معلى بن خنیس گفت: شبى بارانى حضرت صادق (علیه السلام) از منزل به طرف ظله (1) بنى ساعده خارج شد. من آهسته از پى ایشان روان شدم. در میان راه چیزى از آنجناب بر زمین افتاد فرمود ( بسم الله اللهم رد علینا) خداوند گمشده را به ما برگردان. آنگاه پیش رفته سلام کردم. فرمود معلى تو هستى؟ عرض کردم آرى فدایت شوم. فرمود: جستجو کن هر چه پیدا کردى به من بده. روى زمین دست کشیدم، متوجه شدم نان زیادى پراکنده شده. هر چه پیدا کردم به آنجناب تقدیم نمودم. دیدم انبان بزرگى پر از نان است . آنقدر سنگین بود که برداشتنش مرا دشوار مى نمود.
عرض کردم اجازه فرمائید من برادرم. فرمود: من سزاوارترم به برداشتن آن ولى بیا با هم تا ظله بنى ساعده رویم. وقتى به آنجا رسیدیم عده اى را دیدیم خوابیده اند. حضرت صادق (علیه السلام) کنار هر یک از خفتگان یک یا دو گرده نان مى گذاشت و مى گذشت، به همین ترتیب همه را نان داده از ظله خارج شدیم. عرض کردم اینها حق را مى شناسند (و شیعه هستند) فرمود اگر عارف به حق بودند در نمک نیز آنها را کمک مى کردیم (شاید منظور این باشد که سر سفره خودمان ایشان را نشانده باهم غذا مى خوردیم). بدان خداوند هیچ چیز را خلق نفرموده مگر اینکه خزینه دارى جهت آن آفریده است.غیر از صدقه که خود حافظ و نگهبان آن است. پدرم (حضرت باقر (علیه السلام ))هرگاه صدقه مى داد و چیزى را در کف سائل مى نهاد باز از او مى گرفت مى بوسید و مى بوئید. دو مرتبه بر دست او مى گذاشت . شبانگاه صدقه دادن خشم خدا را فرو مى نشاند و گناهان را محو نموده حساب روز قیامت را آسان مى کند. صدقه روز مال و عمر را زیاد مى گرداند.
عیسى بن مریم (علیه السلام ) از کنار دریا مى گذشت . گرده نانى از خوراک خود را در دریا انداخت . یکى از حواریین عرض کرد اینکار را براى چه کردید با اینکه گرده نان غذاى شما بود؟ فرمود انداختم تا نصیب یکى از حیوانات دریا شود. در پیش خداوند این عمل پاداشى بزرگ دارد.(2)
1- سایبانى که بى خانمانها از حرارت و سرما بدان پناه مى برند.
2- فروغ کافى ، ج ء 4، ص 9.
منبع: آگاه شویم،حسن امیدوار،جلد دهم.