امام صادق علیه السلام راه میان مکه و مدینه را طی می کرد. مصادف، غلام معروف امام نیز همراه امام بود. در بین راه چشمشان به مردی افتاد که خود را روی تنه ی درختی انداخته بود. وضع عادی نبود. امام به مصادف فرمود:
«به طرف این مرد برویم، نکند تشنه باشد و از تشنگی بی حال شده باشد».
نزدیک رسیدند. امام از او پرسید:
«تشنه هستی؟».
«بلی».
مصادف به دستور امام پایین آمد و به آن مرد آب داد. اما از قیافه و لباس و هیئت آن مرد معلوم بود که مسلمان نیست، مسیحی است. پس از آنکه امام و مصادف از آنجا دور شدند، مصادف مسأله ای از امام سؤال کرد و آن اینکه «آیا صدقه دادن به نصرانی جایز است؟ » امام فرمود:«در موقع ضرورت، مثل چنین حالی، بلی». [1]
[1] . وسائل ، ج /2ص 50.
منبع: داستان راستان،شهید مطهری،جلد دوم.