانواده و اهمیت تشکیل آن در اذهان عمومی جامعه و بی‌توجهی خانواده‌ها به تأخیر در ازدواج و گاه تجرد قطعی فرزندانشان نیز در افزایش سن ازدواج مؤثر است و در دهه‌های آینده اگر تحول اساسی در نگرش‌ها و سیاست‌ها رخ ندهد، صدها هزار زن و مرد ایرانی در خانه‌های مستقل و به شکل تک‌زیست، ادامه زندگی دهند.

تزلزل در نهاد خانواده
علی‌رغم تأکیدات دین مبین اسلام مبنی بر تحکیم بنیان خانواده و قداست آن و به تبع آن، سیاست‌های نظام جمهوری اسلامی ایران در این خصوص که در قوانین و اسناد ملی همچون قانون اساسی و سند چشم‌انداز ملی و دیگر قوانین عینیت یافته است، متأسفانه در سال‌های اخیر، در کشور طلاق رشد فراوانی داشته است.
افزایش آمار طلاق در کشور و ادامه روند فعلی، مشکلاتی را برای خانواده و اجتماع به همراه خواهد داشت. از جمله، می‌توان به مواردی دیگر از آسیب‌های اجتماعی همچون تکدی‌‌گری، روسپیگری، اعتیاد، کودکان خیابانی، فرار از منزل، خودکشی، قاچاق زنان و دختران، افزایش تعداد خانوارهای با سرپرست زن که درصد بالایی از آنان گرفتار فقر و بی‌سوادی هستند و اشتغال زنان در بخش‌های غیررسمی و بی‌ثبات و دون از شأن، افسردگی و اختلالات شخصیتی در بین فرزندان طلاق و زنان مطلقه و کم شدن ازدواج دختران طلاق و افت تحصیلی فرزندان و … اشاره کرد. همچنین افزایش میزان طلاق به تدریج قبح اجتماعی آن را کاهش می‌دهد و اعتماد اجتماعی را که از مؤلفه‌های مهم سرمایه اجتماعی است، سلب می‌کند.

تغییر در شیوه‌های همسرگزینی
از دیگر مسائل خانواده امروز ایرانی می‌توان به روش همسرگزینی در میان نسل جوان اشاره کرد. در شیوه همسرگزینی سنتی، والدین نقطه شروع اقدامات بودند و به طور طبیعی، گزینش همسر در محدوده جغرافیایی محل سکونت یا طایفه صورت می‌گرفت. بدین ترتیب، هم تناسبات فرهنگی و اقتصادی تا حد بسیاری رعایت می‌شد و هم انگیزه حمایت و هدایت والدین نسبت به زوج‌های جوان بیشتر بود. اما در شیوه جدید، خود جوانان و غالباً تحت تأثیر هیجانات جنسی و عاطفی نه بر اساس ملاحظه تناسب اقتصادی و فرهنگی انتخاب همسر می‌کنند. انتخاب همسر از طریق دوستی‌های خیابانی و گفتگو‌های اینترنتی، از جمله روش‌های همسریابی تازه است که بر اساس تحقیقات، از ناپایدارترین ازدواج‌هاست.
بنابراین، با گذشت چند ماه از شروع زندگی، شکاف‌ها خود را نشان می‌دهند و البته فرهنگ مسلط نیز حضور والدین در زندگی جوانان را که در جامعه سنتی غالباً به معضلات حادی منتهی نمی‌شد بلکه گاه می‌توانست از عوامل استحکام و کارآمدی خانواده به حساب آید، به زمینه‌ای برای تشدید اختلافات تبدیل کرده است.

کاهش بعد خانوار و کاهش فرزندآوری
بر اساس اطلاعات حاصل از سرشماری، متوسط بعد خانوار از 4/84 نفر در سال 1375 به 4/03 نفر در سال 1385 کاهش یافته است و متوسط بعد خانوار در نقاط شهری 3/89 و در نقاط روستایی 4/36 نفر بوده است. فرزندآوری در طول تاریخ از کارکردهای مهم خانواده بوده است. اتخاذ سیاست‌های توسعه در کشورهای مختلف سبب کاهش سریع نرخ رشد جمعیت از بیش از سه درصد در دهه شصت، به حدود یک درصد در دهه هشتاد بوده است. این در حالی است که رشد منفی جمعیت در کشورهایی چون روسیه و برخی کشورهای اروپایی زنگ خطر پایان اقتدار را برای آنان به صدا درآورده است و آنان پیامد اختلاف نرخ رشد جمعیت در خاورمیانه اسلامی و اروپا را، تغییر تناسب جمعیتی به نفع مسلمانان در سال 2050 می‌داند. این بدان معناست که سهم مسلمانان در تحولات جهانی با توجه به جمعیت جوان این کشورها بیش از پیش افزایش می‌یابد. با وجود آنکه فرزندآوری از عوامل مهم در ایجاد آرامش روانی مادر و نشاط افزایی در خانواده و عامل استحکام آن است، هم‌اکنون تمایل به فرزندآوری در زوج‌های جوان، کمتر از گذشته است و فاصله میان ازدواج و اولین بارداری افزایش یافته است. این موضوع، گرچه در شرایط فعلی که خانواده‌ها به ویژه در نقاط شهری به طور متوسط دو تا سه فرزند را پذیرا می‌شوند، مطلوب نیز شمرده می‌شود اما ادامه این روند نزولی می‌تواند در آینده کشور را با مشکل رشد منفی جمعیت مواجه کند. کاهش تمایل به فرزندآوری بیش از آنکه ناشی از تبلیغات مستمری باشد که مفاد آن کم اهمیت شمرده شدن مادری، تأثیر بر کاهش جمعیت خانواده در افزایش سطح زندگی و رضایت‌مندی از آن و با اهمیت دانستن اشتغال و فعالیت اجتماعی نسبت به فعالیت خانگی است، به مشکلات فرهنگی و ساختاری از جمله تضعیف سیستم‌های حمایتی در خانواده، تغییر فرهنگ اقتصادی و پیچیده شدن فرآیند تربیت باز می‌گردد.

ریشه‌یابی تغییرات ساختاری خانواده
بدون تردید تغییر در ساختار خانواده به تبع تغییر در ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه است و همین تغییرات گسترده است که آسیب‌های کارکردی را برای خانواده در پی داشته است. برای بررسی دقیق‌تر عوامل آسیب‌زا در نهاد خانواده، می‌توان آنها را به سه دسته تقسیم کرد که بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند.
الف. دسته اول، افراد تشکیل دهنده خانواده هستند که به دلیل ضعف در مهارت‌ها و انحراف در نگرش‌ها به خانواده آسیب می‌زند؛
ب. دسته دوم، انحراف در ساختارهای مدیریتی، حقوقی و اخلاقی خانواده را شامل می‌شود؛
ج. دسته سوم، انحراف در دیگر نظام‌های اجتماعی مؤثر بر خانواده است.
اولین و مهم‌ترین عامل، تغییر نگرش بسیاری از مردم به زندگی است. پاره‌ای از نگرش‌های جدید که در بین زنان و مردان مشترک است:
1. کم‌رنگ شدن عنصر ایمان و تقدم منافع دنیوی بر کسب رضایت الهی؛
2. اصالت یافتن لذات مادی بر لذت‌های معنوی؛
3. فردگرایی و توجه به منافع فردی به جای ایثار و فداکاری و توجه به منافع خانواده به عنوان یک کل؛
4. افزایش زمینه برای برقراری روابط خارج از چارچوب ازدواج؛
5. رسوخ ارزش‌های مدرن و آموزه‌های فمینیستی در باور مردم؛
6. افزایش ناسازگاری‌ها و کاهش تحمل افراد در مواجهه با کاستی‌ها و مشکلات معمول زندگی خانوادگی؛
7. مادران، موفقیت‌های شغلی را بر نگهداری از کودکان خود ترجیح می‌دهند و نگران آسیب‌های روحی و عاطفی خانواده نیستند؛
8. پدران، از تمام مسئولیت‌های پدری، به کسب درآمد اکتفا می‌کنند و آن را نیز به مرور زمان بین خود و همسرانشان تقسیم می‌کنند؛
9. زنان ترجیح می‌دهند تا بعد از طی کردن مدارج ترقی و کسب جایگاه برابر، ازدواج را به تأخیر بیندازند؛
10. مردان به دلیل کم‌رنگ شدن فرهنگ عفاف، نیاز کمتری به تشکیل خانواده حس می‌کنند؛
11. کم‌رنگ شدن عنصر ایمان به همراه ترویج فرهنگ مصرف‌زدگی و زیاده‌خواهی، قناعت را از دایره ارزش‌ها خارج می‌کند و قباحت کسب مال حرام برای بسیاری از بین می‌رود؛
12. سیستم ناکارآمد اقتصادی نیز به رواج این موضوع کمک کرده و تیرگی و قساوت قلب و هدایت ناپذیری را در افراد خانواده و جامعه رقم می‌زند.
پاره‌ای دیگر از تغییر نگرش‌ها ویژه زنان است. جایگاه رو به بهبود دختران در خانواده، افزایش سطح تحصیلات آنان و ورود زنان به بازار کار و کسب استقلال مالی، هم‌زمان معلول دو موج فکری است که متأسفانه در بسیاری موارد آموزه‌های آن با یکدیگر خلط شده است.
یکی نگاه اصیل اسلامی که با طرح تفکرات انقلابی امام خمینی (ره) راجع به زن مسلمان، جانی دوباره گرفت و زندگی زنان را متحول کرد و دیگری موج تفکرات فمینیستی که با ظهور انقلاب اسلامی متوقف شد اما در دو دهه گذشته هم‌زمان با رواج نظریات توسعه و مدرنیته در کشور، دوباره مطرح شده و امروزه از سوی منابع مختلف داخلی و خارجی حمایت می‌شود و حتی بسیاری از زنان پایبند به ارزش‌های دینی را نیز به تصور اسلامی بودن این آموزه‌ها، با خود همراه کرده است.
این دو موج فکری، متناسب با خاستگاه‌شان تأثیری عمیق بر نگرش‌ها و انتظارات زنان از زندگی زناشویی و خانوادگی گذاشته‌اند. بخشی از تغییرات عبارتند از:
1. افزایش اعتماد به نفس؛
2. ابراز نیازها و مطالبه حقوق بحق خود؛
3. رشد فکری؛
4. حضور سالم اجتماعی؛
5. کسب درآمد متناسب با مصالح خانواده.
هنوز کم نیستند مردانی که تمایل ندارند سنت‌های گذشته را به نفع نگاه اصیل اسلامی کنار بگذارند و نمی‌توانند زندگی سالمی را با زنان رشد یافته ادامه دهند.
بخش دیگری از تغییرات از این قرارند:
1. تحقیر ارزش‌ها، خصوصیات و نقش‌های زنانه و الگو قرار دادن ارزش‌های دنیای مردانه برای زنان؛
2. ترویج برابری بدون لحاظ تفاوت‌های جنسیتی؛
3. اختلاط نقش‌های خانوادگی و تضعیف نقش‌های مادری و همسری که این مسئله برگرفته از آموزه‌های فمینیستی و در تعارض آشکار با مفاهیم دینی است، اما گاه از طریق دستگاه‌های مختلف نظام جمهوری اسلامی، مانند رسانه ملی و نظام آموزش و پرورش، ترویج می‌شود و به روابط زنان و مردان در خانواده آسیب می‌زند.
عامل بعدی، فقدان مهارت‌ها و آگاهی‌های لازم برای افراد در مسائل جنسی و روابط خانوادگی است که به گفته کارشناسان، سهم عمده‌ای از آسیب‌ها را به خود اختصاص داده است. در گذشته، خانواده تنها مرجع انتقال این مهارت‌ها و آگاهی‌ها بود، اما پیچیدگی اوضاع زندگی امروز و به دنبال آن، کم‌رنگ شدن نقش خانواده در انتقال مهارت‌ها و عدم برنامه‌ریزی نهادها و سازمان‌های متولی، مانند رسانه‌ها و نظام آموزش و پرورش برای این مهم، خلاء جدی در این زمینه به وجود آورده است.
عامل آسیب‌زای دیگر، انحراف از ساختارهای خانواده متعادل اسلامی است. به طور کلی ساختار روشن و منسجمی از متون دینی اجتهاد نشده، اما شاخصه‌هایی برای ساختار خانواده دینی در روایات و آیات آمده است که نقاط انحراف را روشن می‌کند. یک نمونه، رواج ساختار اقتدار عرضی یا دموکراسی در خانواده است که پدر و مادر و فرزندان را در یک سطح از تصمیم‌گیری‌ قرار می‌دهد و در نتیجه، هیچ‌کس مجاز به دخالت در امور دیگری با اعمال نظر خاص نیست. در حالی که ساختار خانواده دینی، به صورت طولی و با ریاست مرد و حیطه گسترده مسئولیت‌های او به همراه توصیه‌های اخلاقی تعریف شده است.
این تغییر ساختاری در دیگر نقاط جهان نیز اتفاق افتاده و بررسی در مورد پیامدهای آن، نتایج بعضاً متناقضی از آثار مثبت و منفی نشان داده است. با توجه به حساسیت و تأثیرگذاری و چالش برانگیز بودن این موضوع در کشور ما، ضروری است تحقیقات دقیقی در این باره به عمل آید. لازم به ذکر است که تغییر نگرش‌هایی که در زنان و مردان جامعه رخ داده و آموزه‌های مدرنی که باور نسل‌های جدید را شکل داده، بدون شک بر ذائقه افراد تأثیر می‌گذارد و ساختارهای متناسب با این باورها را طلب می‌کند. به همین دلیل است که گاه برابری نقش‌های زن و مرد، با تمام مشقت‌ جسمی و روحی که بر زنان حمل می‌کند و آسیبی که به کانون خانواده می‌زند، همچنان مطلوب آرمانی گروهی از زنان است.
در مجموع برای رفع آسیب‌های خانواده و تحکیم و تعالی خانواده در کشور اسلامی ما ایران می‌توان به راهکارهای ذیل توجه بیشتری کرد.
الف. تحقق دیدگاه اسلام در خصوص اهمیت جایگاه، منزلت و کارکردهای خانواده در نظام اسلامی و ترسیم الگوی خانواده متعالی و آرمانی در اسلام؛
ب. حمایت از تشکیل، تحکیم و تعالی خانواده و پیشگیری از تزلزل و فروپاشی آن؛
ج. ارتقای سطح فرهنگی و تربیتی اعضای خانواده و پیشگیری از تزلزل و فروپاشی آن؛
د. همگرایی و هماهنگی در همه سیاست‌ها و برنامه‌ریزی‌ها در موضوع خانواده با رویکرد تشکیل، تحکیم و تعالی خانواده؛
هـ. آگاهی افراد خانواده نسبت به حقوق و وظایف یکدیگر؛
و. ایمن سازی خانواده از آسیب‌ها و بحران‌های اجتماعی.

پی‌نوشتها:

1. روم، آیه 21.
2. ساروخانی، همایش چالش‌های حقوق زنان و خانواده، تهران، 1378، قطعاً طلاق‌های عاطفی، تبعات کمتری از طلاق‌های قانونی نخواهد داشت.
3. پیشین.
4. پیشین.
منابع:
1. تقی آزاد ارمکی، بررسی آینده خانواده ایرانی، «همایش آینده‌پژوهی ایران» 1400، تهران 1387.
2. ساروخانی، چالش‌های حقوق زنان و خانواده، تهران، 1378.
3. آنتونی گیدنز، جامعه‌شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر نی.
4. «خانواده ایرانی تأملات و پرسش‌ها» نشریه حورا، ش نوزدهم.
5. ویلیام گاردنر، جنگ علیه خانواده، ترجمه معصومه محمدی، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان 1386.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید